📚خاطرات خدا 📗این قسمت: خیلی دوستشان دارم حمیدرضا امروز صبح زود از خواب بیدار شد و اوّل ناخن‌هایش را گرفت و بعد هم یک راست به حمام رفت. توی حمّام، خودش را خوب خوب شست و حسابی تمیز شد. این برنامه‌ی همیشگی حمیدرضا در روزهای جمعه است. او به بهداشت و نظافت خودش خیلی اهمیت می‌دهد. هرگز در مسواک زدن و ناخن گرفتن و حمام رفتن و شستن دست‌ها قبل از غذا تنبلی نمی‌کند. به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم؛ من از آدمهای چرک و کثیف بدم می‌آید و آدم‌های تمیز و پاکیزه را خیلی دوست دارم. معرفی کتاب خاطرات خدا اینجاست👇 https://eitaa.com/mahdeqoranii/38244 #خاطرات_خدا #خداشناسی_کودکانه 🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763

📚خدا و قصه‌هایش 📘این قسمت: مهربان‌ترین مهربانان #خدا_و_قصه‌هایش #خداشناسی_کودکانه 🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763

📚خدا و قصه‌هایش 📘این قسمت: مهربان‌ترین مهربانان همه‌ی پدرها و مادرها بچه‌های خودشان را دوست دارند. اگر آن‌ها بچه‌های خودشان را دوست نداشتند، برای بزرگ کردن آنان این همه زحمت نمی‌کشیدند. اگر پدرها روزها کار می‌کنند، برای آن است که بچه‌هایشان راحت باشند. اگر مادرها شب‌ها با گریه‌ی بچه‌هایشان بیدار می‌شوند و به آن‌ها شیر می‌دهند، برای آن است که بچه‌های خودشان را دوست دارند. هر پدر و مادری به فرزندش علاقه دارد و تا آنجا که بتواند، به کودک خود مهربانی می‌کند. آری، پدر و مادر مهربان‌اند، اما باید بدانی که خدا از پدر و مادر هم مهربان‌تر است. او بنده‌هایش را خیلی دوست دارد. یک روز مردی به همراه فرزندش پیش حضرت محمد ص آمد. آن مرد، کودک خود را بغل کرده بود و با مهربانی او را در آغوش گرفته بود. معلوم بود که او کودکش را خیلی دوست دارد. حضرت محمد ص از او پرسید: «آیا کودک خود را دوست داری؟» آن مرد گفت: «آری، ای رسول خدا.» پیامبر ص فرمود: «مهربانی خدا با تو از مهربانی تو با این کودک نیز بیشتر است. خدا مهربان‌ترین مهربانان است.» معرفی کتاب خدا و قصه‌هایش اینجاست👇 https://eitaa.com/mahdeqoranii/38251 #خدا_و_قصه‌هایش #خداشناسی_کودکانه 🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763

امروز یکشنبه هست و طبق روال هر هفته مطالبی در مورد نماز می‌فرستم👇 بریم سراغ محتواهای جدید درمورد نماز

یکی از جلدهای یه مجموعه کتاب رو براتون می‌فرستم؛ این مجموعه ارزشمند درمورد آموزش‌های دینی به کودکان هست با زبان قصه و قشنگ. داستان این جلد مربوط به نماز هست👇

کتاب داستان من هم می‌خوام عطر بزنم جلد دوم از مجموعه‌ی داستانی کوچولوهای آسمانی #نماز #داستان_کودکانه 🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763

معرفی کتاب #معرفی_کتاب 🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763

محسن پسر تمیز و مؤدبی بود و همیشه سعی می‌کرد به دیگران کمک کند. پدر و مادر هم از او راضی بودند. محسن یک خواهر کوچولوی ناز و خوشگل داشت به اسم بهار.

یک روز محسن وقتی از مدرسه برگشت با خوشحالی پیش مادر آمد و گفت: سلام مامان من می‌خواهم امشب به مسجد بروم و نماز جماعت بخوانم. مادر خوشحال شد و گفت: خیلی خوبه پسرم. بهار تا این حرف را شنید گفت: داداش می‌شود مرا هم با خودت ببری؟ محسن کمی من و من کرد و گفت باشد تو هم بیا، بعد به اتاقش رفت تا تکالیف مدرسه‌اش را انجام دهد.