بسم رب القلم
🔰بندگی مجانین
#قلم را در حالی به دست گرفته ام که چشم هایم از شدت خستگی به دنبال لحظه ای هستند تا بسته شوند و استراحتی کنند؛خستگی ای که خنده دارد؛هم برای #مجانین و دیوانگان و هم برای #عاقلان و #اتوکشیده_ها؛خنده ای از روی رضایت از خود و خنده #مستضعفین و خنده ای از روی تمسخر و بهانه شب نشینی ها و دید و بازدید های #عید...
الحمدلله توفیق پیدا شد که امسال نیز چند روزی را در بین #مجانین زندگی کنم؛چند روزی که همه مردم به دنبال لباس نو و خانه تمیز و تدارک #عید و... بودند ولی #مجانین در میان گرد و خاک و بیل و کلنگ و سیمان، با لباس ها و سر و صورت های خاکی، فارغ از هر نوع تدارک #عید...
امروز روز آخر #اردوی_جهادی بود و در این لحظه #قلم خود را برداشته ام تا روایتی کوتاه از این چند روز زندگی در جمع #مجانین را ذکر کنم؛باشد که ما نیز جزو #مجانین گردیم ان شاءالله.
#مجانینی که هر کدام از گوشه گوشه خاک کشور مان گرد هم آمده بودند تا در این آخر سالی، شادی خود را با #مستضعفین و برادران خود و در کنار دیگر #مجانین بر پا کنند؛ با تمام توان خود کار میکردند،از خواب و تخت نرم خود گذشته و هر روز از فلق تا به شفق و برخی اوقات تا پاسی از شب به سختی کار میکردند تا شادی ای را به عنوان عیدی سال نو به هم نوعی هدیه کنند و خود از شدت #خستگی در طول روز، گاهاً روی تلّی از شن و خاک و یا روی زمین میخوابیدند...
برخی از #اتو_کشیده_ها و #خوش_فکران ما را #دیوانه و #مجنون میخوانند و این امر کاملا هم عقلانی است زیرا ما یک عده #مجنون هستیم که دور هم جمع شده ایم و به جای اینکه #شب_عید در کنار #خانواده باشیم و با ایشان شادی کنیم، با #مستضعفین شادی خود را شریک شده ایم،زیرا ما با تمام توان در حال کار کردن هستیم و《کار، نشد ندارد》در منظومه فکریمان نقش بسته است،زیرا بعضی از روز ها، بچه هایمان با اینکه همه #خسته اند ولی موقع کار به همدیگر تعارف استراحت میکنند و خود را #خسته نشان نمیدهند، زیرا با این همه #خستگی بعضی ها شب هم خواب ندارند، زیرا... و آیا این چنین افرادی ديوانه نیستند؟؟!!
برای قدم در این راه باااااید #مجنون باشی وگرنه نمی توانی وارد شوی.
این #اردو هم تمام شد...
از خدا میخواهم که هر ساله #توفیق_دیوانگی_و_جنون را به ما هم بدهد تا بتوانیم برای لحظه ای هم که شده طعم شیرین #بندگی را بچشیم و #بندگی جز با #جنون حاصل نمی شود...🌹
✍ابوالفضل حیدری دخت