دو ماهی بود که برای مأموریت اومده بود به «حما». میخواست بره دمشق و مأموریتش رو تمدید کنه. بعد از دمشق هم میرفت به حلب. دم خداحافظی بهش گفتم : محرابی! مأموریتت که تموم شد و خواستی بری دمشق، روبروی مسجد اموی یه بازار هست به اسم حمیدیه.
- گفت خب؟!
- گفتم اونجا میشه یه زحمتی بکشی و از سوغاتیای سوریه بگیری و هر وقت خواستی بیای، برام بیاری؟
یه لحظه ساکت شد. بعد یهو با صدای بلند گفت : #بازار_شام و میگی؟! من از بازاری که #بیبی_زینب (س) رو توش چرخونده باشن... هیچی نمیگیریم؛ هرگز!
#شهید_حسین_محرابی
defapress📲
@mahdihoseini_ir🌹🕊