⭕️محجور کیست؟
🌀محجور به کسی گفته می شود که بدلیل این که خیر و صلاح خود را در امور مالی تشخیص نمی دهد، بموجب قانون مجاز به دخل و تصرف در اموال و حقوق مالی خود نبوده، بلکه اداره اموال وی بر عهده ولی، وصی یا قیم گذاشته می شود.
مطابق ماده 1207 قانون مدنی، محجورین به سه دسته تقسیم می شوند:
⭕️صغار یا همان اطفال؟
🌀طفل یا صغیر کسی است که هنوز به سن بلوغ قانونی نرسیده است. بلوغ قانونی در پسر پانزده سال قمری و در دختر نه سال قمری است.
⭕️مجانین؟
🌀مجنون کسی است که کلا فاقد عقل بوده و به عبارتی عقل او زایل باشد.
⭕️افراد غیررشید؟
🌀 غیر رشید یا سفیه کسی است که طفل یا مجنون نبوده، اما مصلحت خود را از نظر مالی تشخیص نمی دهد و به عبارتی متوجه حساب و کتاب و ارزش پول نبوده و آن را به طرز غیر عادی هدر می دهد
🟢🟢 🟫🟫🟫🟫 🪴🪴
https://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
🔴 خواص بیبصیرت🔵
منذربنجارود؛ از یاران امیرالمؤمنین(ع)، دزدی کرد. پدرش از آن انقلابیهای آنچنانی دهۀ شصتی بود. در رکاب رسولالله صلی الله علیه و آله شمشیر زده بود و رفیق امیرالمؤمنین علیه السلام بود. امیرالمؤمنین در حکمش میفرمایند: «شناختی که ما از خانوادۀ تو داریم باعث شده ما چنین پُستی را به تو بدهیم.» اینجا کُدی به مسئولین دارد میدهد، اینکه آدمهای بااصلونسب و امتحان پسداده را سَر کار بیاورید.
اینآقا خیلی عشق اینرا داشتکه بین فکوفامیلهایش، لایک جمع کند، فلذا برای فامیلهایش شروع کرد به خرج کردن پول بیتالمال. خبر به امیرالمؤمنین رسید. حضرت یک نامۀ تند به او نوشتند: «ای منذر، تو شتر در آغلت هم نیستی. بند کفشت ارزشش از تو بیشتر است!» سپس دستور عزلش را دادند و مالش را مصادره و زندانیاش کردند.
فکوفامیلهایش که از یمنیها و از قبیلۀ عبدی بودند و از قضا خیلی هم آدمهای خوبی بودند، در جامعه جَوی به راه انداختند که آقا این آدم خوبی بوده است، او در فلان جنگ اینطور جنگید، nدرصد جانبازی دارد و... خلاصه آنقدر هجمۀ رسانهای درست کردند که امام معصوم (ع) مجبور شدند آزادش کنند. پس ممکن است فشار اجتماعی وارد شود و ولیِ جامعه به خاطر حفظ امنیت، کوتاه بیاید. امیرالمؤمنین آزادش کردند و او دیگر با غرور در خیابان راه میرفت و میگفت: «علی به من دست هم نتوانست بزند!»
مدتی بعد رفت با اشعثبنقیس منافق، رفیق شد. در تاریخ نقل شده است که یک روز با اشعث با هم به بیابان رفته بودند، سوسماری دیدند و آن را گرفتند و نگه داشتند، منذر دست سوسمار را گرفت و گفت: «یا علی دست دراز کن با تو بیعت کنیم.» بعد با هم خندیدند. خبر در کوفه به امیرالمؤمنین رسید. امیرالمؤمنین درنگی کردند و فرمودند:
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم؛ روزی که هرکسی پشت سر امامش محشور میشود.» میبینم که اینها پشت سر همین بزمجه و این سوسمار محشور میشوند.
آقایان چنان جَو درست کردند که حضرت مجبور شدند منذر را آزاد کنند. ای کاش آقایان سکوت میکردند تا ولیِ جامعه کارش را تا آخر وکامل انجام میداد، آن وقت دیگر کسی جرئت نمیکرد دزدی کند.
https://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55