مهدي عاملي [کانال]
مادر به اشکِ روضه مرا داده است شیر در شیرم آب کرده، ولی سود با من است
.
صلی الله علیک یا مولاي الشهید
حدیثِ عشقْ شنیدن، کم از شهادت نیست
سخن بگو و بفرما کفن کنند مرا
مولای من،
به دستِ مرگ هم از پاکباختن نَکِشم رویْ
قمار بر سرِ دل میکنم به خشتِ لحد هم
یا سَر نَهَم به خاکِ درش، یا دَهَم به باد
رفتم به کوی یار، ببینم چه میشود ..
چه معجزی است تو را در بریدن از علی اکبر
به روی خاک نشستی و ز آفتاب گذشتی
مهدي عاملي [کانال]
خدایا چنان کن سرانجامِ کار تو خشنود باشی و من کربلا
.
الحمد لله و لمولای الشهید علیهالسلام
قال أمیرالمؤمنین علیهالسلام:
بغلبة العادات الوصول إلی أشرف المقامات
با غلبهکردن بر عادتها است که میتوان به شریفترین جایگاهها رسید.
مشو مأیوس ای دل گر نخواندی آیهی فتحی؛
علی بن أبي طالب بگردانَد ورقْ ما را
برخی از هموطنانمان خیال میکنند هزینهی اربعین را، و بلکه مخارجِ کشور عراق را، ایران تأمین میکند.
این حرف را به مرغِ بریان بگویی آناً زنده میشود، روی گویندهی این خزعبلْ [...] میکند، دوتا قُدقُدِ عاقل اندر سفیه کرده، و دوباره میمیرد.
مهدي عاملي [کانال]
برخی از هموطنانمان خیال میکنند هزینهی اربعین را، و بلکه مخارجِ کشور عراق را، ایران تأمین میکن
.
امنیت، بحثاش جدا است. بسا بتوان گفت که عراق بخش مهمای از امنیت امروزش را مدیون ایران است؛ هرکجا میروی عکس شهید سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس را میبینی. و مردم عراق، این دو بزرگوار را عمیقاً دوست دارند و با احترام و تقدیس از آنها یاد میکنند.
ولی این کجا و بحث اقتصاد کجا؟
اگر دیدهها و شنیدههایام از مراسم اربعین و از مردم (خصوصا جوانانِ) عراق را بخواهم بنویسم، شاید یک کتابِ دویست صفحهای بشود؛ اما نکات مثبت و خوب را به هزار دلیل نمیشود گفت، و نکات بد و نبایدها را نیز به هزار و یک دلیل. اما آنچه دوست دارم و نیاز میبینم بگویم، [که از قضا جزوِ آنچه خودم دیدهام نیست -چون ما از طریق العلماء یعنی از کوفه به کربلاء رفتیم- بلکه طبقِ شنیدهها و ویدئوهایی است که در فضای مجازی وجود دارد و همهمان نمونههایاش را دیدهایم] این است که ما ایرانیها اربعین را تبدیل کردهایم به کارناوالای از مأکولات و مشروباتِ رنگانگ و متنوع، که با ماهیت اربعین و زیارت در تضاد و تقابل است؛ آنچه طبق روایات متعدد از آداب زیارت سیدالشهداء علیهالسلام است، این است که زائر کم بخورد و کم بنوشد و با ادب و وقار به زیارت برود. نه اینکه آنچه را که در حال و ایامِ عادی نمیتوانست بخورد، در این روزها بلُمباند و با شکمای پُر و لبای خندان و قلبای عاری از خشوع به زیارت برود.
اسماش را هم گذاشتهایم خدمت به زائرِ أباعبدالله. انگار که امام صادق علیهالسلام که سفارش کرده به کمخوردن و کمنوشیدن و تشنگی و گرسنگی و خستگی کشیدن، نمیدانسته که خدمت به شکمِ زوار الحسین چه ثوابای دارد، تا اینکه ما آمدیم و این ثواب را کشف کردیم. نمیگویم در عراقیها نیست، هست ولی کم هست، که همان کم را هم از ما یاد گرفتهاند.
الحاصل، سال بعد اگر خواستید مشرف شوید، پیشنهادِ این حقیرِ کمتوفیق این است که از طریقالعلماء مشرف شوید، که از این آلودگیها و دنیازدگیها و شکمچرانیها عاری است. (البته اگر سالهای بعد مبتلایاش نکنیم و نکنند)
و مجوس را پیامبری بود که نام او جاماسب بود
اما زردشت پیامبر نبود، بلکه ادعای نبوت کرد، و در نهایت طعمهی درندگان شد.
و کیخسرو پادشاه عجم، سیصد پیامبر را به قتل رساند.
عمر و أبيبکر چند بار، هم به دست خودشان و هم با توسیطِ دخترانشان، به رسولالله (صلی الله علیه و آله) سَـمّ دادند.
و ایشان در نهایت با سمِّ آن دو ملعونه به شهادت رسیدند.
اللهم العنهما و ابنتیهما لعناً وبیلا و عذّبهما عذابا شدیدا یستغیث منه أهل النار بالنار
اگر خودتان ترکزبان هستید، در شهر ترکزبان هم زندگی میکنید، فارسی را هم خوب بلد نیستید، چه نیاز یا رجحانای دارد که با فرزندتان فارسی صحبت کنید؟
امروز بچه توی سوپرمارکت به پدرش گفت: پدر، به من از اینها [جعبهی شانس] بخر.
منظورش این بود که برای من از اینها بخر.
نمیدانید با چه زحمتای توانستم جلوی خندهام را بگیرم.
پدرش هم گوریلهیکل بود، اگر میفهمید دارم به آنها میخندم، درجا به پانزده قسمتِ نامساوی تقسیمام میکرد.
خدا رحم کرد.
شَأنِ رسمیّت از این قوم مخواه
آفرینشْ سرِ بیدَستار است
خندهی چِرک مَخواهی از ما
شیر اگر شوخ شود کفتار است
وقتی به کسی دروغ میگوییم، خصوصا به کسی که با ما سلوک و عشرت و صحبتای دارد، از فامیل و آشنا و دوست و همکار و غیرهم، و او دروغِ ما را میپذیرد، یعنی قصه بهنوعی پیش میرود که انگار دروغِ ما را باور کرده است، بهتر است بهعنوانِ یک عاقلْ این احتمال را در نظر بگیریم که شاید دروغِ من را فهمیده باشد، شاید کیاستِ او بیش از مهارتِ من در دروغگویی باشد، شاید فهمیده و نخواسته خجلام کند لذا به روی خودش نیاورده، شاید از دروغِ من به جوابِ واقعی رهنمون شده و اصلِ قصه را فهمیده. این احتمال را در نظر بگیریم که همیشه عاقلتر از ما و زرنگتر از ما و کریمتر و متخلقتر از ما بسیار در این عالَم هست.
و وقتی این احتمال را در نظر گرفتیم، کمترین ثمرهاش این میشود که دیگر به مخاطبمان فعلاً و قولاً إصرار نخواهیم کرد که دروغِ ما را باور کرده و بلکه مَشی و کنشهای آتیاش را بر آن استوار کند.
انسان واقعاً موجود عجیبای است.
طی شد ایامِ برومندیِ ما در سختی
همچون آن دانه که در زیرِ قدم سبز شود
البهجة المرضیة، 046.mp3
909.9K
هركس به آنكه لائقِ خوبى نيست خوبى كند، به خوبى و احسانِ خود ستم كرده است.