🔵 حجت الاسلام والمسلمین دکتر داود مهدوی زادگان، رئیس سازمان سمت، در نشست علمی
فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی؛ امکان یا امتناع دولت دینی انقلابی:
✅ درباره امکان یا امتناع دولت دینی انقلابی، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. دیدگاه امتناعی نیز به جهت امتناع در امکان یا وقوع، اختلاف نظر دارند. این اختلاف از جمع میان انقلاب با دین و دولت ناشی می شود. لکن ایراد اساسی بر دیدگاه امتناع این است که انقلاب به حرکتی گنگ و نامفهوم تبدیل می شود و حاصلی بیش از وضعیت آنارشیستی نخواهد داشت و در نتیجه انگیزه ای برای وقوع آن در میان انقلابیون بوجود نمی آید.
✅ دیدگاه مختار این است که وقوع دولت انقلابی امر ممکنی است و به لحاظ ایدئولوژیکی نیز لازم التحقق است. اصولا نکته مغفول مانده این است که تحقق دولت انقلابی ادامه راه انقلاب است و نه پایان آن. شعار من انقلابی ام در متن حکمرانی اشاره به همین معنا دارد. حکمرانی علوی اساسا ماهیت انقلابی دارد. لکن کار بسیار سخت و دشوار است. موانع بزرگی در این راه وجود دارد. از جمله این موانع عبارت است از: روزمرگی، از خودبیگانگی، عقلانیت ابزاری، عرفی شدن و جبهه معارضین.
✅ راهکارهایی برای مقابله و حل این دشواری ها وجود دارد و باید آنها را شناسایی و پی گیری کرد. از جمله این راه حلها می توان به ایمان و امید به راه انقلاب، ایدئولوژی اسلامی، فلسفه سیاسی امامت و فقه پویا اشاره کرد.
پ ن: این نشست به همت پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در روز دوشنبه 12 تیر برگزار شد.
🌸 کانال "مطالعات فلسفه سیاسی و انقلاب اسلامی"👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2640969940Ccb3214bb46
🔰 مکتب امام خمینی ره تا ابد از آخوند درباری بی زار است
چند سال پیش، ولی فقیه مخالفان و معارضین نظام اسلامی را به دو دسته با نجیب و نا نجیب تقسیم کرده بود. ایشان مرحوم داریوش فروهر را جزو مخالفان با نجیب قرار داده بود.
کم نیست روحانی محترمی که زمانی با مرام و موضع حکومت اسلامی همسو و همراه بودند ولی اکنون به دلایلی کنار کشیده اند و همراهی نمی کنند. اگر هم مخالفت بورزند در چارچوب اخلاق مداری و قانون و آیین جوانمردی است و رفتاری نجیبانه دارند.
اما معدود روحانیونی هستند که اهلیت اخلاق مداری و عفاف و پاکدامنی را ندارند و وعظ نانجیبی می کنند. تا آنجا که کلام ناب امام خمینی ره در نفی طاغوت و آخوند درباری را خرج جاه طلبی خود می کنند و با ميراث امام ره به جنگ میراث امام می روند. همان میراثی که امام در وصیتنامه اش به روحانیت انقلابی سفارش کرده است که نگذارند این انقلاب به دست نا اهلان بیافتد.
آیا امام خمینی ره در سال 48 برداشتن عمامه روحانی خدمت گذار در جمهوری اسلامی را جایز می دانست که این قلیل عمامه به سرهای مخالف به آن ارجاع می دهند؟!
چگونه است که این آقای روحانی آن زمان که در حکومت بود و از بیت المال ارتزاق می کرد - و شاید هنوز هم ارتزاق می کند- آن فتوای امام ره را به یاد نمی آورد و خود را آخوند دولتی نمی خواند ولی حالا که در دولت نیست، روحانی شاغل در دولت را روحانی دولتی می خواند و برداشتن عمامه اش را جایز می داند؟!!
آیا در فرهنگ سیاسی امام خمینی ره روحانی حکومتی که از اجرای احکام شرع مقدس دفاع می کند، مطرود است ولی از روحانی غیر حکومتی مدافع دختر بی حجاب حمایت می شود؟!! این یک مصداق از تحریف اندیشه های ناب امام خمینی ره است.
روحانی غیر دولتی که همچنان در دل سودای بازگشت به حکومت را دارد، وقتی اینچنین سخن امام راحل را تحریف می کند، پیداست که چه جفاها به شاگردان راستین امام نکند. از شهیدان بزرگواری چون آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی یاد می کند ولی به مخاطب خود نمی گوید چه کسانی و به چه خاطر این مردان خدا و خادمان ملت را به شهادت رساندند.
نمی گوید، چون اگر حقیقت را بگوید بر مردم معلوم می شود که اکنون خود او در جبهه معارضی جای گرفته است که عامل ترور عزیزان انقلاب، مطهری و بهشتی هستند و اگر امروز هم آن دو بزرگوار زنده شوند، باز به دست عوامل آن جبهه نا نجیب به شهادت می رسیدند.
