🔰 دریای وجود و موجودات 🔰
✍ وجود، دریا است و موجودات، امواجی از آب دریا هستند که در مراتب مختلف، شکلها و حیثهای مختلف میگیرند.
چیزی جدا از آب دریا (وجود) نیستند، همان آب هستند که قالب گرفتند (و این قالب، چیزی جدا از آب نیست)
❓آب؟... وجود؟...خدا؟!!!
🔹معشوق ازل که هر که دل بست بدو
پیوند ز خود گسست و پیوست بدو
🔹هستی همه زوست بلکه هستی همه اوست
او هست به خویش و دیگران هست بدو...🌍
#وجود
#فلسفه
«یادداشتهای فلسفی یک جوان»:
https://eitaa.com/mahdifalsafe
🔹اهمیت «اشتراک معنوی وجود» در بحث وحدت وجود:
دیروز در حالی که به اشیاء روی میزم نگاه میکردم، ذهنم درگیر بود که لپ تاب و کتاب و لیوان و میز و... اینها همه مراتبی از حقیقت واحد هستند. یعنی همان «حقیقت واحد مشکک»
برایم سوال شد که چگونه باید «حقیقت واحد» بودن این کثرات را ثابت کنیم؟ با چه استدلالی؟
کمی بیشتر تامل کردم، از میان کثرات روی میزم، وجود کتابی را برداشتم و باز از نو، درسهای پیشین را مرور کردم.
پایهٔ اثبات وحدت، فهم #اشتراک_معنوی_وجود است. چیزی که خودم به شخصه چنین توجهی به اهمتیش نداشتم.
وقتی من به اشیاء روی میزم مینگرم، از «بود» و «هستی» آنها، یک معنا درک میکنم. یعنی همان مطلبی که در مقدمهٔ کتاب بدایة (یا به عبارت #اصالت_وجود ، وجود کتابی بدایة!) گفته شد که ما وقتی به خارج مینگریم، مییابیم که هستند و وجود دارند.
همین درکی که ما از وجودهای مختلف داریم، که آنها را از مرز نیستی و هیچانگاری جدا میکند، همین درک ما، نسبت به همهٔ وجودها به یک معناست و به عبارتی مشترک است.
👈 به پاورقی استاد امینینژاد در فصل دو توجه کنید:
اشتراک معنوی وجود، اهمیت فوقالعادهای در فلسفهٔ و همهٔ علوم معارفی دارد. پس از این در بحث تشکیک، چنانکه علامه متذکر میشود، صدرا با تکیه بر اشتراک معنوی وجود، نظریهٔ منسوب به مشّاء مبتنی بر حقایق متباینهٔ وجود را نقد میکند و چه بسا با تکیه بر همین اشتراک مفهومی وجود، اشتراک و یکپارچگی خارجی وجود و وحدت شخصی آن (خواه در قالب وحدت سریانی و خواه در ساختار وحدت اطلاقی) طرح و ادعا شود.
#فلسفه
«یادداشتهای فلسفی یک جوان»:
https://eitaa.com/mahdifalsafe
وجودهای متباین خارجی، اما به هم متصل
داشتم فکر میکردم اگه بگیم وجووووووود نداریم، بلکه در خارج وجودهای متباین اما به هم متصل داریم که هیچ عدمی بینشان فرض نباشه، چه طور میشه؟
این شکل رو ترسیم کردم
هر مربع کوچک، یک وجود است که به مربع دیگر متصل است و هیچ عدمی بینش نیست
اما بعد متوجه شدم که به هرحال بین دو شیئ متباین، باید یک فاصلهای باشد که این فاصله همان «عدم» است. یعنی این دو وجود متباین، در نقطهای که به هم متصل شدهاند (یا به عبارتی در خط مماس بینشان) یا به طور کلی یکی شدهاند که دیگر دو وجود متباین نیستند، یا به طور کلی یکی نشدهاند و هنوز چیز سومی بینشان هست، که آن چیز سوم ضرورتا باید «عدم» باشد.
و چون عدم ممکن نیست پا به عرصهی وجود بگذارد، در نتیجه همان وجووووووود ثابت میشود...
#فلسفه
«یادداشتهای فلسفی یک جوان»:
https://eitaa.com/mahdifalsafe