eitaa logo
مهدوی زادگان
355 دنبال‌کننده
144 عکس
42 ویدیو
18 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انعکاس خبری دانشگاه مستنصریه از دیدار هیئت ایران با ریاست دانشگاه
🚨 نشست تخصصی «حکمرانی و دولت مکلف» از سوی مرکز تخصصی آخوند خراسانی برگزار می شود 🔷 با ارائه : حجت الاسلام دکتر داود مهدوی زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی رئیس سازمان سمت ⏰ زمان: سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 12:30 🏢 مکان: دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، طبقه سوم، اتاق جلسات 🌐معالم 👈 عضو شوید
غزه و حامیان نظریه مدرن شده الحکم لمن غلب اهل نظر غالباً بر این باورند که نظریه سیاسی " الحکم لمن غَلَب " متعلق به اندیشه سنتی است که برخی از علمای اهل سنت مانند قاضی ابویعلی و ابوحامد غزالی در قرن پنجم هجری در توجیه مشروعیت حکومت خلفا به آن احتجاج می کردند. لکن با ظهور اندیشه سیاسی مدرن این نظریه سنتی به حاشیه رفته است و طرفدار ندارد. اما آیا واقعیت این چنین است و نظریهٔ سیاسی تغلیب کنار رفته است و در دنیای سکولار شده جایگاهی ندارد؟ تجربه سیاسی مدرن در جهان معاصر چنین دیدگاهی را تایید نمی کند. نظریه تغلیب همچنان در جهان مدرن شده پابرجاست و در میان مدرن ها مدافعان و طرفداران پر شر و شوری دارد. بسیاری از دولت های مدرن از طریق کودتای نظامی به قدرت رسیده اند. چنانکه رضاخان با کودتای نظامی به قدرت رسید. حکومت تغلیبی پهلوی بواسطه مجلس فرمایشی و نظریه پردازی های روشنفکران سلطنت طلب قوام و استحکام یافت. یهودیان مهاجر مسلح با حمایت دولت های غربی به سرکردگی انگلیس از طریق زور سرزمین فلسطینی ها را اشغال و تصاحب کردند و رژیم غاصب و نامشروع اسرائیل را پدید آوردند. سازمان ملل هم با صدور قطعنامه مهر تایید بر غلبه‌ی یهودیان مهاجر مسلح زد. اما نکته مهم این است که جریان غربگرا نیز این سلطه تغلیبی یهودیان مهاجر اشغالگر را تأیید و توجیه می کند. یک نمونه آن دیدگاه دکتر صادق زیبا کلام استاد بازنشسته دانشگاه در این باره است. دکتر زیبا کلام جمعه شب گذشته در برنامه شیوه که به مساله فلسطین پرداخته بود، جنایات صهیونیست ها علیه مردم مظلوم غزه را محکوم کرد. البته این کار او ستودنی است لکن از گفته های بعدی وی به دست نمی آید که می خواهد مشروعیت رژیم اشغالگر صهیونیستی را انکار کند. بلکه با بیانی که دارد دولت غاصب را توجیه کرده است. به زعم وی یهودیان مهاجر تسلیح شده در شرایطی وارد سرزمین فلسطین زیر سلطه انگلیس شدند که دولتی بر آن حاکم نبوده است. دولت انگلیس هم حل مساله نزاع میان مردم فلسطین و یهودیان مهاجر را به سازمان ملل واگذار می کند و شد آنچه که شد. به نظر نمی آید که زیبا کلام با چنین تحلیلی ماهیت نامشروع و غصبی بودن رژیم صهیونیستی را پذیرفته باشد. بلکه او اساساً مشروعیت این رژیم را بر پایه نظریه تغلیب توجیه کرده است. وی بی دولتی مردم هر سرزمینی را مجوزی برای تجاوز و اشغال آن سرزمین می داند. این بی دولتی ممکن است توسط قدرتی استعمارگر و متجاوز پدید آید. چنین سخنی به معنای آن است که مردم فی نفسه مالک سرزمین خود نیستند بلکه مالکیت آنان بواسطه دولت پدید می آید. مسلماً چنین مفروضی ریشه در تفکر دولت مطلقه هابزی دارد. بنابر این، نباید گمان کرد که نظریه تغلیب در دنیای مدرن کنار رفته است بلکه توسط برخی از متجددین بازخوانی و مدرن سازی شده است و برای مشروعیت بخشی به حکومت های دیکتاتور و جنایتکار استفاده می شود. لذا وجه نظری گفتمان مقاومت و مبارزه مردم مظلوم غزه ایستادگی برابر نظریه مدرن شده الحکم لمن غلب است ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
💐میلاد باسعادت جوادالائمه مبارک💐
🔰مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ع) با همکاری مدیریت اجتماعی-سیاسی حوزه علمیه خراسان برگزار می کند: 🌀 نشست علمی: فقه انتخابات و مشارکت سیاسی 🎙 با حضور و ارائه: حجت الاسلام دکتر مهدوی زادگان (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی و رئیس سازمان سمت) 📅 زمان: سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 18 الی 19:30 🕌 مکان: 🕌 مکان: مشهد مقدس، حرم مطهر رضوی، بست حر عاملی، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ع)(مدرسه تاریخی خیرات خان)، سالن جلسات و نشست های علمی 🕌گفتمان فقه مضاف حوزه خراسان 🆔 @feqhemozaf_khorasan
🌸 کرّار غیر فرّار ✏️ رهبر انقلاب: امیرالمؤمنین یکی از القابش «کرّار غیر فرّار» است. پیغمبر اکرم این لقب را به امیرالمؤمنین داد. این مخصوص میدان نظامی نیست؛ در همه‌ی میدانهای انسانی امیرالمؤمنین کرّار غیر فرّار بود؛ یعنی مهاجم، مقتدر، دارای فکر و بدون عقبگرد. ۱۳۸۴/۵/۲۸ 💻 Farsi.Khamenei.ir
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟ جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار علم همه عالم به علی داد پیمبر چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار ( کسایی مروزی م ۳۴۱ ق )
