eitaa logo
💦بُغضِ عشق💦
818 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
434 ویدیو
21 فایل
❁﷽❁ ♥️ عــــاشقانه مـــذهــبے ♥️ ✾ ✒نوشــــــته هایے کہ از دل مـــی آید.. ✾ ارتباط بامدیر: @Aghaghiya 💚 ❥ مُحَــبَّـتـاتـون ❥ @mohbbatatoon 🍃 تبلیغـــات وتبادل ادمینے: @tablighateboghzeeshgh 🌼
مشاهده در ایتا
دانلود
وسط معرکه ی بودن و رفتن...آیا؟ دل غمبار و نم اشک مرا هم دیدی؟! 💔😞 @ (مهدیه_گودرزی ) @mahdiyegoodarzi -
آتش عشق، به صد گونه خطا می ارزد مَرَض عشق،به داروی شفا می ارزد بارها توبه کنی وشکنی در ره عشق اشتیاق تو به این گونه وفا می ارزد بخودت زهردهی،زُهدعبادت بچشی به وصالش میِ این جام جفا می ارزد پروبال هوست سخت ببندی چواسیر این اسارت به بسی نفس رها می ارزد سخت بالا بروی،سهل بیفتی ز دو پا کوه پیمایی این قاف بلا می ارزد مِحنت ازجورفلک،آدم وشیطان بکشی غم یک روزه ی عشق،عمرصفا می ارزد برکن این دل ز زمین،پهنه ی بالا بنگر فارغ از ارض فنا،عرش سماء می ارزد (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۰-
گــاه عشــــــ💔ـق و دلــ چنـــــان درگیــــرِ با مــن مےشـونـد💦 کـه میـــــان دوئـــــــ⚔ـلے باخـــود، گلولــــــه مےخـــــورم...⚰ (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۱_
بـراے قلبِــ💔ــ تنــــــها مـــےنویــــــسم...📝 تمــــــامِ مشـــــقِ شعـــرِ🌾 هـــرشبـــ🌙ـم را... (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۲_
❤️🍃 🌸من براےِ با تو بودن، صاف و ساده مےشوم؛ 🌸با سلام و صبح بخیرت پر افاده مےشوم؛ 🌸چایےو میزے، نگاهت روبه رویم_وا عجب! 🌸در کنارت دائماً من بے اراده مےشوم؛ 🌸با پیام و شعرِ کوتاهے زِ سمتِ چشمِ تو، 🌸مستِ عشق شعرهاےِ پر زِ باده مےشوم؛ 🌸دوریت هر چندکوته ،چند ساعت صبح و عصر 🌸دیده ےِ دلتنگے ام را رو به جادّه مےشوم؛ 🌸عشق را مےپرورم در کارهاےِ منزل و، 🌸با غذاےِ گرمِ عشقت، عشق زاده مےشوم؛ 🌸منتظر خواهم نشست از در درآیے مهربان، 🌸وقت برگشتت چوسرباز، ایستاده مےشوم؛ 🌸من براےِ تو، تو هم بهرِ منے تا به ابد، 🌸من کنارِ چون تویے، یک خانواده مےشوم؛ (مهدیــه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۳_
🌿نه زبان گفت غم عمر مرا در پسِ شعر 🌹و نه گوش کسے آمد به غزلخوانےمن 🌿من همان شاعرِ پر حرف بدونِ سخنم 🌹نیست آزاده تر از این دلِ زندانےِ من (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۴_
😔 🌿خسته زِ غمِ خویشم و نالان به بَرِ شعر 🌿همدم که ندارم بجز چشم ترِ شعر 🌿درخون تپیده دل و جان ، گوشه ےِ مژگان 🌿دیریست که آتش زده غم, بر جگرِ شعر 🌿از بغض گلو و نگه آسےِ این زن 🌿کس°-حال نپرسید و نیامد، خبرِ شعر 🌿برگِرد خودم، گرد در و پنجره ، دیوار 🌿مےرقصم و آتش به تنِ شاه پرِ شعر 🌿از خود که برون آیم و آیینه زنم نقش 🌿در خود شکند، چهره ےِ دور از ثمرِ شعر 🌿زردست بهاری که نویدش شده باران 🌿بیمار خزانیم و غمِ 🍃مُنتَظَرِ🍃 شعر 🌿این قصّه که گویے به غزل داده غمش را 🌿شرحےست زِ اشعار غریبِ شررِ شعر (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۵_
گاه آنقدری به خنده میشوم محتاج که، طرح لبخند خودم در آینه شادم کند... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۶
🌷از تو پُرست خانه ، حتّے اگر نباشے؛ 🌷حتّے بقدرِ اشکے، بر چشمِ تر نباشے؛ 🕊عمرےگذشت و چشمم ،خشکید از برایت، 🕊حتّے براےِ یک بار، در قابِ در نباشے؛ 🌷بر چشمِ خالیم از، لطفِ خودت نظر کن، 🌷حتّے بقدرِ خوابے ، در یک نظر نباشے؛ 🕊حلّاجیِّت نمودند، آه اےعصاےِ پیرے، 🕊اےکاش من بمیرم، بےدست و سر نباشے؛ 🌷عشقِ سمائےِ تو، آتش به خرمنم زد، 🌷کردم دعا شبانه، بےبال و پر نباشے؛ 🕊بر دست ها روانه ، تنها مرادم آمد، 🕊خوبست جانِ مادر ، اینکه سفر نباشے؛ (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۷_
از تیرِ به چشمانِ تو مَشکت شده پر خون... دستت نَرِسد خاک ، ببوسد مَهِ حیدر... ارباب کمرخم ، ز سر اسب زمین خورد، زینب زده فریاد که وای از علی اصغر... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۸
مُحتشم شعری بخوان،ماهِ مُحرَّم می رسد... ماهِ قربانیِ با خونِ مُکرَّم می رسد... ماهِ ماتم،نوحه هایی ازِ جفایی ناتمام، ماه پیروزیِ بر کُفرِ مُسلَّم می رسد... ماهِ ایثاری زِ جان،عشقِ به لیلایی ترین، ماهِ قدّوسی ترین عشقِ مُعظَّم می رسد... ماهِ اشکانی دمادم که شود جاری زِ خون، مُحتشم مرثیّه گو،دردِ مُجسَّم می رسد... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ ● قدّوس:ازنام های خداوند ● مصرعِ۷:اشاره به قتیل العبرات ●مجسّم:تصویرشده،آشکارشده ۱۹
برخیزوبیا،رقص کنان،تیغ بدست باریکترازموی شما،گردنِ مست این خنجرزهرگونه ی چشمانت یک روز رفیق،روزدگردشمن هست (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۰
🦋 باز براےعاشقے ، گریه جواب مےشود ساده ترین نمادِ عشق، اشک و عذاب ميشود 🍃 🦋🍃 گاه گلایه مےکنم، گاه تلاشِ بےثمر نزدِ شما هر آنچه هست، کارِ ثواب مےشود 🍃🦋🍃 بر سرِ قله هاےِغم، جا زده ام مثالِ سنگ طالبِ عشق تو زِ درد، سنگِ مذاب مےشود 🍃 🦋🍃 شیره ےِجان آدمے، پیش کِشت شد از ازل در رهِ تو دلِ جوان، کهنه°_ شباب مےشود 🍃🦋🍃 عشقِ تو از دمِ ازل، بر دلِ عاشقان نشست وصفِ تو خارج از هزار متن ِکتاب مےشود 🍃🦋🍃 (مهدیــه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۲۱_
شبیه شعرهای من نبودی،لیک فهمیدی به چشمان‌ توبسته دل،دخیل آرزومندی چه آلودست دستانی که بالامیبرم امّا به فصل چیدنت بردست کوته ره نمیبندی چگونه میشودکوچی چنین بی باروبی زنگار کزین فانی به آن باقی رهی تنهابه سربندی به رازگریه های صبح آدینه خورم سوگند توباآیینه پیوستی،که چون آیینه میخندی دلم آشوب وچشمم گرم وگریان است درهردم خدایاقسمتم گردان،چنین عکسی ولبخندی (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۲—
هدایت شده از 
علیک یارقیّه بنت الحسین(ع) سه ساله دختری ازسلب خاتم(ص) ندیده مثل او فرزندآدم دودست کوچکش باب الحوائج.. مثال مادرش بانوی عالم... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۳
جایِ بازی بِدَوَم هر طرفِ میدان را... آتشی سوخته مَعجر، سر و هم دامان را... سَرِ من میشکند،نیست مرا آغوشی، پدرم کو که ببیند نِگهی حیران را... من عمویم یَلِ هاشم نسبی از حیدر، کو عمویم که کند سینه سپر طفلان را؟؟ دستِ سیلیِ سنان کرده دوچشمم کم سو، خونِ گوشم بچکد هر قدمِ نالان را... لبِ اصغر نه دگر شیر بخواهد...آری، خون و خورشید کند سیر لبِ سوزان را... نیزه، شمشیر وسپر،.. تیر و گودالی پر خون، و نِشان می دهدم دستِ کسی، عریان را... تنِ من پر شده از خِیزر و از آبله ها، چوب وشلّاق زده پایِ منِ لنگان را... سر به نیزه ست...پریشان شده می رقصد مو، لبِ عطشانِ پدر خنده زند گریان را... کُنجِ ویرانه نشستم شبِ غم، تاریکی، عمّه را کو؟...چه کنم وحشتِ این ویران را... با لگد صبح کنم بعدِ تو هر شامم را، نه دگر نیست مرا ناز و لَبی خندان را... نه علی اکبر و قاسم، نه عمویی...غُربت!! کرده آسی دلِ پُر غصِّه یِ بی سامان را... آب ویک سینه ی پُر شیر...بگرید مادر، اصغرم کو که دهم شیر لبِ عطشان را... ای خوشا دربِزند کُنجِ نَمورم بابا، تشتِ سر داده فروغی دلِ در زندان را... نوحه گویت شده ام، مرثیّه می خوانم لیک، ندهد لُکنتِ از ترس،...صدا ترسان را... خسته ام، خواب گرفته ست مرا، میبینم،، پدرم، اصغر و اکبر...صَفی از یاران را... میلِ رفتن به سَرَم،...رفتنِ من آسان نیست،، چاره ای عمّه خدایا بُکند جانان را... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۴_
هدایت شده از 
تقدیم به همسران شهدای مدافع حرم سهمِ من دنیایِ ویرانِ بدونِ تو نبود... یک دلِ آماجِ طوفانِ بدونِ تو نبود... سهمِ من دستانِ سردِ یک زمستانِ غریب، باغِ خشک وتارو لرزانِ بدونِ تو نبود... یک پلاک و تکّه هایِ استخوان والبسه، یک وجب خاکِ بیابانِ بدونِ تو نبود... با تو این دل درمیانِ خاکِ قبرت جا گرفت، زنده ایی در خطِّ پایانِ بدونِ تو نبود... پیشِ من می ماندی ای عشقم اگرچندین صباح، شعرِ تلخم رویِ ایوانِ بدونِ تو نبود..‌. (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۵
🌸عشق یک دنیای دیگر را نشانم داده است 🌸شورِ شیرین...جانِ تازه...بر روانم داده است 🌸مست می‌گردد نگاهم با خیالِ بودنش 🌸خلوتم را باخودش جمعِ نهانم داده است 🌸سِحر شور انگیز مستانه حضورِ روشنش 🌸نورِ امیدی براین قلبِ خزانم داده است 🌸در سکوتِ زنگ‌ دارِ انزوایِ مفردم 🌸طعمِ شیرینِ غزل را بر زبانم داده است 🌸عاشقی با تو اگر چه سخت و جان فرسا بُود 🌸یک دم عیسی به جسمِ مرده_جانم داده است (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۶_
زِ عشقش کسی پُر کند جامِ دل را، زِ زنجیرِ نفسش رها می کند او... چو حُرّی که شد مستِ از باده یِ نور، به تشنه شرابش عطا می کند او.. (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۷
هدایت شده از 
عاشق نشدی،از دل تنگت خبری نیست من معتقدم بی خبران را خطری نیست نه خون دلی،اشکی ونه حسرت وآهی در سنگدلان میل و سرِ دردِسری نیست (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۸
هدایت شده از 
چو بغضی می کشی مارا به سمت جاده های شب نسوزد چون دل عاشق کسی درشعله های تب پر از آوای وحشیِ هزاران مرغ دریایم سکوتم رانَدم اما،به گریه های بی سبب غریو هلهله ی مردمان هور و کارونم غرور از پا نیندازد زنان خطّه ی عرب چو مردادی ترین ظهر جنوب پهنه ی بندر ز نخل شعر من چیده هزاران خوشه ی رطّب به عشقی که نگویم راز سر بر مُهرِ او را فاش به چشمم دیدم این دنیا، عذاب نارِ بولهب (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۲۹
مادرم ،عاشق، ولی عاشق ترم من بر حسین... هم چو سقّا میکنم جانانِ خود قربانِ او... هر دوفرزندم فدایِ تار مویی از حسین... ماه ومهتابم نَیَرزد شمسِ جان تابانِ او... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi 30
هدایت شده از 
علیک یااباعبدالله الحسین(ع) قلبم از پیله ی تنگ و قفسش سوخته است هر شب جمعه نگاهم به حرم دوخته است اشک آذوقه ی آن ره که توانم را نیست اشک هم عشق_حسین( ع)_دردلش اندوخته است شمعدان و مه و پروانه و شب ، بینیدم منم آن سوخته دل ، کز جگر افروخته است پاکبازی به سر و دست و جوان دادن بود عشق شیدایی محضش ز تو آموخته است (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۳۱
(‌ع)🍃 می روم ،که گریه هایِ کودکانه را بس است... کُنجِ خیمه...خنده های فاتحانه را بس است... می روم که سینه را سِپر کنم به جانِ یار، پا و چکمه، ضربه های ظالمانه را بس است... می روم چو قاسمی دلیر سویِ رزمِ حق، رویِ سینه آن نگاهِ جابرانه را بس است... یکّه تازِ لشگری شوم به قتلِگاهِ عشق، رقصِ چوب و سوت و دستِ شادمانه را بس است... بر لبانِ شمرِ یاوه گو زنم سکوتِ خون، ِ مو به مُشت و طعنه های عامدانه را بس است... ننگ باد زندگیِ تحتِ امرِ سگ صفت، عصرِ کفر و شرک و ظلمِ جاهلانه را بس است... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۳۲