eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
10.1هزار دنبال‌کننده
75 عکس
14 ویدیو
5 فایل
۱. نویسنده‌ و محقق فرهنگ هستم. ۲. تنها رسانه‌ی رسمی‌ و معتبری که مواضعم در آن منتشر می‌شود، این کانال است. ۳. مسئولیت مواضعم، بر عهده‌ی خودم است، نه هیچ نهاد یا جریانی، و درج عناوین حقوقی را در کنار نامم تأیید نمی‌کنم. ۴. مستقل و غیرسفارشی می‌نویسم.
مشاهده در ایتا
دانلود
43.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 مسئله‌ی تهدید نرم‌افزاری: شلیک بی‌صدا به باورها -۲ 🖇 ۱ اسفند ۱۴۰۳ برنامه‌ی جریان، شبکه‌ی یک با حضور مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 @jaryan_tv1
47.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 مسئله‌ی تهدید نرم‌افزاری: شلیک بی‌صدا به باورها -۳ 🖇 ۱ اسفند ۱۴۰۳ برنامه‌ی جریان، شبکه‌ی یک با حضور مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 @jaryan_tv1
79.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 مسئله‌ی تهدید نرم‌افزاری: شلیک بی‌صدا به باورها -۴ 🖇 ۱ اسفند ۱۴۰۳ برنامه‌ی جریان، شبکه‌ی یک با حضور مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 @jaryan_tv1
101.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 مسئله‌ی تهدید نرم‌افزاری: شلیک بی‌صدا به باورها -۵ 🖇 ۱ اسفند ۱۴۰۳ برنامه‌ی جریان، شبکه‌ی یک با حضور مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 @jaryan_tv1
38.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 مسئله‌ی تهدید نرم‌افزاری: شلیک بی‌صدا به باورها -۶ 🖇 ۱ اسفند ۱۴۰۳ برنامه‌ی جریان، شبکه‌ی یک با حضور مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 @jaryan_tv1
🗒 مسئله‌ی تهدید نرم‌افزاری: شلیک بی‌صدا به باورها 🖇 ۱ اسفند ۱۴۰۳ برنامه‌ی جریان، شبکه‌ی یک با حضور مهدی جمشیدی 🖇در اینجا ببینید: https://telewebion.com/episode/0x118bb089
🗒 سیاه‌مشق طرح تهدیدات نرم‌افزاری: ۱. فهم معنا و مصادیق تهدید نرم‌افزاری برای جلوگیری از جنگ برداشت‌ها و تفاسیر. ۲. فعال‌سازی نیروهای عرصه‌ی غیررسمی که دچار خمودی و سردی شده‌اند. ۳. فلج‌سازی جریان روشنفکری سکولار از لحاظ تأثیر بر بدنه‌ی اجتماعی و قدرت ذهنیت‌سازی وارونه. ۴. چهره‌سازی و شخصیت‌پروری رسانه‌ای از نیروهای اصیل جبهه‌ی انقلاب که در مهجوریت و انزوا به سر می‌برند. ۵. ایجاد یک بستر رسانه‌ای مستقل برای برپایی مناظرات جدی و چالشی در قالب کرسی‌های آزاداندیشی برای نقادی اندیشه‌ای و فروکاهش روانی. ۶. بازیابی روایت اصیل از رهبر انقلاب به واسطه‌ی زدودن لایه‌ی تحریفی از ایشان که موجبات تمرکز موج تخریب بر ایشان شده است. ۷. تولید دانش فی‌الذاته برای طرح بازسازی انقلابی ساختار ذهنیت اجتماعی که محتاج نگاشتن طرح راهبردی است. ۸. علاج مشروط‌شدگی ذهنیت فرهنگی به وضع اقتصادی که منطق و زبان نیروهای فکری را تضعیف کرده است. ۹. ترمیم اقتدار و عزم و اراده‌ی نظام در حوزه‌ی استقرار اجتماعی شریعت و پایان‌دادن به دوره‌ی انفعال و تعلیق هویتی. ۱۰. ساختارسازی از نیروهای فکری و نظریه‌پرداز در قالب حلقه‌های میانی برای ایجاد بسیج اجتماعی. ۱۱. مهار حداکثری نیروهای لیبرال در درون قدرت از طریق نقادی و‌ روایت‌پردازی در عرصه‌ی عمومی. ۱۲. مقاومت در برابر تشدید وابستگی جامعه‌ی ایران به شبکه‌های اجتماعی غربی که به صورت بافت‌مند و‌ پهن‌دامنه در عمق جامعه، شکاف نسبت به حاکمیت می‌آفریند. ۱۳. واسازی جریان بدلی و پوشالی در درون جبهه‌ی انقلاب که دچار التقاط لیبرالی و عمل‌گرایی است و آشکار و پنهان، لیبرال‌ها را تقویت می‌کند. 🖊 مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
،،،،، امتداد تمدّنیِ انقلاب اسلامی توانست شخصیتی همچون شهید سیدحسن نصرالله را پدید بیاورد که در چشم حیرت‌زدۀ ناظران جهانی، یک اسطورۀ قدسی است. این تاریخ جدید، عرصۀ گذار از قوّه‌های هویّتی و وجودی به فعلیّت‌های اسطوره‌ای و ساختاری است. این‌ تاریخ، تمام‌ نشده، بلکه تازه در لحظه‌های جوشش و غلبۀ تمدّنی است. https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1740228708981253228
🔻سیدحسن نصرالله و منِ هویّتیِ ما: ظهورات تاریخی در آن سوی مرزهای ملّی 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. بی‌پروا باید از این گزاره آغاز کرد که «این وطن، مصر و عراق و شام نیست». نسبتی که اکنون پارۀ مؤمن و انقلابیِ جامعۀ ایران با شهید سیدحسن نصرالله برقرار کرده، چنین نسبتی است؛ نوعی شیدایی و شیفتگی فراملّی و عبور کرده از مرزهای سیاسی و رسیده به ساحت جان و دل و حقیقت. مرزهای ملّی و قومی و نژادی، جملگی اعتباری هستند و از هیچ حقیقت قدسی‌ای حکایت نمی‌کنند، اما با این حال، در محاسبۀ ذهنیِ بسیاری، تعیین‌کننده هستند. انسان‌هایی که بر عقل این‌جهانی و ظاهربسنده تکیه می‌کنند، به چنین معادلات و مناسباتی دلخوش دارند، اما آنان که از عالَم باطن و معنا بهره برده‌اند و خویشتن‌شان را در نسبت با حقیقت قدسی یافته‌اند، از اعتبارات و ظواهر گریزانند و مجال نمی‌دهند که پردۀ چشم مادّی، آنها را کور کند. در دهۀ شصت، امام خمینی خطاب به نیروهای مقاومت لبنان گفت در ذهن ما، مرزبندی و تفکیک میان ایران و لبنان نیست و همه مسلمانیم و حاملان و قائلان یک عهد تاریخی. آن گفتۀ شیرین، امروز به گسترده‌ترین شکل، تجّلی یافته است؛ چه در وضع انفسی و درونی ما و چه در وضع آفاقی و عینی. امروز به عیان مشاهده و احساس می‌کنیم که سیدحسن نصرالله، از ما بوده و گویا ما پاره‌ای از هستیِ مقاومتیِ خویش را از دست داده‌‌ایم. ما میان خود و او، هیچ فاصله‌ای را احساس نمی‌کنیم. روشن است که این اتّفاق ذهنی و دلی، حاصل گذار از مرزها و حصارها و خط‌کشی‌های ملّی و این‌جهانی است و نگاه امّتی و دینی و ملکوتی را بیان می‌کند. [دوم]. در این نگاه، ما از هر ملّیّتی که باشیم، امّت رسول‌الله هستیم و رسول‌الله، همۀ هویّت و تاریخ و معنا و منزلت ماست. این یعنی برخلاف تاریخ‌ها و هویّت‌های این‌جهانی که بر توافقات و معادلات مادّی و سیاسی تکیه دارند، در اینجا سخن از عهد دینی به میان آمده و تاریخ بر اساس ظهورات قدسی و انوار ملکوتی، تقسیم و تفکیک شده است. ما، خویشتن‌مان را ذیل نور محمّدی، تعریف کرده‌ایم و آن را یک عهد تاریخی می‌شماریم که به‌تدریج، بسط یافته و اینک در قالب و هیئت یک امّت، محقّق شده است. این امّت، برآیند یک تاریخ قدسی و ربّانی است و نه همانند ملّت که جز در سایۀ محاسبات سیاسی و اعتباری و شخصی، وجود نمی‌یابد. منِ ما، ریشه در ملکوت و حیات باطنی دارد و این‌همه، حاصل تعلّق‌خاطر جمعی به نور محمّدی و تاریخِ برخاسته از تجلّیّات و ظهورات بیرونی آن است. منِ ما، حاصل طرح تکوینیِ قدسی است و این‌چنین است که ما در نسبت با سیدحسن نصرالله، این‌همه آغشته به عشق و مودّت و حسرت و گداز هستیم و در لحظه، تعلّقات ملّی خود