eitaa logo
محبان المهدی 1 (کانال عمومی)
2.2هزار دنبال‌کننده
48.2هزار عکس
48.4هزار ویدیو
584 فایل
سلام ،محضرکاربران بزرگوار،عرضه می دارم که به لطف الهی وبا مساعدت وهمکاری شماعزیزان گروه محبان المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایجاد گردید.دراین گروه مطالب ارزنده ،مفیدوکاربردی درکلیه زمینه ها : فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی،سیاسی،وورزشی ارائه خواهد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 🔎🔍 ✍️ : حدّ توجه به والدین و سختی‌های «والدین داری» !👌 ✍️ رفتارهای ما بطور کلی به دو دسته تقسیم میشن؛ - رفتاری که متناسب باشرایط و رفتار دیگرانه! - رفتاری که در هرشرایطی، ثابت و بدون تغییره! https://eitaa.com/mahdixxv ✘ رفتار با والدین از دسته دوم و کاملاً ثابته، بطوریکه هرگز اجازه تغییر نداریم. چهار فرمول واجب در ارتباط با والدین: • اطاعت (در صورتی که مخالف دین خدا نباشه) • رعایت کامل ادب • رعایت کامل احترام • نیکیِ خاضعانه ※ نکته اول؛ اگر دستور والدین، مخالف دستورات خداست، نباید اطاعت بشه ولی با حفظ کامل ادب واحترام. ※ نکته دوم؛ نیکی کردن به پدر و مادر، با احترام گذاشتن به اونا، کاملاً متفاوته. روش نیکی به پدر و مادر، دقیقاً مثل یه عبد، نسبت به مولاشه؛ خدمتگزاری خاضعانه. ※ نکته سوم؛ از نظر قرآن تملّق در دو حالت مجازه؛ برای خداوند/ برای پدر و مادر قرآن اینجوری شرحش میدِه؛ «بالهای ذلت را درمقابل پدر و مادرت باز کن» یعنی دربرابرشون متواضع، ذلیل و عبد باش. ※ نکته چهارم: هیچ عبادتی از رضایت والدین، بی نیازت نمیکنه. کمترین اتفاقِ ناشی از عدم رضایتشون؛ ابتلا به عقوق والدینه که هیچ عملی از «عاق والدین» پذیرفته نیست. در اینباره بیشتر باهم صحبت خواهیم کرد. https://eitaa.com/mahdixxv
: ناشکری و قهر با خدا در هنگام بلاها و مشکلات.🔥 ✍️ چند روزی بود که با خودش درگیر بود! هر روز که از مدرسه می‌آمد کمی غرغر می‌کرد و بعداز آن هم هر بار که یادش می‌آمد مسئول پایه‌شان چند وقتی است که زیاد تحویلش نمی‌گیرد، باز می‌افتاد به نق و غر... • دیشب که پدرش خانه نبود، سر شام شروع کرد به گلایه کردن، که آقای احمدی مثل قبل تحویلم نمی‌گیرد، مرا دیگر نماینده کلاس نمی‌کند و .... تا اینکه بالاخره بغضش ترکید و زد زیر گریه! • من که تا آن لحظه در سکوت خوب گوش می‌کردم، برخاستم و کنارش نشستم و دستانش را گرفتم و سرش را به سینه چسباندم! گفتم: چقدر دوستش داری؟ گفت: قبلا خیلی ولی الآن هیچی! گفتم از بی‌توجهی کسی که دوستش نداری، اینقدر ناراحتی؟ • گریه‌اش قطع شد و به فکر فرو رفت! گفتم باید بگردی و علّتش را پیدا کنی... و آنچه را که باعث شده میان شما فاصله بیفتد و دستت به سهمی که قبلا از محبتش دریافت می‌کردی دیگر نرسد را پیدا کن! مطمئن باش آن «مانع فاصله ایجاد کن» را که از میان برداری، باز به ظرف محبت او نزدیک خواهی شد. • گفت من خودم علتش را می‌دانم؛ از من انتظار اشتباهی که کردم را نداشت، آخر من در مدرسه با یکی از بچه‌های کلاس بالاتر دعوا کردم! ✘ گفتم بنظر من مسئله «خود دعوا» نیست! آن اتفاقی بود که تمام شد، او انتظار دارد علّت این دعوا و سهم خودت را از آن اتفاق کشف کنی و برای همیشه با آن ریشه در درون خودت خداحافظی کنی و از همانجا که ضعف داری قدرت بگیری! او هدفی جز «رشد و قدرت‌گیری جهان درون تو» ندارد! • سرش را به سمت صورتم برگرداند و نفس راحتی کشید و گفت؛ فهمیدم مامان! فردا درموردش با آقای احمدی صحبت می‌کنم حتماً. √ گفتم همیشه حرف زدن مشکلات را حل میکند. یادت باشد اگر میان تو و خدا شکراب شد، همینکار را بکن! هم فکر کن و ریشه‌های خطا را درون خودت پیدا کن، هم حرف بزن با خدا و بخواه این شتری که اینبار دید را دیگر نبیند 🙂. https://eitaa.com/mahdixxv 🌱🌹🌱🌹🌱
🔰🔰 : عزیزِ مادرت باش! ✍️ تقریبا ده سال پیش یک هفته‌ای مهمان ما بود در ccu. نارسایی قلبی داشت! آنقدر مهربان و آرام بود که مرکز توجه تمام پرسنل قرار گرفته بود. با اینکه بسیار مورد توجه همه ما بود و بچه‌هایش هم دائماً می‌آمدند و به او سر می‌زدند، هر که می‌آمد از او سراغ «محمدش» را می‌گرفت! محمد روزی چند بار تلفنی با بابا - که حالا عزیزکرده‌ی تمام پرستارها بود - صحبت می‌کرد، اما او دائماً چشم‌انتظار محمد بود. https://eitaa.com/mahdixxv • می‌گفت «محمد» و انگار هزار تا محمد با اشتیاق از دلش بیرون می‌آمد. کم کم داشت برایم جالب می‌شد این محمد چرا اینگونه محل عشق باباست که ... آمد، و پدر چنان در آغوشش کشید که گویی می‌خواهد او را در جانش حل کند. می‌بوییدش و به سینه می‌فشردش... و من می‌دیدم که هر لحظه آرام و آرام‌تر می‌‌شود تا جاییکه دیگر از آن بی‌تابی خبری نبود. • ساعت هفت بود و من برای نوبت داروهایش بالای تختش رفتم، دیدم چشمانش اشکی است، پرسیدم بابا محمد هم که آمد امروز، چرا دلتنگی باز؟ نگاهم کرد و گفت : خدا از این محمدها به تو عطا کند بابا ... • دیدم فرصت مناسبی است از او سؤالم را بپرسم؛ گفتم این محمد چه کرده که جای عاشق و معشوق عوض شده و اینگونه مشتاقش هستید؟ گفت : جان پدر و مادر فرزندانش هستند! روحشان می‌رود برای دردهای آنها، برای بلاها و گرفتاری‌های آنها، نکند جایی گرفتار شوند، جایی اشتباه بروند، جایی بلد نباشند در دوراهی‌های خطرناک مسیرشان را پیدا کنند... • باباجان میدانی؟ وقتی آدم پیر می‌شود دیگر توان ندارد به داد بچه‎‌ها برسدو اینجور وقتها بعضی‌ها می‌شوند «ام ابیها»ی پدر و مادرشان... فرقی نمی‌کند دختر باشند یا پسر! نه فقط درد پدر و مادر را به جان می‌خرند، که برای بقیه بچه‌ها هم مادری می‌کنند و مراقبشان هستند تا گم‌کرده راه نشوند و جایی در تلاطم مشکلات گیر نکنند. محمد من، مادر است انگار برای همه‌ی خانواده. ✘ من شبیه کسی که تازه معنای «ام ابیها» را درک کرده باشد، از کنارش بلند شدم و سراغ بیمار بعدی رفتم اما قلبم همانجا جا مانده بود... بیخود نبود که لقب «ام ابیها» مال بزرگترین بانوی عالم است. کسی که آنقدر وسیع است که می‌تواند برای «حبیب خدا» مادری کند. • با خودم فکر کردم، آیا می‌شود «ام ابیها»ی اهل بیت علیهم‌السلام شد؟ آیا ممکن است کسی «ام ابیها»ی امام زمانش باشد؟ حتماً می‌شود، حتماًااا... کسی که بی‌توقع می‌دود تا دغدغه‌های آنان را به ثمر برساند و در این راه برای تمام فرزندان اهل بیت علیهم‌السلام هم نگران است و هم بقدر وسعش گره از کارشان باز می‌کند! •چه مرد عجیبی بود این بابای عزیزکرده‌ی بخش ما، همه‌ی حرفهایش برایم روزنه‌ای بود به سمت نور... اما این حرفش نورٌ علیٰ نور بود. https://eitaa.com/mahdixxv
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبری: اتهام «تندروی»، ترفند دشمن برای تضعیف جبهه‌ی انقلاب است! 💬 : ۱• نکته کلیدی تشخیص «تندرو» از «انقلابی» ۲• انحرافِ ایجاد شده توسط جریان «نفاق» در جامعه ۳• موضع‌گیری درست در برابر جریان نفاق 🌤🤲 ┅═✾🍃 ⃟ ⃟🌹 ⃟ ⃟🍃✾═┅ ‎‎  https://eitaa.com/mahdixxv