eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰قسمتی از کتاب (خاطرات ) "صفحه65" در محله شان یک هیئت داشتند به اسم حضرت زهرا(س)که مهدی پای ثابت آن بود.به قول معروف میان دار هیئت بود.کار خیر و کمکی که میخواست انجام بدهد از این هیئت انجام میداد.میگفت:برکتش رو حضرت زهرا(س) می ده. 🖥 @mahdihoseini_ir | 💬Instagram-Eitaa-Aparat
▪️موقعیت استان حماه سوریه بسیار حیاتی و شاهراه اصلی این کشور محسوب می شود. از آنجا که جاده اصلی این استان به حلب در اشغال مسلحین بود، از یک جاده فرعی به نام جاده خناصر استفاده می کردیم که بیش از ۲۰۰ کیلومتر بود؛ اما این جاده که از چهار جهت (جاده ال شکل است) در محاصره تکفیری های النصره و داعش بود، چند وقت یک بار مورد حمله قرار می‌گرفت و قطع می‌شد. سال ۱۳۹۴، آقامهدی مسئولیت تامین تردد نیروهای خودمان را در این جاده به عهده گرفت. در این مدت بسیار تلاش کرد تا پشتیبانی از یگان‌های مختلف محور مقاومت از این جاده با مشکلی روبرو نشود. با وجود خاطرات بسیار و کمین های متعدد دشمن، آقامهدی با شجاعت تمام و با نیروهای کمی که داشت این کار را انجام می‌داد. اهمیت کار او از این جهت بالا بود که شهدای زیادی در این راه حفاظت از این جاده حیاتی تقدیم شدند اما هیچ گاه این شاهراه اصلی جنوب سوریه به شمال آن قطع نشد... برشی از کتاب 📚 🌷 @mahdihoseini_ir |
یاد شهیدان زنده است.... آقامهدی این بار که رفتم حرم امام رضا کتاب که مجموعه کوتاه خاطراتت هست بردم. در حال خواندن بودم که یک دفعه ای حس کردم خانمی که با همراهانش بود همین جوری داره منو نگاه میکنه... تعجب کردم. قبلش با اطرافیانشون مشغول حرف زدن بودند و خلاصه خوراکی و تنقلات خوردن. اما حالا متوجه شدم با اطرافیانش دارند در موردت حرف میزنند. حسینی هست ، مهدی حسینی... شهید مدافع حرم. ساکن نظام آباد... همینجوری زده بودن اینترنت و می خوندند. شهید پلارک ۲۸ یا ۲۶؟ ۲۶. عه اینم ۲۶ هست.... من لذت می بردم که نقل مجلسشون شدی.... چون قطار اتوبوسی تهران - مشهد بودن خب علی رغم سختی هایی که واقعا با قطار اتوبوسی هست باعث شده دلهای بیشتری نزدیک هم شه. خلاصه اینکه در حال خواندن کتابت بودم و باز دیدم دو چشم همچنان نگاهم میکنه.... گفتم میخوای کتابو بخونی؟ گفت نه داری میخونی گفتم عیب نداره بخون. خلاصه دادم دستش بعد از تمام شدن کتاب با چشمانی اشک بار کتاب رو تحویلم داد... تحت تاثیر قرار گرفته بود. و هرچه قدر گفتم هدیه و یادگاری از طرف من قبول نکرد. و البته این وسط اسم شهدای دیگه رو هم آوردن. شهید نوید ، شهید قربانی و زندگی پر از محبتش با همسرش و.... خوشحالم که در این سفر با همراه شدن کتابت با خودم بین کلی کتاب شهید و همراهی صمیمانه ات، باعث شناخت شدی.... راستی کتاب تو رو هم معرفی کردم که بخونند. البته با دوستم که درموردت صحبت کردم از کتابت گفتم... ممنونم که از ایثار و مجاهدت تو و امثال تو زندگی و امنیت ما برجاست... روحت شاد... 🌹 خاطره قطار تهران - مشهد ۱۴۰۳.۰۸.۱۶ •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir