آیت الله العظمی جوادی آملی:
«سالک راه آخرت باید مهلت چند روزه زندگی دنیا را که خدای سبحان در اختیارش نهاده غنیمت شمارد و از آن برای #توبه و #بازگشت به سوی خدا بهترين بهره را ببرد: «اغتَنَمَ المَهَلَ» وگرنه چنانچه انسان از فرصتی که خدا به وی داده غنیمت نبرد، غرامت خواهد داد.یاقوت را با وقت میتوان به دست آورد؛ ولی وقت با یاقوت به دست نمیآید.»
📚سلونی قبل ان تفقدونی(تحریر نهج البلاغه) ج۴ص۵۴۳
﷽
🔘 خودکشی با توبه!
🔰 توبه یعنی رجوع و چون رجوع است در هر توبهای مرگی نهفته است. یک جان کندنی دارد. توبه با خودکشی قرین است توبه بدون خودکشی نداریم.
به آدم فشار میآید جان کندن دارد. مخصوصا برای کسی که عادت به #گناه کرده.
✍🏻 ما اشتباها فکر میکنیم توبه یعنی اینکه به خدا میگوییم خدایا ببخش، حالا من یک خطایی کردم چکی که باید بابتش بخورم را نزن.
توبه به معنای نزن نیست، توبه یعنی برگشت، یعنی #رجوع.
▫️از سویی تکفیر سیئات داریم، غفران داریم، عفو داریم... اینها از سر رحمت خداست ولی توبه اساسا چیز دیگری است.
✍🏻 توبه به معنای رجوع است یعنی روندی که تا الان داشتم را عوض میکنم.
این #توبه است.
آن هم که گفته غفران میکنم، عفو میکنم تکفیر سیئات میکنم، تبدیل سیئات به حسنات میکنم همه را منوط کرده است به توبه.
✍🏻 گاهی توبه یک اقرار قلبی است به اینکه من اشتباه کردم و همین که پشیمان بشوم توبه است. همین که عزم کنم به اینکه دیگر این کار را انجام ندهم ولو به فعل هم نرسد اصلا عمرم کفاف ندهد، همین توبه قبول است.
گاهی هم در رفتارهایم تفاوتی و اصلاحی ایجاد میشود خدای متعال به واسطه همین میگذرد.
﷽
🔖 آزادی شهوات با زندگی یا خودکشی با دینداری؟!
✍🏻 نفس ما اگر با گناه انس گرفت و مزه گناه زیر زبانش رفت، رجوع و #توبه سخت میشود.
برای همین اگر کسی بعد از چهل سالگی توبه کند عملا در زمره انبیا و اولیا محسوب میشود چون ملکاتش کامل روی این حساب فرم گرفته.
اگر در آن توبه بماند، به همان میزان که کارش سخت است به همان میزان هم فضل و رحمت خدا برایش بیشتر است.
✍🏻 وقتی #گناه آراسته میشود، توجیه میکنی، آن کسی که اینجوری نیست در چشمت مریض است و آن کسی که میخواهد مانعت بشود دشمنت است.
▫️چون زندگی را آزادی شهوات میدانی؛
«يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» (سوره قیامت، آیه۵).
✍🏻 مراتب خودکشی این است که ابتدا رها شویم، و این مرتبه ریاضتی میخواهد که اولش سخت است اما هرچه جلوتر برویم راحتتر میشود.
شرح صدر پیدا میکنیم از تنگناهای وجودی درمیآییم؛ این همان #مرگ است.
و دین برای "خود" کشی ست.
﷽
🔖 آزادی شهوات با زندگی یا خودکشی با دینداری؟!
✍🏻 نفس ما اگر با گناه انس گرفت و مزه گناه زیر زبانش رفت، رجوع و #توبه سخت میشود.
برای همین اگر کسی بعد از چهل سالگی توبه کند عملا در زمره انبیا و اولیا محسوب میشود چون ملکاتش کامل روی این حساب فرم گرفته.
اگر در آن توبه بماند، به همان میزان که کارش سخت است به همان میزان هم فضل و رحمت خدا برایش بیشتر است.
✍🏻 وقتی #گناه آراسته میشود، توجیه میکنی، آن کسی که اینجوری نیست در چشمت مریض است و آن کسی که میخواهد مانعت بشود دشمنت است.
▫️چون زندگی را آزادی شهوات میدانی؛
«يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» (سوره قیامت، آیه۵).
✍🏻 مراتب خودکشی این است که ابتدا رها شویم، و این مرتبه ریاضتی میخواهد که اولش سخت است اما هرچه جلوتر برویم راحتتر میشود.
شرح صدر پیدا میکنیم از تنگناهای وجودی درمیآییم؛ این همان #مرگ است.
و دین برای "خود" کشی ست.
🍆*از دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
🍃ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🍃
یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبه مشهور است.*
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت.
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است؛با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسبیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
🥘🥘🥘🥘🥘🥘🥘
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
🥗🥗🥗🥗🥗🥗🥗
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید؛وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
💟💟💟💟💟💟💟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود.
🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷
زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
*این نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.*
*#توبه تولدی دوباره*
کانال منتظران مهدی فاطمه ( س ) 🌹
👇👇👇
https://eitaa.com/mahdifatme315
📚 #بخوانید | از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم!
🔶 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان #دفاع_مقدس است میگوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر.
🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر #رزمندگان ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچهدار نمیشد. با این اوصاف کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی میدانست!
🔸 در این میان آقای #ابوترابی را بیشتر اذیت میکرد. او میدانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد میکرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچگاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام میگذاشت!
🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید #آزادگان آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و…
🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمیزد. حتی به آقای ابوترابی احترام میگذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما #شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانیها را اذیت کنی.
🔸 اما مادرم دیشب خواب #حضرت_زینب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده!
🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانیها را اذیت میکنی؟ حلالت نمیکنم. حالا من آمدهام که حلالیت بطلبم.»
🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانوادهاش را از حاج آقا میپرسید.
🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه #شهید ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل میکرد… کاظم میخواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهرهمند شود.
🔸 روزها گذشت تا اینکه #اسرای_ایرانی آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد.
🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاجآقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شدهاند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدتها آنجا بود.
🔸 کاظم از خدا میخواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آنها بابت شکنجهها و… حلالیت طلبید.
⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از #توبه یک انسان دارد، چه ربطی به #مدافعان_حرم دارد؟!
🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند میتواند مقام #شهادت را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در #سوریه به شهادت رسید.
✅ او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، میتوانیم حتی به مقام شهادت برسیم.
کانال منتظران مهدی فاطمه ( س ) 🌹
👇👇👇
https://eitaa.com/mahdifatme315
♨️خودت رو مهیا کن...
💠 آیتالله بهجت رحمة الله
🔅 اگر ظهور حضرت حجت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیا سازد؛ از جمله اینکه از گناهان #توبه کند
همین توبه باعث میشود که اینهمه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت پیش میآید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.
کانال منتظران مهدی فاطمه ( س ) 🌹
👇👇👇
https://eitaa.com/mahdifatme315