آری، امام خمینی ره حتی امروز و فردا هم با آن عمامه به سر درباری، با آن آخوند آمریکایی مخالف است و از آنان بیزاری می جوید. فرق هم نمی کند که آن روحانی درون حکومت اسلامی مأوا گرفته باشد یا بیرون آن. چنین روحانی هر قدر که خود را غیر دولتی بخواند در مکتب امام خمینی ره، آخوند درباری است. چون او حتی اگر دلش با طاغوت و استکبار نباشد، زبانش که با آنها است.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
▫️مدیریت همکاریهای علمی بینالمللی سازمان مطالعه و تدوین «سمت» برگزار میکند:
🔸نشست علمی بینالمللی «غدیر»
🔸محورهای سخنرانی:
۱. غدیر، محور وحدت اسلامی
۲. غدیر در منابع و نگاه علمای اهل سنت و سایر اندیشمندان
۳. نقش و جایگاه حضرت علی (ع) در شکلگیری تمدن اسلامی
۴. غدیر و تبیین شاخصههای حکمرانی اسلامی
۵. سیره و شخصیت حضرت علی (ع) با رویکرد غدیر
🏢 آدرس مکان حضوری: تهران، غرب به شرق جلال آلاحمد، نرسیده به پل یادگار امام، سازمان «سمت»، طبقه هفتم، سالن جلسات
📆 زمان: پنجشنبه ۱۵ تیر۱۴۰٢
6 july 2023
🕰 ساعت: ۱۳:۳۰ الی ۱۶:۳۰ به وقت تهران
📌لینک برگزاری مجازی:
📎 https://meeting.samt.ac.ir/ch/ghadir
🔰 چرا باید دولت تدبیر سپاسگزار دولت آقای رئیسی باشد
دولت آیت الله رئیسی از آغاز شروع به کار تا به امروز در سطح داخلی و بین المللی به موفقیت های زیادی دست یافته است. بسیاری از طرح های راکد و نیمه تمام به سر انجام رسیده است. گشایش های بین المللی بزرگی رخ داده که گفته می شد بخاطر تحریم انسداد پیدا کرده بود. مساله برجام مجددا وارد گفتگوهای جدید شده است. روابط ایران با کشورهای همسایه رونق گرفته است. ایران عضو رسمی پیمان شانگهای شده است. خلاصه ایران در حال خروج از انزوا بین المللی ادعایی است.
همه این موفقیت ها و دستاوردهای بزرگ نتیجه تغییر اهداف و سیاست های مدیریتی است که ثمره کاربست رویکرد جهادی/ انقلابی در دولت سیزدهم است.
بطور قطع، اگر بنای آیت الله رئیسی بر ادامه تدابیر و شیوه مدیریتی دولت روحانی بود، این چنین موفقیت هایی بدست نمی آورد. چون مسبب اصلی بسیاری از این انسداد های سیاسی و اقتصادی خود دولت تدبیر بوده است.
با وصف این، مردان دولت پیشین هر جا که دولت آیت الله رئیسی توفیقاتی را کسب می کند، آنها را به خود نسبت می دهند و می گویند ریل گذاری این موفقیت ها در دولت پیشین انجام شده است.
البته مخاطب فهیم و بصیر خوب می داند که چنین ادعایی بی پایه و اساس است. بسیاری از طرحهای عمرانی و تاسیسی سال ها متوقف و نیمه کاره رها شده بود و اراده جدی برای گشایش در کار آنها دیده نمی شد. خیلی از پروژه های عمرانی و برنامه ای در زمان همان دولت قابلیت اتمام و تکمیل شدن را داشته است ولی چنین نشد. بنابر این، چگونه می توان پذیرفت که دولت فعلی ادامه کار دولت تدبیر است.
با وصف این، فرضاً بپذیریم که این ادعا درست است و دولت سیزدهم بر اساس همان سبک و سیاق دولت تدبیر عمل کرده است و استمرار همان دولت پیشین است. اما پرسش اساسی این است که در این صورت، آیا نباید دولت تدبیر از دولت آیت الله رئیسی سپاسگزاری کند که بدون تغيير در رویکرد حکمرانی و سیاست های جاری، پروژههای نیمه تمام و راکد شده آنها را تکمیل و راه اندازی کرده است؟ آیا خدمتی به این بزرگی جای تقدیر و تشکر ندارد؟
به همین خاطر، عصبانیت نظریه پرداز اصلاحات که از دولت سیزدهم می خواهد هر چه زودتر کنار برود، اصلا قابل فهم نیست. اگر ریل گذاری دولت انقلابی آقای رئیسی همان ریل گذاری دولت تدبیر است و ایشان هم بر آن ریل گذاری انتقاد دارد، چرا از دولت آقای روحانی درخواست استعفا نکرده بود. اگر هم این آن ریل گذاری نیست، چرا موفقیت های دولت سیزدهم را به نام خودشان ثبت می کنند.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🖌 سبک بیان ولایت علی علیه السلام در غدیر خم
رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری به هنگام بازگشت از انجام فریضه حج که به حجةالاسلام، حجة الوداع، حجة البلاغ و حجة الاکمال شهرت یافت، در منطقه جحفه کنار برکه ای به نام غدیر خم پیش از جدا شدن راه مسلمانان همگان را گرد آورد و برای آنان خطبه خواند و درباره امامت علی بن ابی طالب از مسلمانان با این جمله تاریخ ساز " مَن کُنتُ مولاه فَهذا علیّ مولاه أللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه " بیعت گرفت.
سخن در سبک بیان رسول خدا است که ولایت امام علی علیه السلام را در قالب جمله شرطیه ذکر کرده است. این نحو از بیان مطلب در قرآن کریم زیاد به کار رفته است. مانند این آیه شریفه: " لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا" ( اﻷحزاب : 21 ).
مسلما رسول الله صلی الله علیه و آله می توانستند در قالب جمله ی خبری یا انشایی ولایت امام علی علیه السلام را بيان کند ولی پیداست که آن حضرت بخاطر پاره ای ملاحظات، حکم شان را به نحو شرطیه بیان فرمودهاند. لذا به چند نمونه از این ملاحظات احتمالی اشاره می شود.
1. نشانه شناسی ولایت نبوی؛ هر کس که می خواهد ولایت نبوی را شناسایی کند، ولایت علی را بشناسد. تنها ولایتی که نشانی از ولایت نبوی در خود دارد همانا ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است.
