eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
: باب شهادت بسته میشد اگر همسران شهدا زبان به شکوه باز میکردند 🆔 @mahdi59hoseini
| از ابتدای ازدواج عهد بستیم که بال پرواز یک‌دیگر باشیم. بال پرواز شدن یعنی تحمل تمام سختی‌ها برای اوج گرفتن. سعی می‌کردیم حرف‌هایی به هم‌دیگر بگوییم که سبب استحکام‌ما در مسیر شود. دوری از هم‌دیگر بخش پررنگ زندگی ما بود. افرادی که می‌گویند امثال همسر من برای پول رفته‌اند، مدیون ما می‌شوند. مهدی می‌گفت : «اگر سخت‌تان است، برگردم!» مستندی دیده بودم که داعش سر نوجوانی را از تنش جدا می‌کند. همش با خود می‌اندیشیدم که «اگر آن نوجوان برادر من بود، چه حالی داشتم؟!» و پاسخ می‌دادم : «نه مهدی! در سوریه بمان و تکفیری‌ها را نابود کن! اگر شما و امثال شما نباشید و اگر ما از خودمان نگذریم، این اتفاق برای برادر و خواهر من می‌افتد. هرجا که لازم باشد من هم آماده‌ام تا اسلحه در دست بگیرم و با دشمن بجنگم.» 🖥 @mahdihoseini_ir
هرجایی که به تنگنا می‌رسم، احساس می‌کنم مهدی کمکم می‌کند. من و نغمه مهدی را با چشم دل می‌بینیم. اولین مرتبه پس از شهادتش به کربلا رفتیم. سفر بسیار سختی بود؛ نغمه بی‌قراری می‌کرد و من تنها بودم. هر چند که حضور مهدی را همه جا در کنار خود احساس می‌کردیم؛ اما بسیار اذیت شدیم. چرا که همیشه همسرم همراه ما بود، اما حالا باید خودمان حتی چمدان‌ها را جا به جا می‌کردیم... | 🖥 @mahdihoseini_ir
دلتنگـ💔ـے چیزے نیست که رفع شود، هر روز⏳ که مے‌گذرد، بیشتر همـ⏱ مے‌شود... 💍 🌹 🌱 @mahdihoseini_ir |
کلی ازش خون رفته بود، داشت جون می داد... فقط گفت: "آقا جان نوکرتم ...!" و سرش افتاد... بچه ها ساکش رو وارسی کردن، یک دفترچه خاطرات بود که روش با خط خودش نوشته بود: تقدیم به همسر عزیزم ‌اومدن دفتر رو تو ساک بزارن که از لاش یه پاکت نامه افتاد زمین پاکت سنگین بود... بازش کردن، یک حلقه توش بود و یک نامه... خوندش ، فقط نوشته بود : "  ...! @mahdihoseini_ir |🌱
روی رمل ها رد پاهایت را می شمارم هوایت را سوار میکنم بر قایق صدای دریا را می شنوم و بر ساحل خاطراتت می نشینم تا زمان با تو بگذرد... 💕 | برشی از کتاب 📚 🌱| @mahdihoseini_ir
روزی که عهد عشق بستیم، من همسفرت گشتم و حالا.. یادت همسفرم می ماند! به خدا می سپارمت... @mahdihoseini_ir
از من مخواه؛ خنده ڪنم در نبود تو با مشقِ اسم تو قلمم درد می ڪند... 🦋 •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🍃 اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست... 💔 •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
. می‌دانستم آش رشته خیلی دوست دارد، برای همین آش رشته بار گذاشتم و منتظرش ماندم. آمد، اما عجله داشت. آمده بود تا خداحافظی کند برای ۱۲ روزی که قرار بود هم‌دیگر را نبینیم. روزی تماس گرفت و گفت : «نگران‌تان هستم.» گفتم : «نگران نباش! با خیال راحت وظیفه‌ات را انجام بده!» پاسخ داد : «خیلی مهربان هستی زهرا، به خدا می‌گویم که ثواب همه کار‌های من برای زهراست! مطمئن باش خودم هیچی نمی‌خواهم. تو صبوری می‌کنی! من می‌فهمم و شرمنده‌ات هستم.» حرف‌های مهدی برای من قوت قلبی بود و باعث شد راحت‌تر سختی‌ها را تحمل کنم.... 🌱 ‌•┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir