eitaa logo
طرفداران گاندو 𖧷
166 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
709 ویدیو
24 فایل
ایدی مدیر ♥*♡∞:。.。 @mahhdes 。.。:∞♡*♥ لینک کانال 💎💎💎💎💎💎💎💎 💎❄️ @mahdesg ❄️💎 💎❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 💎 🏠👫⛄️👭🌲🏠💎 نیازمند ادمین فعال هستم در این کانال رمان هامون میذاریم @gandoo3 کانال ما بهترینه چون شما عضوش هستید 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی صدای انفجار اومد...... ممکنه یه مدت نتونن راه برن....... شارلوت داره از کشور خارج میشهه......... ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته.................. چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂........... بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂..................... حلالم کن.................. خط قرمز ما امنیت کشوره!!................ صدایی که همه رو مبهوت کرد................. دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد‌.. نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم..... رسولللللللللللللل......... رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....... مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن... شارلوت مریضه...... میخواد تورو ببینه....... داداشت زنده است..... باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن............. چقدر تغییر کرده بود ...... موهاش دیگه داشت سفید میشد....... خدایا هرچی تو بخوای🙂......... 🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی صدای انفجار اومد...... ممکنه یه مدت نتونن راه برن....... شارلوت داره از کشور خارج میشهه......... ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته.................. چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂........... بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂..................... حلالم کن.................. خط قرمز ما امنیت کشوره!!................ صدایی که همه رو مبهوت کرد................. دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد‌.. نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم..... رسولللللللللللللل......... رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....... مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن... شارلوت مریضه...... میخواد تورو ببینه....... داداشت زنده است..... باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن............. چقدر تغییر کرده بود ...... موهاش دیگه داشت سفید میشد....... خدایا هرچی تو بخوای🙂......... 🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی صدای انفجار اومد...... ممکنه یه مدت نتونن راه برن....... شارلوت داره از کشور خارج میشهه......... ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته.................. چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂........... بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂..................... حلالم کن.................. خط قرمز ما امنیت کشوره!!................ صدایی که همه رو مبهوت کرد................. دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد‌.. نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم..... رسولللللللللللللل......... رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....... مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن... شارلوت مریضه...... میخواد تورو ببینه....... داداشت زنده است..... باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن............. چقدر تغییر کرده بود ...... موهاش دیگه داشت سفید میشد....... خدایا هرچی تو بخوای🙂......... 🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی صدای انفجار اومد...... ممکنه یه مدت نتونن راه برن....... شارلوت داره از کشور خارج میشهه......... ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته.................. چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂........... بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂..................... حلالم کن.................. خط قرمز ما امنیت کشوره!!................ صدایی که همه رو مبهوت کرد................. دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد‌.. نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم..... رسولللللللللللللل......... رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....... مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن... شارلوت مریضه...... میخواد تورو ببینه....... داداشت زنده است..... باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن............. چقدر تغییر کرده بود ...... موهاش دیگه داشت سفید میشد....... خدایا هرچی تو بخوای🙂......... 🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی صدای انفجار اومد...... ممکنه یه مدت نتونن راه برن....... شارلوت داره از کشور خارج میشهه......... ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته.................. چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂........... بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂..................... حلالم کن.................. خط قرمز ما امنیت کشوره!!................ صدایی که همه رو مبهوت کرد................. دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد‌.. نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم..... رسولللللللللللللل......... رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....... مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن... شارلوت مریضه...... میخواد تورو ببینه....... داداشت زنده است..... باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن............. چقدر تغییر کرده بود ...... موهاش دیگه داشت سفید میشد....... خدایا هرچی تو بخوای🙂......... 🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی صدای انفجار اومد...... ممکنه یه مدت نتونن راه برن....... شارلوت داره از کشور خارج میشهه......... ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته.................. چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂........... بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂..................... حلالم کن.................. خط قرمز ما امنیت کشوره!!................ صدایی که همه رو مبهوت کرد................. دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد‌.. نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم..... رسولللللللللللللل......... رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....... مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن... شارلوت مریضه...... میخواد تورو ببینه....... داداشت زنده است..... باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن............. چقدر تغییر کرده بود ...... موهاش دیگه داشت سفید میشد....... خدایا هرچی تو بخوای🙂......... 🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