2. شرطیت ولایت نبوی؛ اگر بعدها کسی دعوی پیروی از ولایت نبی اکرم را داشته باشد ولی از ولایت علی برائت می جوید، به ولایت نبی اکرم وارد نشده است. شرط ورود به ولایت رسول خدا، تمسک به ولایت علی علیه السلام است.
3. مساوقت ولایت نبوی و ولایت علوی؛ بین این دو ولایت هیچ گونه جدایی و وجه تمایزی وجود ندارد. ولایت نبوی عین ولایت علوی است و ولایت علوی نیز عین ولایت نبوی است.
4. استمرار ولایت نبوی؛ استمرار ولایت نبوی ضرورت دارد و همه مسلمانان مکلف به تداوم ولایت نبوی هستند. اما این ضرورت با هر گونه ولایتی محقق نمی گردد بلکه تنها با ولایت علوی است که ولایت نبوی استمرار می یابد.
5. کور کردن خط نفاق؛ جریان منافقین از طریق ابراز علاقه به رسول خدا به شدت خود را برای بعد درگذشت رسول خدا آماده می کند تا قدرت را تصاحب کند. حال آنکه این محبت بدون محبت علی علیه السلام ممکن نیست.
6. نگرانی مودت ذو القربی؛ نگرانی پیامبر خدا از نا مهربانی اعراب با نزدیکان و ذوی القربی حتی در قرآن کریم اشاره شده است. از این رو، رسول خدا با این بیان در صدد تضمین مودت اهل بیت علیهم السلام بر آمدند.
7. اعلام جانشینی؛ بدانید که ولایت نبوی جانشین دارد و او کسی غیر از امام علی نیست.
8. مرجع تعیین جانشینی؛ هیچ مرجعی صلاحیت تعیین جانشینی را ندارد. اگر رسول خدا تعیین جانشینی را به خود مسلمانان واگذار کرده بود، علی را به عنوان جانشین بعد خود معرفی نمی کرد.
9. منزلت علی؛ اگر کسی بخواهد ارج و قرب صحابه را درک کند، پس بداند که علی بن ابی طالب علیه السلام برترین منزلت معنوی را دارد تا جایی که ولایتش چون ولایت نبی اکرم است.
10. ملاک در انتخاب جانشین؛ حتی اگر بپذیریم که رسول خدا صلی الله علیه و آله مسأله جانسینی را به خود مسلمانان واگذار کرده است؛ باید علی بن ابی طالب را برگزید. چون رسول خدا تنها درباره ایشان گفته است که ولایتش ولایت من است.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔴چرایی عصبانیت اصلاحات از عمومیسازی خانه اندیشمندان
✍دکتر داود مهدوی زادگان
خانه اندیشمندان علوم انسانی در اثر تجربه ای بیش از یک دهه مدیریت جریانی خاص به مرکزی متصلب و غیر منعطف و محفلی تبدیل شده بود. اخباری که در طول این مدت از خانه می شنویم حکایت از انحصار و اختصاصی بودن آن داشت.....
❇️...چرا باید این دسته از دگر اندیشان حامی مدیریت فعلی با حضور اساتید و دانشجویان انقلابی و بسیجی در خانه اندیشمندان مخالف باشند. بگذریم که اعتراض رسانه های ضد انقلاب و برانداز خارجی نسبت به تغییر مدیریت خانه اندیشمندان گواه آن است که این خانه چندان هم بر مدار منافع ملی و چارچوب های نظام اسلامی اداره نمی شد.
اگرچه کنار گذاشتن رویکرد مدیریتی سابق از خانه اندیشمندان علوم انسانی امیدوار کننده است؛ لکن بیم آن می رود که مدیریت جدید به دست کسانی سپرده شود که در تنگ نظری و بسته بودن دست کمی از مدیریت سابق نداشته باشند.
⭕️متن کامل در زیر:
https://www.farsnews.ir/news/14020417000361/
سبک بیان ولایت علی علیه السلام در غدیر خم - مشرق نیوز
https://www.mashreghnews.ir/news/1506283/%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D9%85
🔸 تجربه دینی دولت- ملت در جشن غدیر
امام علی علیه السلام در روایتی می فرماید: شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند؛ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا. ( بحار الانوار: ج 44/ 287 ). قریب به همین مضمون نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده است ( امالی شیخ طوسی: 305 ).
غدیر و عاشورا دو روز بزرگی است که اهل بیت علیهم السلام در یکی شاد اند و در دیگری محزون و اندوهگین اند. و به تبعیت از حضرات معصومین نه فقط زمینیان محب آل البیت بلکه عرشیان نیز در این شادی و حزن عظیم به سر می برند. بر این اساس، آیا دولت آل البیت می تواند خود را از چنین تبعیت حسنه ای مستثنا کند و همراه با شیعیان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام در سراسر جهان شاد یا اندوهگین نباشد؟
پاسخ این مسأله واضح و مبرهن است. مسلم است که دولت علوی تبار نمی تواند خود را از این فرمایش معصوم علیه السلام مستثنا بداند. تبعیت در شادی و حزن اختصاص به فرد فرد شیعیان ندارد بلکه دولتی که خود را پیرو امام علی علیه السلام می داند، باید تبعیتش را نشان دهد. بویژه نظام سیاسی اسلامی که فلسفه سیاسی اش برگرفته از روز غدیر و واقعه عاشورا است.
زیباترین و باشکوهترین شکل فرهنگ تبعیت این است که دولت و ملت ولایی دوشادوش هم در شادی و غم آل البیت مشارکت کنند. مردم از اینکه می بینند دولت مردان شان با آنان در شادی و غم شان همدلی و همزبانی دارند به وجد و شوق در می آیند. اصلاً مگر مردم انتظاری غیر از این دارند که دولت نیز در انجام مناسک و آئین های ملی و مذهبی با آنان همداستان و همدل شود.