یک نکته‌ی اساسی در این چیزی که من در نمایشگاه و در اجمالِ صحبتهایی که آقایان کردند مشاهده کردم، مسئله‌ی وجود ابتکار است. ابتکار هم از هر کسی برنمی‌آید؛ نیروی انسانی نخبه میتواند ابتکار کند، و ما در کشورمان این ثروت عظیم را داریم. حالا بعضی از کشورها در منطقه‌ی ما ادّعا میکنند که میخواهند مثلاً فرض کنید تا فلان سال، اقتصاد چندم جهان بشوند! فقط با پول نمیشود اقتصاد چندم جهان شد؛ نیروی انسانی لازم است؛ نیروی انسانی‌تان کجا است؟ ندارند. آنچه میتواند راه‌های دشوار را بپیماید و کشور را به اوج برساند، به قلّه برساند، در درجه‌ی اوّل، نیروی انسانی توانا و نخبه است؛ از این جهت، ما یک ثروت عظیمی داریم. تا آنجایی که من اطّلاع دارم و من می‌شناسم، کمتر کشوری دُوروبَرمان به قدر ما برخوردار از این ثروت و این نعمت است. میتوان مطمئن شد که این ظرفیّت عظیمی که ما داریم ــ منظورم ظرفیّت عظیم نیروی انسانی است ــ قادر است چندین برابر وضع کنونی به کشور سود برساند و میتواند در مسائل کلان کشور گره‌گشایی کند. ( بیانات ولی فقیه در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ )
قابی تاریخی از پیوند فقه و نوآوری علمی مشروطه خواهی سکولار در ایران با موج سنگینی از تهمت و افتراء علیه روحانیت و دستگاه فقاهت همراه بود. تهمت ضدیت فقه و فقاهت با دانش و پیشرفت ذهنیت مردم و بویژه دانشگاهیان را تسخیر کرده بود. دستگاه فکری که پیش از مشروطیت امورات مملکتی را مستقیم و غیر مستقیم بر عهده داشت، اکنون به مخالف با علم و تکنولوژی و نو آوری متهم شده است. این هجمه سنگین غیر منصفانه با برآمدن دولتی غربزده و ضد روحانیت دو صد چندان شده بود. چون حاکمیت استبدادی همه راه های حضور اجتماعی را بر فقیهان بسته بود و حوزه های علمیه در همان حجره های طلبگی محصور مانده بودند. روحانیت در چنین شرایط نا عادلانه ای هیچ مجالی برای دفاع از خود نداشت. او قادر نبود ثابت کند که نه فقط با دانش و پیشرفت مخالف نیست بلکه مدافع آن است و از نخبگان و نوآوران و صنعت گران حمایت و پشتیبانی می کند. روحانیت برابر این هجمه و جفای سنگین سکولارهای وطنی علیه خود چه می توانست بکند. دستگاه فقاهت چگونه می توانست به دور و اطرافیان خود و به جامعه دانشگاهی و نسل جوان تحصیل کرده ثابت کند که آنچه درباره او در نسبت با علم و ترقی گفته می شود، چیزی غیر از آگاهی کاذب نیست. زدودن و کنار زدن این آگاهی کاذب پیچیده جز با پدید آمدن خیزش مردمی و تاسیس حکومت دینی ممکن نبود. چون قضاوت عادلانه تنها در بستر سیاسی عادلانه میسر است. باید حکومتی شکل بگیرد حضور اجتماعی و سیاسی و روحانیت فعال شود تا آنگاه به قضاوت نشست که آیا فقه و فقاهت با دانش و پیشرفت و نوآوری مخالف است یا پشتیبان و حامی آن است. با شکل گیری انقلاب اسلامی و برآمدن جمهوری اسلامی شرایط عادلانه برای قضاوت نسبت فقه و فقاهت با دانش و فناوری پدید آمد. آگاهی کاذب در گذشته تا بدانجا بر اذهان عام و خاص سیطره پیدا کرده بود که هیچ کس حتی خود روحانیت هم نمی توانست تصور روزی را کند که نمایشگاهی از نوآوری ها و دستاوردهای علمی و فناوری فوق پیشرفته در جوار بیت مرجع تقلید یک امت بر پا شود و فقیه فرهیخته از آن دیدن کند و به توضیحات سازندگان و نخبگان گوش دهد و با صنعت گران مبتکر نشست صمیمانه برگزار کند و از ظرفیت بالای نخبگان علمی و فناور حمایت کند. تصویر گام های استوار فقیه فرزانه در نمایشگاه دستاوردهای علمی و فناوری چونان قابی است که در آن فرو ریختن دیوار آگاهی کاذبی که فقه و فقیهان را در تقابل با دانش و ترقی معرفی کرده بود، نشان می‌دهد اکنون مردم در شرایطی عادلانه و برابر شاهد آن هستند که در یک سو، دستگاه فقاهت از رشد و ترقی علم و تکنولوژی، از دانش و دانشگاهی حمایت می کند. اما در سوی دیگر، می بیند که چگونه همان تولید کنندگان آگاهی کاذب با ایده های میان تهی برجامی سعی در توقف روند رو به رشد علم در ایران را دارند و تمام دغدغه و دل‌مشغولی های فرهنگی و اجتماعی شان اختیاری کردن واجب شرعی و قانونی شده است. ✍ داود مهدوی زادگان 🌸۱۲ بهمن ۱۴۰۲ 👉 @mahdavizadegan
