eitaa logo
مهدوی زادگان
366 دنبال‌کننده
149 عکس
50 ویدیو
18 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 کابوس ایران انقلابی و رویای محو آن صهیونیست های غاصب از همان آغازین روزهای برپایی انقلاب اسلامی در ايران این احساس خطر را کردند که در آینده نزدیک با حریفی جدی و مصمم و جنگاور روبرو و درگیر خواهند شد. به همین خاطر، آنها از همان زمان برای جلو گیری از شکل گیری چنین حریف مقتدر و مقاومی تلاش کرده است ولی تا کنون تمام این تلاش‌ها بی ثمر و نافرجام مانده است. انقلاب اسلامی و گفتمان اسلام سیاسی جبهه ای به بزرگی غرب آسیا علیه اسرائیل نامشروع باز کند. ایران انقلابی به هر اندازه که اقتدار پیدا می کند، رژيم اشغالگر قدس به همان اندازه هیمنه و چیرگی خود بر مردم منطقه را از دست داده است. بطوری که امروز ایران انقلابی برای رژيم غاصب و جنایتکار جنگی به کابوسی ویرانگر تبدیل شده است. این احساس خطر با شروع طوفان الاقصی بیش از پیش بر ذهن و روان اشغالگران مستولی شده است. صهیونیست ها مفاد آیه شریفه " تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ " را درک کرده اند. از این رو، دشمن صهیونیستی بیش از گذشته رویای محو و نابودی ایران انقلابی را در سر می پروراند. امروز اشغالگران صهیونیست امید زیادی به موفقیت جریان برانداز و ضد انقلاب دارد تا آنها را از این کابوس کشنده برهاند. در این میان، امید رژیم نامشروع اسرائیل به کنشگران فکری/ رسانه ای سکولار اندیش وطنی بیشتر است. چون آنها هستند که به لحاظ نظری و کار رسانه ای با ایدئولوژی انقلابی اسلام سیاسی درگیرند و پی گیر کنار زدن حکمرانی دینی و بر پایی حکومت عرفی و دنیوی هستند. امیدواری اشغالگران قدس به موفقیت عرفی گرایان ایرانی فراگیر است و شامل تمام جریانات فکری مدرن و سنتی می شود. برای آنان نتیجه فعالیت رسانه ای متحجرین حوزوی که با اساس بر پایی حکومت اسلامی مخالفند، به همان اندازه فعالیت دانشگاهی سکولار مهم است. و البته برای آنها اهمیت تاثیر گذاری متحجرین دیندار و خوارجی مسلکان حوزوی به مراتب بیشتر است. بنابر این، دستاورد فکری سکولارهای وطنی اعم از حوزوی و دانشگاهی یا دینی و غیر دینی؛ چه مایل باشند یا نباشند، عملاً به سود صهیونیست ها مصادره به مطلوب خواهد شد. بی جهت نیست که پروپاگاندای رسانه ای نظام سلطه افکار و آثار قلمی آنان را در مقیاس گسترده پوشش می دهد. البته چنین مصادره ای هم دور از انتظار و سرنوشت نامحتومی نیست. چنانکه پیش تر این اتفاق بدنبال وقوع نهضت مشروطه و برآمدن دیکتاتوری پهلوی واقع گشت. در آن زمان حکومت سکولار پهلوی با استیلای صهیونیست ها بر میهن عزیزمان ایران ملازمه وثیقی پیدا کرده بود. بنابراين، عرفی گرایان وطنی اعم از دانشگاهی و حوزوی این روزها که صهیونیست های غاصب دیوانه وار و ضد انسانی مردم مظلوم غزه را به خاک و خون می کشند و خانه و کاشانه شان را ویران می کنند، می بایست نیک بيانديشند آنچه می نویسند و بر بالای منبر سر می دهند بی هیچ کم و کاستی به سود جنایتکاران اشغالگر تمام خواهد شد. بدترین سرنوشت کنشگر فکری- رسانه ای سکولار وطنی آن است که یادش را در کنار جنایتکاران جنگی به بدنامی خواهند برد. نظیر بدنامی سید ضیاء طباطبایی که کارش در فلسطین آزاد آن زمان دلالی فروش اراضی به یهودیان صهیونیست شده بود. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
کابوس ایران انقلابی و رویای محو آن | خبرگزاری فارس دشمن صهیونیستی بیش از گذشته رویای محو و نابودی ایران انقلابی را در سر می پروراند. امروز اشغالگران صهیونیست امید زیادی به موفقیت جریان برانداز و ضد انقلاب دارد تا آنها را از این کابوس کشنده برهاند. https://www.farsnews.ir/news/14020808000097/%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B3-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%88-%D8%A2%D9%86
مجلۀ علوم انسانی فکرآورد با طرح جلدی متفاوت منتشر شد. طرح جلد این شمارۀ فکرآورد، اختصاص دارد به چهرۀ دو متفکر برجستۀ ایرانی؛ سید احمد فردید و سید فخرالدین شادمان. در یادداشت اول بخش نقدنامۀ مجله، دکتر داود مهدوی‌زادگان، رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سازمان سمت) به نقد دیدگاه‌های مقصود فراستخواه نویسندۀ کتاب «کنشگران مرزی» پرداخته است. یادداشت دکتر مهدوی‌زادگان، شبه‌نظریۀ کنشگران مرزی را با سؤالات زیادی مواجه می‌کند. دانشوران ارجمند و مخاطبان گرانقدر، برای تهیۀ این شمارۀ مجله می‌توانند با شمارۀ 021-88730942 تماس حاصل فرمایند.