آن جماعتی که همدلی و همداستانی دولت و ملت در برگزاری آیین های ملی و مذهبی را بر نمی تابد و از روی بغض و کینه این هماهنگی را نامیمون می شمارد و بر دولت اسلامی تهمت و افتراء می بندد، این نحو برخوردشان یا بخاطر این است که محب امام علی علیه السلام نیستند و یا آنکه این شکل از اتحاد دولت و ملت آنها را نگران و آشفته می کند. قابل درک است که سکولارها شکل گیری تجربه دولت - ملت آیینی و مذهبی را تاب نیاورند. آنان تبدیل شدن هیئت های خرد به هیئت های ملی و یکپارچه را نمی پسندند. چنین تجربه معنوی نزد آنان رقیب دولت - ملت سازی های سکولار است. تجربه ای که نو ظهور است و با انقلاب اسلامی پدید آمده است.
جشن سراسری عید غدیر در روز جمعه گذشته که در تهران با حضور میلیونی مردم در مسافت ده کیلومتری برگزار شد و همه اقشار مردمی به همراه حمایت شهرداری و دولت پای کار آمده بودند، یکی از با شکوه ترین جلوه های اتحاد دینی دولت - ملت بود.
بنابراین، قابل پیش بینی بود که جماعتی این شکل از اتحاد دولت و ملت را بر نتابند و همراه با مردم شاد و خرسند نشوند و عظمت این اتحاد را تحقیر کنند و نا باورانه آن را حرکتی رو به پوچی بخوانند. این سطح از پوچ اندیشی چندش آور تازگی ندارد. پوچی که سالیان دراز خود گرفتار آن هستند و نباید بدان توجه کرد. مهم این است که تجربه جدیدی از دولت-ملت دینی در حال شکل گیری است و باید مراقب رشد سالم آن بود. انشالله
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 سنت الهی بلای جان و مساله خرسندی های نا صواب
سنت الهی در برخورد با جامعه ایمانی و جامعه ظالمه و کفر کیش یکسان نیست. خداوند سبحان مردمان کفر و ظلم پیشه را مبتلا به بلا نمی کند بلکه آنان را عذاب می دهد و هلاک شان می کند ولی جامعه ایمانی را مبتلا به بلا می کند: " وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ" ( هود : 117)؛ " فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ" ( اﻷحقاف : 35 ).
اما قرآن کریم دلایل سنت الهی ابتلای مؤمنین و مومنات به بلا را بیان فرموده است. یک دلیل آن، شناسایی و تمییز مجاهدین و شکیبایان است ( محمد: 31 ). دلیل دیگر که همراه با برشمردن بلاهای جامعه ایمانی آمده بشارت صابرین است: "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ" ( البقرة : 155 ).
فتنه نیز بلای الهی است و خداوند جامعه ایمانی را بدان مبتلا می سازد: " كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ " اﻷنبياء : 35 ". مؤمنین در عبور از بلای فتنه به خدا توکل می کنند ولی خواسته شان این است که آنها را به فتنه ای که دستاویز کفار و ظالمین است مبتلا نسازد:" فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ" يونس : 85 )؛ " رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا "( الممتحنة : 5 ). چون ابتلای به چنین فتنه ای برای جامعه ایمانی اسباب شرمساری و ننگ است و خسارت در دنیا و آخرت است.
بر این اساس، اگر مؤمنی بگوید " فضای مجازی بلای جان شده "، سخن بی راه و نا صوابی نگفته است. فضای مجازی که آلوده به شرور بی شمار ضد الهی و ضد انسانی است، فتنه ای برای اسلامیان است. انکار این حقیقت، مکابره و خیره سری است.
اما بدترین صورت فتنه فضای مجازی این است که آدمی بخشی از این فتنه ای باشد که کفار و ظالمین آن را برای برهم زدن جامعه ایمانی به راه انداختهاند. طبق سخن وحی، دعای مؤمنین این است که آنان را وسیله فتنه جویی کفار و ظالمین قرار ندهد.
بنابر این، اگر مسلمانی از اینکه وسیله فتنه جویی کفار و ظالمین علیه اسلامیان شده ابراز خشنودی و خرسندی کند، باید در ایمان و اعتقاد دینی او شک و تردید کرد.
چگونه ممکن است مسلمانی نه فقط از فتنه کفار و ظالمین علیه جامعه ایمانی بیزاری و برائت نمی جوید بلکه از اینکه خود نیز به بخشی از این فتنه تبدیل شده شاد و خرسند می شود؟! اینچنین خرسندی با دعوی ایمان و اعتقاد دینی سازگاری ندارد و به یقین، خسران در دنیا و آخرت را به دنبال خواهد داشت.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
سنت الهی بلای جان و مساله خرسندی های ناصواب - مشرق نیوز
https://www.mashreghnews.ir/news/1508415/%D8%B3%D9%86%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D9%88%D8%A7%D8%A8
🖌 چرا اندیشه ورز غرب باور ایرانی توانایی گفتگوی آکادمیک را ندارد؟
دیشب بطور اتفاقی در شبکه چهار سیما برنامه شیوه را دیدم. موضوع برنامه " فروپاشی اجتماعی؛ پروژه یا واقعیت" بود که برای بحث درباره آن، دو جامعه شناس دانشگاهی شناختهشده دعوت شده بودند. انتظار بیننده جویای معرفت این است که شاهد برنامه ای علمی جذاب و دانش افزا باشد. ولی متأسفانه این برنامه چنین انتظاری را برآورده نکرد. چون مناظره و گفتگو در چارچوب مبحث علمی اصلا پیش نرفت. تمام گفتگو معطوف شده بود به مساله فروپاشی در ایران. آن هم مساله فروپاشی سیاسی که موضوع گفتگو نبود و نه مسأله فروپاشی اجتماعی.