ما مدیون پدران و مادران انقلابی هستیم امام خمینی ره و رهبر فرزانه انقلاب همواره بر این نکته اساسی تاکید داشته و دارند که انقلاب و نظام اسلامی مدیون ملت شریف ایران است. اگر اقبال ملت به نهضت امام خمینی ره نبود مسلماً چنین رویداد تاریخی اتفاق نمی افتاد. به همین خاطر، آن دو بزرگ مرد همواره قدر دان و سپاسگزار ملت بوده و هستند. دقیقاً به همین خاطر است که جریان های معاند و مخالف و سلطنت طلبان کینه و نفرت عجیبی از ملت در دل دارند. آنها ملت را مقصر اصلی در برچیده شدن بساط سلطنت و نظام شاهنشاهی و برآمدن حکومت دینی می دانند. اگر اقبال عمومی شکل نمی گرفت، چنین رویداد تاریخی در قرن بیستم پدید نمی آمد. از این رو، ضدانقلاب تمام تلاش خود را معطوف به این هدف کرده که مردم نسبت به قیام شان در سال ۵۷ ابراز ندامت و پشیمانی کنند و به وضعیت گذشته پیشا انقلاب باز گردند. چنانکه اغتشاشات ۴۰۱ با همین انگیزه به راه افتاده بود. راه دیگر جریان معاند برای مجبور ساختن ملت انقلابی به ابراز ندامت و پشیمانی متهم کردن پدران و مادران انقلابی از طریق فرزندانشان است. این سیاست خلاف آن چیزی است که می گویند انقلاب فرزندانش را می خورد. در واقع، ضد انقلاب در پی آن است که فرزندان انقلاب پدران و مادران انقلابی را حذف کنند. البته بحمدالله فرزندان انقلاب خیلی باشکوه‌تر و شجاعانه تر از پدران و مادران انقلابی در راه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی گام بر می دارند. خشم و کینه ای که در فتنه ۴۰۱ شاهدش بودیم بخاطر فریاد حمایت دهه نودی هایی بود که گوشه ای از آن فریاد در یک سرود انقلابی انعکاس پیدا کرده بود. با وصف این، برای آن دسته از فرزندانی که از روی جهل و غفلت، پدران و مادران انقلابی شان را متهم به انقلاب کردن می کنند و آنان را مقصر می دانند، چه پاسخ قانع کننده ای می توان داد؟ پاسخ قانع کننده به این قلیل فرزندان جا مانده از قطار انقلاب این است که انگشت اتهام شان را به اشتباه رو به پدران و مادران انقلابی شان گرفته اند. متهم واقعی آن کارگزاران و هواداران وفاداری بودند که پایه های ظلم و ستم حکومت استبدادی و دیکتاتوری پهلوی را محکم می کردند. احیاناً هم پدران و مادران برخی از این فرزندان جزو همین هواخواهان طاغوت بوده و هستند. باید فرزندان معترض، جماعت دیروز و امروز سلطنت طلب و طاغوتیان را متهم کنند که چرا مانع تشدید ظلم و بیداد حکومت ستم شاهی نشدند تا ملت به ستوه آید و انقلاب کند و بساط شاهنشاهی را بر چیند. هیچ گاه و با هیچ دلیل و برهانی نمی توان ملت مظلوم و ستم کشیده را بخاطر قیامش علیه ظلم و ستم مؤاخذه و سرزنش کرد. چنانکه امروز نمی توان جهاد دفاعی مردم مظلوم غزه علیه صهیونیست های غاصب جنایتکار را محکوم کرد. ملت انقلابی تا ابد به قیامش علیه ظلم و بیداد افتخار می کند و سربلند می ماند متهم کردن پدران و مادران انقلابی به معنای نفی هر گونه اعتراض علیه ظلم و ستم است. اعتراض آن فرزند معترض فی الواقع علیه اراده بر ظلم ستیزی پدران و مادران شان است. او تحت القائات ظلم باوران و ستم یاران پدر و مادر خود را بخاطر قیام علیه استبداد و بیداد محکوم می کند. بنابر این، اگر فرزندی معترض است نمی بایست پدر و مادر انقلابی خود را متهم کند. آنان کار درست و معقولی کردند که علیه ظلم و استبداد قیام کردند. و ما فرزندان انقلاب قدردان مجاهدت های انقلابی آنها هستیم. بلکه بایستی آن فرزند معترض، حاکمان و هواداران طاغوتی را متهم کنند که چرا در تحکیم پایه های ظلم و ستم طاغوت همت گماردند که ملت به ستوه آمده چاره کار را در انقلاب دیده بود. اتفاقاً اگر ملتی بخاطر ظلم و ستمی که می کشد انقلاب نکند، باید چنین ملتی را متهم و سرزنش کرد. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
📌 ولی فقیه: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‏تبریک عرض میکنم عید شریف و بزرگ مبعث را به همه‌ی ملت ایران و به همه‌ی مسلمانان عالم. با جرأت میتوان گفت که مبارکترین و بزرگترین حادثه‌ای که در دنیا در طول تاریخ برای بشریت اتفاق افتاده، بعثت نبی مکرم اسلام است. @mahdavizadegan
بعثت و ناخشنودی های مشرکین هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه‌ی آيين‌ها پيروز گرداند، هرچند مشركان ناخشنود باشند ( توبه: ۳۳ ) مسأله اساسی در این آیه شریفه که اشاره به بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله دارد، نا خشنودی مشرکان است. این نا خشنودی و کراهت مشرکان از بعثت رسول خدا از چه رو است و دلیل آن چیست؟ ناخشنودی مشرکان از مظهریت اسلام بر ادیان گذشته ممکن است از جهت ظهور و بروز دین در عرصه جامعه و سیاست، حداقلی یا حداکثری باشد. بر این اعتبار می توان مشرکان را به دو گروه تقسیم کرد. وجه حداقلی ناخشنودی مخالفت با مظهریت دین در عرصه جامعه و سیاست است، اگرچه با ظهورات دین در حوزه شخصی و فردی مخالفتی ندارد. اما ناخشنودی حداکثری مخالفت با ظهورات دین حتی در حوزه فردی و شخصی است. بر این اساس، مشرکان در نا خشنودی از ظهور و بروز اسلام در عرصه جامعه و سیاست اتفاق نظر دارند. بلکه اختلاف شان در عرصه شخصی و خصوصی است. حداکثری ها حتی در زندگی شخصی نیز خواهان برچیده شدن سلوک دینی هستند. اینکه مشرکان مکه در مخالفت با رسول الله صلی الله علیه و آله متحد و یکپارچه عمل می کردند بخاطر وفاق آنها در همان قدر متیقن ناخشنودی شان از ظهور و بروز دین در عرصه عمومی و سیاست بود. به همین خاطر، رسول خدا نتوانست حکومت اسلامی را در مکه پایه گذاری کند. برخلاف شهر یثرب که چنین اتفاق نظری در آنجا نبود. در نتیجه این شهر