در انتهایِ آخرین نامه‌اش به او نوشت؛ قطار می‌رود تو می‌روی و در پایان تمام ایستگاه می‌روند و من چقدر ساده‌ام،که سال‌های سال در انتظارِ تو؛ کنار این قطار رفته ایستاده‌ام و همچنان به نرده‌های ایستگاه رفته تکیه داده‌ام. من‌ غصه‌‌یِ فراق‌ تو را‌ در میانِ قلبِ کوچکم خاک‌ کردم،حاصل‌ چه‌ شد؟جوانه‌ زدی‌ و‌ از‌ قبل‌ بیشتر‌ رشد‌ کردی🌱

و عزیزم، غم‌هایت بوسیدن دارد...

دیشب که نمی‌دانستم برای کدام یک از دردهایم گریه کنم،کلی خندیدم - صادق هدایت

- از لحاظ روحی نیاز دارم . . به رانندگی بدون مقصد تو جاد‌ه‌ای که از وسط جنگل رد میشه ، قدم زدن تو ساحل در حالی که باد از لای موهام رد میشه ، اون آهنگ شاده پلی بشه که یه روزی با تو گوش دادم و‌ خنده های از ته دل ؛ و مقداری هم شلیل :)

بی‌قرارت گشتمُ می‌خواهمت دیوانه‌وا صبر را با آدمِ دیوانه اصلا کار نیست!

امن ترین پناه گاه . . . !🫂

شما را شجریان خوانده! شما را پور ناظری نواخته! شما را مولانا سروده! شما را فرشچیان کشیده! شما را شاملو نوشته! جز این ها باقیِ هنرمندان جهان ، در وصف شما عاجز مانده اند...

در قلبم، کتابخانه‌ایست متروک. وَ شما آخرین کتابی که خواندمش!

بماند‌که‌چشمان‌او‌زیادی‌زیباست‌‌..

- انگار با تموم وجود به روحم هزاران بار چاقو زدن ؛ انگار میخوام داد بزنم ولی لبامو بهم دوختن ، انگار دارم رو شیشه خورده راه میرم ‌، انگار دست و پامو بی حس کردن و من توان حرکت دادنشونو ندارم ؛ انگار که گیج و منگ باشم ولی مجبور باشم چشامو باز نگه دارم ، انگار روحم مرده باشه ولی جسمم . . مجبور باشه ادای زنده بودنو در بیاره !

از ته دلم امیدوارم هیچوقت این متن ُ درک نکنی عزیزدلم :

یکی از اولین مواردی که بعد از فوت یکی از عزیزانت آزارت میده ، بی تفاوتی و کرختی دنیا نسبت به این فاجعه‌ست دنیا باید به احترامش می‌ایستاد ، لااقل چند روز اما نه ، شب همه‌ی چراغ‌ها روشن میشه ، صبح خاک‌سپاری ساعت ها زنگ میزنن بچه ها دنبال مقنعه‌ی مدرسه‌شون میگردن همسایۀ طبقه پایین گلایه میکنه که چرا راه‌پله‌ها تمیز نیست صفِ نونوایی از همیشه شلوغ‌ تره و دست‌فروش که نزدیک بازار بساط کرده حتی حاضر نیست ده درصد رویِ قیمتاش تخفیف بده طوری ك انگار یادش رفته دنیا دو روزه ، وقتی مهمون های مشکی پوش از خونت میرن همه‌ی دنیا تورو با سوگ بزرگت تنها میزاره!💔