eitaa logo
محبان المهدی 1 (کانال عمومی)
2.1هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
31.5هزار ویدیو
409 فایل
سلام ،محضرکاربران بزرگوار،عرضه می دارم که به لطف الهی وبا مساعدت وهمکاری شماعزیزان گروه محبان المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایجاد گردید.دراین گروه مطالب ارزنده ،مفیدوکاربردی درکلیه زمینه ها : فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی،سیاسی،وورزشی ارائه خواهد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یا امام زمان 🙏
وقتی دید نمی‌تونه دل فرمانده رو نرم کنه مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و نالید:« ای خدا تو یه کاری کن. بابا منم بنده ت هستم...!»🙁 حالا بچه ها دیگه دورا دور حواسشون به اون بود.👀 عباس یه دفعه دستاش پایین اومد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت.🚶🏻‍♂ همه تعجب کردن! عباس وضو گرفت و رفت به چادر.🚶🏻‍♂ دل فرمانده لرزید. فکرکرد، عباس رفته نماز بخونه و راز و نیاز کنه.📿 آهسته در حالیکه چند نفر دیگه هم همراهیش می‌کردن به سمت چادر رفت. اما وقتی چادر رو کنار زد، دید که عباس دراز کشیده و خوابیده،😴 تعجب کرد😳، صداش کرد: «هی عباس … خوابیدی؟ پس واسه چی وضو گرفتی؟»🤔😐 عباس غلتید و رو برگردوند و با صدای خفه گفت:«خواستم حالش رو بگیرم!»😶 فرمانده با چشمانی گرد شده گفت:«حال کی یو؟» عباس یه دفعه مثل اسپندی که رو آتیش افتاده از جا جهید و نعره زد:«حال خدا رو. مگه اون حال منو نگرفته!؟😕 چند ماهه نماز شب می‌خونم و دعا می‌کنم که بتونم تو عملیات شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم و می‌گیره و جا می‌مونم.😓 منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه‌ها که به زور جلوی خنده‌شون رو گرفته بودن و سرخ و سفید می‌شدن.🤭😆 و زد زیر خنده و گفت: «تو آدم نمی شی. یا الله آماده شو بریم.»😂😉 عباس شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی نوکرتم خدا. الان که وقت رفتنه. عمری موند تو خط مقدم نماز شکر می‌خونم تا بدهکار نباشم!»🙃بین خنده بچه‌ها عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین‌هایی که آماده حرکت بودن و فریاد زد:«سلامتی خدای مهربان صلوات!»😁😍 ⭐💫
✅ چه خبر از واجب قطعی و فوری ⁉️⁉️ ⬅️ پهلوی ها و سلطنت طلب ها در حال کردن چهره سیاه هستند و علیه 👈 مخالفین نظام هم در حال کردن مردم عزیز برای عدم حضور در 📣 عزیزان انقلابی ، دانشجوها ، طلبه ها ، دانش آموزان ، همه سروران انقلابی ، آیا خود را از نظر علمی آماده کرده ایم برای در این دو موضوع مهمی که در پیش رو داریم ⁉️⁉️ ⁉️ آماده هستیم تا شبهات مربوط به را جواب دهیم و از دستاوردهای نظام بگوییم ⁉️ آماده هستیم تا شبهات مردم برای حضور در را جواب دهیم و از دستاوردهای مجلس فعلی برای دلگرم شدن مردم و دانستن فواید مجلس قوی بگوییم ⁉️ ♦️حقوق شاغلان ۲۰ درصد افزایش می‌یابد 🔹نمایندگان مجلس تصویب کردند که در سال آینده حداقل حقوق و مزایای مستمر شاغلان (مشمول و غیرمشمول قانون مدیریت خدمات کشوری)، به میزان ۲۰درصد افزایش یابد. 🔹حداقل مبلغ مندرج در حکم کارگزینی و قرارداد منعقده ماهانه حقوق بگیران به میزان صد میلیون ریال تعیین می‌شود. 🔹حداقل حکم حقوق بازنشستگان و وظیفه بگیران مشمول صندوق بازنشستگی کشوری و سازمان تأمین اجتماعی نیرو های مسلح و سایر صندوق‌های وابسته به دستگاه‌های اجرائی متناسب با سنوات خدمت به میزان نود میلیون ریال تعیین می‌شود. 🔹حداقل دریافتی ماهانه سربازان وظیفه مجرد مشغول در مناطق غیر عملیاتی معادل ۶۰ درصد حداقل دریافتی پایور، حداقل دریافتی ماهانه سربازان وظیفه مجرد مشغول در مناطق عملیاتی معادل ۷۵ حداقل دریافتی پایور و حداقل دریافتی ماهانه سربازان وظیفه متاهل بدون فرزند معادل ۹۰ درصد دریافتی حداقل دریافتی پایور می‌باشد. ♦️یک ته‌سیگار بیمارستان گاندی را به آتش کشید؟! 