eitaa logo
طرفداران گاندو 𖧷
156 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
709 ویدیو
24 فایل
ایدی مدیر ♥*♡∞:。.。 @mahhdes 。.。:∞♡*♥ لینک کانال 💎💎💎💎💎💎💎💎 💎❄️ @mahdesg ❄️💎 💎❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 💎 🏠👫⛄️👭🌲🏠💎 نیازمند ادمین فعال هستم در این کانال رمان هامون میذاریم @gandoo3 کانال ما بهترینه چون شما عضوش هستید 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز شنبه»
نگاهی تو آینه به خودم انداختم الهی قربون چشم و ابروی قشنگم بشم الهی فدای بینی و لب قشنگم بشم. قربون صدقه رفتن هام که تموم شد چادرم رو مرتب کردم و برگشتم که دیدم علی آقا پشت سرم و ریز ریز میخنده https://eitaa.com/fereshtehchadori بیا عکس العمل دختره رو ببین 😂 اگه نبود لف بده
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫 بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رفیق 10 سالم شده رقیب عشقیم.. امیر و رسول عاشق یه نفر شدن😐😂 بیا و ببین سر عشقشون چه کل کلی میکنن باهم🤥 رسول: تو این مدت امیر خیلی عوض شده.. از زمین تا اسمون فرق کرده... سرسنگین باهام رفتار میکنه... ازم فرار میکنه... وقتی باهاش حرف میزنم اصن جوابمو نمیده یا خیلی تند و محکم باهام حرف میزنه... دیدم تو حیاطه... بهترین فرصت بود... رفتم پیشش... امیر.. باید حرف بزنیم... امیر: من خیلی کار دارم.. داشتم میرفتم که دستمو گرفت.. رسول: رفتیمو نشستیم رو نیمکت... امیر تو... تو از خانم حسینی خوشت میاد... امیر: با اخم سرمو پایین انداختم رسول: امیررر... میگم تو از خانم حسینی خوشت میاد... امیر: با خشم نگاهش کردم... اره... اره خوشم میاد... چیکار میخوای بکنی حالا... چه کاری ازت برمیاد که بکنی... 10 ساله باهم رفیقیم.. به خاطر من میکشی کنار... رسول: فریاد زدم: تو به خاطر منی که 10 سال رفیقتم بکش کنار... پ.ن: 10 سال رفاقت... @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400
وقت همگی بخیر🌹🍃 هدف ما پیشرفت شماست✅ جذب بالای 80 هم داشتم💫 شرایط تبادلاتمون👇🏻 1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه 2_آمارتون بالای 50 باشه 3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻 تا نیم ساعت بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌ اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
سلام حاج محمد😄😄 سلام داداش. خوبی😄 بله چیکارمیکنی همش تو ایتا. آهاش،پیداش کردم👍هوراااااااا😅😂 چیو پیدا کردی ،😳یا ابلفضل توکه نمیدونی،یک ماهه دارم دنبال کانال نوپو_پلیس_ایران میگردم😊اما پیدا نمیشه😔 ولی امروز پیداش کردم😁😄 حالا توش چیا داره ؟؟؟ توش،هرچی توبخای در مورد نظام 😳😳مثلا چی؟؟؟بگو دیگه. بگو باشه مثلا پروفایل،کلیپ،پرسش و پاسخ،رمان،اسلحه شناسی،تانک شناسی، ناوشناسی،موشک شناسی و ........ 😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵جان من. اینا همه تو یک کانال😐😐 لینکشو بده،دمت گرم🤣🤣🤣🤣🤣😆 باشه، این کانال مال همه هست👇👇 @NOPO_POLICE1400 شماهم سریع خودتون رو برسونید که از این کانال عالی،بهره ببرید😘😘😘😘 نوپو_پلیس_ایران
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
✨آنچه در فصل دوم رمان ققنوس عشق خواهید دید: _قرار بود جلیقه بپوشی.. _باور کنم که خودتی؟؟ _چرا اینجا، اصلا چرا تو؟ _الهی دور هردوتون بگردم من.. _خوشگل شدیا، نگو نه خانومم... _روز عروسی هم ول کن کارت نیستی نه؟ _من نخوام تو این کار باشی باید کیو ببینم؟ اصلا الویت زندگیت هستم یا نه؟ فقط برای دلخوشی خودت منو داری، خودم مهم نیستم که.. _چرا انقدر دروغ میگی! از کی دروغ گو شدی از کی شدی مامور دروغ گفتن به من؟ به خاطر کی دروغ میگی؟؟ جوابمو بدههه و........ رمان ققنوس عشق (فصل دوم) با ژانر ، و کلی اتفاقات جالب و هیجان انگیز.. منتظر نگاه گرمتون هستیم✨🍃 https://eitaa.com/joinchat/485687510C556e01e90e
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