به مدینه النبی اولین عاصمه و مرکز حکومت اسلامی تبدیل شد. دنیای سراسر سکولار شده امروز نیز در اینکه نباید دین در عرصه‌های عمومی و سیاست ظهور و بروز پیدا کند اتفاق نظر دارند. اگر اختلافی باشد در همان حضور دین در عرصه خصوصی است. سکولاریسم حداکثری حتی با حضور دین در حوزه فردی مخالف است. یکپارچگی و اتحاد جریانات سکولار که همه نوع گرایشات دنیوی روشنفکری را شامل می شود، در تقابل با انقلاب اسلامی به همین خاطر است که این انقلاب حامل گفتمان ناب دینی است که از حضور اسلام در عرصه جامعه و سیاست دفاع می کند و مدعی است که تجلی اسلام ناب محمدی در همین معنا است، اگرچه سکولارها از این امر ناخشنود باشند ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🔸 با انقلاب اسلامی فرآیند دولت - ملت از انسداد دیکتاتوری رها شد به جرأت می توان گفت مشروطه خواهان اولیه درک روشنی از ایده دولت - ملت در ذهن نداشتند. آنان غالباً خواهان مشروط شدن سلطنت بودند و از شاه می خواستند که سلطنت کند و نه حکومت. خواست آنان این بود که اداره مملکت به روشنفکران و فارغ‌التحصیلان فرنگ رفته و نمایندگان اصناف واگذار شود. روحانیت بویژه فقیهان که همواره در مصائب ناشی از حاکمان مستبد در کنار مردم هستند علیرغم خوش بینی های اولیه نسبت به ایده حکمرانی مشروطیت، از فرآیند شکل گیری ابرهای استبداد مدرن احساس خطر کرده بعضاً علیه آن موضع گرفتند و تا پای چوبه دار رفتند و به شهادت رسیدند. با راه اندازی مجلس شورای ملی این گمانه در میان متجددان پدید آمد که آهنگ شکل گیری دولت - ملت شدت گرفته است. چون تاسیس مجلس نمایندگان را یکی از نشانه های آن می داتستند. لکن ضعف و ناتوانی مشروطه خواهان غربگرا در مقاومت و مهار داعیه های استبداد و دیکتاتوری خیلی زود جامعه را به ورطه هرج و مرج و نا امنی سوق داد. جامعه ایرانی در چنین شرایطی پذیرای چرخه هرج و مرج و دیکتاتوری شده بود. جریان منور الفکری با امید به گذار از وضع فلاکت و نا امنی و امکان فرآيند شکل گیری دولت - ملت دست دوستی به رضا خان قزاق دراز کردند. اغلب مشروطه خواهان از تجدد آمرانه حمایت کردند ولی به تدریج خود نیز به کارگزار فرمانبر و مطیع دیکتاتوری تبدیل شدند تا جایی که محمد علی فروغی وصف حال خود را در قالب یک بیت این چنین توصیف کرده بود: در کف شیر نر خونخواره ای غیر تسلیم و رضا کوچاره ای البته گفته شده فروغی این بیت را در پاسخ به تقاضای رضا شاه برای ماندن هم خوانده است که در این صورت، او از وجود خونخواری بدتر از رضا خان؛ یعنی انگلیس خبیث خبر داده است. بدین ترتیب، با برآمدن رضا خان و تاسیس حکومت استبدادی پهلوی فرآیند دولت - ملت دچار انسداد پیچیده شد. زیرا تنها نهادهای سیاسی مانند مجلس شورای ملی و احزاب با انسداد روبرو نبودند بلکه حوزه های عمومی و فرهنگی و اقتصادی نیز درگیر انسداد بودند. شاه ایران در آبان ۵۷ خطاب به ملت انقلابی متنی را قرائت می کند که یک رویه آن ابراز ندامت و التزام به قانون اساسی است ولی رویه دیگر آن اعتراف به انسداد فرآيند دولت - ملت در دوران حاکمیت پهلوی است: " متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم ". فراموش نکنیم در آن قانون اساسی که به گفته شاه خونبهای انقلاب مشروطیت است، هیچ نامی از حکومت پهلوی نیامده است. در واقع، شاه علیرغم چنین ابراز ندامتی همچنان بر انسداد سیاسی اصرار ورزیده است. انسداد تو بر توی فرآيند دولت - ملت در ایران تمام جریانات ملی اعم از چپ ها و راست ها را نا امید و نا توان ساخته بود. بطوری که آنان با دیکتاتوری کنار آمده و دست از مبارزه شسته بودند بلکه فرد ملی گرایی مانند شاپور بختیار در رویارویی با انقلاب ملت پست نخست وزیری شاه را می پذیرد. اما فرآیند دولت - ملت برای رهایی از انسداد سیاسی به بسیج توده ها توسط رهبری حکیم و مقتدر و گفتمان سیاسی انقلابی نیاز داشت. آنطور که امام خمینی ره بر پایه گفتمان اسلام سیاسی توانست ملت رنجدیده و خموش را به ملتی خروشان و انقلابی تبدیل کند و بساط استبداد و دیکتاتوری شاهنشاهی را برچیند. بدین ترتیب، فرآیند دولت - ملت با انقلاب اسلامی از انسداد شاهی رهایی یافت. ملت از همان روزهای پیروزی انقلاب تا کنون نقش و طعم انتخاب خود را در روی کار آمدن دولت ها و مجالس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا احساس کرده اند و دیده اند که چگونه می توانند با انتخاب خوب شان در تعیین سرنوشت خود تاثیر گذار باشند حتی به جرأت می توان گفت انقلاب اسلامی ایران انسداد فرآیند دولت - ملت در دیگر کشورهای منطقه را نیز بر هم زد. چون در آن زمان تنها شاه ایران دیکتاتور منطقه نبود بلکه دیکتاتورهای دیگری هم بودند که با او در انسداد فرآیند دولت - ملت رقابت می کردند. اما با وقوع انقلاب اسلامی اغلب دیکتاتورهای منطقه مجبور به تجدید نظر هایی در امر حکمرانی خود شدند. 🌸 چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد 🌸 ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🔸 چرا نظام اسلامی اصرار بر مشارکت حد اکثری مردم در انتخابات دارد ( ۱ ) ولی فقیه در چهل و پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره اصرار بر برگزاری به موقع انتخابات قانونی و مشارکت حداکثری مردم در آن داشته و دارند. چنانکه در انتخابات پیش رو که قرار بر انتخاب اعضای مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی است، مردم به حضور گسترده در انتخابات دعوت شده اند. اما دلیل حاکمیت بر چنین اصراری چه می تواند باشد؟ آیا به راستی آنچنان که جریانات مخالف و معارض و معاند می گویند حاکمیت برای تداوم مشروعیت خود به مشارکت حداکثری مردم در انتخابات نیاز دارد یا اینکه دلیل دیگری وجود دارد؟ استدلال اپوزیسیون را دور از واقع نمی دانیم. آری، جمهوری اسلامی برای تداوم مقبولیت مردمی خود به مشارکت حداکثری نیاز دارد. اما آیا چنین احساس نیازی از سوی حاکمیت خوب و مطلوب است یا خیر؟ اگر حکومتی همواره خواهان مشروعیت مردمی باشد، امر پسندیده ای است یا خیر؟ پاسخ مساله خیلی واضح است. اگر تنها دلیل حکومتی اصرارش بر مشارکت حد اکثری مردم باشد، نمی توان آن حکومت را به این خاطر سرزنش کرد؛ مگر آنکه با اساس حکومت مردمی مخالف باشیم. چون فقط حکومت های مردمی به حضور حداکثری مردم احساس نیاز می کنند. مگر می شود حکومتی مردمی باشد ولی خواهان مشارکت حداکثری مردم نباشد. این دیکتاتورها هستند که هیچ گونه احساس نیازی به چنین مشارکتی ندارند. برای آنها صرف برگزاری تشریفاتی انتخابات کفایت می کند بلکه از حضور حداکثری مردم هراس دارند. بنابراين، احساس نیاز جمهوری اسلامی به مشارکت حداکثری مردم در انتخابات امر خوشایندی است و نشانه مردمی بودن آن است. نا خرسندی زمانی است که حاکمیت اصراری بر مشارکت حد اکثری نداشته باشد. مانند انتخابات دوران طاغوت که به این مساله اهتمام نمی ورزید لکن برای این اصرار نظام اسلامی دلایل دیگری می توان ذکر کرد که به نظر می‌رسد نسبت به دلیل مشروعیت اولویت بیشتری دارد. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🔸 چرا نظام اسلامی اصرار بر مشارکت حد اکثری مردم در انتخابات دارد ( ۲ ) همانطور که گفته شد اصرار نظام اسلامی بر مشارکت حد اکثری مردم در انتخابات فراتر از دلیل نیاز مشروعیتی است. نگاه حاکمیت به این دلیل بالنسبه به دلایل دیگر رجحان کمتری دارد. چون توجه نظام اسلامی به تامین مصالح ملی بیش از توجه به مصالح خود است. بلکه اساساً مصلحت خود را در تامین مصالح عرفی و شرعی مردم می داند. اما عمده این دلایل کدام‌ است: ۱. اهداف انقلابی نظام اسلامی برآمده از انقلاب مردمی است و باید بر هویت انقلابی پابرجا و استوار بماند. این نظام مادامی می تواند خود را انقلابی بدانند که در پی تحقق اهداف انقلاب باشد. مهمترین این هدف ها مشارکت حداکثری مردم در تعیین سرنوشت شان است. تجربه حکومت های برآمده از انقلاب های مدرن عادی سازی و غیر انقلابی شدن آنها است. لکن چنین اتفاقی خواست انقلاب نیست. چون دولت های عرفی شده به دنبال انجام مأموریت ها و خواسته های انقلاب نیستند. ۲. مأموریت قانون اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی حاکمیت را مکلف به مشارکت حد اکثری مردم در انتخابات کرده است. اصل سوم قانون اساسی دولت را مکلف به انجام اموری کرده که مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت خویش از آن جمله آنها است. چنانکه در اصل ششم بر اداره امور کشور با تکیه بر آرای عمومی از راه انتخابات تاکید شده است. ۳. انسداد راه دیکتاتوری یکی از دلایل محکم و قاطعی که ولی فقیه برای مشارکت باشکوه و قوی مردم در انتخابات ذکر کرده اند، جلوگیری از وقوع هرج و مرج و برآمدن دیکتاتوری است. گویایی این دلیل به حدی است که نیاز به تبیین ندارد: " بعضی‌ها در مورد لزوم انتخابات اشکال‌تراشی میکنند، [مردم را] دلسرد میکنند، توجّه نمیکنند که اگر انتخابات در کشور نباشد، یا دیکتاتوری است یا هرج‌ومرج و ناامنی است. آن چیزی که جلوی بُروز دیکتاتوری را در کشور میگیرد انتخابات است؛ آن چیزی که جلوی هرج‌ومرج و اغتشاش و ناامنی را میگیرد انتخابات است ". ( بیانات: ۲/ ۱۰/ ۱۴۰۲ ). بنابر این، اموری چون اهداف انقلابی و مأموریت قانون اساسی و انسداد راه ظهور دیکتاتوری مهم ترین دلایلی است که نظام اسلامی را مکلف به اصرار بر مشارکت حد اکثری مردم در انتخابات می کند. نظام مردمی بیش از آنکه در پی حفظ مشروعیت خود از راه انتخابات باشد، جویای عمل به وظایف و تکالیف شرعی و عرفی خود است. او خوب می داند که عمل به تکالیف، مشروعیت مردمی نیز به همراه دارد ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🔸 چرا جبهه استکبار جهانی و اپوزیسیون اصرار بر عدم مشارکت مردم در انتخابات دارد؟ ( ۳ ) بحث چرایی اصرار نظام اسلامی بدون پرداختن به چرایی اصرار جریان مخالف و معاند که شامل قدرت های غربی نیز می شود، ناقص می ماند. نمی توان یک طرف مساله مشارکت حداکثری مردم در انتخابات را نور افکن انداخت ولی طرف دیگر مساله خاموش و مسکوت گذاشت. مسلماً وقتی مخاطبان از دلایل هر دو طرف آگاه شوند آسان تر و منصفانه تر می توانند داوری کنند و تصمیم درست را اتخاذ کنند. اما قبل از پرداختن به پاسخ مساله فوق می بایست اول به این پرسش مقدماتی پاسخ داد که آیا مخالفت جبهه ضد انقلاب داخلی و خارجی بر پایه خیر خواهی و دفاع از منافع و مصالح ملت ایران است یا آنکه هر یک بويژه استکبار جهانی خیر و مصلحت خود را تعقیب می کنند بلکه آنها مصلحت خود را در عدم تحقق مصالح و منافع ملت می داند؟ پر واضح است که جبهه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و انگلیس و صهیونیسم هیچ علقه و عاطفه ای نسبت به مصالح ملل جهان از جمله ملت ایران ندارند. آنها هر آنچه که خیر و مصلحت است برای خود می خواهند. تاریخ اعمال آنها تماماً دلالت بر شرارت‌هایی است که بر ملل جهان تحمیل کرده اند. لذا اگر دولت آمریکا خیرخواه ملت ها بود در این کشورها کودتا راه نمی انداخت، دیکتاتور ها را به/ در قدرت باز نمی گرداند و حفظ نمی کرد، جنگ های داخلی و خارجی بر مردم مستضعف تحمیل نمی کرد و به تحریم های فلج‌کننده و غارت سرمایه های بلوکه شده و نسل کشی مردم مظلوم فلسطین و یمن و سوریه رو نمی آورد. بزرگترین خیر خواهی جبهه استکبار این است که سايه اش را از سر ملت های مسلمان کم کند. مصلحت ملل جهان بویژه ملت های مسلمان به این است که دولت آمریکا در تعیین سرنوشت شان هیچگونه دخالتی را روا ندارد. ولی همگان شاهدند که سرنوشت ملل جهان اینگونه رقم نخورده است اما کارنامه و گفتار ضد انقلاب وطنی نیز تاکنون نشان داده که خیرخواه و ملاحظه گر مصالح ملی نبوده است. شدت ضدیت و نفرت و کینه آنان با انقلاب و نظام اسلامی موجب شده حفظ مصالح ملی را از اصول راهبردی مبارزات سیاسی خود ندانند. به همین خاطر، مصلحت ملی و خیر عمومی غایب اصلی در گفتار و کردار آنان است. برای این مدعا دلایل زیادی وجود دارد که مهم ترین آن همسویی و همداستانی جبهه معاند با استکبار جهانی است. آنان تا کنون هیچ گونه اقدامی در جهت برائت از نظام سرمایه داری به عمل نیاورده است. مضافاً اینکه توضیحی که جبهه معارض از مصالح ملی و خیر عمومی ملت می دهد ضد مصالح ملی است. بنابر این، اشتباه راهبردی این است که کسی گمان کند جبهه معارض و برانداز و استکبار جهانی خیر خواه ملت است. بر این اساس، می توان گفت مواضع سیاسی جریان اپوزسيون نسبت به مشارکت مردم در انتخابات بر پایه خیرخواهی و مصلحت ملی نیست. زیرا خیر عمومی در استیفای حق مردم از طریق انتخابات است. ولی جبهه برانداز خواهان عدم مشارکت مردم در انتخابات است. اما دلیل اصرار جبهه معارض و برانداز بر عدم مشارکت مردم در انتخابات هراس از بسیج توده ها است. این جبهه هیچگاه اعتقادی به بسیج ملت و حضور مردم در صحنه سیاسی است. ملی گراها کودتای 28 مرداد سال 32 را می توانستند از طریق بسیج عمومی دفع کنند ولی نکردند. چپ ها نیز با اتخاذ فاز براندازی مسلحانه از مردم فاصله گرفتند. بعد انقلاب مهم ترین راهبرد دولت موقت بر اصل سیاست زدایی از مردم استوار بوده است. به همین خاطر، در آن زمان با بر گزاری رفراندم جمهوری اسلامی مخالف بود. تنها گفتمانی که در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر اصل حضور گسترده مردم در عرصه سیاست تأکید می ورزد، گفتمان اسلام سیاسی است. و اساساً رمز مانایی انقلاب در ذهنیت ملی در همین امر است. جبهه ی معارض با هر عاملی که موجب کنش‌گری فعال مردم شود مخالفند. چون آنان از این نوع کنش‌گری غیر قابل کنترل هراس دارند ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
تفسیر فقهی از حق رأی ✍داود مهدوی‌زادگان فارس‌‌پلاس؛ داود مهدوی‌زادگان در یادداشتی نوشت: از نگاه دینی و فقهی، حکومت اسلامی در مقام تاسیس، به خواست مردم وابسته است یعنی اگر مردم نخواهند، چنین حکومتی هم تاسیس نخواهد شد و شکل نمی گیرد. 🔘 حق رأی مردم قبل از تاسیس نظام، شان تکوینی دارد و در واقع ایجادی است. وقتی می گوییم مردم این حق را دارند که حکومت را تاسیس کنند، این حق در ایجاد است. پس چنین حقی در قبل از تاسیس نظام، ماهیت تکوینی و ایجادی دارد. با خواست مردم حکومتی تاسیس می شود. همین معنا در قبل از تاسیس حکومت در کلام خداوند تبارک و تعالی و نیز در سیره معصومین نهفته است. حق رأی نخبگان اختصاصی نیست 🔘 برخی از نگاه فقهی و دینی در بحث حق رای تصور می‌کنند که ما در مقام دفاع از اندیشه دینی، باید بحثمان را سراغ حق انتخاب کردن مردم ببریم. و می‌گویند که هر کسی حق رای دادن ندارد. هر کس از هر ده کوره ای بیاید انتخاب کند یعنی این دسته از افراد حرفشان را در زمین حق انتخاب کردن می برند. در حالی که به نظر ما این حرف غلط است. لکن درستش این است که اگر ایرادی وارد است مربوط به بحث انتخاب شدن است. آن جا باید گفت که هر کسی حق این را ندارد که بیاید کاندیدا شود. 