آقا مهدی
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_ام: طلسم عشقــ♡ بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم بر
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_سی_و_یکم: مهمانے بزرگـ
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ...
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ...
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ...
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم...
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون…
توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ...
- بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد…
#بدون_تو_هرگز
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
#ادامه_دارد...
@mahdii_hoseini
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_سی_و_دوم: تنبیـه عمومے
علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ...
تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ...
علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ...
بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...
داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ...
علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...
#بدون_تو_هرگز
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
#ادامه_دارد...
@mahdii_hoseini
🚨 سخننگاشت | نخست وزیر ژاپن: آمریکا درخواست مذاکره درباره موضوع هستهای دارد
⁉️ رهبر انقلاب اسلامی: آمریکا زیر توافق قبلی زده؛ کدام عاقلی با چنین کشوری دوباره مذاکره میکند؟
🔻 رهبرانقلاب در دیدار امروز نخستوزیر ژاپن: جمهوری اسلامی ایران به مدت پنج، شش سال در موضوع هستهای با امریکا و اروپاییها در قالب ۱ + ۵ مذاکره کرد و به یک نتیجه هم رسید، اما آمریکا زیر این توافق و قرارداد قطعی زد، بنابراین کدام فرد عاقلی است که دوباره با کشوری که زیر تمام توافقها زده، مذاکره کند؟ ۹۸/۳/۲۳
💻 @Khamenei_ir
@mahdii_hoseini
🍃🌸
•| #نــمــاز_جــمــعـه_در_احــادیــث
1⃣} نزدیکی به خدا
👈پیامبراکرم: نزدیکیمردم به خداوند
در روز قیامت به مقدار رفتن آنها به نماز
جمعه به ترتیب نفر اول و دوم و سوم است
📚| مستدرکالوسائل ج۶ ص۳۹
2⃣} حرام شدن آتش برای او
👈امام صادق: هیچ قدمی نیست
که در راه نماز جمعه برداشته شود مگر
آنکه خدا بدن آن را بر آتش حرام سازد.
📚| وسائل الشیعه ج۵ص۳
3⃣} ضمانت بهشت
👈امام علی: درمحضر خدا برای
شش گروه ضمانت بهشت نمودهام،یکی از
آنها کسی است که به قصد نماز جمعه از منزل
خارج شده و درآن حال مرگ او فرارسیده است.
📚| وسائل الشیعه ج۵
4⃣} حج و عمره در هر جمعه
👈پیامبر اکرم: هر روز جمعه برای
شما ثواب یک حج و یک عمره است؛ حج
شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه؛ و عمره شما
انتظار اقامه نماز عصر پس از نماز جمعه است.
📚| کنزالعمال ج۷ص۷۳۷ ح۲۱۱۷۳
•| #التماس_دعا
------------------------------------------
@mahdii_hoseini
🍃🌸
آقا مهدی
@mahdii_hoseini
حتما بخونید 🌹 جالبه !!! 👇
توی گردان!
ما به گروه اخراجی ها معروف بودیم ،چون خیلی شلوغ می کردیم🙊
حاج مهدی فرمانده گروهان مون بود و ماهم دستورات شو مو به مو انجام میدادیم👌
ولی خوب باز شیطنت مون زیاد بود، حاجی هیچ وقت به ما کوچکترین حرفی نمیزد و اجازه نمی داد کسی به ما حرف بزنه،بلاخره محیط نظامی بود و ماهم یک فرد نظامی✌️.
یادمه حاج مهدی میگفت بچه ها ان شاء الله پس از برگشتمون به ایران همه شما ها رو مجدد جمع میکنم از شما فیلم اخراجیهای ۴ رو می سازم .😂
رابطه صمیمی حاج مهدی با رزمندگان فاطمیون زبانزد همه بود سایر رزمندگان حاضر در منطقه مایر به تعجب میگفتند : یه فرمانده ایرانی اومده مثل مصطفی صدر زاده ، رابطه گرمی با بچه های افغانستانی برقرار کرده رزمنده های فاطمیون هم خیلی دوستش دارن☺️ ، حتی این موضوع به گوش (حاج قاسم) هم رسیده بود..!!
موقع برگشت به ایران، تو راه همه ی این بچه ها با چشمانی اشکبار و غمناک از حاج مهدی عذرخواهی کردندو حلالیت گرفتند،
می گفتن: فرمانده شرمنده که داریم تنهات میزاریم😔، شرمنده ایم که شب عملیات نتونستیم عقب بیاریم ات،شرمندایم که نتونستیم سرباز خوبی برات باشیم، آخه حاج مهدی تنها شهید گروهانمون بود!!!💔
حالا بعد چهار ماه ،اصلا باورم نمیشه که حاج مهدی که مثل یک پدر واقعی برامون بود، در جمع ما نیست!
خدا کنه در آخرت شفیع ما باشه، ما هم پاسدار خونش باشیم ،انشاءالله😞✌️
شهید مدافع حرم #حاجمهدیقاسمی ملقب به ابومائده🍃
راوی:رزمنده لشکر فاطمیون🌹
💞 @mahdii_hoseini 💞
• تڪیہ ڪن بہ شهـــدا
• شهــدا تڪیہ شان بہ خداست .
• اصلا ڪنار گل ڪه بنشینے🌹...
• بوے گل مےگیرے 🌹...
• پس گلستان ڪن زندگیت را با یاد شهدا💐
❤تکیه کن به #شهید_مهدی_حسینی
برای ترک گناه از شهید کمک بگیریم❤
راستے تڪیه گاهت ڪیه ❓
💞 @mahdii_hoseini 💞
« مَولاے اِرْحَم ڪبْوَٺے لحـرِّ
وَ جْمعے وَ زَلَّةِ قَدَمـے »
یعنے مولای منـ
بـآ صورٺ بہ زمینـ خورده ام
و بر لغزشِـ گامہـایم رحم ڪن...!😔
#صحیفہ_سجادیہ /دعـاے ۵۳
بہ زبانـ دیگـر
منـ زمین خورده ے شیطانمـ؛
منـ خاڪے هسٺمـ،
امـآ خاڪےِ گناهـ،
رفیقـ دسٺمـ رآ بگیـر!💚
{ یـآ رفیقـ من لا رفیقـ لہ }
#آسمان_گـراف
🌸🍃| @mahdii_hoseini
حاج حسین یکتا: ما جبههایها از لقاءالله جاموندیم؛ دهه شصتیها! هفتادیها! هشتادیها! از بقیةالله جانمونید...
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلم ای از علی مدد گرفته
دلم یجوری بد گرفته
ازاینایی که هی میپرسن
شهیدتون چقدر گرفته ..
حاج محمودکریمی