ابر دریادوست است.
توی رگ و پی و خونش است که همه دنیا را بگردد دنبال دریا!
دریا پیدا کند..
ببارد..
خودش را از سنگینی ابر بودن نجات دهد!
میتواند البته جای دیگری ببارد..
کویری
کوهی
دشتی..
اما باران شدن توی دریا حال دیگری است!
اینجا که میبارد انگار بیشتر میشود!
ناپدید نمیشود..
تبدیل میشود..
جزوی از دریا میشود!
حکایت ماست آقا!
شده ایم ابر!
تمام سال خودمان را نگه داشته ایم..
تلنبار کرده ایم..
تا برسیم به دریای محرم تو!
توی رگ و پی و خونمان است که فقط برای تو بباریم.
دل سیر باران شویم.
تبدیل شویم..
جزوی و عضوی از دریای تو شویم!
آخر میدانی؟
ما خیلی دریادوستیم آقا!
@mahdipouraskari