#السّلام_علیک_یا_سید_الساجدین_ع
#بازنشر
زده تقدیرِ او رَقم، شب و باران تمامِ عمر...
وشرر-واژه هایِ سرخِ زِ طوفان تمامِ عمر...
تبِ چشمانِ او نوشته به هر گوشه ای زِ غم،
تنِ بی سر...وَ بی کَفن...لبِ عطشان تمامِ عمر...
و به زندانِ جنسِ از جُورِ مُستکبرانِ دد،
دلِ پر خون سروده از تنِ عریان تمامِ عمر...
شبِ او شد سُجودِ اشک و غزل° گریه هایِ خون،
شبِ ماتم نشد چرا، شبِ پایان تمامِ عمر...
شده میدان و قتلِگه، شده مَعجر و خیمه...آه،
شبِ مرثیه هایِ هر دَم و اَفشان تمامِ عمر...
غمِ سنگینِ او به دوش و چو کوهی که میکشد،
و نشد هرگزش زمین، سَرِ سامان تمامِ عمر...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
دد :سگ وحشی
۴۹
#السّلام_علیک_یابقیه_الله_فی_ارضه_عج
#باز_نشر
سیاوش گونه دل بردے از این رودابه دل ...آرے!
منم سر لشگرِ جا مانده از یک عشقِ مختارے؛
به شلّاقے ترین باران، چو برگے مےخورم هردم،
زِ کوبنده ترین طوفان، هزاران ضربه ےِ کارے؛
تنِ عریانِ بیدِ باغِ من دارد سماجت ...هے،
نمےفهمد زمستان را و رنجِ ذلت و خوارے؛
به هر شب مےکند شیون، قفس را مرغِ دریایے،
تو از پروازِ آزادے، شب و دریا، خبردارے...؟
چو قیسے رفته نادیده، دلم بےتاب دیدارست،
چو شوق غنچه اےازگل، ولےمحصورِ صد خارے؛
تبِ دلتنگےِ ما را، به جز مرگ آخرِ سر نیست،
بگو مےآید آن یوسف، شبے با بیرقِ یارے...
(مهدیــه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۵۰
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#باز_نشر
"یخ کرده ام اما نه از سوز زمستان
اما نه از شب پرسه های زیر باران"
گنجشک روی بام هرخانه نشینم
گنجشک بی تابی ز شام تیره، ترسان
بی تو کجا آسوده خاطر پر گدازم
بیدِ دلم هر آینه از باد لرزان
خالیست هر باغ بهاری از شکفتن
پای کویری بردل هر باغ، رقصان
گویی جهان° شمس رُخت را بی قرار است
گویی نبودت بر سیاهی داده فرمان
'فصل بهارم، کاو نویدش بوده باران'
"یخ کرده ام اما نه از سوز زمستان"
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۱
#عارفانه
#باز_نشر
من سالک شبهای فراقم...یارب!
درظلمتِ شب پیِ چراغم...یارب!
نوری بده بردلم،که تا بشناسم...
هستی ومن ازتوبی سراغم...یارب!
(مهدیه-گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۲
#بااحترام_تقدیم_به_همسران_وماداران_والامقام_جانبازان
#باز_نشر
درپیش چشمانم گلی درخانه پرپرمیشود؛
گاهی برایم واقعه،تفسیرِاخگر°میشود...
آیینه را ازهرطرف،صیقل دهم هرروزوشب
شرجی ترین تصویرِمات اندر برابرمیشود...
گاهی خیالی ساده از اردیبهشت خانهام
سهم نبودِ آفتابِ گرمِ معبر میشود...
ساحل معمایی شده!،هرموج "خیزِ" زندگی!
درپیش چشمانم به صخره،سَدِ بندرمیشود'
آزارگل رادر پناهِ خارِ ماتم دیده ای!!
آیاچنین احساسِ من،پاپیچ ِ دلبرمیشود؟!
درهم کشدهرصاعقه آغوش "شمع مرده را"
دریک هیاهویی که طوفانی و آذر میشود؛
باآنکه مثل لاله ها،خون جگردارم ولی،
زهرغمت نوشِ شبِ ساقی وساغرمیشود...
درپیش چشمان من اینک میشود پرپرگلی
درفصل زردی انعکاسِ اشکِ مادر میشود...
(مهدیه_گودرزی)
***
اخگر:بارقه،پاره های آتش
آذر:آتش،نار
@mahdiyegoodarzi
۵۳
#شکوایه
#باز_نشر
میان جمع زیبا روی گل زار
مداوم میشوم هم صحبت خار
به هرکه میکنم خوبی چنان تیغ
تشکر میکند با زخم بسیار
خوشا آنکس که دارد همنشینی
به وقت درد تنهایی و تیمار
نه چون من کز بد ایّام انگار
درختی بی کسم، بی برگ و بی بار
خوشا آندم مثال زندگی، مرگ
بُوَد دست خودِ آدم، نه اجبار
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۴—
#شکوایه
#باز_نشر
👒در شهرِ شما خانه ےِ کوچک دارم...
👒دردانه دلے مثلِ عروسک دارم...
👒تنهاست دلم،...همدمِ آیینه ےِ شعر،
👒هر شب غزلی، مشقِ چکاوک دارم...
👒داغم...چو پری سوخته ام... آتش گَرد...
👒پروانه ترین زخمه ےِ توتک دارم...
👒با هر سخن از دفترِ من اشک روان،
👒صد قطره ےِ خون گوشه ےِ ناوک دارم...
👒در جمعم و غربت به دل از سنگ دلی،
👒هستم...نه ولی نقشِ مترسک دارم...
👒غرقم به غم ای خلق کجا هست غریق؟
👒در آدمیت° داریِ تان، شک دارم؛
(مهدیـه-گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
●●●●●●
زخمه:وسیله ایی کوچک برای نواختن تار
ناوک:چشم
توتک:نی لبک(نوعی ساز)
چکاوک:مرغکی بزرگترازگنجشک باآوازی خوش ولطیف
۵۵
#عاشقانه
#باز_نشر
عمری دل من،از نگهی مست،غزل گفت
از نازترین،زهرترین،چشم عسل گفت
آسوده نبوده،به تمنا بنشینید
بر آنکه جدا راهش از آن روز ازل گفت
محبوب نبودم و به چشمان من انگار
چشم تو چنان عایشه یک جنگ جمل گفت
نادیده ترین عشق اهورایی قرنم
کیهان به منظومه ز یک عشق ثقل گفت
سخت است بدانی که به صبرت نشود باز
عشقی که گره بر یدِ هر مرد عمل گفت
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۶
#عاشقانه
#باز_نشر
ازهرچه بگویم شعر، لب های تو را... اصلاً ...
زیبایی چشمت نیست ،در قافیه ها ...اصلا...
برهم بزنی پلکی،ماهم به خسوف آید
گیردنفس خورشیدو ,ثانیه ها ... اصلا ...
این زاویه ی دورِ،عرش از بغل فرشم
چشم تو وشعرم چون این زوایه ها... اصلا...
وصف غزل چشمت ، بیرون ز حَدِ شعرم
سنگین شده برشعری وآریه ها ... اصلا...
هرشاعرچشم تو،تکفیری و مرتدشد
تو مذهب شعر من،پس حاشیه ها ...اصلا ...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۷-
#عاشقانه
#باز_نشر
دردمن شایدشبیه مردم دیگرنباشد
زندگی شایدبرای نخلک بی سر نباشد
مرگ تدریجی یک خاموشی دور از تپش،من
شاید اما چون منی درگیراین باور نباشد
مثل مرده ایستاده روح من بالای تابوت
خانه ایی تنهاتراز سرداب خاکسترنباشد
سخت گفته ام ،ولی درکش برایت ممکن است
چیزی اندازه ی عشقی تیز، ویرانگر نباشد
آسمانی که نبودم،درزمین هم بی نشان
ازوجودم چندبیتی مختصر،دیگر نباشد
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۵۸
#عارفانه
#باز_نشر
🍃من درد بروےِ درد را مےفهمم...
🌼در عشق، تبِ نبرد را مےفهمم...
🍃من داغتر از هزار خورشید...ولی!
🌼در حنجره آهِ سرد را مےفهمم...
(مهدیـه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۵۹_
#شاعرانه
#باز_نشر
شاعرے 🌸حـسِّ عجیبےست
که عاشــ🦋ـــق دارد...
عشقــــ🌹ـــ° باشعـر و غـزل،
روحِ موافــــق دارد...
هرکسے باسُخنِ عشقــــ❤️ــــ°
به طــــنّازِِ دلـــش،
درخـــــــفا، مشقــــِ شــــ🌟ـبِ شعــرِ
شقایـــــــــ🌸ــق دارد...
(مهدیـه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۶۰_
#عاشقانه
#باز_نشر
هرشب به کناری"تک وتنها"به تو مشغولم؛
دربندِ هزار واژه ناگفته یِ مجهولم؛
دردم به غزلهای غمت قافیه میگردد...
من گریه یِ پاییزیِ هرمصرعِ "مسلولم"*
(مهدیه_گودرزی)
☆☆☆☆☆☆
مسلول:شمشیر برهنه برکشیده شده
@mahdiyegoodarzi
۶۱_
#عاشقانه
#باز_نشر
من به چشـــــــــ🌼ــمانِ تو معتــادم و...
افســـــوس که نیــست...🎍
مرکزِ ترکِ تـــــــ💛ـــو و
شعــــ🦋ــرِ شبـــ و روزِ مــــــرا....
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۶۲_
#شکوایه
#باز_نشر
مـن غریـــــــ🍂ـــبم آشنـایانم
به فـریادم رسـید...😔
غــــــ🍁ـــربتِ چشـمم
به صـدگـونه غــــــــ☔️ــزل فریـاد شـد....
(مهدیـه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۶۳_
#باز_نشر
🍂من تــظاهـر مےکنم
با خنده خوشــحالم...ولی!😔
دردِ صـدها زخـمِ پنـــــ💔ــهانم
به لبخـندم ببـین....🌾
(مهدیــه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۶۴_