🔰 مرجعیت دینی سکولار شدنی نیست برخی از معممین حوزوی و غیر حوزوی عرفی گرا سالهاست که آگاهانه و نا آگاهانه تلاش می کنند دو گانه مرجعیت دینی و حکومت اسلامی را در افکار عمومی القا کنند. به زعم آنان مرجعیت دینی راه جدایی دین از سیاست و عدم دخالت دین در سیاست را می پیماید ولی حکمرانی دینی راه عدم جدایی و لزوم دخالت دین در سیاست را طی می کند. وقتی این دسته از حوزویان عرفی گرا بی هیچ سند و مدرکی چنین نسبت های ناروایی را به مراجع دینی حیّ و حاضر می دهند، طبیعی است که به خود اجازه دهند گذشتگان از علما و مراجع را همداستان با گرایش سیاسی سکولار تفسیر کنند و بگویند بزرگانی چون آیات عظام بروجردی، خویی، شعراني، نائینی و آخوند خراسانی بر همین نهج و عقیده بوده‌اند. البته که دستاورد القای چنین شبهه ای نهادینه شدن ذهنیت جدایی دین از سیاست در افکار عمومی و دورسازی مردم دیندار از اسلام سیاسی و تضعیف پایه های مردمی حکمرانی دینی است. دقيقاً چنین تضعیف ایدئولوژیکی همان چیزی است که دشمنان ملت و نظام اسلامی بدان محتاجند. بویژه در این روزها که با فشار افکار عمومی علیه نسل کشی که در غزه به راه انداخته اند روبرو شده اند. البته اینکه ذهنیت های عرفی شده برخی از حوزویان به هر دلیلی حکومت دینی را بر نمی تابند و سلطه غیر دینی را بر حکمرانی دینی ترجیح می دهند از عجایب روزگار دینداری است. اینان از سویی دعوی دینداری می کنند و از سوی دیگر تمنای سیادت های غیر دینی را دارند!! در اینجا فعلاً به چنین پارادوکسی نمی پردازیم. لکن سخن در این است که چرا این دسته از عرفی گرایان حوزوی تمنیات سیاسی سکولار شان را به مرجعیت دینی نسبت می دهند. چرا سعی می کنند که در پشت مرجعیت دینی سنگر بگیرند. در حالی که هیچ مرجع دینی شرعاً و عقلاً به امری که موجب تضعیف اقتدار مسلمین شود، فتوا نداده و نمی دهد. ممکن است که نزد عالم و مرجع دینی ادله حکومت دینی در عصر غیبت تا کافی به نظر آید، ولی اگر حکومت اسلامی بر پا شود، هرگز فتوا به تضعیف آن نمی دهد. اگر فقیهی تضعیف شاه شیعی را جایز نمی شمارد، تضعيف ولی فقیه را به طریق اولی نباید جایز بداند. از این رو، مرجعیت دینی سنگری نیست که حوزویان سکولار زده بتوانند پشت آن سنگر بگیرند. مرجعیت دینی سکولار شدنی نیست. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🖌 نگرانی های مرجعیت دینی ( ۱ ) جماعت سکولار زده حوزوی به منظور القای دوگانه کاذب مرجعیت دینی و حکومت اسلامی دلایل میان تهی مختلفی را پیش کشیده اند. از جمله اینکه حکمرانی دینی موجب دین گریزی بیشتر مردم بویژه در میان جوانان شده است. دین همراه با حکومت از محبوبیت مرجعیت دینی می کاهد. این جماعت بر اساس چنین نسبت ناروایی بر این باورند که مرجعیت دینی نجف با پیش گرفتن سیاست دین منهای حکومت در صدد حفظ اقتدار تشیع هستند. در حالی که جمهوری اسلامی اقتدار شیعیان را در آینده نزدیک مخدوش می کند و شاهد غربت شیعیان و تفکر شیعی خواهیم بود. این گفته ها دیدگاه طرفداران تفکر اسلام منهای سیاست و حکومت است. تفکری که آبشخور آن گرایشات متحجرانه و خوارجی مسلک و متجدد آنه سکولار است. زیرا بنیاد هر سه گرایش بر اعتقاد به جدایی دین از سیاست استوار است. و چون هیچیک از این سه گرایش ریشه اسلامی ندارد می توان بر بنیاد غیر دینی بودن آنها صحه گذاشت. ( ۲ ) پیش تر گفته شد که ساحت مرجعیت دینی، سکولار شدنی نیست و هر تلاشی در این جهت، عبث و عقیم است. لذا نقد ما معطوف بر دیدگاه حوزویان سکولار زده است و نه کس دیگر. ( ۳ ) اسلام عزیز؛ اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله هیچ نسبتی با تفکر فسیل شده و منجمد تحجرگرا و خوارجی مسلکان و متجددان این جهانی ندارد. گزاره های وحیانی و سیره حکمرانی نبوی و علوی با هر گونه بنیاد فکری مبتنی بر دین منهای حکومت بیگانه است. برای همین است که استدلال آنان در دفاع از دین منهای سیاست، برون دینی و عرفی گرایانه است. ( ۴ ) اما ایراد اساسی بر جماعت عرفی گرای حوزوی آن است که اگر به زعم آنان سیاست مرجعیت دینی اسلام منهای سیاست است؛ چگونه است که این جماعت در سیاست دخالت می کنند و به کنش‌گری سیاسی مشغول هستند؟! چرا در راه ترویج چنین برداشتی از خود شروع نمی کنند و از سیاست کناره گیری نمی کنند. چرا در جزئیات سیاست وارد می شوند و موضع گیری سیاسی می کنند. علاوه بر این، اگر دین گریزی جوانان نتیجه حکمرانی دینی است؛ برای دین گریزی جوانان در جوامع سکولار چه پاسخی دارند. بر این جوامع که حکومت دینی مسلط نیست. ( ۵ ) عقل سلیم و متشرع نمی پذیرد که بدون حضور در متن سیاست، اقتدار مسلمانان جهان، بویژه در دنیای سیاست امروز بیشتر می شود. نظریه اسلام منهای سیاست و حکومت نهایتاً اقتدار بازدارنده متزلزل و