جامعه شناس غرب باور در این برنامه از همان ابتدا به گونه ای انضمامی غیر علمی ( سخن غیر چارچوب دار آکادمیک ) وارد بحث شد. گویی اساساً چنین موضوع علمی با مسائل ایران بعد انقلاب گره خورده و نمی توان منتزع از ایران بحث را پیش برد. در حالی که موضوع گفتگو انضمامی نبود. لابد در غرب هم این موضوع به انضمام مسائل ایران مطالعه می شود.
فرضاً بپذیریم که بحث علمی در قالب مباحثه انضمامی نیز متصور است. اما علمیت چنین بحثی تنها با پرداختن مسائل یک جامعه شکل نمی گیرد. در بحث نظری به یک نمونه جامعه شناختی بسنده نمی کنند.
باز فرضاً که از این شرط هم کوتاه بیاییم اما از جامعه شناس مدعی پیشکسوت بودن در این رشته، انتظار نمی رود که در سطحی نازل و عامیانه، به گونه ای که از هر دری بی محابا و عاری از پشتوانه تحقیق، سخن بگوید. بطوری که بیشتر مطالب وی را در محاورات عامیانه رایج در مترو و کوچه و بازار می شنویم و از آن عبور می کنیم.
البته ممکن است که این امر را نشانه ی ارتقای افکار عمومی دانست. اما بطور قطع نشانه ی تراز علمی بالا برای استاد دانشگاه نیست. چون فرض این است که استاد دانشگاه جلوتر از جامعه می اندیشد و نه همراه یا پیرو آن. اگر استاد دانشگاه در اندیشه ورزی جلودار نباشد، باید رکود علمی دانشگاه را اعلام کرد.
به هر روی، قابل پیش بینی بود که پرداختن به مسائل ایران آن هم به زبان عامیانه نگذارد گفتگویی علمی و کلاسیک پا بگیرد و احساس خسران کنیم.
اگرچه جامعه شناس طرف مقابل گفتگو سعی در ارائه بحث نظری داشت، اما متأسفانه او به دلیل سخنان ژورنالیستی طرف دیگر، نتوانست مسیر بحث را در چارچوب گفتگوی علمی پیش ببرد. علیرغم اینکه پاسخ های ایشان چارچوب دار و منطقی بود. البته وظیفه حفظ گفتگو در چارچوب موضوع بر عهده مجری برنامه است. شاید اگر مجری برنامه فردی متخصص و مجرب تر بود، گفتگو مسیر بهتری را طی می کرد.
اما غرض اصلی نگارنده این نیست که یک برنامه گفتگوی بظاهر علمی را نقد و بررسی کنم. بلکه مقصود طرح مساله ای اساسی تر درباره گروه خاصی از اصحاب اندیشه ورز است که اصولاً نمی توانند غیر سیاسی یا غیر انضمامی طرح بحث و نظریه پردازی کنند. آنان از هر دری که وارد شوند به بحث درباره ایران بعد انقلاب ختم می شوند. حال، پرسش این است که چرا این دسته از جامعه شناسان ایرانی اینگونه اند؟ چرا نمی توانند کلاسیک گفتگو کنند؟ چرا نمی توانند فارغ از گرایش های سیاسی به مبحث علمی بپردازند؟
پاسخ های متعددی برای این پرسش مهم مطرح است. یک دلیل آن مربوط به سیطره ایدئولوژیکی بر حوزه علوم انسانی و اجتماعی نظام آموزش عالی است که مانع تفکر آکادمیک در دانشگاه های ایران شده است.
دلیل دیگر، فقر تفکر فلسفی در میان این دسته از اصحاب اندیشه ورز دانشگاهی است. فقر اندیشه فلسفی موجب می شود که مدرس دانشگاه در پرداختن های انضمامی به افراط کشیده شود و از مباحث نظری فاصله بگیرد. اندیشمندان انگلیسی آمریکایی یا پوزیتیویست ها. به دلیل فقر تفکر فلسفی با این مساله بیشتر درگیرند.
اما مهمترین دلیل این است که اساساً بن مایه این دسته از اساتید دانشگاهی سیاسی بودن شان است. اینان بالعرض فکرت اندیش اند و بالاصاله سیاست ورزند. سیاست ورزانی که برای سیادت در قدرت به کسب دانش رو آورده اند. آنان برای اعمال قدرت به حداقلی از شبه مرجعیت علمی نیاز دارند. برخی از آنها بعد کسب حد اقل های امتیاز علمی به میدان سیاست باز می گردند تا مستقیما اعمال قدرت کنند. اما برخی دیگر در دانشگاه مانده اند و تکثیر شدند. اینان به جای آنکه میدان سیاست را علمی کنند، محیط علمی و دانشگاهی را سیاسی کردند.
طبیعی است که فارغالتحصیلان برنامه آموزشی این جماعت دانشگاهی بیشتر سیاست ورز باشند تا اندیشه ورز در علوم انسانی و اجتماعی. به گفته آن خردمند دلسوز فرهنگی، کار اینان تربیت دانشمند علوم انسانی نیست بلکه کارشان تربیت تکنوکرات میدان سیاست است. لذا آنچه اینان می آموزند علم نیست بلکه شبه علم است که به کار بازی قدرت می آید و بس.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
نقدی بر برنامه اخیر «شیوه» با موضوع فروپاشی اجتماعی - مشرق نیوز
https://www.mashreghnews.ir/news/1509014/%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C
🔰 انقلاب اسلامی و تحول گفتمانی در فرهنگ سیاسی عاشورایی
مخالفان و بد نظران و بد خواهان مذهب حقه تشیع در طول تاریخ کم نبوده اند. خیلی از اوقات، نظام های طاغوتی و استبدادی در ستیز با تشیع، با این جریانات خشونت طلب کینه توز هم داستان و همراه می شدند. بخشی از این کین توزی ها معطوف به تخریب و تحریف فرهنگ سیاسی عاشورایی است. دشمنان آشکار و پنهان ابا عبدالله الحسین علیه السلام از همان روز واقعه تا به امروز تلاش کردند با تولید شبه و تردید، مسلمانان بویژه شیعیان را از فرهنگ عاشورایی دور کنند. با وصف این، تا کنون در کارشان نا موفق مانده و خواهند ماند.
بدون شک، عالمان بزرگی اعم از شیعه و سنی در حفظ فرهنگ عاشورایی و دفع شبه افکنی های مغرضانه نقش بی بدیلی داشته و دارند. اما در این میان شعله عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام در دل مؤمنین و مؤمنات هم نمی گذارد این جدایی و هجرانی اتفاق افتد. چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره فرموده اند که قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله) : " اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً "؛ براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556).
مانایی حرارت عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام نه فقط خشم و کینه بدخواهان فرهنگ عاشورایی را تشدید کرده است بلکه دلمشغولی و نگرانی آنان را از وقوع اتفاق تاریخی بزرگ بیشتر ساخته است. بزرگترین نگرانی نظام های استبدادی و سلاطین جور و مغرضان کینه توز در طول تاریخ این بوده است که فرهنگ عاشورایی مبنا و الهام بخش نهضت های رهایی بخش مستضعفین نشود. آنها بهتر از دیگران از این ظرفیت فرهنگ سیاسی عاشورایی آگاهند. اما نکته مهم این است که به فضل الهی آن اتفاق رعب انداز در دل دشمنان خدا و ملل به استضعاف کشیده با انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته است.
زلال عشق به امام حسین علیه السلام در گذر سده های متمادی متأثر از فرهنگ عاشورایی با گفتمان مقاومت تا حوالی شکل گیری انقلاب اسلامی تداوم یافته بود. عاشقان حسینی در این مدت طولانی فقط به مقاومت و تقیه مبادرت می ورزیدند. اما در دوره معاصر، فرهنگ عاشورایی وارد زایش گفتمان دولت سازی شده است. امامیه در این زمان از گفتمان نهضت مقاومت با سابقه هزار و سیصد ساله وارد گفتمان نهضت دولت سازی شده است. در دوره جدید وجه ایجابی گفتمان اسلام سیاسی ظهور و بروز پیدا کرده است و ثمره این زایش گفتمانی، وقوع و پا گیری انقلاب و نظام اسلامی است.
در واقع، انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در فرهنگ عاشورایی است. این انقلاب مرحله ای از تطور تاریخی گفتمان نهضت عاشورا تا ظهور حضرت حجت مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. شدت گرفتن آشفته حالی جبهه معارض با قیام کربلا و انقلاب اسلامی بخاطر وقوع چنین تحول گفتمانی است. لذا طبیعی است که آهنگ تخریب و تحریف فرهنگ سیاسی عاشورایی از سوی جاهلان و مغرضان تندتر و شدیدتر از گذشته باشد. چنانکه ولی فقیه در دیدار اخیرشان با روحانیون و طلاب ( 21/ 4/ 402 ) سعی در بیان و التفات به این تحول گفتمانی و خصومت ورزی دشمنان اسلام داشته است.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
انقلاب اسلامی و تحول گفتمانی در فرهنگ سیاسی عاشورایی | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020429000732/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
ولی فقیه در دیدار اخیرشان با حوزویان نسبت به فرعی شدن مساله تبلیغ ابراز نگرانی کردند و روحانیون و طلاب خواستند که تبلیغ را مأموریت اول خود بدانند. ایشان همچنین به این نکته مهم اشاره کردند که مسأله امروز پاسخ به شبهات با دیروز فرق کرده است. در گذشته شبه افکنی عموما شخصی بود و صحنه گردان نداشت. اما امروز شبه افکنی ها برنامه ریزی شده است و پروژه ای است و پشت صحنه دارد. شبهات امروز غایت مند است و سعی زیادی در پنهان نگه داشتن غایت شبهات می شود. لذا هر قدر شبه خود را حق جانب و صمیمی جلوه دهد، بیشتر نفوذ می کند و افراد بیشتری را همسو با خود می سازد. پس، باید در پاسخ به شبه افکنی های امروزی غایت شناسی کرد. باید معلوم شود که این شبه معطوف به چه غایتی است. باید پشت صحنه شبه را شناسایی کرد.
👇👇👇
@mahdavizadegan
4_5870546804105285148.pdf
2.41M
📝 | متن بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مبلغین و طلاب حوزههای علمیه. ۱۴۰۲/۴/۲۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
🖌 پشت صحنه شبه افکن را بشناس
" نکتهی دوّم اینکه تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست؛ اینجور نیست که ما خیال کنیم بنشینیم ببینیم چه شبههای وجود دارد، پیشگیری کنیم از آن شبهه، یا پاسخ بدهیم به آن شبهه؛ خب بله، این کار که واجب است، لازم است امّا فقط این نیست؛ طرفِ مقابل مبانی فکری دارد، باید به آن حمله کرد؛ طرفِ مقابل حرف دارد، فکر دارد، منطق دارد؛ مبانیِ این منطق، مبانیِ غلطی است؛ ما باید اینها را بشناسیم. در تبلیغ، موضع تهاجم لازم است. اگر چنانچه این موضع تهاجمی به معنای واقعی کلمه بخواهد تحقّق پیدا کند، لازمهاش شناخت صحنه است؛ یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید، با چه کسی طرفید؛ ما با چه کسی طرفیم؟ حالا فرض کنید که یک شبههای را فلان سرمقالهنویس یا فلان ستوننویسِ فلان روزنامه یا مثلاً فلان توییتزن در فلان شبکه یک چیزی را مطرح کرده؛ ما با چه کسی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که اینجور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشتِصحنهای داشته باشد؛ آن پشتِصحنه کیست؟ باید او را شناخت".
