چرا امیرالمومنین برای گرفتن حقش نجنگید؟(قسمت دوم)
پیامبر در زمان حیاتشون از فتنه ی بعد از خودشون به امیرالمومنین خبر داده بودن و تو وصیتشون از امیرالمومنین خواسته بودن اگه یار و همراهانی پیدا کرد شمشیر برداره اما اگه یاری نبود صبوری کنه تا بین امت، تفرقه و خونریزیِ بی نتیجه نشه.
.
وقتی از امیرالمومنین پرسیدن چرا شما نجنگیدی برای خلافت؛ اینطور میفرمان که من به وصیت رسول الله عمل کردم. پیامبر فرمودن که من برای ایشون به منزله ی هارونم برای موسی و فرمودن همونطور که با رفتن موسی، امتش به گوساله و گوساله پرستی روی آوردن؛
.
.
بعد از من هم مردم برای فتنه و تفرقه دست به یکی میکنن. پس اون زمان هشیار باش و اگه یاری برای تو نبود مثل هارون صبور باش و با برداشتن شمشیر، خونِ یاران کم و نزدیکانت رو به هدر نده!
.
.
چرا که وقتی #موسی برگشت و از هارون پرسید که تو چرا گوساله پرستی رو دیدی و کاری نکردی؟
هارون گفت: من یار و یاوری نداشتم و ترسیدم اگه اینطور شمشیر بزنم باعث تفرقه ی بیشتر میان امتت بشم. پس تو هم همینکار رو بکن!
.
و #امیرالمومنین میفرمان من هم ترسیدم از نافرمانیِ پیامبر در حالی که به من وصیت کرده بودند اگه یاری ندیدم دست نگه دارم!
با اینکه برای کسی مثل حیدر کرار(ع) با اون روحیه جنگاوری و شجاعت خیلی سخته که غیرتش رو فرو بده و گمراهی مردم رو ببینه و کاری نکنه اما وقتی حضرت میبینن با تمام گفتن ها و اعلام خطر کردن ها باز هم مردم تنهاشون گذاشتن؛ تحت امر پیامبر سکوت و صبر میکنن. و اینطور میفرمان:
«چشم خود را با وجود خار( در آن ) بستم و آب دهان را با وجود تيغ فرو بردم و بر چيزي تلخ تر از عَلْقَم ( گياهي تلخ) صبر كردم؛ و بر چيزي درد آورتر از تيغ براي قلب، صبر نمودم.»
@mahdipouraskari