محدود به بار می آورد. در حالی که جهان اسلام در دنیای سراسر دنیوی شده نا برابر به اقتدار ثابت و گسترده نیاز دارد. خارج از گود سیاست نمی توان اهداف اسلام ستیزانه نظام استکبار جهانی را نا کام گذاشت. هیچ اثر بازدارنده ای از اقتدار موهوم ناشی از مشی اسلام منهای سیاست در تاریخ سیاسی معاصر کشورهای اسلامی دیده نمی شود. بلکه این نگاه در بیشتر مواقع اقتدار مراجع دینی را به محاق برده است. ( ۶ ) به هر روی، نگرانی واقعی مراجع دینی بر خلاف برداشت جماعت سکولار زده حوزوی در این است که امروز مسلمانان بعد از قرن ها محرومیت و مظلومیت توانسته اند بر پایه گفتمان اسلام سیاسی و شکل گیری انقلاب و نظام اسلامی اقتدار بی سابقه ای را در سطح جهان بدست آورند ولی این اقتدار از ناحیه متحجرین و خوارجی مسلکان و متجدد مآبان خزیده در کنج حوزه ها در معرض تهدید و تضعیف است. آری، نگرانی امروز مرجعیت دینی از ترویج تفکر اسلام منهای سیاست است و نه عکس آن. ✍داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🖌 شروعی روشنگرانه سید حسن نصرالله حفظه‌الله در سخنرانی امروزشان که جهان منتظر شنیدن آن بود، از نقطه بسیار درست و حکیمانه ای آغاز کردند. رسانه های آمریکایی - صهیونیستی همزمان با حملات وحشیانه صهیونیست ها علیه مردم مظلوم غزه و در توجیه جنایات جنگی آنها سعی می کنند افکار عمومی را به آغاز گر جنگ بودن حماس متقاعد کنند. متأسفانه قلم بدستان حامی اغتشاشات سال گذشته بر همین خط رسانه های صهیونیستی حرکت می کنند. بدیهی است که اگر این شبهه ی ناجوانمردانه با پاسخی قاطع و منطقی کنار زده نشود، بر کل سخنرانی سایه می افکند. لذا سید حسن نصرالله به درستی تشخیص دادند که باید ابتدا افکار عمومی جهان را نسبت به این شبهه روشن سازد. بیان کلی سید مقاومت این است که گویی مصائب مردم فلسطین به فراموشی سپرده شده است و نهاد های بین المللی و منطقه ای جهان عرب تمایلی به باز کردن پرونده فلسطین ندارند. ایشان چهار مساله اساسی در این پرونده را بیان می کند: " پرونده‌هایی که فشار شدیدی بر فلسطینی‌ها وارد می‌کند، پرونده‌های اسرا، بیت‌المقدس، محاصره غزه و پروژه‌های شهرک‌سازی جدید در کرانه باختری است". هر یک از این دلایل به تنهایی حمله نیروهای مردمی غزه علیه اشغالگران صهیونیست را مشروعیت می بخشد. وقتی خیلی از دولت های عربی موضوع قدس و اشغال سرزمین فلسطین را کنار گذاشته اند، طبیعی است که باید خود فلسطينيان برای احقاق حقوق از دست رفته شان وارد عمل جدی شوند. بنابر این، قلم به دستان حامی اغتشاش‌گران خوب است که این بخش از سخنرانی سید حسن نصرالله را به دقت بخوانند تا از همداستانی با رسانه‌های صهیونیستی فاصله بگیرند. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
شروعی روشنگرانه بیان کلی سید مقاومت این است که گویی مصائب مردم فلسطین به فراموشی سپرده شده است و نهاد های بین المللی و منطقه ای جهان عرب تمایلی به باز کردن پرونده فلسطین ندارند. https://www.farsnews.ir/news/14020813000222/%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87
🔰 چرا جبهه معارض حاضر به دفاع از مردم مظلوم غزه نیست چند هفته است که حمله وحشیانه اسرائیل غاصب علیه مردم مظلوم غزه می گذرد. تا کنون در این جنگ نابرابر بیش از ۹۰۰۰ نفر انسان بی گناه که نیمی از آنها زنان و کودکان هستند به شهادت رسیده اند. بیمارستان ها و مراکز درمانی و مدارس و مساجد غزه در اثر بمباران صهیونیست ها تخریب شده است. مردم سراسر جهان علیه ددمنشی صهیونیست ها و آمریکا و حامیان غربی شان به پا خاسته اعتراضات خیابانی به راه انداخته اند. مردم ایران هم علیه جنایات رژيم اشغالگر قدس به خروش آمده هر یک به نحوی خشم و نفرت خود را ابراز کرده برای نجات مردم مظلوم غزه دست به دعا برداشته از دولت انقلابی خواهان امداد رسانی به این مردم محاصره شده هستند. اما در این میان، جبهه معارض، همان ها که سال گذشته به بهانه مرگ طبیعی یک بانوی ایرانی بلوا به پا کردند و دنبال به آتش‌ کشیدن قیصریه بودند و فریاد زن و زندگی شان بلند شده بود، این روزها یا روزه سکوت گرفته اند و یا از روی اجبار دو پهلو بیانیه صادر کرده هر دو طرف ظالم و مظلوم را محکوم می کنند. برخی از آنان نا باورانه گویی خود را به جهالت زده مدافعین مسلح مردم غزه را به آغاز گر جنگ متهم و محکوم کرده اند. در حالی که کیست که نداند صهیونیست ها ده ها سال است که این جنگ و تجاوز را آغاز کرده است و هر سال حلقه محاصره را تنگ تر و سخت تر می کند. سوال اساسی این است که چرا جبهه معارض حاضر نیست همراه با مردم ایران و دیگر کشورها، صریح و شفاف جنایات رژیم اشغالگر قدس را محکوم کند؟ چرا به بهانه های واهی از ابراز انزجار علیه نسل کشی صهیونیست ها طفره می رود و صف خود را از ملت جدا کرده است؟ آیا حمایت از ملت مظلوم تا این اندازه سخت و دشوار است؟ دست کم دو پاسخ برای این پرسش مهم وجود دارد. نخست اینکه حمایت و دفاع از ملت مظلوم فلسطین به معنای حمایت از خط مقاومت است. و جبهه مقاومت با محوریت ایران انقلابی شکل گرفته است. دشمنی اینان با حماس و حزب الله لبنان و انصار الله یمن هم بدین خاطر است که آنها دوست ایران انقلابی هستند. اما دلیل دوم سکوت و عدم شفافیت در محکوم کردن شان ادای دین به صهیونیست ها است. به هر حال، سال گذشته در جریان اغتشاشات خونینی که جبهه مخالف و معارض و معاند علیه ملت و نظام اسلامی به راه انداخته بود، صهیونیست ها و قدرت های غربی تمام توان رسانه ای و مادی خود را جهت حمایت از آنان وارد صحنه کردند. از این رو، متقابلا جبهه معارض وظیفه شان می دانند که در کنار رژیم اشغالگر قدس قرار گیرند و دفاع ملی فلسطینیان را محکوم کنند. هیچ بدنامی برای جریانات و کنشگران سیاسی بالاتر از این نیست که آنان خود را مدیون دولتی جعلی و غاصب و جنایتکار بدانند و برای ادای دین، مظلومیت ملت ستم دیده را نبینند. در داخل، فریاد وا مظلوما سر می دهند و در سطح منطقه از ظالم حمایت می کنند. نفرت شان از اسلام سیاسی آنان را تا به این درجه از همروی با نظام سلطه جهانی و صهیونیست ها سوق داده است. اکنون بیش از هر زمان دیگری معلوم می گردد که جانم فدای ایران گفتن شان تا چه اندازه تهی و پوشالی است. هرگز، فدایی ملت در کنار دشمن ملت نمی ایستد. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
چرا جبهه معارض حاضر به دفاع از مردم مظلوم غزه نیست جبهه معارض، همان ها که سال گذشته به بهانه مرگ طبیعی یک بانوی ایرانی بلوا به پا کردند و دنبال به آتش‌ کشیدن قیصریه بودند و فریاد زن و زندگی شان بلند شده بود، این روزها روزه سکوت گرفته اند. https://www.farsnews.ir/news/14020814000391/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AC%D8%A8%D9%87%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6-%D8%AD%D8%A7%D8%B6%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%BA%D8%B2%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
🖌 سکوت و واقع گرایی خفت بار این روزها که صهیونیست ها به پشتیبانی آمریکا و دیگر دولت های استکباری وحشیانه ترین جنایات جنگی را علیه مردم غزه اعمال می کنند، سکوت روشنفکران غربزده چه معنایی دارد؟ قطعا این سکوت به معنای بی تفاوتی و بی احساسی نیست. اصلاً مگر ممکن است کسانی که از درد و رنج انسان های گوشت و استخوان دار و از انسانیت و کرامت انسانی و معنویت دم می زنند نسبت به این فاجعه غیر انسانی بی تفاوت بمانند. پس، اگر محکوم نمی کنند لاجرم ذهن و دل شان با آنان است. روشنفکر غربزده بواسطه جنایات رژیم اشغالگر قدس دستانش را برای متقاعد کردن ملت سرکش به پذیرش استیلای قدرت استکباری غرب پُر می پندارد. او از هزینه بالای سرکشی و عصیان سخن می گوید. هراس عمیقی به جان ملت خود می اندازد و از آنان می خواهد که به همین وضعیت راضی باشند و هیچ اراده ای بر تغییر آن نداشته باشند و در غیر این صورت، با هزینه بالای تجاوز، ویرانی، خشونت و محرومیت مواجه می شوند. غربزدگان از شهروندان خود می خواهند که واقع گرا باشند و آرمان گرایی و استقلال خواهی را کنار بگذارند. واقع گرایی هزینه ها را پایین می آورد. چون دشمن متجاوز مجبور نمی شود چنگ و دندان نشان دهد و خون بریزد. مطیع باشید تا هزینه تان بالا نرود. مطیع باشید تا به زندگی روزمره تان ادامه دهید. اگر می بینید که روشنفکر غربزده بعد مدتی سکوت، به زبان می آید و از واقع گرایی و هزینه‌های بالای مقاومت و عصیان سخن می‌گوید و ذهن و جان مردم را با ترس از خشم دشمن پر می کند، برای همین است که می بیند صهیونیست ها جنایتکار تر از گذشته وارد صحنه شده‌اند. این خشونت زبان آنان را درازتر می کند. اما این چه بد گفتاری است که بجای قدرت ملت به قدرت دشمن تکیه کند. طبیعی است که نفع چنين انذاری برای دشمن ملت خواهد بود و ملت خوارتر و حقیر تر خواهد شد. چون می پذیرد که باید همواره برابر دشمن غدار، سر بزیر و مطیع بود. لذا واقع گرایی غربزدگان برای ملت خفت بار است. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🔰 رویکرد مطلوب در تایید صلاحیت داوطلب خبرگان رهبری ثبت‌نام ششمین دوره انتخابات خبرگان رهبری پایان یافت و جمعی از اهل فضل و علم ثبت نام کردند. در این میان جماعتی که خود را فقه دان و خبره می دانند علیرغم میل باطنی شان ثبت نام نکردند و برای این کارشان هم مساله انحصارگرایی و محدودیت های نظام را پیش کشیده اند. همین مساله پرسش بنیادی در باب مشارکت داوطلبان خبرگان رهبری را پیش رو می گذارد. اصولا داوطلبان با چه رویکردی شایستگی شرکت در انتخابات خبرگان رهبری را پیدا می کنند؟ این پرسش اساساً آن دسته از فقها و فقه خوانده هایی که باور به جدایی دین از سیاست و عدم مداخله دین در سیاست را دارند شامل نمی شود. چون هم مفروض آنان اجازه ثبت نام را نمی دهد و هم بنیاد سیاسی نظام اسلامی که مبتنی بر عدم جدایی دین از سیاست است نمی تواند پذیرای داوطلبی باشد که مخالف این بنیاد سیاسی است. اما قطع نظر از رویکرد سکولار و عرفی، دو رویکرد کلی دیگر نیز وجود دارد که از اهل فضل و علم متکی به یکی از آن دو نگاه، داوطلب مشارکت در انتخابات خبرگان می شوند. در اینجا از آن دو رویکرد با عنوان رویکرد " مؤید پایه " و رویکرد " منتقد پایه " یاد می کنیم. آیا داوطلبان مستند به هر دو رویکرد یاد شده شایستگی و صلاحیت نامزدی در انتخابات خبرگان رهبری را دارند یا خیر؟ برخی از داوطلبان با این نگاه که وظیفه عضو خبرگان معاضدت و پشتیبانی از نهاد رهبری است، ثبت نام می کنند. این نگاه موید پایه است و موافق با فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری است. چون اصولاً مبنای وظیفه نظارت بر ولی فقیه، حراست و پشتیبانی از اصل ولایت فقیه است. اعضای خبرگان رهبری نظارت می کنند تا ولی فقیه بتواند به درستی ولایت کند. اما رویکرد دوم که از آن با عنوان منتقد پایه یاد کردیم نگاهی است که به انگیزه نقد و اعتراض بر حکمرانی ولی فقیه، داوطلب عضویت در خبرگان رهبری می شود. مبنای اولیه این دیدگاه بر نقد و اعتراض است و نه معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه در امر حکمرانی. توجیه داوطلب نشدن برخی ها همین رویکرد دوم است. آنان می گویند چون می دانیم به دلیل منتقد رهبری بودن رد صلاحیت می شویم، داوطلب نشدیم. تردیدی نیست که داوطلب عضویت در خبرگان رهبری با رویکرد موید محور صلاحیت داوطلبی را دارد. چون شأن نزول خبرگان بر حفظ و حراست از نهاد رهبری است. و او وظیفه خود دانسته ولی فقیه را با ارائه نظرات سازنده در امر حکمرانی پشتیبانی کند نه آنکه در جهت تضعیف وی گام بر دارد. نظام اسلامی هم به موید حکمرانی ولایی نیاز دارد و نه مخرب آن. اما داوطلبی که با رویکرد دوم ثبت نام می کند نمی تواند صلاحیت لازم برای داوطلبی را داشته باشد. چون او از همان ابتدا با نگاه اعتراضی و انتقادی وارد کار شده است. در حالی که گفته شد وظیفه تعریف شده برای عضو خبرگان رهبری معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه است. اگر چه این معاضدت می تواند همراه با نقد باشد. یکی از دلایل مخالفت امام علی علیه السلام با حکمیت ابو موسی اشعری مخالف بودن وی با آن حضرت بود. لذا آن اتفاقی که نباید می افتاد، پیش آمد. چنین اتفاقی در حکمیت نتیجه قهری مخالف خوانی است. حتی اگر استدلال فوق محل تردید قرار گیرد و دلیلی برای طرد نگاه دوم در میان نباشد، باید به اصل عملی رجوع کرد. اصل عملی بر معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه است و نه تضعیف و تخریب وی از طریق انتقاد و اعتراض. چنانکه اصل برائت - همان اصلی که داوطلبان رد صلاحیت شده به آن استناد می کنند - هم موید این اصل است. ولی فقیه منزه از خطا نیست ولی منزه از اتهام است، مگر خلاف آن ثابت شود. چون او با احراز شرط عدالت برای این مقام انتخاب شده است. مجلس نظارتی که از همان ابتدا محکوم آن مشخص باشد، مجلس نظارت نیست. بنابر این، باید اعضای خبرگان رهبری از میان داوطلبانی انتخاب شوند که با هدف و انگیزه معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه در امر حکمرانی وارد صحنه شده اند. حضور داوطلبی که چنین دیدگاهی را ندارد، نقض غرض در تشریع خبرگان رهبری است ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🖌 پروژه ناتمام مدرنیته با حمایت از اسرائیل غاصب تمام شدنی نیست ❗️ این روزها که رژیم غاصب صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین در غزه مشغول جنایات جنگی و نسل کشی سبعانه است، موج گسترده اعتراض و انزجار و محکومیت در سراسر جهان به راه افتاده است. افکار عمومی جهان از دولتمردان و قدرت های غربی به سرکردگی آمریکا می خواهند که جنایات رژیم صهیونیستی را متوقف کنند و نگذارند کارنامه ضد بشری این رژیم متجاوز بیش از این سیاه تر و ننگین تر و نفرت آلودتر شود. ❗️در این میان، افکار عمومی جهان از فیلسوفان و آموزگاران اصول تجدد خواهی و مدافعین حقوق بشر و کرامت انسانی و آزادی و زیست جهان برابر می خواهند که با آنان همراه شده به سکوت تاسف بارشان برابر جنایات غاصبان صهیونیستی پایان دهند و به رسالتی که بر دوش گرفته‌اند عمل کنند و با قلم و بیان خود رژیم نامشروع یهودی نما را محکوم کنند. ❗️لکن متأسفانه با گذشت یک ماه از ادامه نسل