👇👇👇
@mahdavizadegan
#السلام_علیک_یا_ابا_عبد_الله_الحسین
🔰 چرا اندیشه سکولار با حضور خیابانی دین مخالف است؟
خیابان عرصهٔ عمومی است. در مقابل خانه که عرصهٔ خصوصی آدمیان است. از منظر سکولارها هر آئین و مسلک و گفتمانی که بتواند خیابان را جولانگه خود سازد و به تصرف در آورد، پیروز میدان است. چون یکی از نشانه های سیادت گفتمانی، تصرف خیابان است. تابلوهای خیابان صرفاً کارکرد تبلیغاتی یا اطلاع رسانی ندارد بلکه کارکرد گفتمانی هم دارد. تابلوی تبلیغ کنسرت یا فروش لوازم خانگی یا تبلیغ ورزشی بیانگر استیلای گفتمان زندگی روزمره و عرفی شدن است. گفتمان عرفی با همین تابلوها خیابان را به تصرف خود در می آورد.
بر این اساس، گفتمان سکولار حضور دین در عرصهٔ خیابان را رقیب خود می داند. از نظر آنان خیابان پدیده مدرن و عرفی است و برای دین ساخته نشده است. چون به زعم آنان دین امر خصوصی است و در خیابان جایی ندارد. از این رو، روشنفکر و کارگزار سکولار دین زدایی از خیابان را پروژه اصلی خود می داند. از سویی می کوشد امور عرفی کننده در سطح خیابان منتشر و نهادینه شود. از جنسی شدن شهر استقبال می کند. رواج بی حجابی و برهنگی در سطح خیابان را امر مطلوبی می داند. هر یک از اینها نمادی از استیلای گفتمان سکولار بر خیابان است.
از سوی دیگر، اندیشه سکولار در اشکال مختلف می کوشد دین را از حضور خیابانی باز دارد. همان اندازه که از جنسی شدن شهر خرسند می شود از خیابانی شدن هیئت های مذهبی بیمناک است. بر افراشته شدن هر بیرق جشن و عزای مذهبی را بر نمی تابد. چون جشن یا عزای خیابانی مطلوب اندیشه سکولار نیست. پوستر برگزاری مجلس جشن غدیر یا عزای حسینی، شربت و چای نذری که در خیابان توزیع می شود، صدای طبل و سنجی که برای عزای اهل البیت بلند می شود و پیشانی بندی که به یاد علی اصغر امام حسین بر سر کودک خردسال بسته می شود و دسته عزایی که در خیابان به راه می افتد و بانوی محجبه و چادری که در خیابان آمد و شد می کند، گشت ارشادی که در خیابان دیده می شود، همه اینها از نظر اندیشه سکولار تهدید است و نمی بایست گذاست چهره خیابان بواسطه حضور این امور تغییر کند. چون تغییر چهره خیابان و مذهبی شدن آن موجب کاسته شدن استیلای گفتمان دنیوی گرایی است.
امروز، نگرانی های سکولارهای وطنی در چند سال اخیر از تضعیف سیادت گفتمانی بر خیابان خیلی بیشتر از گذشته شده است. اگرچه در تحلیل های رسانه ای شان مدام از کاهش دینداری مردم و افول دین گرایی سخن می گویند ولی باطن گفتارشان حکایت از نگرانی های عمیق نسبت به از دست دادن خیابان دارد. بی جهت نیست که نویسندگان شان جشن های کیلومتری غدیر و عزای خیابانی امام حسین علیه السلام را تحقیر می کنند. آنان مشاهده می کنند که در چند سال اخیر نه فقط عزای خیابانی کم نشده است بلکه جشن های خیابانی هم به آن اضافه شده است. حمایت آنها از خشونت های خیابانی پاییز 401 ریشه در همین نگرانی ها دارد.
عجیب است که اندیشه سکولار ایرانی علیرغم داعیه های تکثر گرایی و تسامح و تساهل، حضور دین در خیابان را بر نمی تابد و سرسختانه پی گیر دین زدایی از خیابان است. تاسفبارتر اینکه آنان برای اجرای پروژه شوم شان علوم انسانی را به خدمت گرفته اند. اکنون رشته هایی مانند جامعه شناسی، مردم شناسی، مناسک شناسی و غیره توسط سکولارهای بزرگ و کوچک به خدمت گرفته شده است تا دینداران را به کوتاه آمدن از کنشگری خیابانی و ترک آن متقاعد سازند.
بنابراين، تردیدی باقی نمی ماند که حضور با شکوه دین در خیابان در همه اشکال آن؛ از جمله شکل مناسکی جشن و عزا، امر به معروف و نهی از منکر و فرهنگی عفاف و حجاب، عرصه را بر گفتمان سکولار و دین ستیز تنگ تر می کند. البته ثمره این حضور به اینجا ختم نمی شود بلکه ساحت علم بویژه علوم انسانی و اجتماعی از استفاده ابزاری سکولار ها نجات پیدا می کند. انشالله
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
#السلام_علیک_یا_ابا_عبد_الله
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖌 از که باید عبرت گرفت و بر چی مقاومت کرد؟
چند سالی است که جماعت اندکی در کسوت دانشگاهی و حوزوی عزم شان را جزم کرده اند که مدافع ارزش های فرومایه و غیر اخلاقی و غیر شرعی باشند. هر گاه حاکمیت در صدد مهار و کنترل هنجارشکنی های قشر خاصی از جامعه - که عموماً متعلق به طبقه مرفهین بی درد و رنج هستند - بر می آید، به یکباره فریاد اعتراض شان بالا می رود.