🔹 شنیده‌ها حاکی از آن است که عامل آتش‌سوزی یک ته سیگار رها شده در کارتن‌های دارو بوده است. یکی از پرسنل در مورد علت آتش‌سوزی می‌گوید: «شنیدیم می‌گویند کارگری که در طبقه پانزدهم بیمارستان مشغول کار بوده، ته سیگارش را روی زمین پرت کرده و آتش‌سوزی شروع شده. حالا می‌گویند این کارگر فرار کرده است.» /فرارو 🕯 توسل به حضرت زینب(س) در تعجیل در فرج 👈 از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، نقل شده است: در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم؛ دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر (عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: «به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.» ⬅️ شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۲۵۱ 🔹 شب توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم. شب مهتابی زیبایی بود فرمانده اومد توی سنگر و گفت: این‌قدر چرت نزنین ، تنبل می‌شین، به جای این کار برید اول خط ، یک سری به بچه های بسیجی بزنین. بلند شدیم و رفتیم به طرف خاکریز های بلندی که توی خط مقدم بود. بچه های بسیجی ابتکار خوبی به خرج داده بودن . مقدار زیادی سنگ و کلوخ به اندازه کله آدمیزاد روی خاکریز گذاشته بودند که وقتی کسی سرش را از خاکریز بالا می آورد، بعثی ها آن را با سنگ و کلوخ اشتباه بگیرند و اون رو نزنن . ما هم خیال می کردیم که این سنگ ها همه کله رزمنده هاست. رزمنده هایی که پشت خاک ریز کمین کرده اند و کله هایشان پیداست. یک ساعت تمام با سنگ ها و کلوخ ها سلام و علیک و احوالپرسی کردیم و به آنها حسابی خسته نباشید گفتیم و بر گشتیم !صبح وقتی بچه ها متوجه ماجرا شدن تا چند روز ، بهمون می خندید... کتاب گلخندهای آسمانی، ناصر کاوه 🎥 قابل توجه اونایی که به دروغ میگن زمان شاه...محمدرضا پهلوی سالیان سال هرشب حداقل 50میلیون تومان درقمار می‌باخت! 👌۵۰میلیونِ در دهه۵۰، معادل ۳۰۰میلیارد تومن امروز است! یعنی شاه هر ۱۰شب، 3000میلیارد تومان به اندازه اختلاس خاوری، اموال ملت را در آتش میزد! 🔥طبق سند شخص اول مملکت برای واردات قاچاق فقط به یک ۶۰میلیون تومان داد 🔥بخشش شاه به اجنبی به بهانه های واهی درحالیکه مردم نان شب نداشتند: 👌پاکستان: 540میلیون دلار 👌فرانسه: 1میلیارد و200میلیون دلار 👌انگلستان: 800میلیون دلار 👌مصر: 500میلیون دلار و... 🔥شاه هرساله به ، می داد 🔥شاه وام بدون بهره به صندوق بین‌الملل داد ولی هیچگاه بازنگشت 🔥بزرگترین اختلاسگران تاریخ دنیا : 3⃣نفرسوم: در طول ۳دهه: 35میلیارد دلار 2⃣نفر دوم: در سال ۱۳۸۹م : 65میلیارد دلار 1⃣ نفر اول دنیا: در دهه ۵۰ : بیش از 100میلیارد دلار
😂 بیگودی های خواهر کاتبی!😐 حدودا ۱۸-۱۹ ساله بودم که حاج آقای مسجدِ محل یه شب خانوما رو جمع کرد و گفت: رزمنده ها لباس ندارن و خلاصه یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که ما انجام بدیم! من و چند تا از خواهرا که پزشکی می خوندیم، پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستانای صحرایی🏩 ما چمدونو بستیم و راهی 🚌 جنوب شدیم من تصور درستی از واقعیت جنگ 💣 نداشتم، کسی هم برای من توضیح نداده بود و این باعث شد که یه ساک دخترونه 🛍 ببندم شبیه مسافرت های دیگه و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ساک؛ یعنی بیگودی هام 😶 و چند دست لباس و کرِم دست و کلی وسایل دیگه ... غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم 🤭 یا دستمو کرم بزنم... به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم... نمیدونم چطور شد که ساک من و بقیهٔ خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی 🌪 که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه 😰 ما مبهوت به لباسامون که با باد 🌬 این ور و اون ور میرفتن نگاه می کردیم؛ برادرا افتادن دنبال لباسا 😱 و ما هم این وسط خجالت زده 😥 برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما، دلمون می خواست انکار کنیم😣 اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون وایساده بودیم 😑 بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردن که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😂 از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌😤 شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی گفت در حال کشیک بودن که این بستهء مشکوک رو پیدا کردن یه کسایی گفتن بیگودی های خواهر کاتبیه 😮 شب که همه خوابیدن، تصمیم گرفتم چال کنم 🕳 پشت بیمارستان صحرایی چند روز بعد یکی از برادرا گفت: ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم زمین رو کندیم، اینا اومده بالا گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐 و من هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم، دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا می دیدم که داره میاد سمتم🏃‍♂️ خواهر کاتبی🗣 خواهر کاتبی🗣 بیگودی هاتون… 😂😂😂😂😂 ☢ داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی یکی از امدادگران جهادگر ۸ سال دفاع مقدس 🍃🌹🍃🌸 https://eitaa.com/mahdixxv