eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
من مهدی را میخواستم با نجابت چشمانی که حس میکردم با هر لباسی که می پوشد رنگش هم تغییر می کند، سبز و قهوه ای و عسلی. با غیرت و مهربانی اش، با سربه زیری و وظیفه شناسی اش. با تمام خلقیات و روحیاتی که هنوز آشنا نبودم و می خواستم بشناسمش. لحظات با هم شدن ما در حالی رقم می خورد که هردویمان روزه بودیم و داشتیم با بندگی خدا آغاز می کردیم پیمان یکی شدن را. روحمان پیوند می خورد و ما از این پیوند، روی زمین بند نبودیم. وقت صحبت و خلوت رسیده بود. زیر نگاه بزرگ ترها خلوتی کوچک برایمان سایه بان زدند تا از چشم انداز آینده با هم سخن بگوییم. من از او، فقط خودش را می خواستم و درخواست دیگری نداشتم. صادق بودنش را می خواستم. مثل هر دختر دیگری که از همسرش انتظار دارد تا همیشه زندگی، با او روراست باشد. می خواستم تا نفس میکشم، صدای نفس هایش را کنارم احساس کنم. وجودش روشنی بخش خانه ی آرزوهایم باشد. با هم بمانیم تا لحظه های آخر فرصتها. آرزوهایم زود به سرانجام رسید. شب تا صبح کنارم ماند و من از تمام دلتنگی هایم برایش گفتم. هیچ دغدغه ای نبود. حس میکردیم دنیا دارد بر مدار ما می چرخد. من از این دنیای بیکران خدا، برای خودم جز مهدی هیچ سهمی نمی خواستم. حالا که لطف بی مثالش شامل حالم شده بود، چه می خواستم دیگر. هر دو به رسم ادب، سجده ی شکر کردیم و پیمان بستیم قدر تمام لحظه های با هم بودن را قاب کنیم، بزنیم به دیوار دلمان. جلوی چشمان مان باشد، تا احسان بی حد و حصر خدای مهربان در حق مان را یادمان نرود. برشی از 📚 نشر به مناسبت حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) @mahdihoseini_ir
🌱 میان گل و شیرینی که برای مراسم خواستگاری آورده بود، یک بغل اقاقیا موج می زد، داشت بهترین ساعات عمرمان رقم می خورد. می خواستیم تجربه ی با هم بودن را آغاز کنیم. هیچ وقت آن قدر خوشحال ندیده بودمش. حس میکردم دارد روی ابرها راه می رود و روی زمین نیست. داشت حلقه ی مهر ما با چهارده سکه و هفتاد و دو شاخه گل لاله به رسم عدد ماندگار شهدای کربلا، بسته می شد. قرار گذاشتیم سفری هم سفر مسیر شهدا شویم و گل ها را تقدیم محضرشان کنیم، تا برایمان رقم بزنند که رنگ شهدا زندگی کنیم و پررنگ باشند در تمام روزهای حیات مان. روایت بانو سلیمانی زاده همسر شهید برشی از کتاب نشر به مناسبت حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) @mahdihoseini_ir
9.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قرائت خطبه عقد خواهر توسط رهبر انقلاب ۱۴۰۲.۰۳.۳۰ @mahdihoseini_ir🌹🕊
حسین طاهری16261932048214813317316.mp3
زمان: حجم: 4.63M
🎺بادا بادا مبارک به همه عروسی علی و فاطمه..‌‌.. 💍 ‌•┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
نقل است که پیامبر خدا (ص) برای شب عروسی دخترش، فاطمه (س) پیراهنی آماده کرد و حضرت زهرا (س) پیراهن دیگری نیز داشت که پوشیده و اصلاح شده بود. در همان شب عروسی زنی نیازمند به درِ خانه پیامبر آمد و از ایشان لباس طلبید. حضرت فاطمه (س) برخاست و نخست پیراهن اصلاح شده خویش را در بسته ای نهاد تا در راه خدا به او انفاق کند اما آیه ای از قرآن را به خاطر آورد که همین مساله باعث شد تا پیراهن عروسی خود را به آن زن نیازمند ببخشد و خودش همان لباس عادی خود را بپوشد. وقتی رسول خدا (ص) به دیدن عروس و داماد آمد، از حضرت زهرا (س) پرسید که چرا لباس عروسی را نپوشیده و فاطمه زهرا (س) عرضه داشت: مگر شما نفرمودید هر چه انسان صدقه و کمک به مستمندان کند، برایش باقی می‌ ماند، من هم آن جامه نو را به بینوائی دادم. پیامبر (ص) فرمود «اگر جامه نو را می‌ پوشیدی و کهنه را به فقیر می‌ دادی برای شوهرت بهتر بود و آن بینوا هم به پوشاک می‌ رسید» و دختر رسول خدا (ص) عرضه داشت: در این کار هم، از شما پیروی کردم. زیرا مادرم خدیجه(س) هنگامی که افتخار شرفیابی خدمت شما پیدا کرد و تمام اموال خود را در اختیار شما گذاشت، همه آنها را در راه خدا بخشیدی تا به جائی رسید که نیازمندی از شما پیراهنی خواست و شما لباس خود را به او دادی و در این امور مانند شما کسی نیست! 🍃 💍 ‌•┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
💎 خدا وعده داده؛ نترس! (عليه‌السلام): مَنْ تَرَكَ التَّزْويجَ مَخافَةَ الْفَقْرِ فَقَدْ اَساءَ الظَّنَّ بِاللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ ، اِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ يَقُولُ: «اِنْ يَكُونُوا فُقَـراءَ يُغْنِـهِمُ اللّهُ مِـنْ فَضْـلِهِ هرکس از ترس فقر نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است؛ چراکه خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی‌نیازشان می‌کند. 📚 من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۵۱ 💞 ‌@mahdihoseini_ir ┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌷🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
مراسم عروسی به هرشکلی بود، خیلی زود به پایان رسید. هنگام بدرقه ی ما، خواهرها و مادرم اشک هایشان بند نمی آمد. من بر خلاف خیلی از عروس های دیگری که این لحظه برای از دست دادن وابستگی ها به خانواده، چشمانشان بارانی می شود، اصلا در این فکرها نبودم. بهانه ای برای گریستن نداشتم. وقتی مهدی کنارم بود، دیگر باریدن معنایی نداشت. آسوده ترین لحظات عمرم را سپری می کردم فقط خودش برایم مهم بود. توجهش، گرمی دستانش، حرارت نگاهش، همه و همه برایم ارزشمند بودند... روایت همسر مکرم شهید برشی از تمنای بی خزان📚 نشر به مناسبت ایام حضرت علی و حضرت زهرا علیهم السلام💕 💕 @mahdihoseini_ir ┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌷🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