eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.6هزار دنبال‌کننده
774 عکس
92 ویدیو
14 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوٓا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ كسانی كه از پرستیدن [اطاعت کردن از] طاغوت [یعنی بت‌ها، اربابان كفر و شیطان‌های سركش‌] دوری كردند و به سوی خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد؛ پس به بندگانم مژده ده. (زمر-۱۷) @Segerme
در مذمت فانتزی گری، در نقد رسایی و یامین‌پور ۱. در انتخابات پیش رو صف بندی ها و جبهه بندی ها را این طور می بینم. یک گروه ماهای جبهه انقلاب که بلاتکلیف و‌ سردرگم و‌ متشتتیم و هنوز وقت نکردیم کار اثباتی و تبلیغاتی کنیم و هنوز صدایمان را به گوش مردم نرساندیم، و یک گروه که نهان و آشکار چشمشان به بیرون و دستشان به کدخدا دراز است و این را مدام تبلیغ می‌کنند. اشرافیت و ۲۰۳۰ و برجام و انواع لوایح مغایر با اسلام و انقلاب افتخار اوست. ۲. از قضا آنها هم بیشتر از این وری ها پول دارند، هم رسانه بیشتر میدانند. ۳. از طرفی آنها با لیست وارد عرصه شده و می شوند. ۴. با همه ی این شرایط باید نمایندگانی را دلسوز و متعهد و کارآمد وارد مجلس کرد.‌ تنها راه این هدف هم ارائه لیست ی نفزه است. هر شیوه ای خارج از ایده ی لیست سی نفره محکوم به شکست است. مگر این که شما مطمئن باشید کاندیداهای اصلح تان حسابی شناس اند و رای دارند. ۵. اگر ایده ی لیست را پذیرفتید، لوازمش را باید بپذیرید. اولین لازمه ی آن نیروهای مقابل است. اگر یک طرف دوگانه، ورود غربگراها به مجلس باشد و لازمه طرف دیگر این دوگانه وحدت باشد، هیچ چیز جز حفظ وحدت اولویت پیدا نمیکند. ۶. اگر شما به برخی اشخاص اصولگرا یا انقلابی نقد دارید، اگر افراد شایسته تری را بیرون از لیست یافته اید، اگر به ساز و کار و نحوه چینش لیست نقد دارید، اگر از بزرگ‌ترهای سیاسی دل خوشی ندارید، اگر فکر میکنید سهم خواهی و قبیلگی شده، اگر فکر میکنید رسایی و یامین‌پور و... حقشان نبود یا فامیلی تالارپشتی مسخره است و خیلی اگرهای دیگر، بدانید که نتیجه وحدت شکنی شما سر ریز شدن رای های انقلابی ها به لیست زر و زور و تزویر است. قبول ندارم این ها با آنها فرقی ندارند. قبول ندارم قالیباف لاریجانی بالقوه است. ۷. لذا هر رای به یامین‌پور و‌ رسایی و... یعنی مجموع رای انقلابی ها را کم کردن و رتبه ی انصاری و مافی و جلودارزاده را بالا بردن. ۸. این که بالاخره توانستیم وحدت کنیم و قالیباف و آقا تهرانی یکجا نشستند یک‌گام‌ جلو رفتیم. حل خطاهای ساز و کار اتحاد هم بعد از این باید حل کرد و به مرور. نه شب آخر تبلیغات . حل ساز و کار ائتلاف آنهم در این شرایط مهم تر است یا نکات مجلس؟؟ ۹. من هم خیلی ها را بهتر از اعضای موجود لیست میدانم. از این که در لیست نیستند ناراحتم. انا یامین‌پور و‌ رسایی هر نقدی به ساز و کار داشتند باید می‌گذاشتند بعد از انتخابات. طخس شدن رای ها و فروکاستن آنها و رای نیاوردن ما به عهده آنهاست. باید می فعمیدند الان وقت انتقام نیست. ۱۰. اما حزب الهی ها! یک عمر فحش دادید چرا به خاطر مصالح، اصولگرایان عرضه ی وحدت ندارند و‌ انگ هوای نفس و جاه طلبی بهشان چسباندید. حالا که وحدت کردند، شما دست از تحلیل های شخصی و لیست شکنی تان بر نمی‌دارید. ۱۱. اگر می‌توانستید تعیین و هماهنگ کنید به جای دقیقا کدام سه نفر (همگی، تاکید میکنم همه ما) باید یامین‌پور و رسایی و جعفری را بنویسیم با شما موافق می بودم. و الا فلا ۱۲. شما اصلا یک کاری کنید. به جای نیمی از لیست معاذالله اسامی ۱۴ معصوم را بنویسید. وقتی رای نیاوریم چرا باید احساس کنید انجام تکلیف کردید؟ 囧 @Segerme
