مَهدیآ؛
شما را شجریان خوانده! شما را پور ناظری نواخته! شما را مولانا سروده! شما را فرشچیان کشیده! شما را شا
بماندکهچشماناوزیادیزیباست..
- انگار با تموم وجود به روحم هزاران بار چاقو زدن ؛ انگار میخوام داد بزنم ولی لبامو بهم دوختن ، انگار دارم رو شیشه خورده راه میرم ، انگار دست و پامو بی حس کردن و من توان حرکت دادنشونو ندارم ؛ انگار که گیج و منگ باشم ولی مجبور باشم چشامو باز نگه دارم ، انگار روحم مرده باشه ولی جسمم . . مجبور باشه ادای زنده بودنو در بیاره !
مَهدیآ؛
از ته دلم امیدوارم هیچوقت این متن ُ درک نکنی عزیزدلم :
یکی از اولین مواردی که بعد از فوت یکی از عزیزانت آزارت میده ، بی تفاوتی و کرختی دنیا نسبت به این فاجعهست دنیا باید به احترامش میایستاد ، لااقل چند روز اما نه ، شب همهی چراغها روشن میشه ، صبح خاکسپاری ساعت ها زنگ میزنن بچه ها دنبال مقنعهی مدرسهشون میگردن همسایۀ طبقه پایین گلایه میکنه که چرا راهپلهها تمیز نیست صفِ نونوایی از همیشه شلوغ تره و دستفروش که نزدیک بازار بساط کرده حتی حاضر نیست ده درصد رویِ قیمتاش تخفیف بده طوری ك انگار یادش رفته دنیا دو روزه ، وقتی مهمون های مشکی پوش از خونت میرن همهی دنیا تورو با سوگ بزرگت تنها میزاره!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریبان گیر شد . . . !🖤
تا حالا شده دلتون برای خود قدیمیتون که شور و اشتیاق بیشتری داشت تنگ بشه؟
منم همینطور؛
- میدونی اومدن تو، بعد کلی دلتنگی چه حس و حالی داره؟
"انگار مشقامو یادم رفته بوده بنویسم و صبح که پا شدم با کلی برف مواجه شدم ؛ انگار تو تاکسی نشستم وَ همون موقع اهنگ خوانندهی ِمورد ِعلاقم پِلی شده ؛ انگار دلم نمیخواسته برم سرِ یه قراری و خود به خود کنسل شده ؛ انگار تو بی حوصلِگیم پستچی غیرِ منتظر یه نامه از یه عزیزی آورده انگار کاپشنمو از چمدون در آوردم و تو جیبش پول پیدا کردم ؛ انگار اخرین مدلِ آیفونو تو یک قرعه کشی برنده شدم ، انگار از خواب که بیدار میشم کلی پیتزا و کِرانچی جلومِه . .
اینا فقط توصیف بود ، حس داشتنِ تو درک نشدنیه!
زمان تسکین دهنده نیست شاید دیگر هر روز اشک از چشمانت سرازیر نشود امّا دردش همچنان باقیست ...