🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ایستگاه صلواتی مهدیه بزرگ گرمسار بمناسبت آغاز امامت امام زمان عج
#امام_زمان #امامت
🆔 @mahdiyeh_garmsar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بیوگرافی شهید معزز یزدان انگار نویس 🌹
🌷 نام : یزدان
🌷نام خانوادگی : انگار نویس
🌷 نام پدر : حسین
🌷 تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۰۷/۱۵گرمسار _ روستای محمد آباد
🌷تحصیلات : زیر دیپلم
🌷وضعیت تأهل : مجرد
🌷یگان : سپاه گرمسار _ تیپ ۱۷ _ گردان موسی ابن جعفر (ع)
🌷مدت حضور : ۴ ماه و ۱۱ روز
🌷مسئولیت : رزمنده
🌷نوع عضویت : بسیج
🌷تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۰۸/۱۴
🌷محل شهادت : عین خوش
🌷عملیات : محرم
🌷محل دفن : گرمسار _ روستای محمد آباد
🌹 زندگینامه شهید عالیقدر یزدان انگارنویس🌹
شهید یزدان انگارنویس ، فرزند حسین ، پانزدهمِ مهرماهِ سالِ هزار و سیصد و چهل و سه به دنیا آمد .
نام یزدان را پدرش برای او انتخاب کرد .
پدرش کشاورز بود . هفت سال داشت که پدرش را از دست داد . پس از فوت پدر ، مادرش او را بزرگ کرد .
تا مقطع سوم راهنمایی درس خواند .
بعد از آن به عضویت بسیج درآمد و به خرمشهر رفت و خدمت کرد .
سرانجام در چهاردهم آبان ماهِ سالِ شصت و یک در عملیات محرم ، منطقه عین خوش ، بر اثر اصابت آر پی جی به بدنش به فیض شهادت نائل آمد .
پیکر پاکش پس از تشییع ، در گلزار شهدای روستای محمدآباد گرمسار به خاک سپرده شد .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹خاطراتی از شهید گرانقدر یزدان انگارنویس🌹
🔸مادر شهید
اولین بار که به جبهه رفت ، یک ماه از ما دور بود ، نامه هم نمی فرستاد .
گفته بود که نامه نمی دهد . وقتی برگشت مدت چهارماه ، پیش ما بود .
روزی فهمیدم بی طاقت شده است . احساس کردم دنبال فرصت مناسبی می گردد تا با من حرف بزند .
کنارم نشست و گفت : مادر ! می خوام برم جبهه .
نگاهش کردم و گفتم : بری جبهه ؟ ولی من اینجا تنهام .
گفت : چرا تنها ؟ داداش و زن داداش هستن .
گفتم : پسرم ! این زمین و باغ مال توئه ، همین جا مشغول کار شو !
گفت : از مال دنیا هیچی نمی خوام .
نزدیکم آمد . مرا بوسید و آهسته گفت : اجازه بده برم .
فهمیدم خیلی دلش می خواهد برود . سرش را بوسیدم و گفتم : خدا پشت و پناهت .
☘️☘️☘️☘️
🔸برادر شهید (حاج عظیم)
با یوسف اجاقی به جبهه رفت . آنها در یک سنگر بودند . وقتی یوسف شهید شد ، یزدان تا صبح کنار پیکرش ماند و همراهش آمد .
می خواست خودش شهید را دفن کند که اجازه ندادند .
پدر شهید اجاقی در حالی که در صدایش لرزشی بود ، به طرف یزدان رفت و گفت : پسرم چه شده ؟
یزدان به زمین چشم دوخت و با بغض گفت : شهید شده .
سرش را بالا گرفت و گفت : قول میدم که راهش رو ادامه بدم .
بار دیگر یزدان راهی خرمشهر شد و با شهادت خود به قولش وفا کرد .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 وصیتنامه شهید گرامی یزدان انگارنویس🌹
« یاأیُّها الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أوِ انْفِرُوا جَمیعاً »
« ای اهل ایمان ! سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یک بار متّفق برای جهاد بیرون روید . »
شهادت آرزویی است که از امام حسین (ع) به ما ارث رسیده است و بَنا به گفته ی امام خمینی (ره) مکتبی که شهادت دارد ، اسارت ندارد . این وصیتنامه را با عقیده ی راسخ نوشته ام و از آن هیچ هراسی به دل ندارم و برای ندای : هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرنی ،
گام برداشته ام . چیزی به کسی بدهکار نیستم و همچنین طلبکار هم نیستم .
به مادرم و برادر و خواهرانم سفارش می کنم که در خط ولایت فقیه باشند و از رهبر انقلاب ، امام خمینی (ره) پشتیبانی کامل کنند .
به امید شهادت .
🆔@mahdiyeh_garmsar
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💫آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کِل می کشد این پیوند آسمانی را.
✨چه طرب انگیز است آفتاب امروز مکه! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!
✨چشم های ملائک، با لهجه ای بارانی شادباش می گوید این وصلت خوش آیند را.
🌷دهم ربیع الاول #سالروز_ازدواج_پیامبر_حضرت_خدیجه سلام الله علیها مبارک باد .
🆔 @mahdiyeh_garmsar