جامعه متعادل | مهدی تکلّو
جامعه اربعینی👇
سال گذشته هر جا سعی کرده بودیم با زرنگ بازی و پیدا کردن دوست و فامیل عراقی جا پیدا کنیم، چیزی شبیه پاک کردن سفره از سفره سهم ما می شد. اگر خودمان بودیم و خودمان، روی هر سطح صافی تن خسته به خواب می سپردیم؛ ولی #جمعی رفتن آن هم وقتی که بیش از یک سوم گروه خانم هستند ماجرایش بسیار متفاوت است. الحمدلله بخیر گذشت و هم در کربلا و هم در نجف جوانمردی پیدا شد که انگار از قبل برای خانم های گروه ما جا نگه داشته است؛ نوش دارو قبل از مرگ سهراب. پسرهای گروه هم هر کدام یک گوشه کناری دراز می کشیدند و خستگی در میکردند.
شب اربعین پارسال، سنت شکنی کردم و تنها به زیارت رفتم. من از آن آدمهای مزخرفی هستم که باید همه چیز از عرش تا فرش برایم جور باشد تا کمی منقلب شوم (آثار گناه است دیگر) . هر تقریباً یکی دو ساعتی زوایای مختلف را امتحان میکنم ببینم کدام طرف ویو خورش بهتر است که جا خوش کنم؛ از بی توفیقی باز هم اگر بگویم، من هر چه شعر و بیت و مصرع که حفظ میکنم، تا سلام اول را می دهم فراموشم می شود. هر چند این یکی دو سال آخر شیوه های حمل قاچاقی موبایل و هندزفری کمی به جبران آمده ولی هنوز بدقلق و نچسبم. داشتم میگفتم، سال گذشته شب اربعین وارد حرم شدم. دسته ها می آمدند و می رفتند و قسمت ما هم دسته های ایرانی شد. دسته هایی ایرانی هم که متخصص بر هم زدن تمرکز. وارد حرم شدم، در سراشیبی ( ِگودال ) آرام و نوک پنجه می رفتم که از کنار، دسته بچه های شهرک غرب وارد شد و چون راه دسته ها بازتر است، راحت تر جلو رفت. اربعین رفته ها دیده اند که دور دسته ها طناب می کشند و محدوده دسته را حفظ میکنند. خانم ها هم معمولاً در انتهای حریم دسته حرکت میکنند. آن شب جلویی های دسته عجله کردند و پیش رفتند و طناب مدام کشیده می شد و محدوده ای که برای خانم ها حایل شده بود تنگ و تنگ تر می شد و بیم آن می رفت که خانم در فشار طناب دچار آسیب شوند. ده پانزده جوان که نزدیک تر بودیم، وارد حلقه شدیم و تلاش کردیم به کمک سه چهار جوان خادم آن دسته، طناب را نگه داریم ... این بار من بی مقدمه منقلب شدم، آن بیست دقیقه یا نیم ساعتی که دست هایمان هم داشت مثل پاهایمان زخم می شد هر چه شعر حفظ کرده بوده یادم آمد و خلاصه حالی شد... این اتفاق (هیچ چیز اتفاقی نیست) و استعاره هایش از روضه های عاشورا به کنار، اما امروز به این فکر میکنم، که حقیقتاً نحوه تعامل نقش های اجتماعی زنان و مردان، تمثال جذاب، درست و دقیقش همین جامعه ی اربعینی است. اربعین یک برش چند روزه از آن چیزی است که همیشه باید باشد. من «الرجال قوامون علی النساء» را این طور می فهمم. در خدمت بودنِ مردها برای زنها. این مراقبت تلقی #صغارت گونه برای زنان به همراه نمی آورد، بلکه این، نحوه برخورد با وجودی که گرانبهایی و ظرافت خاصی دارد را توضیح میدهد. تقسیم کار و توزیع نقش ها و اصلاً ولایت در مقیاس خانواده نیز چنین است، اگر خواسته باشیم بدبینانه همه چیز را با #پدرسالاری بازتعریف کنیم، صحنه این بازی را که مبتنی بر نظام تکوین زن و مرد است را به هم زده ایم. این سازوکار نه نقص و سپس انقیاد زنان است، نه مردها را مورد اهانت قرار میدهد. خوب نگاه کنیم!