آقای نفر 31 سالها بود در جبهه ی انقلابی ها و دلسوزان انقلاب آرزو شده بود.‌ آرزویی که با هر بار تماشای در طرف مقابل که دل در گرو فرنگ دارد، بیشتر به حسرت تبدیل میشد. روزهای منتهی به 2 اسفند بیم و امید در اتحاد نیروهای انقلاب، با یکدیگر مسابقه می دادند. گاهی خبری مسرت بخش و گاهی اخبار تاسف بار. زمان همین گونه از دست میرفت. غربگرایان و سلفی بگیران حقارت! چهار پنج روز جلوتر چشم و چال خیابان های تهران را با تبلیغاتشان در آورده بودند. روز آخر خبر رسید که به هر ترتیبی شده پایداری و ائتلاف وحدت کرده اند، و این وحدت آقاتهرانی و قالیباف را سر یک سفره نشانده است. چه سفره ای؟ سفره نگاه به درون، سفره نه به وادادگی سیاسی و فرهنگی، سفره نه به بی تدبیری و ناامیدی.. تا همینجا باید چند دور تسبیح الحمدلله میگفتیم. آرزویمان محقق شده بود. آقای نفر 31 هم در همین اثنا عارض شد که اگر وحدت حاصل شد چنانچه در لیست نباشم هم، به نفع وحدت کنار می کشم، ما هم برای عرض و طول اخلاص او، سوت و کف زدیم. اما در حالی که هنوز ستاد انقلابیون از آن جا که در تبلیغات و رسانه همیشه چلاق است و تبلیغاتشان از بیرون نرفته بود، آقای شماره 31 و دو نفر دیگر گفتند به ساز و کار این وحدت معترضیم. می مانیم. مردم لیست را ترمیم کنید. ما هم بازی! گفتند ساز و کار وحدت اشکال دارد، گفتیم باشد اشکال دارد. یک اشکال به علاوه مشکلات دیگر، الان وقت ادب کردن غربگرایان است، گفتند از اصلاحات لولو می سازید که رای بیاورید،‌ گفتیم بله، تقی زاده های امروز، نه تنها خودشان لولو هستند، بلکه پولشان، بلکه رسانه هایشان هم است. اما شروع کردند با یکی کردن اصلاحطلب و اصولگرا و و لولو ساختن از ساز و کار وحدت تا رای بیاورند و باب وحدت شکنی سلیقه ای و غیر تشکیلاتی را باز کردند! هیچ کدام هم در محاسباتشان نبود که اصلاحات رای نمی آورد و دستکاری کردن لیست ریسک ندارد. اصل اشکالشان جای دیگر بود. میگفتند وحدت باید حول گفتمان و مبنا باشد، نه دستوری و قبیله ای، گفتیم سلّمنا، اما وحدت امری تشکیکی است، همین قدر که توانستیم وحدت کنیم زهرمان نکنید. همین هم سطحی از وحدت است. بگذارید از مجلس جا نمانیم. جریان انقلابی به مرور پیش خواهد رفت و بالغ تر خواهد شد. 98 توانست مشکل وحدت را پس از سالها افتراق حل کند، از این به بعد نحوه وحدتش را اصلاح خواهد کرد و... گفتیم الان که اصل رای آوردن مان هنوز زیر سوال است، وقت ادب کردن بزرگترهای سیاسی نیست . اما وحدت 3 نفره شان حاضر بود که نیمی از لیست را هم ببازیم به این خیال که حق خودشان را ستانده باشند و آقایان را تنبیه کرده باشند! بله خیلی ها بودند که به نسبت برخی از اعضای لیست اصلح بودند، مثل همین آقای 31ام و خیلی صالح تر از او که دم نزدند به خاطر مصلحتی بالاتر. اما شما ببینید چقدر شما با پسوند تالارپشتی ِ عزت الله اکبری کاسبی کردید!! حالا که نتایج آمده و معمای حل شده آسان شده، «سندروم دیدی گفتم گرفته اند» و خودشان را بصیر و عمار جا میزنند و عذاب وجدان تولید میکنند. آقای 31 ام، خرابش کردید، به طرفدارانتان بگویید خرابترش نکنند. بگذارید جریان انقلاب پوست اندازی کند.. بگذارید وحدت داشته باشیم با تمام تفاوتها و خطاها. ما شما رو دوست داریم 囧 @Segerme
🔥 کمال طلبی رادیکال، آرمان خواهی عجولانه 🥀 کمال طلبی یا آرمان خواهی نبض جریان های اجتماعی اسلامی است. اساساً نظام اندیشه اسلامی غایت مند و کمال جوست و این کمال طلبی هم وصله ناجور نیست. از عمق مبانی و جهانی بینی اسلامی به سطح زندگی فردی و اجتماعی کشیده است. 🥀 انقلاب اسلامی 57 نهالی بود که امروز 41 سال از عمرش گذشته و روز به روز بارورتر می شود، غایتش تمدن اسلامی است. اما برای این هر لازمه ای بشمارید، حتماً یکی از مهمترین لوازمش، صبر است؛ صبر انقلابی! 🥀 باید صبور بود و گذاشت جامعه اسلامی به صورت طبیعی رشد کند. ضمن آن که باید شجره ی انقلاب را باید آن به آن حراست و هرس کرد اما میوه اش را نباید عجولانه چید. کمال طلبی بنفسه موتور حرکت در این مسیر است، اما کمال طلبی عجولانه و رادیکال ما که در تشخیص اولویت ها و رتبه بندی آسیب ها معمولاً دچار خطا می شویم، اساس این حرکت را دچار اعوجاج میکند. 🥀 کمال طلبی عجولانه موجب می شود، که سختی ها، مشکلات و دُمل های چرکین این مسیر را برنتابیم، بزرگنمایی و در خود و دیگران تولید ناامیدی کنیم. 🥀 همین کمال طلبی جزء نگرانه ی بدنه انقلاب است که موجب میشود با کمترین خطایی یک دیگر را از کشتی انقلاب پیاده کنیم. از فلان امام جمعه تا فلان علامه تا فلان شخصیت سیاسی، تا فلان سخنران مذهبی تا ... را بارها شسته ایم و کنار گذاشته ایم. ما بلد نیستیم با مزایای یکدیگر کار را جلو ببریم. به خلاف ما اما رهبری حتی با هاشمی و خاتمی و روحانی که معکوس او فکر میکنند، دارد انقلاب را جلو می برد. همین کمال طلبهای رادیکال و علوم انسانی غربی خوانده های مذهبی که از التقاط در مبانی رنج می برند نامه می نویسند به رهبری که بیا و پاسخگوی این وضع نابسامان انقلابت باش! 🥀 با همین کمال طلبی های عجولانه سرتاپای نظام را سیاه می بینند و طعنه می زنند که « بعد از 41 سال هنوز... » . رفقا حداد عادل سراپا اشکال و ایراد است. قالیباف نیز. آقا تهرانی و جلیلی و خیلی های دیگر هم.. اما یکی دانستن آنها با گفتمان غربگرای کشور، ضمن بی انصافی خودش نوعی قبیله گرایی سلبی است. 🥀 صبر در آرمانخواهی مرز باریکی با محافظه کاری و حفظ وضع موجود دارد که باید حقیقتاً در مصادیق بسیار و بسیار کرد. شما هم به راحتی میتوانید نگارنده به محافظه کاری، قبیله گرایی و واقعیت ها را ندیدن متهم کنید. و یا حتی مزدوری! ولی باکی نیست 🥀 اما ربطش به انتخابات اخیر. نقدهای به جا و درستی به لیست ها و لیست بندهای اصولگرایی وارد است. اما برخی راه حلشان برای ادامه حیات جریان انقلابی، انتقام از بزرگترهای سیاسی انقلاب بود ولو به قیمت این که کرسی های مجلس را از دست بدهیم. می گفتند باید لیست مردمی باشد، میگفتند وحدت باید گفتمانی باشد، خب بفرمائید ببینم ساز و کار و تشکیلات منسجم مردمی ما کجاست؟ مراکز مردمی گفتمان سازی و جریان سازی ما کجاست؟ فعالیت های آگاهی سازی و فرهنگی برای مردم کوچه و بازار ما کجاست؟ شبکه ی رسانه ای ما چیست؟ وحدت در بدنه اجتماعی مان کجا بوده که بخواهد وحدت گفتمانی در مسئولین تولید کند؟ اصلا کداممان برای 50 سال آینده انقلاب برنامه ریزی کرده ایم؟ می بینید! با این آرزوها فاصله داریم. نه این که در مسیر تکوینش نباشیم و شروع نکرده باشیم. یک قدم شروعش وحدت نصفه و نیمه ای بود که شد. اما کمال طلبی نابجا نه تنها نگذاشت در چیدن میوه ی وحدت نسبی، صبور باشیم، بلکه باعث می شود پیروزی را شکست تلقی کنیم. سخنرانی 7 خرداد 97 رهبری را بخوانید! 囧 @Segerme
🚷 کرونومید و سه مبارزه ی تو در تو 💊 با سه مقوله طرفیم، واقعیت، تصور ما از واقعیت و احساس و اراده ما نسبت به واقعیت. در واقعیت ویروس شکی نیست. اما تصویر ذهنی اجتماعی و آنچه احساس ما را در مورد این موضوع در بر میگیرد ماجرا متفاوت است. درحقیقت ما در سه جبهه در حال مبارزه هستیم. یک ویروس کرونا، دو تصور اجتماعی از جوانب آن و سه احساس عمومی اجتماعی از این شرایط: 💊 1. مبارزه با ویروس کرونا،‌ یک مبارزه زیستی و تجربی است که توسط کادر پزشکی کشور و وزارت بهداشت و مراقبت های مردمی در حال انجام است . 💊 2. اما اجتماعی از ویروس کرونا و اطراف آن، از داده های خبری تأثیر می پذیرد. این که چه معنایی در اذهان شکل بگیرد، محصول تقابل رسانه هاست. از همینجا مبارزه دوم آغاز میشود. نهادهای اطلاع رسانی با گزارشی که از مبارزه اول، به دست می دهند در ساخت ذهنیت ها، بزرگنمایی و یا واقع نمایی میکنند. این که ویروس چقدر باید ضریب بخورد و چقدر در صدر اخبار باشد، این که این ویروس چقدر خطرناک و کشنده تصویر شود، این که تاکنون در کشور چه میزان مبتلا و فوت شده داریم، این که اصلا آیا وضعیت بحرانی است یا خیر، مناسبات همین جنگ ذهنیت هاست. رسانه های معاند سعی در بزرگنمایی و ضریب دادن به اخبار کرونا و بحرانی نشان دادن این پدیده دارند. بازار شایعات و رسانه های غیر رسمی در این مبارزه داغ می شود. لذا 900 گزارش بخش فارسی بی بی سی را در مقابل نیمی از همین آمار در مورد سایر بخش ها و کشورها، در همین زمینه مفهومی تحلیل کنید. 💊مراجع رسانه ای داخلی هم علیرغم این که به ویژه در روزهای ابتدایی، با تکثر به میدان آماده بودند اما به نظر میرسد این روزها بهتر توانسته مدیریت افکار را دست بگیرد. هرچند رسانه های دلسوز غیر رسمی هم در مدیریت ذهنیت ها و ترسیم واقع نقش به سزایی داشتند. 💊 3. اما نتایج جنگ دوم به جنگ سوم سرریز میشود. جنگ سوم، جنگ گرایش هاست، جنگ سوم جنگ تصمیم هاست، جنگ بیم و امید است. احساس اجتماعی نسبت به این موضوع چیست؟ فارغ از واقعیت و قطع نظر از میزان بزرگنمایی از واقعیت،‌ احساس عمومی یک جامعه میتواند امیدوارانه و همدلانه یا نومیدانه و همراه با ترس باشد. در جنگ سوم علاوه بر رسانه ها، های افراد هم نقش آفرین است. جنگ سوم،‌ در دلها شکل میگیرد و مرزبندی ها را من این گونه می ببنم: گفتمانِ «» در برابرِ‌ گفتمانِ «ایران جای ماندن نیست» 💊 بخشی از بدنه ی اجتماعی تصمیم گرفته همدلانه را به سطح جامعه و اعماق دلها تزریق کند. کادر پزشکی و پرستارها گزارشهای امیدوارانه شان را از جامعه دریغ نمیکنند. تصویر لبخند دانشجوی مبتلا و ژست امیدوارانه پرستاران دست به دست میشود و طلاب جهادی به یاری بیماران و پرستاران عازم بیمارستانها می شوند. 💊 در طرف مقابل، تصویری بحرانی از شرایط نشان داده می شود، تبعیض، ناکارآمدی مسئولین و ایجاد بی اعتمادی به آمارهای داخلی، ضریب می خورد. شخصیت های دینی، گزاره های علمی را نفی میکنند و سوژه تمسخر رسانه ها می شوند و جمهوری اسلامی به و غیرعلمی بودن متهم می گردد. اخبار احتکار و گرانی و ماسک و اقلام بهداشتی ترند می شود. و ما این گونه، علاوه بر ویروس کرونا، در معرض کرونومیدها هستیم. کرونای ناامید کننده. 📌 بیایید به سهم خود،‌ در هر سه عرصه مبارزه کنیم! 囧 @Segerme
مرد رؤیاها احمد متوسلیان هستم سی و هفت سال در هاله‌ای از غبار.... ❤️ 囧 @Segerme
در خانه (یادداشت های کرونایی ، شماره ۱) بعد از سه هفته امروز فرصت نوشتن پیدا کردم و البته فرصت خواب. البته کم حرفی هم گرفتم. دکترهایی که دیدیم با طعنه می گویند همه تون میگیرید. من علائم خاصی ندارم ولی لابد این کم حرفی به خاطر کروناست. روزهای اول کرونا که روزی دو تا سه تا به مبتلایان اضافه میشد، بسته بودم کلی کتاب و ... بخوانم. آن روز ها آمار سه رقمی ایران را با هشتاد هزار تای چین مقایسه می کردیم و خیلی نگران نبودیم. امروز مرز ۲۰ هزار نفر را رد کردیم. البته آن نصفه ی مردم ایران که در اطلاعات اند و آن نصفه ی دیگر که فامیل اطلاعاتی ها هستند، هر دو گروه متفق می گویند آمار خیلی بیشتر از اینهاست، نمی‌گویند! اما فارغ از این که دقیقا آمار چقدر است، من این روزها بیش از هر وقت دیگری احساس شرایط جنگی میکنم. جنگ بماهو جنگ. حتی روزی که حاج قاسم را زدند و طرفین مدام تهدید میکردند، مثل امروز حماسه و شور را استنشاق نکردم. ویروس چه جنگ بیولوژیک باشد که نباشد ما در شرایط بدی به سر می بریم. واژه ی بحران را نگه داشتم برای یکی دو ماه بعد به کار ببرم. کرونا، سیل و زلزله نیست که یک طرف کشور بیاید و بقیه کشور بگویند آخی و دعا کنند. کرونا در حال پیش روی است به سمت شما که این متن را می خوانید. ما در شرایط جنگیم. سه چهار هفته است کادر پزشکی و پرستارها صبح و شبی مشغولند. برخی بریده اند، اندکی جا زده اند.‌ دانشجوی سال آخر پزشکی انصراف داد و گفت نمی مانم، آن پدر و مادر هم آمدند دست پسر پرستارشان را گرفتند و از بیمارستان بردند. وضع وخیم تر از این حرف هاست که فکر میکنیم؛ به مرور می گویم. اما آرایش ما اصلا جنگی نیست‌. چه ماها که در برج عاج نشستیم و در خانه دانشکده برپا کرده ایم و این روزها را تحلیل میکنیم، چه ماها که پهنای باند مملکت را در فیلیمو و... خرج‌ میکنیم و تا الان چندین سریال تمام کرده ایم، چه ماها که بی اعتنا به همه چیز داریم در بازارهای شلوغ، فرائض شب عید را ادا میکنیم. برادران و خواهران، در خانه نمانید. اول بیمارستان ها و بعد خیلی کارهای دیگر روی زمین است. این ژانرهای روشنفکری یا سرگرمی را بگذارید برای بعد. با این شیب تا تابستان درگیر کرونا هستیم. این روزها همدلی میخواهد. این روزها کار جمعی و تشکیلاتی میخواهد. این روزها باید وسط میدان بود. نگذارید از این به بعد، کوچه هایمان را با اسامی شهدای خدمت نام گذاری کنند. نگذارید خرمشهر بیمارستان ها غصب شود. @jsalamat_ir ۲۹ اسفند ۹۸ 囧 @Segerme
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 گزارشی از کمک رسانی در بیمارستان ها.... ده روز از فعالیت جهادی ها در بیمارستان می گذرد.. ♥️ قرارگاه جهادگران سلامت🔰🔰 eitaa.com/joinchat/3806199845Cd98c53147a 💌 @JSALAMAT_IR
.... و نراهُ قریباً (یادداشت های کرونایی ، شماره ۲) روزهای چهارمین هفته ی قرارگاه را بدون روزمرگی طی میکنیم. جسمی خسته ایم، روحی نه. من دیروز تب و لرز داشتم و نیم روزی از کار عقب ماندم. اما بچه های خالص جهادی این قدر زحمت می کشند که خجالت کشیدم بیشتر استراحت کنم. شب آمدم پیش بچه ها. امروز خوبم، بهترم یعنی. بیمارستان نمی فرستنم. البته خیلی پاپیچ نشده ام هنوز اما نمیدانم فکر چی را میکنند، میگویند کارهای پشت صحنه واجب تر است. باور نمیکنم ولی لاجرم این روزها از قرارگاه می نویسم. از دوکوهه ی این روزها. دو کوهه را گفتم چون معتقدم راهیان نور تعطیل نشده. نه راهیان نور، نه اردوهای جهادی... می خواستید بروید راهیان نور از خاطرات مین و خمپاره و جان فشانی برایتان بگویند، خب بسم الله بروید این بیمارستان ها از نزدیک ببینید. این روزها پر است از کارهایی که کسی جرأتش را ندارد. میخواستید یک هفته بروید بشاگرد محرومیت زدایی کنید، بیایید به داد پرستارهایی برسید که بی ماسک و بی شیلد میروند بخش. این پرستارها که یک ماهه خواب و خوراک ندارند و هم باید جور پرستارهای جا زده را بکشند هم بیمارهای بدون همراه را، همه شان مرد جنگی نیستند، خانم اند همان المرأة ریحانه. میگفت نصف پرستار هایمان علائم دارند. من این روزها عجیب احساس جنگ میکنم. بیشتر از هر وقت دیگری. یک جنگ شیمیایی. من با ماسک هزار جمله می توانم بسازم. دیدی چطور پا پس کشیده های فلان جنگ و غزوه را ملامت میکنیم؟ گمان میکنم پاپس کشیده های این نبرد هم در برگه های تاریخ سرزنش خواهند شد. می ترسم. هر شب در قرارگاه روضه میخوانند. هر شب با " رفیقان می‌روند نوبت به نوبت خدایا نوبتم کی خواهد آمد " صداها بالا میگیرد. بچه های قرارگاه عجیب دنبال شهادت اند. ماجرا را جدی گرفته اند. پس روضه ها هم تعطیل نیست. شده مثل روضه های شب های عملیات. هر روز یک «ده دقیقه مانده به شهادت»‌ِ دیگر به جمع ما اضافه می شود تا روی ما را خدا کم کند. بعضی ها چقدر می دوند. بعضی ها چقدر همت دارند. بعضی ها چقدر کم می خوابند و کم می خورند. من چشم تا می گردانم جنگ می بینم. آخر کجای این روزها به جنگ شبیه نیست؟ مرتضی آوینی کجاست که بگوید: چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست... این روزها معمولی نیست. سرعت حوادث بالاست. هیچ روزی البته معمولی نبوده. اما این روزها نمایان تر است. نمی شود معمولی زندگی کرد. نمی شود خوش گذراند. ترس دارم. دلهره دارم. دلتنگم ... میخواهم این روزها را از دست ندهم. ۹۹/۰۱/۰۲ 囧 @Segerme
مسابقه در بیمارستان! یادداشت های کرونایی، شماره ۳ ۹۹/۰۱/۰۴ 囧 @Segerme 👇👇
مسابقه در بیمارستان! (یادداشت های کرونایی ، شماره ۳) گاهی وقت ها کارها تا نیمه شب طول می کشد. دیگر آن یکی دو ساعت باقی مانده تا اذان هم به ریسک خوابیدن اش نمی ارزد. بعضی ها هم دم اذان یواشکی می خزند به یک گوشه و اتاقی، فکر میکنند ما نمی فهمیم! من هم امروز بیدار مانده ام تا بنویسم. اینجا بازار غبطه داغ است. به آنها غبطه میخورم که یک ماه است دیر می خوابند و با یکی دو ساعت خواب، دل می کنند. چقدر زندگی هایشان جذاب است! من که گمان نمیکنم از خواب لذتبخش تر چیزی باشد. شنیده بودم روایتی را که میگفت یاران حضرت صاحب (عج) از ضیق وقت، روی مرکب میخوابند و غذا میخورند. نمیخواهم مبارزه با کرونا را تا دفاع مقدس بالا ببرم که بگویم ما هم بله! این روایت را اما این روزها به چشم می بینم. چه میکند این مبارزه کردن با انسان. آدم های اهل مبارزه چقدر نورانی اند! زندگی هایشان هم! اصلا در این مبارزه چیزی نهفته که باید کشف کرد. میگفت گاهی از هر سه پرستار یک نفر ماسک گیرش می آید،‌ اما همچنان پای کارند. پرستاری شغل سختی است. به جهادی ها اجازه نمیدهند بیشتر از یک شیفت در بیمارستان بمانند، شیفت شب که اصلاً! یکی از این سرپرستارها روز اول به هر چه آخوند و بسیجی بود فحش میداد. گویا مخترع کرونا را از نزدیک دیده باشد؛‌ عامل تمام بدبختی ها! ده روز نگذشته سجاده خریده و وقت نماز خلوتی دست و پا میکند. مبارزه آدم را عاشق میکند. جز در مبارزه کجا چنین صعود شتابانی دیده اید؟ همیشه شعار میدادم که خانم هایی که حجاب درست و درمانی ندارند هم، دل پاکی دارند؛‌ شعار میدادم و نمی فهمیدم. اما این روزها می بینم پرستاری که به لطف لباس مخصوص محجبه شده(!) خیلی از امثال ما آدم حسابی تر است. مادری که یک ماه است خانه نرفته اگر جان بر کف و مجاهد نیست پس چیست؟ این روزها رویایی است. آخوند و بسیجی کنار همان دختر پرستاری که سابقاً برایش دندان قروچه می رفت، می جنگند شبانه روز! دل ها یکی شده، جبهه ها هم یکی! وحدت در جامعه یعنی همین، توحیدِ توی کتاب دینی یعنی همین! آدم های اهل مبارزه دوست داشتنی ترند! اصلا زندگی یعنی مبارزه. کسی که مبارزه نمیکند فقط ادای زنده ها را در می آورد. اللهم ارزقنا.. ۹۹/۰۱/۰۴ 囧 @Segerme
با کدام ق می نویسید؟ (یادداشت های کرونایی، شماره ۴) ۹۹/۰۱/۰۶ 👇👇
با کدام ق می نویسید؟ (یادداشت های کرونایی، شماره ۴) از همین تریبون از همسرم معذرت خواهی میکنم(!) اما من در این دو روز عکس این خانم را چندین بار نگاه کرده ام؛ از ذهنم نمیرود، هنوز کنار نیامده ام. شما هم ببینید! نه این زخم ها و کبودی ها، اثر کتک کاری است، نه این چیزی که تن کرده زره و لباس جنگی و جوشن است. بیایید تعارف را کنار بگذاریم، شعارها را هم دیگران میدهند. اما من اگر لازم باشد هر بار به بهانه ای تکرار میکنم این میدان،‌ میدان جنگ است. این کبودی ها هم ترکش. نمی گویم جای زن در بیمارستان نیست، معلوم است که مملکت پرستار زن هم لازم دارد، اما حق دارم بگویم صورت او هم نباید جای زخم ها باشد. او زن است، همان ریحانه ریحانه که میگفتیم. عزیزان! باور کنید این کبودی ها کار ماست. مایی که در خانه لنگ روی لنگ انداخته ایم و گفته ایم خوب شد کرونا آمد و به فیلم ها و کتاب های ندیده و نخوانده مان رسیدیم. مایی که فربه ی روزمرگی های این روزهاییم. آخر منتظر چه چیزی از جنگ هستیم؟ صدای توپ؟ صدای تانک؟ وای اگر خامنه ای؟ چطور خواب راحت میکنیم وقتی یک زن، یک مادر، یک همسر چنان بلایی سرش آمده؟ چقدر روایت خلخال از پای زن یهودی را برای دیگران منبر رفته ایم؟ اصلا قِیرت با کدام ق است؟!!! این روزها روزهای خوبی نیست، من امیدوارانه غمگینم. صدای احمد در گوشم می پیچد «پس کجان این نیروها؟». اینجا احمد متوسلیان را میخواهد که بیسیم به دست در بیمارستان بدود تا همه باور کنند این روزها روزهای حلبچه و جنگ شیمیایی است. آقایان کجایید؟ خانمها، خواهرها کجایید؟ چرا شما کف بیمارستانها نیستید؟ خروج آمریکا از منطقه پیشکش، بیاید دست کم، آن لبیک های دو سه ماه پیش را صرف ِخروج کرونا کنیم. از قرنطینه بیرون بیایید. قرنطینه پناهگاه است اما باید کسانی هم از خودِ پناهگاه مراقبت کنند. باور کنید گریه هایمان در روضه های زینب کبری (س) فایده ای ندارد، اگر این روزها ناموس علی (ع) را در بخش تنها بگذاریم. ۹۹/۰۱/۰۶ پ.ن : با کمبود نیروی داوطلب خانم برای بیمارستان ها مواجه ایم. www.jsalamat.ir@Segerme
خانه از پای بست، از پای بست خانه (یادداشت های کرونایی، شماره ۵) امروز یک آقای کراواتی آمده بود بیمارستان بهارلو که بچه های قرارگاه آنجا مشغولند. در صنف ماساژ تهران هم سمتی داشت. آمده بود بچه های جهادی و پرستارهای خسته و کوفته را ماساژ بدهد. بچه های جهادی با هم تفاوت های زیادی دارند. سلیقه ها و عقیده های متفاوتی دیده ام، سه آتیشه، دو آتیشه،‌ یک آتیشه و کمتر. اما این یک قلم به تنهایی دایره ی جهادی ها را چندبرابر کرده بود. باید او را از نزدیک ببینم. باید بفهمم چه چیزی او را تا اینجا کشانده و با شش تیغ بیشتر جذب گروه جهادی ما کرده. اما واقعا این جهادی ها عجب پدیده ای اند در جمهوری اسلامی! بنا کرده‌اند زندگی‌ هایشان را اول با حوادث انقلاب اسلامی هماهنگ کنند؛ سیل، زلزله، اردوی جهادی، انتخابات و حالا هم کرونا؛ زندگی شخصی هم تا اطلاع ثانوی تعطیل... . اما بین این پدیده ها خودش پدیده ایست. باید سر فرصت برایتان تعریف کنم. یک هفته قبل از عید، لابلای بیمارستان گردی و قرارگاه گردی‌اش، ول کنش به قرارگاه ما اتصالی کرد و شبانه روز اینجا وقت میگذارد. هم راوی معمولان و پلدختر بوده و هم کرمانشاه، هم برای اربعین از میرجاوه گرفته تا کربلا نوشته و مدد رسانده، و هم این روزها سوزن قلمش به گیر کرده. با حساب سرانگشتی بعید میدانم بیشتر از دو ماه از سال قبل را خانه بوده باشد. آنهم شبانه روز مشغول پژوهش و مستندسازی. فیلم پسر سه چهار ساله اش را نشانم داد؛ با بغض شیرینی می‌گفت : بابا من فرزندتم.... :)))) او را که می بینم از این که موقع سیل و زلزله، مشغولِ تهران بودم حسرت میخورم. احساس میکنم در حضور و غیاب بزرگی باخت داده ام. انقلاب تا این جهادی ها، این چند میلیون سرتراشیده را که پای همه چیزش ایستاده‌اند دارد، باقی ست. فحش خورهای از همه طرف، هر کجا رفتند برکت بردند. جهادی ها خودشان بی توضیح، بهترین ظرفیت فرهنگی و تبلیغی انقلاب اسلامی اند. امروز پرستاری که بچه های جهادی برایش تولد گرفته بودند، برادرش را در سایت قرارگاه ثبت نام کرد. انقلاب اسلامی یعنی همین جهادی ها که بخاطر در لالمونی روشنفکر و سلبریتی و هیأتی های بی عقل و بیرون از گود و در بی تدبیری مسئولان، با ویروس مرموز این روزها تنه به تنه شده اند. اینها هستند که ثابت میکنند، ولی نعمتان انقلاب مردم اند. همین هایی که قبل از ورود به بخش وضو می‌گیرند‌ و از زیر قرآن رد می شوند... . یکی از پیرمردها امروز خوب شده بود و آماده مرخصی، فرزندانش حاضر نبودند به خانه برش گردانند. بچه ها با کلی تلفن و صحبت راضی شان کردند. خدا را این روزها بیشتر می بینم. پ.ن: دلم میخواهد جهادی بشوم. دعا کنید ۹۹/۰۱/۰۹ @Segerme
«سرفه های خشک، خنده های شیرین» (یادداشت های روزهای کرونایی - شماره ۶) دیشب تست یکی از بچه های ستاد مثبت در آمد. تست سی تی اسکن. یک ریه اش درگیر شده و دیگری هم کم و بیش. چند خطی در مورد او چرکنویس کرده بودم. هنوز منتشر نکرده، یکی دیگر از بچه ها هم اسیر شد. پایینِ ستاد، را علم کرده بودند. چندین هزار ماسک و گان با راه اندازی شبکه های تولیدی و خانگی از خیاطها، کار این دو بود و رفقایشان. حالشان خوب است، اما مجبورند در خانه بمانند و استراحت کنند. راهشان پر رهرو.. همه باید توی خانه های قرنطینه باشند، ما بیرون از خانه. نه این که این قدر کار زیاد باشد! فقط در این حد که وقت نمیکنیم مثل بقیه پایتخت را نقد کنیم! راستش می ترسیم به خانه برگردیم. پریشب برنامه ریزی کرده بودم کارها را تمام کنم بروم خانه. کار ناگهانی پیش آمد و نشد. امروز که حکمتش را فهمیدم گریه کردم. چه خوب شد نرفتم. حالمان خوب است. تدابیر امنیتی قرارگاه را هم چندبرابر کردیم اما همچنان شادیم. آن دو نفر هم در خانه خوش میگذرانند. فردا هم همگی می رویم سی تی بدهیم. بالاخره این «سرفه های خشک» ِ هر از گاهیِ بعضی هایمان تکلیفش مشخص می شود. بیمارستان ها به ثبات رسیده اند. دوران شوک ابتدایی گذشت. ورود بچه های جهادی - این سی صد ، چهارصد نفر اولیه - خیلی کمک شان کرده. پرستارهای مرخصی رفته هم برگشته اند. به لطف این مردم دوست داشتنی انبارها هم از اقلام خوراکی و بهداشتی پر است. اگر چه کرونا به تاخت می رود اما بیمارستان ها حساب کار دستشان آمده و جهادی ها میتوانند تا یک ماه دیگر، کم کم میدان بیمارستانها را خالی کنند. بچه های ستادی که ثبت نام و گزینش میکنیم این روزها افسردگی گرفته اند. کار برای اینها که بیمارستان ها را نمی بینند، از تب و تاب و هیجان افتاده. روزهای دویدن و جنگیدن در زندگی هر کس، ایام الله عمر اوست. این روزها آموخته ام زندگی بدون سختی کشیدن جذابیتی ندارد. کار ستاد به ثبات و یکنواختی رسیده و این غم انگیز است. شخصاً دوست داشتم کرونا تمام و پرونده اش بسته شود؛ نه این که روزمره با کرونا هم زیستی کنیم. تنها دو چیز خوشحالمان میکند؛ یا خبر برسد که داروی قطعی و ارزان قیمت کرونا تولید شده یا عازم شهرهای دیگر که از بحران خارج نشده اند شویم. سرشارم از غم و امید و شادی و دلهره. دعا کنید. ۹۹/۰۱/۲۰ 囧 @Segerme