🔘 در چارچوب نظام، انتخاب مردم مقیده است. با حفظ آن مقیده بودن، ما نمی توانیم بگوییم هر کسی نمی تواند بیاید انتخاب کند. بلکه می توانند انتخاب کند. اگر آن مقیده بودن حفظ شود، همه می توانند بیایند و انتخاب کنند. فرق نمی کند از پشت کوه آمده باشند، شهری باشند، یا باسواد، بی سواد. اصلا همه مردم واجب است که بیایند انتخاب کنند. ولی بحث در انتخاب شدن هاست. اعتبار رأی اکثریت غیر از اعتبار حق رأی است 🔘 در نظام اسلامی ما هیچ جایی نداریم که حق رای را به گروه خاصی اختصاص داده است. چنین چیزی داریم؟ 🔘 می گوییم که در این نظام سیاسی حق رای برای همه مردم است. نه تنها برای همه مردم است، بلکه می گوییم رای دادن واجب است. مردم واجب است که در تمام انتخابات شرکت کنند و باید شرکت کنند. 🔘 این نظام، مولود خود مردم است. مردم آمده اند نظامی را تاسیس کرده اند، که این نظام به کمکشان بیاید. حالا همین مردم بیایند انتخابی کنند که ضد این نظام باشد، این غیرمعقول است و از نظر عقلی تقبیح شده است. تا چه برسد به این که احزاب و گروه ها بیایند طوری صحبت کنند که مردم را به این مخالفت دعوت بکنند و بگویند رای تو باید به گونه‌ای باشد که در ضدیت و عنادورزی با نظام باشد. عقل این را نمی‌پذیرد. 🔘 اصولاً شکل معقول حق رأی در درون نظام، «مشارکتی» است. مردم وقتی نظامی را تاسیس کردند، باید همیاری کنند. باید مشارکت کنند در این که دست به دست هم دهند و عیب‌های این نظام را بگیرند. تکامل ببخشند. چون انتخاب خودشان است و باید کمکش بکنند. نباید به گونه ای رای بدهند که مثلا این نظام به چالش کشیده شود و زمین بخورد. چون زمین خوردن نظام منتخب مردم، به معنای زمین خوردن خود مردم است لذا مردم از این جهت مسوولیت پیدا می‌کنند. مردم باید به گونه ای انتخاب کنند که چرخ این نظام در جهت اصلاح امور و رفاه عمومی بچرخد و پیشرفت کند. 🔘 باید انتخاب به شکلی باشد که موجب اصلاح و بازسازی و رفع عیب‌های نظام باشد اما اگر انتخاب‌ها بخواهد به گونه‌ای باشد که اساس نظام را نفی کند؛ می گوییم این خلاف عقل است. چون این نظام منتخب خود مردم است و چنین کاری دور از عقل است. https://www.farsnews.ir/news/14021119000540 👉 @mahdavizadegan
🔰 رویکرد مطلوب در تایید صلاحیت داوطلب خبرگان رهبری ثبت‌نام ششمین دوره انتخابات خبرگان رهبری پایان یافت و جمعی از اهل فضل و علم ثبت نام کردند. در این میان جماعتی که خود را فقه دان و خبره می دانند علیرغم میل باطنی شان ثبت نام نکردند و برای این کارشان هم مساله انحصارگرایی و محدودیت های نظام را پیش کشیده اند. همین مساله پرسش بنیادی در باب مشارکت داوطلبان خبرگان رهبری را پیش رو می گذارد. اصولا داوطلبان با چه رویکردی شایستگی شرکت در انتخابات خبرگان رهبری را پیدا می کنند؟ این پرسش اساساً آن دسته از فقها و فقه خوانده هایی که باور به جدایی دین از سیاست و عدم مداخله دین در سیاست را دارند شامل نمی شود. چون هم مفروض آنان اجازه ثبت نام را نمی دهد و هم بنیاد سیاسی نظام اسلامی که مبتنی بر عدم جدایی دین از سیاست است نمی تواند پذیرای داوطلبی باشد که مخالف این بنیاد سیاسی است. اما قطع نظر از رویکرد سکولار و عرفی، دو رویکرد کلی دیگر نیز وجود دارد که از اهل فضل و علم متکی به یکی از آن دو نگاه، داوطلب مشارکت در انتخابات خبرگان می شوند. در اینجا از آن دو رویکرد با عنوان رویکرد " مؤید پایه " و رویکرد " منتقد پایه " یاد می کنیم. آیا داوطلبان مستند به هر دو رویکرد یاد شده شایستگی و صلاحیت نامزدی در انتخابات خبرگان رهبری را دارند یا خیر؟ برخی از داوطلبان با این نگاه که وظیفه عضو خبرگان معاضدت و پشتیبانی از نهاد رهبری است، ثبت نام می کنند. این نگاه موید پایه است و موافق با فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری است. چون اصولاً مبنای وظیفه نظارت بر ولی فقیه، حراست و پشتیبانی از اصل ولایت فقیه است. اعضای خبرگان رهبری نظارت می کنند تا ولی فقیه بتواند به درستی ولایت کند. اما رویکرد دوم که از آن با عنوان منتقد پایه یاد کردیم نگاهی است که به انگیزه نقد و اعتراض بر حکمرانی ولی فقیه، داوطلب عضویت در خبرگان رهبری می شود. مبنای اولیه این دیدگاه بر نقد و اعتراض است و نه معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه در امر حکمرانی. توجیه داوطلب نشدن برخی ها همین رویکرد دوم است. آنان می گویند چون می دانیم به دلیل منتقد رهبری بودن رد صلاحیت می شویم، داوطلب نشدیم. تردیدی نیست که داوطلب عضویت در خبرگان رهبری با رویکرد موید محور صلاحیت داوطلبی را دارد. چون شأن نزول خبرگان بر حفظ و حراست از نهاد رهبری است. و او وظیفه خود دانسته ولی فقیه را با ارائه نظرات سازنده در امر حکمرانی پشتیبانی کند نه آنکه در جهت تضعیف وی گام بر دارد. نظام اسلامی هم به موید حکمرانی ولایی نیاز دارد و نه مخرب