را به فراموشی سپرده‌ایم. این همان عالَم نور محمّدی است که ما را ذیل حقیقت ملکوتی، گرد آورده و وجودمان را یکپارچه و همگون کرده است. [سوم]. آن جنبۀ قدسی که به اشارت بیان شد، روح و باطن این تاریخ را تشکیل می‌دهد، اما در متن آن و به دلیل مواجهۀ چالشی با عالَم تجدّد، در صورت «مقاومت» ظاهر شده است. مقاومت، جوهر تاریخ جدیدِ ماست؛ چنان‌که همۀ ساحات وجودی ما را به تصرّف خود درآورده و به وجه نمادین و غلیظِ حیات هویّتی ما تبدیل شده است. اگر در برابر ما، عالَم تجدّد و زیاده‌خواهی و استکبارگری و تفرعن آن قرار نداشت، چنین وجهی نیز عیان نمی‌شد، اما روشن است که حیات جمعی ما در تاریخ متأخّر، بسیار مماس با این امر مزاحم و مخرّب بوده و براین‌اساس، ضرورت تاریخی ایجاب کرده که ما «جلالتِ» خویش را آشکار سازیم و در قامت مبارزه و رویارویی و اصطکاک، خویش را نمایان سازیم. هیچ‌یک از جوامع مسلمان در این دورۀ تاریخی، بی‌نصیب از تعدّی و تطاول عالَم تجدّد نبوده‌اند و هر یک به نوعی، در تلاطم و تکانۀ این تعارض و ستیز، گرفتار بوده و هستند. ازاین‌رو، چهره‌هایی از متن تاریخِ تجدیدشدۀ حیات دینی برخاسته‌اند که جنبش‌های درون‌خیز و واکنشی را پرچم‌داری ‌کرده‌اند و به تحرکات و تکاپوها، جهت داده‌اند. ازاین‌جمله، سیدحسن نصرالله بود که به‌مثابه یکی از فرزندانِ وجه مصلحانه و حماسیِ انقلاب اسلامی، پرچم مقاومت را به دست گرفت و حرارت و هیجان و شور اسلامی آفرید و تاریخِ تحقیرشدۀ اسلامی را احیا و پیشرو کرد. او در مدّت اندکی، تاریخ مستمرِ روبه‌عقب و انفعالی و سلطه‌زدۀ اسلامی را عزّت و اقتدار و تفوّق بخشید و عالَم تجدّد را وادار به تسلیم و تمکین نمود. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
استاد مطهری می‌گفت من سه نفر را پیدا کردم که میان «فلسفه‌»شان از یک سو و «شعار و عمل‌»شان از سوی دیگر، تناقض کامل وجود دارد: مارکس، فروید و راسل. ،،، من هم نفر چهارمی را در میان اصحاب فلسفه یافته‌ام که چنین است، اما برخی شیفتگانش می‌کوشند با رندی و لاپوشانی، تناقض‌های رسوای او را مستور نگاه دارند. https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1740383762927415813
🗒 درد و داغ جبهۀ انقلاب مهدی جمشیدی [یکم]. این‌همه تاختنِ جریان‌های سیاسیِ راست و چپ به انقلابی‌ها، و به بدترین وجه، آنان را خواندن و به چوب تحقیر و ملامت راندن، صواب و صلاح نیست. رئیس‌ مجلس - که از قضا، در جایی نشسته که کمترین نسبتی با آن ندارد – آغازگر این خط غلط بود؛ وی بود که بارها، انقلابی‌های اصیل را سوپرانقلابی خواند و آنها را از خود راند. صدالبته، پاسخش را هم در انتخابات گرفت و طعم تلخِ میوۀ مشاورانِ لیبرالش را چشید. او که سعی کرد از طریق نشستن در میانۀ دو صندلی، قدرت را از آنِ خود کند، از هر دو سو، رانده شد. او اکنون نه در میان انقلابی‌ها، منزلتی دارد و نه در میان اصلاح‌طلبان. این است عاقبت وسط‌گزینی و محافظه‌کاری. دیگران نیز که تعبیر انقلابی‌نما را دربارۀ منتقدان سیاست‌های جاری به کار برده‌اند، خواسته یا ناخواسته، اصطلاح انقلابی را وارد بازی سیاسی خویش کرده‌اند و آن را به سوءفهم و کج‌روایت، آغشته ساخته‌اند. اینان از انقلابی‌ها، شعبان‌بی‌مخ‌هایی ساخته‌اند که نمی‌فهمند و نمی‌دانند و جز به زبان چماق و اهانت سخن نمی‌گویند. این منطق رسانه‌ای، خیانت به اصالت‌های انقلابی است. و اسباب تأسّف این‌که رسانه‌های متعدّد را نیز در اختیار دارند و موج می‌آفرینند. درعین‌حال، کسی چون من که – خوشبختانه - از سوی همۀ رسانه‌های اصول‌گرا، بایکوت هستم، اگر ماهی یکی دو بار در رسانۀ ملّی ظاهر بشوم، متهم و مؤاخذه خواهم شد؛ درحالی‌که رسانۀ ملّی، از یک چهرۀ بالفعل استفاده کرده و روشن است که قصد چهره‌سازی ندارد و می‌خواهد اندوختۀ طبیعی و خودجوش جبهۀ انقلاب را مصرف کند. [دوم]. جریان انقلابی، وقتی مشاهده می‌کند که هم اقتصاد و هم فرهنگ، قربانی معادلات سیاسی شده‌اند و حاکمیّت در وضع قفل‌شدگی و انقباض و فروبستگی گرفتار آمده، چاره‌ای جز نقادیِ صریح ندارد. رؤسای سه قوّه، کمترین بهره‌ای از ملکۀ عصمت ندارند که نتوان به نقد آنها پراخت. هالۀ قداست به دور آنها پیچیدن و زبان به ستایش ضعف‌های آنها گشودن، خدمت به مردم نیست و مردم از این رویکرد، خشنود نیستند. اکنون به‌جز روزنه‌ای از نقادی، امکان و مجالی برای جریان انقلابی نمانده و همین را نیز به اسم تندروی و افراطی‌گری و سوپرانقلابی و انقلابی‌نمایی و خوارج و تحجّر و رادیکال، می‌کوبند و ملامت می‌کنند. خطر اصلی این نیست که جماعتِ بسیار اندک و بی‌بدنه، خاطرات انصار حزب‌الله را در دهۀ هفتاد، زنده می‌کنند و تصوّر قشری و ساده‌انگارانه از مسائل دارند. این عدّه، نه سرآمدان و نخبگان جبهۀ انقلاب هستند و نه برآیند و برآمد آن. منِ هویّتی و انسانیِ جبهۀ انقلاب، اینان نیستند و مخالفان نمی‌توانند با ملامت و تحقیر اینان، جبهۀ انقلاب را بی‌اعتبار سازند. جبهۀ اصیل انقلاب، انسان‌های فرهیخته و فاضلی دارد که اهل فکر و علم و نظر و عقلانیّت و گفتگو و نوشتن و مباحثه و مناظره هستند و بدون شک، اکنون قوی‌ترین و جدّی‌ترین و پُرمایه‌ترین نیروی معرفتی به شمار می‌آیند. ما در مواجهات صریح فکری و نظری نشان دادیم که استدلال‌های‌مان، مستحکم و نشکن و مقاوم است و دیگری‌ها و رقیبان، هیچ‌یک از عهدۀ نقض و رد آنها برنمی‌آیند. این‌همه برجستگی و عظمت را ندیدن و جبهۀ انقلاب را به فلان شخصیّت کوته‌فکر و فلان تجمع ناچیز و ... تقلیل‌دادن، خطای بزرگِ تحلیلی است. هم بدنۀ اجتماعیِ گفتمان انقلابی، گستردگی کمّی و عمق کیفی دارد و هم چهره‌ها و متفکّران آن، توانمندترین‌ها هستند. [سوم]. ما خود را به فلان مجلس و فلان دولت گره نزده‌ایم که با آمدن و رفتن‌شان، هویّت‌مان در هم بریزد. گرانیگاه جبهۀ اصیلِ انقلاب، معرفت و اندیشه است و به سیاست نیز از این دریچه می‌نگرد. قضاوت دربارۀ کارگزاران نیز فقط‌وفقط بر اساس نظریۀ نظام انقلابی است. انتقادها و اعتراض‌های اخیر جبهۀ انقلاب به کارگزاران، بدان سبب است که گفته‌ها و رفتارشان، حاکی از میل به گذار از انقلاب به نظام است. ما متعهد به نظریۀ نظام انقلابی هستیم، نه‌فقط نظام. نظام منهای انقلاب، همان سکولاریسمِ پنهان است و بقای صورت بدون سیرت، و زوال ساخت حقیقی با وجود تداوم ساخت حقوقی. این نقطه، نقطۀ تفاوت ما با محافظه‌کاران است. مسألۀ جریان انقلابی، دفاع قاطع از استمرار روح و هویّت انقلابی در حاکمیّت است و همۀ نقدها و اعتراض‌هایش نیز به همین بازمی‌گردد. ما محتاج بازسازی انقلابی هستیم، نه انقلاب‌زدایی و عرضۀ روایت لیبرال از انقلاب و تاختن همیشگی به نیروهای انقلابی. آنان که سد راه نظریۀ نظام انقلابی‌اند، تکنوکرات‌های شبه‌انقلابی و لیبرال‌ها هستند، نه انقلابی‌هایی که می‌خواهند مفاهیم و معارف امام خمینی، اسیر مهجوریّت و نسیان نشوند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60