☘ 🌷سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت بیست و دوم: تاثیر کلام ۲
✔️ راوی : مهدی فریدوند
🔸آقا که هنوز توي حياط بود آمد جلوي در.
مردي درشت #هيکل بود. با ريش و سبيل تراشيده. با ديدن چهره ما دو نفر در آن محله خيلي تعجب کرد! نگاهي به ما كرد و گفت: بفرمائيد؟! با خودم گفتم: اگر من جاي ابراهيم بودم حسابي حالش را ميگرفتم. اما ابراهيم با #آرامش هميشگي، در حالي که لبخند ميزد سلام کرد و گفت:
🔸ابراهيم هادي هستم و چند تا سؤال داشتم، براي همين مزاحم شما شدم.
آن آقا گفت: اسم شما خيلي آشناست! همين چند روزه شنيدم، فکرکنم تو سازمان بود. بازرسي سازمان، درسته؟!
ابراهيم خنديد و گفت: بله.
🔸بنده خدا خيلي دست پاچه شد. مرتب اصرار ميکرد بفرمائيد داخل. #ابراهيم گفت: خيلي ممنون، فقط چند دقيقه با شما کار داريم ومرخص ميشويم.
ابراهيم شروع به صحبت کرد. حدود يک ساعت مشغول بود، اما گذشت زمان را اصلاً حس نميکرديم.
🔸ابراهيم از همه چيز برايش گفت. از هر موردي برايش مثال زد. ميگفت:
ببين دوست عزيز، #همسر شما براي خود شماست، نه براي نمايش دادن جلوي ديگران! ميداني چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بي #حجاب شما به گناه مي افتند!
يا اينکه، وقتي شما مسئول کارمندها در اداره هستي نبايد حرفهاي #زشت يا شوخيهاي نامربوط،آن هم با کارمند زن داشته باشيد!
شما قبلاً توي رشته خودت #قهرمان بودي، اما قهرمان واقعي کسي است که جلوي کار غلط رو بگيره.
🔸بعد هم از انقلاب گفت. از #خون شهدا، از امام، از دشمنان مملکت.آن آقا هم اين حرفها را تأييد ميکرد.
ابراهيم در پايان صحبتها گفت: ببين عزيز من، اين حكم انفصال از خدمت شماست.
آقاي #رئيس يکدفعه جا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما نگاه کرد. ابراهيم لبخندي زد و نامه را پاره کرد! بعدگفت: دوست عزيز به حرفهاي من فکر کن! بعد خداحافظي کرديم. سوار موتور شديم و راه افتاديم.
🔸از سر خيابان که رد شديم نگاهي به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته و به ما نگاه ميکرد.
گفتم: آقا ابرام، خيلي قشنگ حرف زدي، روي من هم تأثير داشت. خنديد و گفت: اي بابا ما چيکار هايم. فقط خدا، همه اينها را خدا به زبانم انداخت. انشاءالله كه تأثير داشته باشد.
🔸بعد ادامه داد: مطمئن باش چيزي مثل برخورد خوب روي آدمها تأثير ندارد. مگر نخوانده اي، خدا در #قرآن به پيامبرش ميفرمايد:
اگر اخلاقت تند وخشن بود، همه از اطرافت ميرفتند. پس لااقل بايد اين رفتار #پيامبر را ياد بگيريم.
٭٭٭
🔸يکي دو ماه بعد ، از همان #فدراسيون گزارش جديد رسيد؛ جناب رئيس بسيار تغيير کرد! اخلاق و رفتارش در اداره خيلي عوض شده. حتي خانم اين آقا با حجاب به محل کار مراجعه ميکند!
ابراهيم را ديدم و گزارش را به دستش دادم. منتظرعکس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت: خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد.
اما من هيچ شکي نداشتم که #اخلاص ابراهيم تأثير خودش را گذاشته بود.
كلام #خالصانه او آقاي رئيس فدراسيون را #متحول کرد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی🕊🌹
شادی روح پاکش صلوات
🌷https://eitaa.com/mahdixxv
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🇮🇷https://eitaa.com/mahdixxv
🔰دستورالعملی که کاسب را #متحول کرد
یکی از بازاریان که از شاگردان مرحوم #شاه_آبادی
[استاد اخلاق و عرفان امام خمینی] بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان اظهار داشتند:
🟢 مقید باشید #نماز_را_در_اول_وقتش_اقامه_کنید.
هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد،
دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به #جماعت خوانده شود.
🔴 در کاسبی تان انصاف به خرج دهید،
و واقعا” اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید .
در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری #فرق_نگذارید.
همان اقل منفعت( کمترین سود) در نظرتان باشد.
🟣 از نظر #خمس ،
گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم (ع) به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را #ادا_کنید.
🟠همین فرد می افزاید:
من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید.
قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای #اذان بلند شد.
خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.
در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند.
در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند.
🔵 پس از نماز به ایشان عرض کردم:
شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.
🟤 ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم.
من از مسجد و منزل #ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم.
⚪️این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست.
📚منبع سایت گهر
https://eitaa.com/mahdixxv
🇮🇷https://eitaa.com/mahdixxv
🔰دستورالعملی که کاسب را #متحول کرد
👤یکی از بازاریان که از شاگردان مرحوم #شاه_آبادی
[استاد اخلاق و عرفان امام خمینی] بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان اظهار داشتند:
🟢 مقید باشید #نماز_را_در_اول_وقتش_اقامه_کنید.
هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد،
دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به #جماعت خوانده شود.
🔴 در کاسبی تان انصاف به خرج دهید،
و واقعا” اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید .
در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری #فرق_نگذارید.
همان اقل منفعت( کمترین سود) در نظرتان باشد.
🟣 از نظر #خمس ،
گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم (ع) به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را #ادا_کنید.
🟠همین فرد می افزاید:
من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید.
قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای #اذان بلند شد.
خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.
در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند.
در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند.
🔵 پس از نماز به ایشان عرض کردم:
شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.
🟤 ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم.
من از مسجد و منزل #ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم.
📚منبع سایت گهر