eitaa logo
مهدے یاران
526 دنبال‌کننده
989 عکس
1.1هزار ویدیو
42 فایل
🌱 #نوجوانانه منتظر بودن یه عمله نه یه حالت بایدخودمون واطرافمونوآماده کنیم.. -فعالانه وعاشقانه درجمع مهدی یاران . پشتیبانی←Mahdi_yaaran@ کپی؟ فوروارد قشنگ تره.
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروز رفتم مدرسه کارنامه ی دانش آموزان رو خدمت اولیاشون بدم یکی از اولیا رو جلوی در دیدم.چقدر از دیدن هم خوشحال شدیم . با لبخند دستشو آورد جلو که با ادای احترام عذرخواهی کردم .🤗 گفت دست نمیدید؟لبخندی زدم و گفتم به خاطر سلامتی خودتون.😊 و رفتیم بالا. شروع کردن به صحبت کردن. گفتم راستی شما چرا ماسک نزدید.؟؟😳 هم برای خودتون و هم برای دیگران خطرناکه!! اینو که گفتم انگار یهو نفت ریخته باشم رو آتیش😱 شروع کرد داد و بیداد که این دفتر مدرسه چقدر پول میگیره 😠 چقدر پول بدیم من که دیگه به اینا پول نمیدم.😬 کارنامشو نمیدن که ندن . 😤 اصلا نمیخوام به اینا پول بدم . ماسکم نمیزنم.😡 گفتم خب باشه درست ولی چرا ماسک نمیزنید؟؟؟😳 سلامتی من و شما چه ربطی به مشکلاتتون با دفتر مدرسه داره؟؟؟🤢 دوباره با توپ پر گفت من ماسک نمی زنم بچه هامم نمیذارم ماسک بزنن. خفه شدیم بابا!!😠 چقدر ماسک بزنیم !!؟😤 گفتم خب من حق دارم الان اینجا احساس امنیت داشته باشم .🤔😳 اینجا عمومیه . لا اقل به خاطر سلامتی من ماسک میزدید!🙁 با دفتر مدرسه مشکل دارید اشکال نداره. ماسک دوست ندارید باشه ولی گناه من چیه؟؟🙁 چرا من و خانواده ام باید در معرض آسیب قرار بگیریم.؟!🤨 👇 واقعا همون موقع ناخوداگاه یادقضیه بیحجابی تو جامعه افتادم . این حق آدمهاست که بتونن تو جامعه سالم زندگی کنن . با ها هم گرمشون میشه. اما رعایت میکنن تا بقیه آرامش بیشتری داشته باشن. بیحجابی هم نوعی نامهربانیست.هم در حق آقایون و هم در حق خانمها . .💝 https://eitaa.com/joinchat/3763077138Cc752cd3ed0
همزمان که ظرف‌‌ها را می‌شویم، به روضه‌ای طولانی‌ گوش می‌سپارم که ریزبه‌ریز، جان‌سوزترین اتفاقات این دهه از تاریخ را به تصویر می‌کشد. به پهنای صورتم اشک می‌ریزم. وسطِ اشک‌ها، یک دفعه انگار که زندگی متوقف شده باشد از زمان می‌ایستم. واقعا برای چیست که گریه می‌کنم؟ برای شرحِ جنایات خونین؟ دلم می‌خواهد دلیل محکم‌تری داشته باشم. دلیلی که محدودم نکند به زمانِ روضه. که تاثیرگذارتر از حسِ خوب بعد از گریه باشد. با خودم فکر می‌کنم من دلیلِ کافی برای زمان دادن به گریه ندارم و حسین دلیل بزرگی داشت برای دادن همه چیزش. چه دلیلی داشت که من ندارم؟ حواسم به کودکِ درونم پرت می‌شود. او که هنوز ندیدمش و فکر می‌کنم از هر چیزی بیشتر دوست‌اش دارم. به خودم حق می‌دهم. یادم می‌آید به همه آیه‌های قرآن که رابطه‌ی والد و فرزندی در آن‌هاست. به آنجا که نوح قبل از طوفان چند بار از خدا می‌پرسد: «پس فرزندم چی؟» به آن‌جا که یعقوب در فراق یوسف‌اش نابینا می‌شود و با دیدن‌اش بینا. به آنجا که ابراهیم از اسماعیل‌اش اجازه می‌گیرد و برایش توضیح می‌دهد فرمان، فرمانِ خداست. بی‌خیال ِ ظرف‌ها و روضه می‌شوم. حسین چه چیزی داشت که نَه پرسید و نَه شک کرد. چقدر چقدر چقدر ممکن است یک اطمینان این قدر در وجودت قُوّت داشته باشد که فرزندت را داوطلبانه فدایش کنی. نمی‌خواهم این فکرِ باطل را کنم که این‌ها اولیای خدا هستند و من یک آدم عادی. پس بهتر که از فکرش در بیایم. نه. اگر قرار بود من درسی از شناختنِ اولیای خدا نگیرم و همه چیز را بسپارم به عادی بودنم، پس اصلاً شناختن‌شان چه سودی برای من دارد؟ با خودم فکر می‌کنم کدام عقیده زندگی‌ام این‌قدر استوار است که برایش همه چیزم را داوطلبانه حتی نَه، عاشقانه فدایش کنم؟ کجا، کجا، کجای عقیده و ادعای مشترکم با حسین ایستاده‌ام؟ چقدر از باور و اعتقادم نزدیک به کسی است که برایش گریه می‌کنم؟ @Mahdi_Yaaraan
💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓 می‌خواهم یار تو شوم، پس... باااید شبیه تو شوم. در اخلاق خوشَت ریز شده بودم به خوش زبانی‌ات رسیدم . باز هم می‌خواهم ریزتز شوم. تو خوش اخلاقی، یعنی این که خوش‌رو هستی. آدم تو را که ببیند غم دنیا از دلش بیرون می‌رود. ابروان گشوده‌ات و لبخند روی لب نشسته‌ات، کارشان باز کردن همۀ دل‌های گرفته است. وقتی که با آدم‌ها رو به رو می‌شوی چنان خوش‌رویی که باید به خودمان بفهمانیم که خوش‌رویی تو ریشه در خُلق خوش تو دارد و گرنه غرور برمان می‌دارد که ما مایۀ خوش‌حالی تو بوده‌ایم. کاری به دوستان ویژه‌ات ندارم ولی می‌دانم خوش‌رویی تو با امثال من برای آن است که آدم شویم. نه این که چون آدمیم، تو از دیدنمان خوشحال می‌شوی. غصّه‌های تو از من، نیازی به گفتن ندارد. تو وقتی به من می‌رسی، غصّه‌هایت را هم پنهان می‌کنی. و به قدری با روی خوش نگاهم می‌کنی که شاید خدا کند و آدم شوم. من می‌دانم وقتی که بیایی خوش‌رویی تو حتّی دشمنانت را هم نرم می‌کند. می‌ترسم از روزی که دشمنانت، به دوستانت بدل شوندو من هنوز در خم کوچۀ خوش‌رویی مانده باشم. 🌱نو+جوان @Mahdi_Yaaraan
🦋🕊🦋 روزی نیست که پیامهای ابراز دلتنگی و ... خستگی از دوری و ... باعزیزانمان رد و بدل نکنیم انگار بعضی اتفاق ها حتما باید بیفتد تا چشم‌ آدم باز شود... چشم که می‌گویم منظورم چشم‌ دل آدم است... یعنی دیگر حسابت با بعضی چیزها تا ابد روشن شود. ما بیشتر ناسپاس بودیم تا شاکر. بیشتر شاکی بودیم تا راضی انگار تازه فهمیدیم که نباید خوشی و سختی این دنیا را آنقدر جدی گرفت. نباید انقدر رنجید و رنجاند. نباید انقدر مسائل کم اهمیت را بزرگ کرد. که همه‌اش به چشم برهم زدنی میگذرد. چشم بر هم زدنی که شاید همین حوالی پشت در ایستاده باشد... نباید این روزها را فراموش کنیم؛ روزهای باز شدن چشم دلمان که دیدیم؛ لباس داریم و مهمانی نه. دست‌ و بدن سالم داریم ولی دست‌دادن‌ و در آغوش گرفتن نه. پول و ماشین داریم اما سفر و تفریح نه. وقت و اشتیاق داریم اما زیارت و هیئت نه.... چیزهایی که قبلا اشتیاقی به آن‌ها نداشتیم؛ آدم‌هایی که قبلا حوصله‌شان را نداشتیم؛ کارهایی که قبلا وقت انجامش را نداشتیم حالا برایمان حسرت شده... یک حسرت با طعم دلتنگی... که روزی صدبار یادمان می آورد چه نعمت های باارزش و ساده ای داشتیم و قدر ندانستیم... درست وسط این سکانس پرازحسرت و اندوه ما چشم دلمان باز شد که با هم مهربان باشیم و از زندگی؛ از با هم بودن؛ از نفس کشیدن و از دعا کردن در جمع و از داشته های کوچک خوشبختی لذت ببریم . 🌱نو+جوان @Mahdi_Yaaraan
قلب که تنگ می‌شود ؛ چشمها خشک می‌شوند ... تازه فهمیدم؛ مرکز اینهمه چشمه، که در بهشت می‌جوشد ؛ قلب وسیع مؤمن است ! ربّ إنّی مغلوبٌ فانتصر ... خدایا لابلای تنگیِ قلبم، حبس شده‌ام! به دادم برس 💫 .... 🌱نو+جوان @Mahdi_Yaaraan