رُفقا‌بیایین‌اینجارو‌ببینین!🙊👇🏻💕 _یه رمان ناب😌🌸 -یه عالمه پست های خفن:) 🌻 -میدونَم‌شمام‌عاشِقِ‌این میشد عاشق اون هاش👩🏻‍🎓🌚🥤 Clik⇨... https://eitaa.com/Malekab برایِ‌دیدنِ‌همه‌این‌خوشگِلا‌ڪلیک‌کن! Clik ⇨... https://eitaa.com/Malekab ⛄️||💆🏼‍♀
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
•🌱ـبسـم‌‌‌ـالـݪّٰـہ‌ـالـࢪ‌حمن‌ـالـࢪحیمـ‌‌♥️• 👇🏻👇🏻یه خـــــــبــــــــر خــــــــــوبــــــــــــ😍👇🏻👇🏻 . . «وصال» برگشت😍 این دفعه با کلی هیجان...😍😱👏🏻 °↓قسمٺـے از آینـده↓° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ) بعد از کلی دویدن ، پشت یه دیوار نشستم تا خشاب اسلحه‌مو عوض کنم! وقتی از پشت دیوار اومدم بیرون بلافاصله صدای شلیک بلند شد... و روی زمین افتادم..! پهلوم خیلی درد میکرد. با دیدن دست خونیم فهمیدم تیر خوردم!💔 زیرلب گفتم: ‌توپ شیطونک بلاخره گیر افتاد!!😂😢 . مردِ داعشی با خنده‌ی شیطانی بهم نزدیک شد! سعی کردم بلندشم ولی نمیتونستم... اومد نزدیک تر و رو سینه‌م نشست... گفتم: آخـ... آروم تر بابا... خرس گنده... دنده هام شکست..! با زبون فارسی که ته لهجه‌ی عربی داشت ، با لبخند شیطانی گفت: به جهنم... میخوام بکشمت! _خب بکش... _پسر جون ، میخوام بکشمت میفهمی؟! _آره میفهمم ، خب میگم بکش من مشکلی ندارم...😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . واااااای یعنی چه بلایی سرش میاد؟!😱 یعنی داعشیه میکشدش؟!🔪 . سیدمرتضی چیکار میکنه اگه علیرضا شهید بشه..!؟😭😔 . اینجا به جواب همه‌ی این سوالا میرسی...👇🏻 •┈┈••✾•✨⁦♥️⁩✨•✾••┈┈• @veesal_1401 •┈┈••✾•✨⁦♥️⁩✨•✾••┈┈• 🌱(پیام سنجاق شده خونده بشه)🌱
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
_قـهــღو‌ه تـلخ_ حواسش به جاده است. از این لحظه به بعد، زندگی اش قرار است جور دیگری برایش رقم بخورد.. با لبخند خیره به نیم رخ اوست.. متوجه سنگینی نگاه او میشود. با لبخند نیم نگاهی به او میکند و نگاهش را به جاده میدهد: -الان انتظار داری حواسم جمع باشه؟ خنده ای ریز میکند و میگوید: -نگاه نمی‌کنم پس.. دستانش را از رول جدا میکند: -باشه باشه قهر نکن.. صدای بلند لیلا و جمع شدن حواس محمد همراه با نزدیک شدن ماشین، پیچیدن صدای بوق و برخورد دو ماشین بهم..... و ، زوجی که بعد از سختگیری خانواده لیلا، بهم میرسن ولی عقدشون، تصادف میکنن و..... https://eitaa.com/joinchat/485687510C556e01e90e
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
اونایی که کشته مرده گاندو هستن حتما کانال های زیادی دارن اما اما اما این کانال با همه فرق داره باور نمیکنی ※ باشه الان لینک کانال رو میفرستم بزن رو پیوستن و ببین 😍 اما قبلش بذار یکم از کانال بگم این کانال ادیت فیلم چالش فیلم استوری ها رمان ها و کلی چیز های خفن داره ♥️ تازه هر ۱۰ نفری که اضافه میشه مدیر ۵ تا تم میفرسته تو گروه خب اینم لینک کانال @mahdesg بزن رو پیوستن
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
سلام بزرگوار یک کانال دارم یک رمان جذاب می زاره هم عاشقانه هم امنیتی قسمتی از این رمان رو بخون بعد عضو شو تا ازدست ندادی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 (رمان عشق به وطن ) مهرانه :داشتیم با خانواده چایی میخوردیم !یک دفعه یک پیااام اومد دد از جام پریدممم وااای مهنا : مهرانه !حالت خوبه ؟ مهرانه :آ آ ر ره خ و ب م مهنا : مهرانه: با خوندن پیام سریع رفتم بالاتو اتاقم 😖 می خواستم زنگ بزنم به دکتر توفیقی استادم ولی .... پ'ن :یعنی چه پیامی اومده بود! ادامه دارد ...🍃 ______________________________ مهرانه ومهنا خواهر های محمد هستن ☺️ رسول عاشق میشه 🤣بیاو ببین قصد ترور ... دارن 😢 راستی رمان بچه مهندس هم می زاریم اگر با سریال بچه مهندس اشنا نیستی تو این کانال میتونی هم رمانش رو بخونی هم باهاش اشنا بشی 😉☺️ ادامه ی رمان در https://eitaa.com/joinchat/3100180637C340f3ade9e ورود اقایان ممنوع 🚫