کشی صهیونیست ها نه فقط موج اعتراضی روشنفکری در جهان علیه جنایات صهیونیست ها به راه نیافتاد بلکه بعضاً شاهد حمایت های آشکار و پنهانی از اعمال اسرائیل غاصب هستیم. چنانکه هابرماس به همراه دو کارشناس سرشناس علوم سیاسی و حقوقدان آلمانی در حمایت از صهیونیست ها بیانیه داده اند. ❗️هابرماس فیلسوف و روشنفکر چپ گرای آلمانی است که به جهت نظریه پردازی های جامعه شناختی اش شهرت جهانی دارد. او عملیات مدافعان ملت فلسطین برای پایان دادن به محاصره چهارده ساله صهیونیست ها و آزاد سازی اسرای فلسطینی را تروریستی و قتل عام حماس با نیت محو زندگی یهودیان خوانده است و بر این اساس گفته است که: " عملیات ارتش اسرائیل علیه این اقدامات تروریستی به لحاظ اصولی موجه است" ( نقل از دویچه‌وله فارسی ). ❗ در این بیانیه گفته شده که "با وجود تمام نگرانی‌ها نسبت به سرنوشت فلسطینیان در درگیری‌های جاری، نسبت دادن نسل‌کشی به عملیات اسرائیل معیارهای قضاوت را به نابودی می‌کشد". ❗️روشنفکران چپ گرا در جهان با عنوان روشنفکر معترض شناخته می شوند. آنان اصولاً با تنظیمات سیاسی و اجتماعی موجود دنیای مدرن که نتیجه نظریه پردازی های جامعه شناسان لیبرال و دولت های نظام سرمایه داری است، معترض و مخالفند. اما امروز چه شده است که روشنفکر چپ گرا در کنار روشنفکر راست گرا با دولت های استکباری همراه شده از اسرائیل غاصب حمایت می کند و قتل عام ارتش صهیونیستی را موجه می داند. ❗️اکنون جهان با وضعیت اسفبار روشنفکری مواجه است. جریان فکری که روزگاری رهبری اعتراض علیه نا بسامان ها و بی عدالتی های موجود نظام سرمایه‌داری را بر عهده داشت، امروز حامی بانیان وضعیت ناعادلانه و غیر انسانی موجود شده است. ❗️البته دعوت روشنفکران به محکوم کردن جنایات صهیونیست ها از سوی افکار عمومی جهان بیانگر آن است که روشنفکری در قرن بیست و یکم مرجعیت سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده است بلکه به ابزار توجیه قدرت های استکباری تبدیل شده‌ است. ❗️چگونه است که هابرماس هفتاد و پنج سال جنایت و وحشی گری صهیونیست ها را نمی بیند ولی حمله مدافعان فلسطینی به پایگاه های نظامی اسرائیلی ها را قتل عام یهودیان می خواند؟! این چه اصولی است که کشتار ملت مظلوم فلسطین توسط ارتش صهیونیستی را موجه می خواند و حمله نیروهای محاصره شده را قتل عام یهودیان می نامد؟! ❗️باری، اگر هابرماس گمان کرده راه اتمام پروژه ناتمام مدرنیته در حمایت از ارتش کودک کش اسرائیل است، سخت در اشتباه است. ❗️ امروز صهیونیست ها پاشنه آشیل مدرنیته هستند. حمایت روشنفکری از آنها مدرنیته را به محاق می برد. جنایات جنگی اسرائیلی ها نه فقط معیارهای قضاوت عادلانه را نابود ساخته بلکه اصول تجدد خواهی را از معنا و محتوا تهی خواهد کرد. ⛔️ به هر روی، انتظار افکار عمومی جهان از جریان عمومی روشنفکری این بود که سکوتش را بشکند و در بسیج توده ها علیه جنایات ارتش صهیونیست ها مشارکت کند. اما با مشاهده حمایت شخصیتی چون هابرماس از ارتش جنایتکار اسرائیل، این ذهنیت را قوت بخشیده که اساساً از این جریان خواسته شود که به همان سکوت شان ادامه دهند. شما سکوت کنید بهتر است تا اینکه نا باورانه به نفع نظام سرمایه داری بیانیه ناعادلانه و غیر انسانی صادر کنید. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🔸 کی خسته است! هنوز خاطره دوران دفاع مقدس از یادها نرفته است که وقتی در خط مقدم و پشت جبهه، صفوف نماز جمعه و راهپیمایی ها با صدا بلند سوال می شد " کی خسته است "، مردم یک دل و یک صدا بلند جواب می دادند: " دشمن ". ملتی که امید دارد، ایمان دارد، شهادت دارد، روحیه سلحشوری و جان نثاری در رگ هایش جاری است، چرا باید احساس خستگی کند. ملت امام حسینی خستگی ناپذیر است. مگر چه اتفاقی افتاده است که به این ملت سرافراز و سربلند نسبت خستگی می دهند. از اینکه فریاد حمایت از مظلومان غزه را سر می دهند و از دولت ها و نهادهای بین‌المللی توقف جنگ و نسل کشی که صهیونیست ها به راه انداخته اند طلب می کنند، از این فریادها احساس خستگی ملت را کرده اند؟! آیا همدردی با ملت مظلوم، از نشانه های خستگی است؟! پس، برای همین است که برخی ها رفع خستگی ملت را در کنار آمدن با کدخدا و پیاده روی با همدستان او و کوتاه آمدن از حقوق مسلمه ملت می دانند. خسته آن مرفهین بی درد و عافیت طلبانی هستند که هیچگاه دل شان با محرومان و مظلومان نبوده است. همان کسان که در دوران دفاع مقدس هم فرسنگ ها دور بودند و روزگار سخت این ملت را از پشت شیشه نظاره‌گر بودند. اگر هم غبار خستگی بر این ملت نشسته باشد که نشسته، بخاطر حمیت سلحشوران در دفاع از مرزها و حریم حرم و امنیت و دفاع از ملت های مظلوم نیست. اینها که خستگی نمی آورد بلکه جان ها را