آن. اما داوطلبی که با رویکرد دوم ثبت نام می کند نمی تواند صلاحیت لازم برای داوطلبی را داشته باشد. چون او از همان ابتدا با نگاه اعتراضی و انتقادی وارد کار شده است. در حالی که گفته شد وظیفه تعریف شده برای عضو خبرگان رهبری معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه است. اگر چه این معاضدت می تواند همراه با نقد باشد. یکی از دلایل مخالفت امام علی علیه السلام با حکمیت ابو موسی اشعری مخالف بودن وی با آن حضرت بود. لذا آن اتفاقی که نباید می افتاد، پیش آمد. چنین اتفاقی در حکمیت نتیجه قهری مخالف خوانی است. حتی اگر استدلال فوق محل تردید قرار گیرد و دلیلی برای طرد نگاه دوم در میان نباشد، باید به اصل عملی رجوع کرد. اصل عملی بر معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه است و نه تضعیف و تخریب وی از طریق انتقاد و اعتراض. چنانکه اصل برائت - همان اصلی که داوطلبان رد صلاحیت شده به آن استناد می کنند - هم موید این اصل است. ولی فقیه منزه از خطا نیست ولی منزه از اتهام است، مگر خلاف آن ثابت شود. چون او با احراز شرط عدالت برای این مقام انتخاب شده است. مجلس نظارتی که از همان ابتدا محکوم آن مشخص باشد، مجلس نظارت نیست. بنابر این، باید اعضای خبرگان رهبری از میان داوطلبانی انتخاب شوند که با هدف و انگیزه معاضدت و پشتیبانی ولی فقیه در امر حکمرانی وارد صحنه شده اند. حضور داوطلبی که چنین دیدگاهی را ندارد، نقض غرض در تشریع خبرگان رهبری است ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
🔸 فلسفه انتخابات مردم مردم می‌توانند بر پایه تجربه عملی که از فوائد مشارکت در انتخابات کسب می کنند، وارد این میدان شوند؛ لکن آگاهی از فلسفه انتخابات نه فقط آنان را در این امر مصمم‌تر می کند بلکه موانع شناختی چنین مشارکتی را که بعضاً از ناحیه بدخواهان ملت تولید می شود، مرتفع سازد. جامعه و فرد و حاکمیت هریک در تعامل با یکدیگر و فی نفسه از حقوقی برخوردار هستند که می بایست تحقق یابد. " استیفای حقوق " ضرورتی است که مبنای عقلی و شرعی دارد. استیفای حقوق علاوه بر حکم عقلی برپايه آیه شریفه " وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ "( الشورى : 38 ) و سیره حکمرانی نبوی و علوی به مثابه قاعده فقهی نیز تلقی می شود. بر این اساس، اصلی ترین هدف یا مأموریت در نظام های مردمی همانا " استیفای حقوق " است. اما مساله مهم پرسش از کارآمدترین ساز و کار و نهادی که بتوان بواسطه آن چنین غایت مهمی را تدارک کرد می باشد. مردم می توانند در شرایطی عاری از خشونت و خصومت و دشمنی با یکدیگر افرادی را برگزینند تا در مجلس مشورتی در جهت تأمین حقوق قانون وضع کنند. بر این اساس، استیفای حقوق فلسفه انتخابات است. اما بر این قاعده فقهی- عقلایی احکامی مترتب است: ۱. استیفای حقوق ضرورتی است که هر سه رکن نظام مردم سالار؛ یعنی فرد و جامعه و حاکمیت را مکلف به اقدام عملی در جهت تحقق آن می کند. این تکلیف تنها با مشارکت عملی می شود. عدم مشارکت به معنای عدم اهتمام به استیفای حقوق است و طبعاً هیچ حقی با عدم مشارکت محقق نمی شود. ۲. فرد می‌تواند از باب اختیار در اسقاط حق خود در انتخابات شرکت نکند که در این صورت بعدها نمی تواند مطالبه گر حقوق خود باشد. اما از باب حق جامعه و حاکمیت نمی تواند در انتخابات شرکت نکند بلکه مکلف به شرکت در انتخابات است. چون فرد اختیار اسقاط حق جامعه و حاکمیت را ندارد. ۳. تکلیف کلی استیفای حقوق مطلق است و قید نمی خورد و مشروط به شروط نمی شود. بنابراین، نمی توان تحت هیچ شرایطی از عمل به آن طفره رفت. تنها حکومت ها و حاکمان خودکامه و جریانات مردم ستیز هستند که از عمل به آن استنکاف می کنند. ۴. همانطور که حاکمیت در برگزاری انتخابات مکلف به ایجاد شرایطی است که مردم بتوانند آزادانه انتخاب کنند، مردم نیز مکلف به انتخاب خوب و با بصیرت هستند. در غیر این صورت، تحقق اصل استیفای حقوق با مشکل مواجه می‌شود. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
جماعت لجوج صُمُّۢ بُكۡمٌ عُمۡيٞ فَهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ( بقره: ١٨ ) نزدیک به شش ماه است که صهیونیست ها با حمایت دولت های غربی و مرتجع منطقه به سرکردگی دولت آمریکا جنایات جنگی خود را علیه مردم مظلوم غزه به اوج رسانده است. هزاران انسان بی گناه در برابر دیدگان جهانیان کشته و مجروح شده اند و شهرهای بی دفاع تخریب و نابود شده اند. آیا هنوز بر کسی شک و تردیدی مانده که آمریکا و اسرائیل غاصب نه فقط دشمن ملت که دشمن بشریت است. تنها کران و لالان و کوران اند که در باقی ماندن بر ضلالت و گمراهی اصرار می ورزند و شجاعت بازگشت به راه حق و روشنایی را ندارند. درماندگی آنان به حدی است که نمی گذارد گوش ها و زبان ها و چشمان شان بر حقیقت باز شود. اینان همان جماعت لجوجی هستند که بازگشت پذیر نيستند. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan