eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.6هزار دنبال‌کننده
414 عکس
137 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳درختکاری رهبری و انقلابی گری ما وظیفه انقلابیون در حوزه محیط زیست چیست؟ اصلن چنین وظیفه ای برای خودمان دیده ایم؟ 🌳همه ما از اهمیت محیط زیست در نگاه باخبریم. اما چه نسبتی توانستیم با دلشوره ها و دلنگرانی های محیط زیستی ایشان برقرار کنیم؟ داستان آهوهای پارک جنگی اطراف تهران تاریخی شده است. ماجرای تذکر رهبر انقلاب برای حفاظت از زیستگاه آهوهای این پارک جنگلی که سرنوشت یک پروژه بزرگ شهری را تغییر داد. اما من و ما کجای این دلشوره هاییم؟ 🌳مخاطب پرسش جوان متدین انقلابی است. بنابراین کسانی که از محیط زیست به جهت دلمشغولی های صنفی و یا ژست های روشنفکری و دغدغه های مادی و ناقص غربی دفاع می کنند در معرض این سوال نیستند. و اما چرا انقلابیون ما کمتر نسبت به محیط زیست دغدغه دارند؟ 🌳اشکال در فهم نادرست از سبک زندگی انقلابی است. انقلابی گری تنها در سیاست نیست. سبک زندگی انقلابی را باید توحیدی تعریف کرد. با این رویکرد زیست مومنانه و انقلابی امتداد دادن توحید تا جزئی ترین سطح زندگی است. زندگی توحیدی، جبهه حق را با همه اجزایش می بیند و محیط زیست و دفاع از طبیعت و حیوانات را جزئی از این نگاه جبهه‌ای به عالم می داند. با این نگاه، محیط زیست بجز طراوت حیات بخش اش، بجهت سلبی نیز در سبک مبارزات انقلابی می درخشد. همین محیط زیست می تواند دست نظام سرمایه داری امپریالیستی را در عالم رو کند و بی آبرو سازد. افیون سرمایه‌داری و ظلم ساختاری امپریالیسم جهانی را تنها با همین تخریب محیط زیست می توان به افکار عمومی جهان نشان داد. 🌳در نهایت اینکه با نگاه توحیدی به طبیعت، دفاع از محیط زیست جزئی از زندگی مجاهدانه است. دفاع از محیط زیست را از نمایش خارج کنیم؛ چه ژست‌های روشنفکری و چه اداهای تصنعی سیاسی. حقیقت انقلابی گری توجه تام و تمام به همه اجزای جبهه حق از جمله طبیعت و غیره است؛ چه آنکه جبهه مقابل نیز با همین فهم جامع، دست به تغییر طبیعت زده است. محیط زیست پاک و سالم و پرطراوت را در منطق انقلابی ببینیم و مطالبه کنیم. @mahdian_mohsen
🔻درباره "آقاسعید" و "آقاصادق" ▫️درین گزاره از مسیری که پیموده ایم می گوید: "مقامات بلندپایه نظام! آیا روشن نیست که درین 40 سال «هیچ» گامی در راه تحقق عدالت برنداشته ایم؟..." ▫️اما مسیر پیش رو: "آری اینست آن بینش مبنایی شما مقامات والامقام که نه تنها راه هرگونه اصلاح رویه ای و ساختاری را مسدود و منتفی کرده اید که حتا از اصلاحات موردی و مصداقی نیز غضبناک می شوید..." ▫️و اما پیشنهادش: "بزرگ مقامات؛ آیا وقت آن نرسیده که با جامعه توحیدی و علوی و آرمانی وداع کنید؟..." فکر می کنید این جملات از کیست؟ صادق یا سعید زیباکلام؟ این جملات بخشی از نامه سعید زیباکلام در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب است. غیرتوحیدی دانستن 40 سال انقلاب و بی فرجام دانستن آینده این راه؛ یعنی ایستادن مقابل انتخاب مردم و نهادهای برآمده از مردم. برادران زیباکلام بارها مستقیم وغیرمستقیم علیه هم موضع گرفتند اما امروز می توانند سرشان را بالا بگیرند که در دو مشرب متفاوت و متعارض به یک نتیجه رسیدند. امروز سرنوشت برادر سعید و برادر صادق یک نقطه است و آنهم