تازه می کند و روحیه می بخشد و خستگی را از تن ملت به در می کند. بازی های سیاسی جناحی و قدرت طلبی و وعده‌های واهی دادن و دل به ضمانت های دشمن دادن و فرسایشی کردن احقاق حقوق ملت است که خستگی می آورد. درست است که این ملت بخاطر نا کارآمدی برخی کارگزاران بی کفایت رنجور است ولی خسته نیست. باید نشانه های خستگی را در دشمن دنبال کرد نه در ملتی که بیش از چهار دهه برابر نامهربانی ها و شرارت های دشمن سرافرازانه مقاومت و ایستادگی کرده است و هر بار هم که صدای " کی خسته است " را می شنود بی درنگ پاسخ می دهد: " دشمن ". پس، بهتر است آنان که همیشه ایام در خدمت گذاری به ملت و دفاع از ملت های مظلوم خسته بوده و هستند، خستگی خود را به ملت نسبت ندهند. بلکه به فکر درمان خستگی خود باشند ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
پروژه ناتمام مدرنیته با حمایت از اسرائیل غاصب تمام شدنی نیست امروز صهیونیست ها پاشنه آشیل مدرنیته هستند. حمایت روشنفکری از آنها مدرنیته را به محاق می برد. https://www.farsnews.ir/news/14020827000238/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84-%D8%BA%D8%A7%D8%B5%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AAح
🖌 تنگ نظری پیرامون علوم انسانی را کنار بگذارید یادداشت نویس روزنامه اعتماد معتقد است که رئیس شورای تحول علوم انسانی زیاد به پر و پای علوم انسانی می پیچد و دنبال اسلامی شدن آن است. او می پرسد که " آخر اين علوم انساني غربي دقيقا كدام علوم است و قرار است نوع اسلامي آن با آنها چه توفير و تفاوتي داشته باشد؟". تمام سخن در همین است که آخر این علوم انسانی غربی چه متاعی است که تنگ نظرانه با هم نشینی اندیشه اسلامی با آن مخالفت می شود؟ هر بار که بحث اسلامی شدن علوم انسانی پیش می آید با طرح مساله ای انحرافی و موهوم ( کنار گذاشتن علوم انسانی غربی ) علیه آن تهاجم رسانه ای به راه می افتد. اینکه ایشان هنوز نمی داند علوم انسانی غربی یا بگوییم علوم انسانی سکولار و علوم انسانی اسلامی وجود دارد و مرز میان این دو دسته علوم را تشکیک می کند، تعجب آور است نه اینکه باور به چنین دو گانه ای تعجب آور باشد. اگر آن اندیشمندان غربی که ایشان اسامی برخی از آنها را ذکر کرده است باور به تفکیک علوم انسانی به غربی و اسلامی ندارند، می گوییم پس چرا بر این تفکیک اصرار می ورزند؟ چرا علوم را به سکولار و غیر سکولار، دینی و غیر دینی تقسیم می کنند؟ چرا علوم را به مدرن و غیر مدرن یا پیشا مدرن، علوم این جهانی و الهیاتی تقسیم می کنند؟ اگر تفکیک میان اندیشمندان سکولار و غربی با متفکران اسلامی درست نیست، پس چرا همه را در یک اردوگاه فکری قرار نمی دهید و میان آنها فقط با ملاک شخصی و فردی مرز بندی نمی کنید؟ بیائید بزرگانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و ملاصدرا و حکیم سبزواری و علامه طباطبایی و مرتضی مطهری و علامه جعفری و علامه مصباح یزدی رحمت الله علیهم را هم کنار اندیشمندان غربی بخوانید و این بزرگان را نیز از سازندگان علوم انسانی بدانید تا دیگر منازعه ای باقی نماند. اگر هر گونه منازعه بنیادی را نفی می کنید؛ پس نباید در فهم چیستی علوم انسانی کار را منحصر در منابع اندیشمندان غربی کرد. بلکه باید وسعت نظر داشت و دیدگاه اندیشمندان مسلمان را نیز دخالت داد. چنانکه کارنامه شورای تحول علوم انسانی همین امر را نشان می دهد. بر این اساس است که می گوییم این رئیس شورای تحول نیست که به پر و پای علوم انسانی می پیچد بلکه کسانی این کار را می کنند که تنگ نظرانه می خواهند محدوده علوم انسانی با همان متفکران غربی شناخته شود و با هر گونه دخالت اندیشه اسلامی در قلمرو علوم انسانی مخالفت می ورزند. نگاه سکولار است که نمی گذارد علوم انسانی بسط پیدا کند و تعریف حقیقی‌ خود را پیدا کند. مسلماً اراده معطوف به اسلامی شدن علوم انسانی بنایی بر کنار گذاشتن اندیشمندان غربی را ندارد. بلکه خواهان توسعه و بسط علوم انسانی بر پایه خوانش اندیشه اسلامی است. چنانکه نامه مرحوم امام خمینی ره به گورباچف بر همین نظر استوار بود که قلمرو فهم علوم انسانی را محدود به نظریات متفکران غربی نسازید. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🖌 نگاه راهبردی حکمرانی ولایی به امر ورزش نگاه راهبردی نتیجه برقراری نسبت بنیادی میان غایات حکمرانی و عمل است. در اثر چنین رویکردی است که کنش‌گری ها در همه عرصه های حکمرانی در راستای تحقق غایات نظام سیاسی سامان دهی می شود. نگاه راهبردی است که جایگاه این عرصه ها را ارتقاء می دهد و اهمیت آنها را دو صد چندان می گرداند. ویژگی بارز مقام معظم رهبری در امر حکمرانی این است که از افق تحقق غایات نظام اسلامی به عرصه های حکمرانی نگاه می کند. لذا ایشان همواره در تعامل و گفتگو با مردم و مسئولین بر این نگاه راهبردی وفادار مانده است. چنانکه ولی فقیه در دیدار هفته گذشته شان با ورزشکاران مدال آور ( ۱/ ۹/ ۱۴۰۲ ) از نگاه راهبردی به تفسیر جایگاه ورزش در جمهوری اسلامی پرداختند. ولی فقیه در این دیدار صمیمانه نگاه راهبردی جمهوری اسلامی به ورزش را بر پایه غایت سیاسی " ایران قوی " تبیین کرده است. شعار ایران قوی از مهم ترین غایاتی است که ولی فقیه خود را ملزم به پی گیری آن از مسئولین و گفتگو با مردم کرده است. ایشان در هر فرصتی غایت ایران قوی را گوشزد می کند: " به مسئولین کشور و ملّت عزیزمان میخواهم توصیه بکنم سعی کنند قوی بشوند؛ به قول شاعر خراسانی ما: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی». باید قوی بشوید؛ هم در اقتصاد قوی بشوید، هم در علم قوی بشوید، هم در فنّاوری باید قوی بشوید، هم در دفاع نظامی باید قوی بشوید؛ باید قوی بشوید. تا قوی نشوید، دشمنها به شما طمع خواهند کرد، به شما تعرّض خواهند کرد، تجاوز خواهند کرد. این توصیه‌ی اوّل که توصیه‌ی همیشگی من است و من خودم تا توان دارم و تا توفیق از طرف پروردگار داشته باشم، این قضیّه را دنبال میکنم؛ مسئولین هم موظّفند دنبال کنند". ( بیانات: ۲۶/ ۹/ ۱۳۹۹ ) بر همین اساس است که ولی فقیه با نگاه راهبردی به تبیین جایگاه و اهمیت ورزش در جمهوری اسلامی می پردازد. ورزش در این نگاه به مثابه کنشی روزمره و عادی تلقی نمی شود. چون ورزش در نسبت با غایت" ایران قوی " تفسیر شده است. از نیازمندی ها و لوازم شکل گیری ایران قوی اهمیت دادن به مقوله ورزش است. ایران قوی به جامعه ای با روحیه ی ورزشی نیاز دارد. ورزش جسم آدمی را چابک و سرحال نگه می دارد و رخوت و سستی را از جامعه دور می سازد. از این رو، ولی فقیه لازمه ایران قوی را در ورزش قوی می دانند و از همین منظر به لوازم تحقق ورزش قوی اشاره کرده است: من میگویم ایران قوی باید ورزش قوی داشته باشد. ما شعار «ایران قوی» داده‌ایم دیگر؛ ورزش ایران قوی باید یک ورزش قوی باشد ( بیانات: ۱/ ۹/ ۱۴۰۲ ) ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🔰 اراده فتح قله های پیشرفت و ترقی و حقارت طبع های بیمار حس صعود و فتح قله‌های مرتفع و دست نیافتنی ذاتاً لذت بخش است. وقتی کوهنوردی از اراده اش بر فتح قله ای مرتفع و صعب العبور سخن می گوید، علیرغم سختی هایی که در این کار وجود دارد، از شنیدن چنین سخنی شاد می شویم و او را تشویق کرده و برای موفقیتش دست به دعا بر می داریم. وقتی اخبار لحظه به لحظه نزدیک شدن کوهنورد به قله و فتح آن را می شنویم، از خود بی خود می شویم و از شدت خرسندی در خود نمی گنجیم. حتی وقتی هم که کوهنوردمان در رسیدن به قله موفق نشود، او را سر زنش نمی کنیم بلکه به او امید می دهیم و از او می خواهیم دست از چنین اراده بزرگی بر ندارد. این شکل از مواجهه با اراده معطوف به فتح قله های بلند مرتبه موافق با بلند طبعی انسان است. چون سرشت انسان متعالی است و اهداف رفیعه را طلب می کند. بخاطر بلند طبعی است که می گوییم " ما ز بالاییم و بالا می رویم ". و بر اساس همین طبع متعالی است که اهداف پست و دَنیه را مذموم می شماریم و از انتخاب آنها حذر می کنیم. تنها طبع های ثانوی دَنیه است که چنین اهدافی را بر می گزیند. چنانکه راه رسیدن به خدا در صعود و رفعتی است که به کمک کلمه طیبه و عمل صالح میسر می شود: " مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ " ( فاطر : 10 ). پس، سرشت استعلایی انسان خاستگاه اراده رشد و ترقی خواهی در همه عرصه های مادی و معنوی است. حتی اگر این اراده در رفتن به قعر دریاهای عمیق باشد. هیچ صعودی و فتح قله ای بدون وجود سرشت استعلایی در انسان اتفاق نمی افتد. چون آدمی در این جهان به هبوط عادت کرده است و به دنائت در طبع خو گرفته است. به همین خاطر، اراده فتح قله ها کار هر کس نیست. اینکه برخی ها برابر اراده های قدسی و آهنین در فتح قله‌های پیشرفت و ترقی بجای احساس شادی غضبناک و برآشفته می شوند و چنین اراده ای را از راه مغالطه و شبیه سازی های ناروا تحقیر می کنند، بخاطر دنائت طبع شان است. در غیر این صورت، دلیلی ندارد که اراده بر فتح قله ها را تحقیر کنیم. نقد اراده فتح قله از جهت انتخاب و اولویت و نحوه راهبری معقول است اما نفی اساس صعود غیر عقلایی است تا چه رسد به تحقیر آن. فرضاً هم جامعه ای در فتح قله پیشرفت نام کام شود ولی حق نداریم او را بخاطر چنین اراده مترقیانه ای سرزنش و تحقیر کنیم. بلکه حقارت و فرومایگی از آن خود این افراد است. چون آشکارا اذعان به ارزشمندی دنائت طبعی و بی ارزشی اراده بر پیشرفت و ترقی انسان و جامعه کرده اند. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadega