بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع: «#زینالدین #سردار_عشق»
روز شنبه، ١۴٠٢/٠٨/٢٧
✍️ مناسبت روز: امروز در تقویم دفاع مقدس، بهعنوان سالروز شهادت فرمانده رشيد لشکر ١٧ علی بن ابیطالب (ع) «#شهید_مهدی_زینالدین» ثبت شده است، لذا سخن روز را با سلام و صلوات به روح بلند این سردار سرافراز آغاز مینمائیم؛
شهید مهدی زینالدین در سال ١٣٣٨ شمسی در خانوادهای متدین در تهران متولد شد و در پنج سالگی به دلیل فعالیتهای مبارزاتی پدرش، ابتدا به خرم آباد مهاجرت و سپس در شهر مقدس قم ساکن شد؛
او از کودکی دارای نبوغ ویژه بود و در کنار تحصیل در بیشتر فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مذهبی با پدر همراهی مینمود؛
زینالدین پس از اخذ دیپلم، در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته پزشکی با رتبه چهارم قبول شد و در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل گردید؛ اما پس از مدتی به دلیل حفظ دین و ناموس و میهن خود، حضور در جبههی حق علیه باطل را اَقدَمِ بر تحصیل دانست و عازم جبههی نبرد شد؛
او ابتدا عضو جهادسازندگی و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و از زمان آشوبِ کردستان در جبهه حق علیه باطل حضور داشت؛
زینالدین در سن ٢٠ سالگی مسئول اطلاعات سپاه قم و سپس مسئولیت اطلاعات سپاه دزفول را برعهده گرفت و پس از چند سال فعالیت خالصانه و اثبات زکاوت و درایت خود، در سن ٢٣ سالگی به عنوان فرمانده لشگر ١٧ علی بن ابیطالب (ع) منصوب شد و سرانجام پس از چند سال رشادت و افتخار، در چنین ایامی در سال ١٣۶٣ به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نائل شد.
✍️ درباره سبک زندگی شهید مهدی زینالدین، خاطرات زیادی توسط همسر، خانواده و همرزمان او ثبت شده، که میتوان «قلب مؤمن و سرشار از آرامش و عشق به خدا و اهلبیت (ع)، مهر و محبت فراوان به پدر و مادر و همسر، شجاعت و صلابت، موفقیت و نبوغ، برنامهریزی و فرماندهی کمنظیر جنگی» را بهعنوان بخش کوچکی از خصوصیات این سردار بزرگ نام برد؛
👈 تواضع و دوری از «غرور و تکبر»، یکی دیگر از ویژگیهای شهید زینالدین بوده است، چنانچه همرزمان او نقل میکنند که: آقا مهدی، مردی خاکی و بی غرور بود، همیشه لباس بسیجی به تن داشت، پوتین هایش رنگ و رو رفته بود و موهای سرش را مانند سربازان عادی میتراشید؛ او بسیار متواضع بود، توجه زیادی به زیردستان داشت و همواره در گفتار و رفتار رعایت ادب را مینمود؛ او هرگز به دنبال تشریفات و در بند پُست و مقام نبود؛ با آنکه فرمانده لشگر بود، اما راحت و بی تکلّف در جمع رزمندگان حضور داشت؛ با آنها غذا میخورد؛ درد دلهایشان را میشنید و از همه مهمتر، به آنان بسیار احترام می گذاشت لذا همه رزمندگان شیفته او بودند؛
در وجود او، به جای تکبر و غرور، سَرتاپا «عزّت و آزادگی» بود، گویی با اقتداء به سالار شهیدان، مصداق این کلام الهی شده بود که: «وَلِلّهِ العِزَّهُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ: و عزّت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است» (منافقون/۸) لذا دشمنان بعثی با همهی کثرت و توانمندی، و سلاحهای پیشرفته و سنگرهای مستحکم، در برابر قدرت ایمان و عزت او، ذلیل و حقیر بودند؛ بهگونهای که صلابت و آرامش او در جنگ، همه را متعجب کرده بود؛
او عاشق امام حسین (ع) بود، لذا او را «سردار عشق» نامیدهاند؛ چنانچه در بخشی از وصیتنامه خود آورده: «اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است؛ هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند، در حالی که ایمان و یقین به اباعبداللّه (ع) نداشته باشد... اگر امروز ما پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است؛ لذا من وصیت میکنم شما را، به عمل به وظیفه (و تکلیف) و حسین وار، زندگی کردن...»
💠 یادش گرامی، نامش جاودان، راهش پر رهرو، و زندگی پرافتخارش الگوی جوانان ایران اسلامی باد.
📚 منبع: کتاب «تنها زیر باران» اثر مهدی قربانی
┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