خروج از انقلابِ مردم و دعوت به "من". "آرمانخواهی بدون واقع بینی" سرنوشتش جز جمود و ارتجاع نیست و "واقع بینی بدون آرمانخواهی " سرنوشتش جز عرفی گرائی و سکولاریسم نیست. متوقف در ایندو برادر نشوید. ایندو نماد دو جریان متعارضند که در همه تاریخ یک سرنوشت داشته اند و آنهم دعوت به انانیت. این مسیر تقدیرش یا افسردگی و ناامیدی از حق است یا شمشیر کشیدن بر حق. نتیجه تاسی به «شعارهای امام»، بدون اعتنا به «خود امام»، می شود شعار "لاحکم الا الله" و ایستادن مقابل "ولایت علوی"؛ می شود شعار "یامذل المومنین" و ذلیل دانستن زعامت امام حسن. آنسوی ماجرا هم نتیجه تاسی به میرزا ملکم خان ها و تقی زاده ها نیز روشنست و جز سرسپردگی به غرب نیست. حرف بسیارست و مجال مختصر؛ اما باید دانست هردو جریان به جهت ایستادن مقابل مردم و ساختارهای برآمده از مردم، بهترین وسیله اند برای سرکار آمدن دولت های عوام فریب و واداده به غرب و طاغوت. امروزِ ما نتیجه نقش آفرینی تاریخی همین مقراض دوتیغه است. درین باره باید بیشتر نوشت. @mahdian_mohsen
❤️دوست‌داشتنی ترین جمله رهبرانقلاب رسم است آخر هر سال، قهرمان سال و یا موثرترین جمله از رهبری یا برترین ها در هر امری را معرفی می کنند. من هم از خاص ترین جمله ای که امسال از رهبری شنیدم می نویسم؛ هرچند این جمله برای سالها پیش است. ماه ها پیش تعبیری از رهبری انقلاب دیدم که سخت تامل برانگیز و حیرت افزا بود. عبارتی که در عین سادگی، بسیار عمیق و تصویری به غایت متفاوت از عرصه سیاست ورزی در انقلاب اسلامی ارائه می داد. ایدئولوژی سیاسی و سبک زندگی امام و رهبری را باید با این تعبیر شناخت: «امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان یعنی مسئولین کشور، ملاک قرار دهیم مردم سالاری دینی است.» عجیب نیست؟ بین "مردم سالاری دینی" و "اخلاق فردی" چه رابطه ایست؟ چطور مردم سالاری دینی می تواند اخلاق فردی را اصلاح کند؟ «صبر کنید». «یک شبهه مرتبط!» چرا رهبری انقلاب آنچه را می داند راسا اجرا نمی کند؟ سوال را صریحتر با رسم شکل نشان دهم؟ مثلا چرا رهبری خودشان بهترین رئیس جمهور را انتخاب نمی کنند تا مشکلات کشور حل شود؟ این سوال روشن شود احتمالا سوالاتی ازین دست که "چرا رهبری در شرایط موجود راسا ورود نمی کنند" هم حل می شود. پاسخ ساده است. چون مهمتر از حل مساله، روش حل آنست. وقتی مردم، سالار باشند خودشان باید بخواهند وانتخاب کنند. اینجاست که رهبری امت بجای "انتخاب درست" برای مردم، باید کمک کنند تا مردم "درست انتخاب" کنند. اینجاست که صبر و تلاش و هدایت معنی می یابد. اینجاست که معنی حقیقی "امام" و "ولی" شکل می گیرد. او باید درین راه عمر و آبرویش را خرج کند تا من و مائی رشد کنیم و به حق اراده کنیم و تصمیم بحق بگیریم. همه رهبری درین نقطه خلاصه می شود. اینجاست که امام به نقل از استاد عرفان خود آیت الله شاه آبادی می فرمایند اینکه رسول خدا فرمود سوره هود مرا پیر کرد به جهت این جمله "من تاب معک است". یعنی هم خودت استقامت کن و هم کسانی که با تو هستند. چه آنکه در آخرت، هم از اعمال خودت سوال می کنند و هم امت ات. رهبر انقلاب هم درباره این آیه می فرماید:علت پیر شدن پیامبر این بود که دستور گرفت مومنین را در مسیر حق هدایت و نگه دارد. حالا عمیق تر "مردم سالاری دینی" را فهم کنیم. مردم سالاری دینی، فقط شرکت دادن مردم در انتخابات نیست. بلکه این امام امت است که با سالار دانستن مردم، باری سنگین را تا قیامت بر دوش خود احساس می کند. رشد اخلاقی وفردی نیز در همین مسئولیتی است که بر خود می بیند؛ در دستگیری از امت. تا حالا «مردمسالاری» را از منظر «دستگیری امت» دیده بودید؟ درین باره باید بیشتر خواند و نوشت. حال اگر دقیقتر شویم هرکدام از مسئولین و من و ما، شانی ازین ولایت امام و رهبری داریم. رشد اخلاقی ما نیز در سالار دانستن مردم بر سرنوشت مان است. این مردم سالاری است که برای جوان انقلابی، اخلاق و سبک زندگی دینی می سازد. در نهایت 2 خاطره رهبری از امام شنیدنی است. مشهوراست که امام جز در مجلس سیدالشهدا گریه نمی کردند. حتا در شهادت آقامصطفی نیز احدی اشک و غمناکی از امام ندید. اما رهبری دو خاطره شنیدنی از اشک امام در غیر مجلس روضه دارند که شاید نشانی بر شادی روحی امامست؛ آنجا که ثمره هدایت و زیبایی های استقامت مردم را می بیند. رهبری می فرماید وقتی امام روی تخت بیمارستان بودند از تلویزیون قلک های اهدایی بچه ها به جبهه را دیدند و همان جا چشمانش پر از اشک شد و با هیجان پرسیدند:"دیدی این بچه ها چه کردند؟" می فرماید یکجا هم وقتی بود که سخن مادرشهیدی را برای امام نقل کردم: "از قول من به امام بگویید بچه‌ام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم که او را شهید کرده‌اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه‌های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند." @mahdian_mohsen
آزارسیاسی این صف ها صف گوشت، صف نان نیست؛ صف بین مردم و قصاب و غیره هم نیست. حقیقت این صف ها، قطار مردم مقابل دولت است. ماجرا را اینطور ببینیم نجوای اعتراضی مردم درین صف ها و دندون قروچه ها و پچ پچ های تلخ بسیار آزاردهنده تر می شود. صف به خودی خود عذاب آورست. خاصه آنکه رنج این صف ها ناشی از بی تدبیری مسئولین باشد. رئیس گمرک می گوید صادرات گوشت ممنوع است و فرمانده ناجا می گوید قاچاق گوشت زیر یک درصد است. این تعارض را چطور حل کنیم؟ پس این گوشت ها کجا می رود؟ چه کسی است که چند برابر قیمت از دامدار گوشت و دام می خرد؟ مقصدش کجاست؟ اما رنج این صف ها، متوقف به بی تدبیری در تصمیم گیری غذایی نیست و فراتر از گوشت است. صف در ایندست کالاها دو پیام روشن سیاسی اجتماعی دارد. پیام سیاسی اول بی اعتنائی مسئولین به تکریم مردم است. دهه 60 گذشت. حل این موضوع با کمترین درایت در بستر فضای مجازی قابل رفع است؛ اما بها داده نمی شود. این صف نماد روشنی است از بی اعتنائی دولت به شان و جایگاه مردم. اما بخش دیگر، جلوه سوداگری در این صف هاست. در هرتصمیمی عده ای مترصد فرصت های رانتی هستند اما فارغ ازین رانت ها ، بخشی ازین نفع طلبی، ناشی از سوداگری احتیاطی است. به تعبیر دیگر مردم آینده را نمی توانند پیش بینی کنند و به جهت بی اعتمادی به وعده و وعید های دولت ناچارند جنبه احتیاط را رعایت کنند و فزون تر از نیازشان خرید کنند و همین نیز موجب پدیده صف و تقاضاهای سیری ناپذیر می شود. خلاصه این صف ها دو سو دارد. یک سو دولت است و یک سو مردم؛ یک سویش بی احترامی دولت به مردم است و سوی دیگرش بی اعتمادی مردم به دولت. ازین صف های بالقوه بسیارست... @mahdian_mohsen
☑️پهلوانی که مورد سفارش رهبری بود... این روزها سالگرد یک پهلوان قدیمی است. پهلوانی که مورد علاقه رهبر انقلاب است تا جائیکه در دیدار با اهالی زورخانه سفارش می کنند زندگی نامه این پهلوان خوانده شود و الگو قرار گیرد. اما این پهلوان کسی نیست جز حاج حسن رزاز؛ پهلوان دوران قاجار و پهلوی. جالب ترین نکته پهلوان رزاز اینست که مجتهد بود تا آنجا که نقل است وقتی جمعی از تهران خدمت ایت الله بروجردی می رسند و از او سوال شرعی می پرسند، ایشان می پرسند "مگر سید حسن تهران نیست که اینجا آمدید". رزاز یک فعال سیاسی هم محسوب میشد تا انجا که وقتی مرحوم مدرس به ترور تهدید شد برای مراقبت از وی هیچگاه او را ترک نکرد. مشهورست هیچگاه پشت سیدحسن به خاک نرسید و هیچ حریفی نتوانست او را شکست دهد. نقل شیرینی از سبک مبارزه و قدرت نمائی او وجود دارد که گفته می شود کشتی هایش را با فنونی که از قبل اعلام می کرد پیروز می شد. از او اندرزی نقل شده است که جالب است:«هر وقت حریف خود را از خود ناتوان تر دیدید، او را خفیف نکنید، راه و پهلو به او بدهید.» يكي از اقدامات مردمي و ميهني پهلوان رزاز كه در زمان خودش سرو صداي زيادي راه انداخت ماجراي درگيري‌اش با كالسكه‌چي سفارت روسيه بود. در دوره ای که اتباع دولت روسيه از هر مجازاتي در امان بودند «تقي اف» كالسكه‌چي سفارت روس، كه بسيار تنومند و گردن كلفت بود هنگام حركت با كالسكه، عابران را زير ضربات تازيانه مي‌گرفت . چند روز بعد مردم پهلوان رزاز را مي‌بينند كه جلوي در سفارتخانه كشيك مي‌دهد تا اينكه بالأخره سر و كله كالسكه‌چي پيدا مي‌شود به محض خروج از سفارت، پهلوان رزاز دستان پرقدرتش را‌بند مي‌كند به پشت كالسكه و آن را از حركت نگه مي‌دارد. پهلوان رزاز تقي اف را بلند می کند و به زمین می زند ومي‌گويد: به مولايم علي(ع) قسم اگر يكبار ديگر به ناموس مردم نگاه چپ كني اگر مرغ هوا شده‌باشي يا ماهي دريا گيرت مي‌آورم و زنده زنده كبابت مي‌كنم. در قدیم ورزش پهلوانی همواره با سه اصل اعتقادی و فرهنگی همراه بوده است. "معنویت" و "مبارزه با ظلم" و "دستگیری از ضعفا" و به حق مرحوم سید حسن رزاز نمونه واقعی و مصداق حقیقی این سه شاخص بوده است. @mahdian_mohsen
دختر لاریجانی علی مهدیان ⚡️در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رهبری به همه کاندیداها توصیه کرد شعارهای خود را حول عدالت و رفع محرومیت تنظیم کنند. روحانی آنچنان توجهی به این توصیه نکرد. او ترجیح میداد از دو قطبی های شکل گرفته در جامعه به نفع خود بهره ببرد. او خوب میدانست استفاده از دو قطبی که مثل زخم تازه در بدنه اجتماعی شکل گرفته باعث میشود بتواند رای های منفی را هم جلب کند و انتخاب شود. در پیام رهبری به مناسبت انتخاب او باز هم توجه به مقوله محرومین و عدالتخواهی شد و این نگرانی رهبری نسبت به فشار تصمیمات کلان دولت به محرومین بارها مورد توجه قرار گرفت. ⚡️ محصول رفتار دولت احمدی نژاد بود. او معتقد بود عدالت باید پیاده شود ولو هزینه اش تشدید دوقطبی های اجتماعی باشد لذا نظر رهبری را زیر پا گذاشت. عدالت و مبارزه با فساد مهم بود ولو وحدت اجتماعی نابود شود. حفظ وحدت جامعه دلیل مشمیز کننده ای بود برای جلوگیری از مبارزه با فساد حاکمان. ⚡️دولت احمدی نژاد که به دلایل مختلف مورد تایید رهبر بود از جمله سر دست گرفتن عدالت و مبارزه با فساد به دلیل عدم رعایت عقلانیت از یک سوی و اخلاق و معنویت از سوی دیگر مورد انتقاد بود. و همین ضعف در عقلانیت در تحقق عدالت باعث شد که دولت روحانی با شعار تدبیر روی کار بیاید و با کمک دوقطبی ها و شعار به عقب برنمیگردیم باقی بماند. و حالا بی عدالتی و فساد در این دولت به طور محسوسی توسط طیف گسترده ای از ضعفا لمس شود. ⚡️مبارزه های مصداقی احمدی نژاد که با های انتخاباتی شروع شد و البته کمک به او کرد و در میان خباثتهای جریان سبز هم کمتر مورد توجه حزب الله قرار گرفت در نهایت با مجلس و اتهام به دیگران ادامه پیدا کرد و این همه برای مبارزه با فساد بود و ایجاد عدالت. بعدتر تهمت به صادق لاریجانی و دختر او نیز به همین روال رخ داد. رفتارهایی که به قول رهبری خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف اخلاق بود. به قول علی لاریجانی سبک رابینهودی عدالتخواهی و به قول جریان بهار سبک احمدی نژادی ⚡️این مدل عداتخواهی یک سبک اقدام بود. سبکی که عدالت برایش مهم است و قانون کشک است. وحدت مردم فرع است. شرع و اخلاق درش بی اهمیت است. اسمش را عدالتخواهی مصداقی گذاشته اند لکن تعبیر درس تر برایش عدالتخواهی جزیی نگر است. لذا خروجی اش ضربه های کلان اجتماعی در حوزه فساد و عدالت است خروجی که با روی کار آمدن دولتهای زاویه دار با عدالت و متظاهر به تفاخر محقق میشود. ⚡️عدالتخواهی مصداقی موارد جزیی را میبیند و کلیت حرکت ملت را نمیفهمد. این عدالتخواهی اساسا مصداقی نیست بلکه مصداق را اندازه ای که خودش میپسندد میبیند. برایش بی معنی است. لذا همیشه اصول را فدای فروع میکند اصل یعنی این مورد خاص و فرع قانون است و اخلاق است وحدت و همه چیز. میتوان به جد مدعی شد که این روش عین ظلم است و نه عدالتخواهی. عین منکر است و نه نهی از منکر. @ali_mahdiyan
☑️نقش آفرینی رئیسی در سیل/ ☑️مبارزه با ☑️یکم. نقش آقای رئیسی به عنوان رئیس جدید عدلیه در سیل را چطور دیدید؟ آقای رئیسی طی حکمی اعلام کرد که با مسئولین متخلف و سهل انگار در ماجرای سیل گلستان برخورد شود. قاضی سراج هم بلافاصله مصاحبه می کند که پیشتر 5 گزارش کارشناسی درباره سیل به استاندار و دیگر مسئولین ارائه شده بود که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت. وی ادامه داد با قصور و تقصیر برخورد می کنیم. سراج چند روز بعد در بدو ورود به دروازه قرآن شیراز هم گفت که اگر رودخانه لایروبی میشد سیل اتفاق نمی افتاد. با مدیران متخلف برخورد می شود. غرض سیل نیست. ماجرا یک فصل جدید در مبارزه با فساد و عدالتخواهی است. این متن را تا انتها مرور کنید. ☑️دوم. انتظار ما از مبارزه با فساداقتصادی چیست؟ خیلی سادست. افزایش امید.اما آیا اینگونه است؟ احتمالا تصدیق می کنید که ماجرا بدتر شده است. یعنی برخلاف انتظار، با افزایش مبارزه با فساد مردم دچار بی حسی بیشتر شده و هر روز امیدشان کمتر می شود. یک نشانه اش، "احساس" فساد سیستمی است. اما چرا؟ علت در اولویت های ما در مبارزه با فساد است. به پرونده های تاریخی فساد نگاه کنید. چه ویژگی مشترکی دارند؟ همین پرونده اخیر پتروشیمی را مجدد ببینید. چندین نفر متهم دارد اما کدام متهم مورد توجه است؟ خانمی که که دارای روابط سیاسی با این گروه و آن حزب است. مبارزه با فساد اقتصادی در کشور ما بیشتر همراه با هیجان های سیاسی بوده است چون برای مردم برخورد با یک آقازاده و آقایش جذابیت بیشتری دارد. اشکال همینجاست. ☑️سوم. نتیجه توقف- دقت شود؛ "توقف"- در فساد "سلبریتی های سیاسی" ناامیدی است. مردم می گویند برخورد با فساد این ژنرال سیاسی و آن آقا و آقازاده یک معنی بیشتر ندارد و آن اینکه : "همانطور که فکر می کردیم همه تان با هم فاسدید!" و ترجمه اش فساد سیستمی است. اما چرا اینطور فکر می کنند؟ طبیعی است. چون مبارزه با فساد منجر به کاهش ناکارآمدی نمی شود و همزمان سفره آنها کوچکتر می شود. رحیمی و فریدون و بقائی و مهدی هاشمی را هم بگیرید باز با ناکارامدی فلان استاندار و بهمان فرماندار باران رحمت، باران غضب می شود. باز با تصمیم غلط یک مسوول و بدون هرگونه ارتشا و اختلاسی، ارز 15 هزارتومان و تورم 40 درصد و سفره مردم کوچک تر می شود و غیره. پس مردم می گویند دستگیری این و آن کفاف نمی دهد. سیستم فاسد است که مبارزه با فساد هم منجر به کارآمدی نمی شود. ☑️چهارم. فصل جدید عدالتخواهی و مبارزه با فساد، مبارزه با ظالمان کوچک است. ظالمانی که هرچند اسم سیاسی و پرطمطراق ندارند و مبارزه با انها بی هیجان است؛ هرچند اختلاس نمی کنند و ارتشا ندارد اما تصمیم غلط و سهل انگاری و اهمال و تنبلی شان موجب ظلم های بزرگ می شود و عامل اصلی ناکارآمدی در کشورند. مبارزه را باید ازین نطقه آغاز کرد. این مبارزه با فساد، برای مردم محسوس است و هرقدمی که برداشته شود کارآمدی را بیشتر می کند نه هیجان را فزونتر. ☑️پنجم. رئیسی تاکید کرد حکم رهبری منشور عدلیه است. اما مهمترین نکته در حکم رهبری چیست:"احیای حقوق عامه". یعنی نظارت بر حسن عملکرد مجریان قانون. یعنی بجای توقف درین که کدام آقازده چی پوشیده است باید ببینیم کدام آقاست که به وظیفه قانونی اش عمل نمی کند. اهتمام به این بند یعنی احساس امید و همزمان رشد کارآمدی در نظام. گامی که در ماجرای سیل برداشته شد. امیدست جریان عدالتخواهی ما نیز همگام با عدلیه به این بلوغ برسد که "راز عدالتخواهی امیدآفرین" در پیگیری کارآمدی و مبارزه با ظالمان کوچک است. @mahdian_mohsen
⭕️فراتر از نرگس کلباسی / بلوغ خیرخواهی ها در سیل حساب کرمانشاه نرگس کلباسی بسته شد. خانم کلباسی پاسوز سامان دادن به بازار خیریه های فیک و خیرخواهی سلبریتی های متقلب شد. اما داستان فراتر از نرگس کلباسی است. سیل اخیر به سطحی از بلوغ خیرخواهی در کشور منجر شده است. دقیقتر اخبار این چند روز را مرور کنید. ما چند دسته خیریه در کشور داریم که باید حساب اینها را از هم جدا کنیم. 🔻دسته اول خیریه های مدنی است. خیرخواهی از ابتدا در انقلاب ما مردمی متولد شده است. این خاصیت خیریه ای باید حفظ شود و به اسم نظارت نباید محکوم به محدودیت شود. بسیاری از خیریه های سنتی و گروه های جهادی و امثال نرگس کلباسی و غیره ازین دسته اند. در این بین خیریه های بدلی و ساختگی هم هستند که باید حساب شان از خیریه های مردمی جدا شود. 🔻دسته دوم خیریه های سکولارند. خیریه هایی که اعتبارشان به اعتبارزدایی از نهادهای امدادی حاکمیتی است. این خیریه ها اگرچه مردمی اند اما فعالیت شان منجر به حیثیت زدایی از امدادرسانی نهادهای رسمی می شود. اقدامات دسته دوم الزاما برنامه ریزی شده و آگاهانه نیست. خیریه سکولار حتا می تواند ناشی از خیرخواهی یک انقلابی باشد. اگر امدادرسانی به هر شکل منجر به بی اعتبار شدن نهادهای حاکمیتی و رسمی باشد محکوم به سکولاریسم امدادی است. 🔻اما دسته سوم همراه با بلوغ خیرخواهی در کشورست. سطحی ازین بلوغ در سیل اخیر گلستان و شیراز شکل گرفت که باید تقویت شود. دسته سوم شکل ارتقا یافته از دسته اول است. فراتر از نرگس کلباسی ها و حتا برخی گروه های جهادی. دسته سوم فعالیت خیرخواهانه ایست که با تقویت نهادهای رسمی شکل می گیرد. امدادرسانی میدانی و مدنی اگر همراه با تقویب امدادرسانی حاکمیتی باشد، بلوغ خیرخواهی است. در سیل اخیر جریانی غیرمتشکل شکل گرفت که اجازه نمی داد اعتبار هلال احمر و کمیته امداد و حتا مسئولین دولتی در امر امدادرسانی ضایع شود. امدادرسانی و خیرخواهی انقلابی وقتی بلوغ یافته است که متوجه شویم فراتر از امدادبه مردم، امداد به نهادهای مردمی است. جهاد وقتی است که بدانیم باید با همین نهادهای امدادی که اتفاقا نقدهای بسیاری نیز به آنها وارد است، وارد میدان شویم. باید دوشادوش همین نهادها بود. این حرف نه نفی انتقادکردن است و نه نفی اقدام عملی و مردمی؛ بلکه یک "ملاحظه راهبردی" است که "خیریه مدنی" را به یک "خیریه انقلابی" ارتقا می دهد. ⭕️این ملاحظه کلیدی را می توان فراتر از خیریه مورد توجه قرار داد. بماند برای بعد. @mahdian_mohsen
🔻بی هنری... هنوز در دوگانه "امید" و "نقد" گرفتارید؟ خیلی وقت ها مشکل از مبانی معرفتی است. مثل اینکه فرد متوجه نیست، عدالت از مسیر انقلاب عبور می کند و آدرس های دیگر رهزنی است. خیلی وقت ها نیز ناشی از کسری اطلاعات است؛ مثل اینکه چالش های فرعی را از محکمات اصلی تمیز نمی دهد. اما این روزها دوگانه واهی "امید و انتقاد" از ایندو نیست، یا حداقل متوقف به ایندو نیست؛ مشکل این روزها، بی هنری است و البته این مشکل تاریخی ماست. به فلان برادر گفته شد چرا ملت را ناامید می کنید، رفته و دهها جمله از امام و رهبری و دیگر بزرگان جمع کرده است که بله؛ نقد کردن لازمست و چنان و چنین. گوئی یک امید داریم و یک انتقاد. برخی فکر می کنند عده ای باید مشغول نقد شوند وعده ای هم مشغول امیدآفرینی. به همین اندازه سطحی. تا اسم امید می آید چنان رگ عدالتخواهی شان برجسته می شود که آی چه نشسته اید که عده ای می خواهند دهانمان بسته شود. عجیب است که عده ای هنوز در جمع ایندو در حیرتند. یعنی حرف انقدر پیچیده است که نقد و امید را باید توامان داشت؟ خیلی سخت است که نقد چالش های فرعی نباید منجر به ناامیدی از حرکت های اصلی شود؟ خیلی سخت است که نتیجه نقد باید "ایستادن" باشد نه "نشستن"؟ خیر ساده است. مشکل از بی هنری است که نمی تواند ایندو را در عمل جمع کند و آدرس غلط می دهد. برادر عزیز و دغدغه مند که در دلسوزی ات تردید نیست؛ بیان نقد باید به اصلاح منجر شود. اصلاح تنها وقتی میسر است که امید به اصلاح وجود داشته باشد. اصلاح امور فرعی باید با مراعات اصول اصلی باشد؛ این گزاره به روشنایی خورشید است. یک نقد نداریم و یک امید. نقد درون امید است. نقدی که به امید منجر نشود، فسادست. فریاد به خودی خود هنر نیست. این انقلاب دادزن کم ندیده است. امروز به مطالبه گری نیاز داریم که بداند طنین فریادش خرج انقلاب می شود یا ضدانقلاب. مطالبه و امید را باید هنرمندانه جمع کرد. هنر بیان و ادبیات عدالت خودش جزئی از عدالتخواهی است. آدرس غلط ندهیم و مسلمات را به رخ نکشید، کسی منکر نقد و مطالبه گری نیست. @mahdian_mohsen
48.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا با افزایش افشاگری و عدالتخواهی، مردم امیدشان کمتر و بیشتر احساس فساد سیستمی می کنند؟ @mahdian_mohsen
کشکول|محسن مهدیان
چرا با افزایش افشاگری و عدالتخواهی، مردم امیدشان کمتر و بیشتر احساس فساد سیستمی می کنند؟ @mahdian_mo
عدالتخواهی امیدآفرین! یک سوال ساده؛ چرا با افزایش افشاگری و عدالتخواهی در کشور، مردم بیشتر احساس فساد سیستمی پیدا کرده اند؟ اما چه باید کرد؟ باید امید و انتقاد را جمع کرد. باید نگاه توامان به عدالتخواهی و ثبات و قانون گرایی داشت. خب؛ یعنی دقیقن چه کنیم؟ فهم من از روشی که رهبری انقلاب به عدالتخواهان پیشنهاد دادند، عدالتخواهی مساله محور است. اما آیا عدالتخواهی مساله محور یعنی ندیدن مصداق ها؟ خلاصه کلام چنین است: عدالت مساله محور، حل و فصل مصداق در مطالبه از نهادها و ساختارهای نظام است. به تعبیر دیگر ما مصداق را رها نمی کنیم ولی خودمان هم بجای نظام و قاضی حکم نمی دهیم. برخی سبک عدالت خواهی شان، سبک عدالتخواهی در حکومت طاغوت است. گوئی با نظامی مواجهیم که گرفتار فساد سیستمی است و همه در بن بست اند و تنها گروهی عدالتخواه ماندند که قرار است نقش منجی را ایفا کنند. ازین جهت مبدا عدالتخواهی را نیز همین اواخر می دانند و اعتقادی به راه طی شده 40 ساله و مرور رفتار بزرگان عدالتخواهی ندارند. اما تاریخ عدالتخواهی تراز درین 40 ساله بنحو دیگری رقم خورده است.... وظیفه جریان عدالتخواه مطالبه عالمانه است نه قضاوت هیجانی. اگر وظیفه را مطالبه دانستیم آنگاه نهادهای نظام با مطالبه ما تقویت می شوند و هرگامی که بردارند، امیدآفرین است. ولی اگر خودمان را ملاک قضاوت بدانیم آنگاه اگر نهادهای مسوول حکم نهایی شان حکم ما نبود، خود و جامعه به نهادها بدبین می شویم و کار بجایی می رسد که یا مقابل قانون و نهادها می ایستیم و از آنها مشروعیت زدایی می کنیم و یا افسرده شده و از میدان بدر می شویم. با مثال توضیح دهم. در مساله محوری، وقتی جریان مطالبه گر با مسوول مظنون مواجه می شود بجای حکم صادر کردن، ابتدا رفتار یا تصمیم مسوول را مورد پرسش قرار می دهد تا ابعاد بحث شفاف شود. گام دوم مطالبه از نهاد ناظر و ارشد برای تعیین تکلیف است و در نهایت تمکین به حکم نهادهاست. اما گام نهایی تبدیل مصداق به مساله است؛ یعنی پرداختن به علتی که عامل اصلی شکل گیری دهها مصداق است. اینجا به معنای واقعی کلمه به مساله محوری می رسیم که هم درونش تخصصی شدن عدالتخواهی است و هم رعایت اولویت ها. درباره اولویت ها حرف بسیارست. نکته بسیار کلیدی اینجاست که مهمتر از خود مصداق، این نهادهای درون نظام هستند که در مواجهه با مصداق تقویت می شوند و این یعنی افزایش امید به کارآمدی انقلاب. @mahdian_mohsen
ارتقای منبر... منبری های معروف تهران را قدیمی ها به خاطر دارند؛ مرحوم سیدرضا لاله زاری، سیدمهدی قوام، سید رضا فیروزآبادی و مرحوم سراج و .... علت محبوبیت این منابر چه بود؟ خوش سخنی؟ علم؟ ایمان؟ یا... همه اینها بود اما یک ویژگی مشترک داشتند و آن اینکه معطل منبر نبودند و منبرشان همدوش مردم بود. هرچند این ویژگی کمیاب بود... اما قبول کنیم منبر در جمهوری اسلامی ارتقا یافته است. سالهاست که دیگر منبر فقط در مساجد و هیات ها نیست. از اردوهای جهادی تا اردوهای علمی و تبلیغی و محرومیت زدایی و کیسه بدوشی تا دادخواهی و... تا این روزها در سیل. فخر ندارد؟ @mahdian_mohsen