#شکوایه #باز_نشر در میان مردم ما راه رفتن مشکل است هرکه را دیدم به زنجیر هزار ابلیس بُوَد سخت باشد گر بگویی آدمی را آدمی ظاهرش آدم، دلش سنگی ، چنان تندیس بُوَد مُتَحِدُ الصَفِّ به هر وعده نماز واجبند هرکه در خود زاهدی یا راهبی قدّیس بُوَد مخملی مرد فضائل میشود در جمعِ حرف هرکه را یک منبری یامکتبی تدریس بُوَد درمیان این جماعت پیروِ مذهب چه سخت زآنکه شرِّ آدمی جاذب چو مغناطیس بُوَد اینکه میگویم نه درباب همه صادق،که نه اندکی چون دُرّ قحط و ،سروِ در پردیس بُوَد (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۴۸

#شکوایه #باز_نشر میان جمع زیبا روی گل زار مداوم میشوم هم صحبت خار به هرکه میکنم خوبی چنان تیغ تشکر میکند با زخم بسیار خوشا آنکس که دارد همنشینی به وقت درد تنهایی و تیمار نه چون من کز بد ایّام انگار درختی بی کسم، بی برگ و بی بار خوشا آندم مثال زندگی، مرگ بُوَد دست خودِ آدم، نه اجبار (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۵۴—

#شکوایه #باز_نشر 👒در شهرِ شما خانه ےِ کوچک دارم... 👒دردانه دلے مثلِ عروسک دارم... 👒تنهاست دلم،...همدمِ آیینه ےِ شعر، 👒هر شب غزلی، مشقِ چکاوک دارم... 👒داغم...چو پری سوخته ام... آتش گَرد... 👒پروانه ترین زخمه ےِ توتک دارم... 👒با هر سخن از دفترِ من اشک روان، 👒صد قطره ےِ خون گوشه ےِ ناوک دارم... 👒در جمعم و غربت به دل از سنگ دلی، 👒هستم...نه ولی نقشِ مترسک دارم... 👒غرقم به غم ای خلق کجا هست غریق؟ 👒در آدمیت° داریِ تان، شک دارم؛ (مهدیـه-گودرزے) @mahdiyegoodarzi ●●●●●● زخمه:وسیله ایی کوچک برای نواختن تار ناوک:چشم توتک:نی لبک(نوعی ساز) چکاوک:مرغکی بزرگترازگنجشک باآوازی خوش ولطیف ۵۵

#شکوایه #باز_نشر مـن غریـــــــ🍂ـــبم آشنـایانم به فـریادم رسـید...😔 غــــــ🍁ـــربتِ چشـمم به صـدگـونه غــــــــ☔️ــزل فریـاد شـد.... (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۶۳_

#شکوایه #باز_نشر با شعرنشدحرف دلت رابزنی بس کن دل ازاین شمایل پیر°زنی قدرت که سکوت ومصلحت بینی نیست ازگریه ی پنهان نشوی شیر°زنی (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۹۷

#شکوایه #باز_نشر مانده این دل درمیان آشنایان ناشناس اندراین سیل هیاهوی زمین تنهاچرا؟ (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۱۵

#شکوایه #باز_نشر میان جمع زیبا روی گل زار مداوم میشوم هم صحبت خار به هرکه میکنم خوبی چنان تیغ تشکر میکند با زخم بسیار خوشا آنکس که دارد همنشینی به وقت درد تنهایی و تیمار نه چون من کز بد ایّام انگار درختی بی کسم، بی برگ و بی بار خوشا آندم مثال زندگی، مرگ بُوَد دست خودِ آدم، نه اجبار (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۵۴

#شکوایه #باز_نشر درشهرشما خانه ی کوچک دارم دردانه دلی مثل عروسک دارم تنهاست دلم،همدم آیینه ی شعر؛ هرشب غزلی،مشق چکاوک دارم داغم،چو پری سوخته ام، آتش گَرد... پروانه ترین زخمه ی توتک دارم... باهرقلم ازدفترمن،" هاله ی اشک" صدقطره ی خون گوشه ی ناوک دارم' درجمعم و غربت به دل از سنگ دلی... هستم...نه ولی نقش مترسک دارم غرقم به غم ای خلق کجاهست غریق؟ درآدمیت° داریِ تان ،شک دارم؛ (مهدیه-گودرزی) @mahdiyegoodarzi ●●●●●● زخمه:وسیله ایی کوچک برای نواختن تار ناوک:چشم توتک:نی لبک(نوعی ساز) چکاوک:مرغکی بزرگترازگنجشک باآوازی خوش ولطیف ۵۵

#شکوایه #تنهایی😔 کسی را نیست همدم تا بگویم شرحِ احوالم، که دردم در دلم انبار شد...سوزاند و پیرم کرد؛ پُر از بُغضم؛نفیرم هق هقِ پنهانِ صدشعرست، غمِ دنیا درونِ شعرها حبس و اسیرم کرد؛ لگدکوبست این دل همچوفرش ازبی محلّی ها، که چون قالیچه یِ کرمان نفیس وکم نظیرم کرد؛ چوفاضل بی سرو سامان وچون قیصرترک دارم، وچون سهراب عشقی لایه لایه گوشه گیرم کرد؛ کشیدم قد...نفهمیدم چه دردی میکشد شاعر، که تنهایی به شاعر پیشگی اش ناگُزیرم کرد؛ گدایم با قلم_آری_محبّت را طلب دارم، مرا دریاب معبودم،...زمینت سیرِ سیرم کرد؛ (مهدیه_گودرزی) (بداهه_۴دی۹۸) @mahdiyegoodarzi ۲۱۹

#شکوایه #باز_نشر در میان مردم ما راه رفتن مشکل است هرکه را دیدم به زنجیر هزار ابلیس بُوَد سخت باشد گر بگویی آدمی را آدمی ظاهرش آدم، دلش سنگی ، چنان تندیس بُوَد مُتَحِدُ الصَفِّ به هر وعده نماز واجبند هرکه در خود زاهدی یا راهبی قدّیس بُوَد مخملی مرد فضائل میشود در جمعِ حرف هرکه را یک منبری یامکتبی تدریس بُوَد درمیان این جماعت پیروِ مذهب چه سخت زآنکه شرِّ آدمی جاذب چو مغناطیس بُوَد اینکه میگویم نه درباب همه صادق،که نه اندکی چون دُرّ قحط و ،سروِ در پردیس بُوَد (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۴۸

#شکوایه #باز_نشر من غریبم آشنایانم به فریادم رسید... غربتِ چشمم به صدگونه غزل فریادشد.... (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۶۳

#شکوایه #باز_نشر مانده این دل درمیان آشنایان ناشناس اندراین سیل هیاهوی زمین تنهاچرا؟ (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۱۱۵

#شکوایه #باز_نشر با شعرنشدحرف دلت رابزنی بس کن دل ازاین شمایل پیر°زنی قدرت که سکوت ومصلحت بینی نیست ازگریه ی پنهان نشوی شیر°زنی (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۹۷

#شکوایه #تنهایی😔 کسی را نیست همدم تا بگویم شرحِ احوالم، که دردم در دلم انبار شد...سوزاند و پیرم کرد؛ پُر از بُغضم؛نفیرم هق هقِ پنهانِ صدشعرست، غمِ دنیا درونِ شعرها حبس و اسیرم کرد؛ لگدکوبست این دل همچوفرش ازبی محلّی ها، که چون قالیچه یِ کرمان نفیس وکم نظیرم کرد؛ چوفاضل بی سرو سامان وچون قیصرترک دارم، وچون سهراب عشقی لایه لایه گوشه گیرم کرد؛ کشیدم قد...نفهمیدم چه دردی میکشد شاعر، که تنهایی به شاعر پیشگی اش ناگُزیرم کرد؛ گدایم با قلم_آری_محبّت را طلب دارم، مرا دریاب معبودم،...زمینت سیرِ سیرم کرد؛ (مهدیه_گودرزی) (بداهه_۴دی۹۸) @mahdiyegoodarzi ۲۱۹

#شکوایه #باز_نشر میان جمع زیبا روی گل زار مداوم میشوم هم صحبت خار به هرکه میکنم خوبی چنان تیغ تشکر میکند با زخم بسیار خوشا آنکس که دارد همنشینی به وقت درد تنهایی و تیمار نه چون من کز بد ایّام انگار درختی بی کسم، بی برگ و بی بار خوشا آندم مثال زندگی، مرگ بُوَد دست خودِ آدم، نه اجبار (مهدیه_گودرزی) @mahdiyegoodarzi ۵۴—

#شکوایه #تنهایی😔 کسی را نیست همدم تا بگویم شرحِ احوالم، که دردم در دلم انبار شد...سوزاند و پیرم کرد؛ پُر از بُغضم؛نفیرم هق هقِ پنهانِ صدشعرست، غمِ دنیا درونِ شعرها حبس و اسیرم کرد؛ لگدکوبست این دل همچوفرش ازبی محلّی ها، که چون قالیچه یِ کرمان نفیس وکم نظیرم کرد؛ چوفاضل بی سرو سامان وچون قیصرترک دارم، وچون سهراب عشقی لایه لایه گوشه گیرم کرد؛ کشیدم قد...نفهمیدم چه دردی میکشد شاعر، که تنهایی به شاعر پیشگی اش ناگُزیرم کرد؛ گدایم با قلم_آری_محبّت را طلب دارم، مرا دریاب معبودم،...زمینت سیرِ سیرم کرد؛ (مهدیه_گودرزی) (بداهه_۴دی۹۸) @mahdiyegoodarzi ۲۱۹

#شکوایــه🍂 آدمے گاهـے چنــان تیــــــ🏹ـــرسـت،،، زخمت مےزند💘😔 کـاش جنــــــ🔮ـسِ سینه هامــان سخت چون فولاد بـود💔🍂 (مهدیــه_گودرزے) (بداهه۲۹اردےبهشت۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۱۶

#شکوایــــه🥀 اینقَدَر زخمـــــ💉ــــے نکــن دل را، مـگر جـــــرمـم چـه بـود؟؟!🍂 آی دنیــــا.... سـاده گــــــ🎭ـے هـایـم که پــاگیـــــرت نبــود!...🥀😔 (مهدیــه_گودرزے) (بداهــه۳۰اردےبهشت۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۲۱

#شکوایه #باز_نشر مـن غریـــــــ🍂ـــبم آشنـایانم به فـریادم رسـید...😔 غــــــ🍁ـــربتِ چشـمم به صـدگـونه غــــــــ☔️ــزل فریـاد شـد.... (مهدیـه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۶۳_

#شکوایه #باز_نشر 👒در شهرِ شما خانه ےِ کوچک دارم... 👒دردانه دلے مثلِ عروسک دارم... 👒تنهاست دلم،...همدمِ آیینه ےِ شعر، 👒هر شب غزلی، مشقِ چکاوک دارم... 👒داغم...چو پری سوخته ام... آتش گَرد... 👒پروانه ترین زخمه ےِ توتک دارم... 👒با هر سخن از دفترِ من اشک روان، 👒صد قطره ےِ خون گوشه ےِ ناوک دارم... 👒در جمعم و غربت به دل از سنگ دلی، 👒هستم...نه ولی نقشِ مترسک دارم... 👒غرقم به غم ای خلق کجا هست غریق؟ 👒در آدمیت° داریِ تان، شک دارم؛ (مهدیـه-گودرزے) @mahdiyegoodarzi ●●●●●● زخمه:وسیله ایی کوچک برای نواختن تار ناوک:چشم توتک:نی لبک(نوعی ساز) چکاوک:مرغکی بزرگترازگنجشک باآوازی خوش ولطیف ۵۵

#شکوایـــه🥀🍃 سالـــ ها #گفتــم ولے گـوشے خــــ🥀ـریـدارم نشد، ☔️بغضـــــ هایـم یـا غـمِ سنگـینِ دلـــــ💔ـ را کـس #نـدیـد... 🌱بـا زبانـــــِ شعـر #حـرفِ دلـــــ💙ــ بگویے بهترست،،، گـوشِ چشــم🌻از گـوشِ ظـاهـر 🌾بیشتـــر خواهـــد #شــنید (مهدیــه_گودرزے) (بداهــه۱تیــر۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۵۹

#شکوایـــــه🥀🍂 زخم ها کارےتر از آن ست که درمان شود، دردهایے هست که باید بلاےِ جان شود... خنده هایم را همه دیدند و اشکم را ولے،،، زندگے دردست...اجبارست که پنهان شود... مهربانے کرده امّا مهربانے دل ندید، آسمان خود بےنصیب از رحمتِ باران شود... هرچه که بخشید و رد شد باز تنهایےکشید، سهمِ زیبایےِ گل ها عاقبت گلدان شود... از صبورے بر لب آمد دل، ملامت مےکنید؟! قلبِ اقیانوس ها هم صحنه ےِ طوفان شود... زندگے پرواز را بالی به زنجیرم نوشت، گاه حکمِ بےگناهے میله ےِ زندان شود... (مهدیـــه_گودرزے) (بداهـــه۳۰تیـــرِ۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۸۴