این جماعت دنیوی منش عزم به اصطلاح فرهنگی خود را منسوب به اصل آزادی و کرامت انسانی می دانند و خود را کنشگران مرزی می خوانند. ولی حقیقت چیز دیگری است. آری، اینان همیشه در خط مقدم جبهه تهاجم فرهنگی دیده می شوند ولی نه این طرف مرز یا حتی روی مرز بلکه همواره آن طرف مرز می ایستند.
مسلماً اصل آزادی و کرامت انسانی از اینکه مدافع ارزش های غیر اخلاقی و غیر دینی باشد، شرم دارد. مگر اینکه مفهوم شرم در دنیای مدرن از معنا تهی شده باشد. پس، این عزم ضد فرهنگی - بخوانید آزاد منشانه و کریمانه! - از چه روست؟
حقیقت این است که مبنای عزم این جماعت اندک عرفی گرا مخالفت با حکمرانی دینی است. اساساً ملاک اندیشه ورزی آنان جهت گیری های حکومت اسلامی است. هر آن امر فرهنگی که از نظر حاکمیت دینی ارزش باشد، در نظر آنان ضد ارزش است و باید برابر آن ایستاد. اگر حاکمیت مبتنی بر خواست عمومی در صدد مهار و کنترل هنجار شکنی های اخلاقی و شرعی برآید آنان فریاد مخالفت بر می آورند.
تردیدی نیست که اگر اینان در حاکمیت غیر دینی به سر برند، هیچ مخالفتی با سیاست های فرهنگی آن ندارند بلکه دستگاه فرهنگی غیر دینی را یاری می دهند.
اما به هر روی، این جماعت اندک که در کسوت دانشگاه و حوزه خود نمایی می کنند، این روزها در وضعیت رقت باری از سقوط و انحطاط قرار دارند. آن بیچاره که کارگزار حاکمیت دینی را بیچاره می خواند و به گمان باطلش خرسندانه مقابله با هنجار شکنان فرهنگی و اخلاقی را موجب تسریع سقوط حاکمیت می داند، همو آشکارا هنجار شکنان را به اخلاق ماکیاوللی فرا می خواند. می گوید مقابل مأمور گشت اخلاقی محجوب باشید و از او که دور شدید از حجاب در آئید!
به راستی، کدام استاد دانشگاه اخلاق مدار و فرهنگی را می توان سراغ گرفت که به مخاطبان جوان خود بگوید " پوشش تان را آن جور که دوست دارید ادامه بدهید و در این راه مقاومت کنید" که گوینده این سخن دومی آن باشد؟!
اما بیچاره تر از این دانشگاهی نما روحانیان دنیوی گرایی هستند که در کنج حوزه علمیه خزیده اند و فقط هنگامی که حاکمیت در صدد مقابله با هنجار شکنان اخلاقی و شرعی بر می آید، فریاد وا اسلاما سر می دهند. آنان با وجودی که قبول دارند حجاب واجب شرعی است ولی الزام حکومت به این واجب شرعی را وهن به اسلام می دانند!! یعنی اگر رسول خدا و حضرت وصی علیهما السلام مردم را امر به معروف حجاب و عفاف کنند، نعوذبالله وهن به اسلام کرده اند؟!!
بر این اساس، نعوذبالله قیام امام حسین علیه السلام هم حرکتی موهن به اسلام است. چون اگر آن حضرت در جنگ نا برابر ظالمانه پیروز می شد و حکومت را به دست می گرفت، امر به معروف های شرعی چون عفاف و حجاب می کرد. یا شاید به زعم باطل این مدرسین حوزوی نما، آن حضرت کاری به کار هنجار شکنان اخلاقی و شرعی ندارد و آنان را آزاد می گذاشت!!
آری، اینگونه هم می توان قیام ابا عبدالله الحسین علیه السلام را از معنا تهی و تحریف کرد.
اما چرا این آقایان هر گاه که حاکمیت در مهار هنجار شکنان جدی می شود، یادشان می آید که منکرات بزرگی از قبیل اختلاس، تضییع اموال عمومی، ربا، انتصاب های فامیلی و سایر مفاسد اقتصادی هم وجود دارد؟
چرا این آقایان در وقت دیگر، خصوصاً زمان روی کار آمدن دولت های منتخب شان نسبت به این مفاسد اقتصادی از خود حساسیت نشان نداده و نمی دهند؟
چرا این آقایان فقط زمان مبارزه با فرهنگ بی حجابی و برهنگی وارونه به یاد وهن اسلام می افتند؟
چرا این آقایان برابر اهانت به قرآن کریم در سوئد و دانمارک حساس نمی شوند و بیانیه نمی دهند؟!
ادامه متن
👇👇👇
ادامه مطلب
👇👇👇
تردیدی نیست که امروز با این قبیل بیانیه ها که همداستان با گفتار آموزگاران ماکیاولیستی است می توان در سپاه اموی بود و برابر قیام سرخ حسینی احتجاج کرد. مگر کارگزار فرهنگی اموی در توجیه کار خود سخنی غیر از این دارد. او نیز هر گونه برخورد با هنجار شکنی های اخلاقی و فرهنگی اعم از بی حجابی و سایر منکرات را غیر شرعی و غیر قانونی و دور از کرامت انسانی می داند.
آری، باید عبرت گرفت و مقاومت کرد. اما از کی؟ حاکم و ملتی که امر به معروف و نهی از منکر می کند مایه عبرت نیستند. آنان الگو و اسوه حسنه هستند و باید روی آن ایستاد و مقاومت کرد. بلکه آیندگان از آموزگاران ماکیاولیستی و بیانیه نویسان اموی عبرت می گیرند.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan