eitaa logo
آموزشهای مفید
302 دنبال‌کننده
248 عکس
51 ویدیو
1 فایل
بازی کاردستی نمایش شعر قصه و لالایی زیر 7سال ارتباط با ادمین @amozeshhaimofid
مشاهده در ایتا
دانلود
همه چيز در اين دنيا موقتى ست، حتى روزهاى بد و شب هاى بى خوابى . شبتون سرشار از آرامش🌹 @amozeshhaimofid
هر صبح گنجشکی، لب ایوان خانه سـر می ‌دهد آوازهـایی شـادمانه او می‌ سراید تا فضای صبحدم را هر لحظه رنگین‌تر کند با هر ترانه فریدون_مشیری سلام صبح بخیر🌹 سیزده بدر مبارک ☺ @amozeshhaimofid
#پست_ویژه_سیزده_بدر #چاپ_خلاق چاپ با میوه کاج 👇🍃🌹 @amozeshhaimofid
#پست_ویژه_سیزده_بدر #کاردستی_خلاق کاردستی با میوه کاج 👇🍃🌹 @amozeshhaimofid
#پست_ویژه_سیزده_بدر #بازی بازی با دستسازه های خودشون 👇🍃🌹 @amozeshhaimofid
@amozeshhaimofid تاپ تاپ خمیر   ▪ شرح بازی: یک نفر بزرگ تر (اوستا) یکی از بچه ها را به حالت سجده می خواباند و به او می گوید، چشم هایش را ببندد، سپس دست یکی از بچه ها را بالا می برد و در حالی که آرام آرام به پشت او می زند، این شعر را می خواند: تاپ تاپ خمیر شیشه پر پنیر دست کی بالا؟در این موقع بازیکن باید حدس بزند اسم شخصی که دستش بالا برده شده است، چیست.اگر درست بگوید برنده است و یک امتیاز می گیرد و شخصی که دستش بالا برده شده بود، باید جای او را بگوید و اگر اشتباه بگوید، یک امتیاز منفی می گیرد و باید خودش بازی را تکرار کند، این بازی هم چنان ادامه دارد تا زمانی که بازیکن درست حدس بزند و در پایان، امتیاز شماری می کنند و امتیاز هر کس بیشتر بود، برنده است.  👇🌹🍃 @amozeshhaimofid
@amozeshhaimofid   کبدی (بازی زو) با یک پا : ▪ شرح بازی: بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و هر گروه در جایگاه خود که از قبل مشخص شده است، می ایستند.   یک نفر از بازیکنان گروه اول پشت خط میانی (خطی که دوگروه را از یکدیگر جدا می کند) می ایستد.   بازیکن یک پایش را بلند می کند و روی یک پا می ایستد و به صورت لی لی کردن به زمین تیم مقابل وارد می شود.   او سعی می کند به طرف بازیکنان گروه دوم برود و آن ها را لمس کند او به هر نفری که دست بزند او را می سوزاند و باید از بازی خارج شود و در مقابل بازیکنان گروه دوم باید از دسترسی او فرار کنند تا نتوانند به آن ها دست بزند.   بازیکن گروه اول باید به همان حالت یک پا و قبل از خسته شدن و زمین خوردن پایش به سمت گروه خود برگردد ولی اگر قبل از بازگشت و گذشتن از خط میانی، پایش به زمین بخورد می سوزد و باید از بازی خارج شود.   این بازی به همین روش با بازیکن گروه دوم آغاز می شود و بازیکنان به نوبت به اجرای بازی می پردازند تا جایی که تمام بازیکنان یک تیم بسوزند و تیم مقابل برنده بازی می شود.   👇🌹🍃 @amozeshhaimofid
🔶 ۲ آوریل مصادف با ۱۳ فروردین روز جهانی اتیسم/ اتیسم بیماری نیست، بلکه یک اختلال رشد در عملکرد مغز است 👇🍃🌹 @amozeshhaimofid
@amozeshhaimofid آزادي پروانه ها آزادي پروانه ها بهار بود ، پروانه هاي قشنگ و رنگارنگ در باغ پرواز مي كردند. حسام ، پسر كوچولوي قصه ما توي اين باغ ، لابه لاي گلها مي دويد و پروانه ها را دنبال مي كرد . هر وقت پروانه زيبايي مي ديد و خوشش مي آمد آرام به طرف او مي رفت تا شكارش كند . بعضي از پروانه ها كه سريعتر و زرنگتر بودند ، از دستش فرار مي كردند، اما بعضي از آنها كه نمي توانستند فرار كنند ، به چنگش مي افتادند . حسام ، وقتي پروانه ها را مي گرفت، آنها را در يك قوطي شيشه اي زنداني مي كرد . يك روز چند پروانه زيبا گرفته بود و داخل قوطي انداخته بود ، قصد داشت كه پروانه ها را خشك كند و لاي كتابش بگذارد و به همكلاسي هايش نشان بدهد . پروانه ها ترسيده بودند ، خود را به در و ديوار قوطي شيشه اي مي زدند تا شايد راه فراري پيدا كنند . حسام همين طور كه قوطي شيشه اي را در دست گرفته بود و به پروانه ها نگاه مي كرد خوابش برد . در خواب ديد كه خودش هم يك پروانه شده است و پسر بچه اي او را به دست گرفته و اذيت مي كند . تمام بدنش درد مي كرد و هر چه فرياد و التماس مي كرد كسي صدايش را نمي شنيد . بعد پسر بچه ، حسام را ما بين ورقهاي كتابش گذاشت و كتاب را محكم بست و فشار داد . دست و پاي حسام كه حالا تبديل به يك پروانه نازك و ظريف شده بود ، ترق ترق صدا مي داد و مي شكست و حسام هم همين طور پشت سر هم جيغ بلند مي كشيد . ناگهان از صداي فرياد خودش از خواب پريد و تا متوجه شد كه تمام اين ها خواب بوده است دست به آسمان بلند كرد و از خدا تشكر كرد . ناگهان به ياد پروانه هايي افتاد كه در داخل قوطي شيشه اي، زنداني شده بودند..! بعد ، قوطي پروانه ها را به باغ برد ، در قوطي را باز كرد و پروانه ها را آزاد كرد . پروانه ها خيلي خوشحال شدند و از قوطي بيرون پريدند و شروع به پرواز كردند . حسام فرياد زد : پروانه هاي قشنگ مرا ببخشيد كه شما را اذيت مي كردم. قول مي دهم اين كار زشت را هرگز تكرار نكنم 👇🍃🌹 @amozeshhaimofid
@amozeshhaimofid 🌧بالش ابری ☘شب تو آسمون، ماه هم خوابیده ☘ لحافی از ابر، رویش کشیده 🌷از توی جنگل، از اون پایینا 🌷صدایی میاد، صدایی تنها 🍃ماه مهربون، دستش می گیره 🍃یه چتر ابری، تا پایین می ره 🍁لالا لالایی، تق و تق و تاق 🍁دارکوبه بخواب، بی نور چراغ 🌼لالا لالایی، جیک و جیک و جیک 🌼 باید بخوای، گنجشک کوچیک 🌹لالا لالایی، گردوی غلتون 🌹وقت خوابته، سنجاب شیطون 🍀لالا لالایی، لالایی لالا 🍀بچه ها شده، وقت خواب حالا 🍂رو بالش نرم، لحاف رنگین 🍂همه ببینید، خوابای شیرین 🌿لالا لالایی 🌿لالا لالایی 🌴قور و قور و قور، صدا آشناست 🌴از توی برکه، قورباغه اونجاست 🌺برگ نیلوفر، جای خوابشه 🌺بالش نداره، هی بیدار میشه 🌻ماه مهربون، دلش می سوزه 🌻از یه تیکه ابر، بالش می دوزه 🌱بچه قورباغه، آروم می خوابه 🌱باز تو آسمون، مهتاب می تابه 🌾لالا لالایی، لالایی لالا 🌾بچه ها شده، وقت خواب حالا 🌷رو بالش نرم، لحاف رنگین 🌷همه ببینید، خوابای شیرین 🌻لالا لالایی 🌻لالا لالایی 👇🍃🌹 @amozeshhaimofid
تا خـــدا هست، هیچ لحظه ای آنقدر سخت نمی شود که نشود تحملش کرد ! شدنی ها را انجام بده و تمام نشدنی هایت را به خـــدا بسپار .. ✨ شبتون پر از آرامش✨ @amozeshhaimofid
باران زدہ و هوای فروردین است موسیقی باغ، بانگ بلدرچین است پلکی بگشا و باز کن پنجرہ را هر صبح بهار، با تو عطرآگین است سلام صبح بخیر امروزتون پر از شادی و مهر🌹 @amozeshhaimofid