eitaa logo
مهدیا
1.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
806 ویدیو
5 فایل
﷽ • 🏘 تنها جایی که می‌تونه حالت‌رو واقعا خوب کنه همین‌جاست 😍💖 📆 پاتوق ما: چهارشنبه‌ها عصر؛ منتظرتیم 🤗 📍تهران، پونک، میدان استاد غفاری(عدل)، مسجدالنبی ‌• برای آشنایی بیشتر و عضویت در موسسه با ما در ارتباط باشید: @mahdiyarankhaharan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بارقه ها...
✍در روزگاری که یک دنیا به دروغ شعار سر می دهند، یک «خوش غیرت» برای دفاع از زن، زندگی، آزادی و نجات دو دختر از چنگال ۶مرد مست در شبی تاریک، شاهرگش را زیر تیغ می برد تا نشان دهد کیست!! رد خنجر بر حنجر او جاودانه شد!! سپس مادر او، به درخواست شهید و در لحظات آخر حیات مادی او، قاتل را می بخشد تا داستان واقعی ما قهرمانی دیگر از جنس داشته باشد... 🔅در شب ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها به یاد او که حضرت زهرایی بود؛ 📚جشن امضا و آئین رونمایی از کتاب «تنها برای لبخند» 💠شرحی از حیات جهادی و عروج عارفانه مربی مجاهد، شهید علی خلیلی 🔰به قلم : حجةالاسلام بهنام حشمدار 🔆با حضورخانواده ودوستان شهید🔆 📌پنجشنبه ۲۲ دی ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۴ 🌐فلکه دوم صادقیه، بلوار فردوس غرب، فرهنگسرای فردوس @Hashamdar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✺✦﷽‌‌‌‌✦✺ 🎥 مراسم رونمایی کتاب «تنها برای لبخند» 📚 شرحی از حیات جهادی و عروج عارفانهٔ مربی مجاهد «شهید علی خلیلی» 🕊 🖋 به قلم: حجت الاسلام حشمدار 📝 جشن امضای کتاب توسط مادر بزرگوار شهید خلیلی و نویسنده کتاب ✨ 🗓 پنج‌شنبه، ۱۴٠۱/۱٠/۲۲ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyaran_khaharan ┈┄┅═✾•••✾═┅┄
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 🪴خاطره‌ای از مراسم رونمایی کتاب شهید امر به معروف(شهید علی خلیلی)🪴 ساعت ۱۳:۳۰، بیست و دوم دی ماه سال ۱۴۰۱ بود. ناهار رو آماده کرده و منتظر بودم بابا و مامانم برگردن خونه که براشون غذا بزارم و برم واسه مراسم رونمایی از کتاب. از موقعی که پوسترشو دیده بودم 🤩 منتظر پنج‌شنبه بودم و حاضر بودم هر کاری بکنم که به مراسم برسم. آخه 🥺 چند وقت قبل، خواب تابوت شهید علی خلیلی رو دیده بودم، که دعوت شده بودم قبل از اینکه بزارنش تو قبر، برم زیارتش، دور تابوت خالی شد، و من موندم و اون تابوت... 😢 برای رسیدن و دیدن مراسم رونمایی ثانیه شماری می‌کردم ، تمام وجودم رو هیجان گرفته بود. زنگ زدم به مامانم: _سلام مامان، کی می‌رسین؟! _هنوز حرکت نکردیم _اگه اجازه بدین من برم _باشه برو، فقط اینکه با کی میری؟ _با بچه‌ها _باشه، خدافظ _خدافظ تند تند رفتم وضو گرفتم و لباس پوشیدم و چادرم رو با عشق سر کردم 🥰 یکی از بچه‌ها زنگ زد و گفت: سر کوچه‌ام خودتو برسون. تا سر کوچه رو بدو رفتم 😬 سوار ماشین که شدم تا چند ثانیه نمی‌تونستم حرف بزنم و نفس نفس می‌زدم... دوست داشتم راننده با تمام سرعت بره و ترافیک نباشه اما همه جا ترافیک بود. از اول راه تا آخرش رو صلوات فرستادم که زود برسم 📿 خیلی خوش حال بودم 😃، قلبم تند تند می‌زد🫀 ساعت ۱۴:۱۵ دقیقه بود تقربیاً که رسیدم و خداروشکر کردم که هنوز مراسم شروع نشده 😍 رفتم ردیف‌های وسط نشستم، یه ذره که گذشت جمعیت زیاد شد. یهو دیدم که چند نفری با لبخند رفتن سمت در. حسم می‌گفت مادر شهید اومدن 😧 وقتی اومدن داخل، دیدم عه واقعا مادر شهیدن 🤩 ، همون مادری که تو یه فیلمی مصاحبه شون رو دیده بودم 😇 زود شناختم و به عنوان اولین نفر براشون ایستادم. سلام کردن و چند ردیف جلوتر از من نشستن. کل مراسم یه نگاهم به صحنه و فیلم هایی که پخش می‌شد بود و یه نگاهم به مادر شهید 🥺 مراسم با قرائت قرآن و بعد خوندن دکلمه‌ای شروع شد که من یکی دو روز قبل اون رو برای مدرسه آماده کرده بودم و به نیت شهید با کلی احساس سر صف خونده بودم 😁 بعد از شروع فیلم و با دیدن تابوت شهیدی که تو فیلم نشون می‌داد، یاد خوابم افتادم 😔 دقیقا همون تابوت بود، همون گُلا، همون عکسی که سر تابوت زده بودن، همه چی همون بود 😢 چشمام پر از اشک شد 🥺 اما نمی‌خواستم چشمام تار بشه و مانع دیدن فیلم بشه. دوس نداشتم حتی یک لحظه رو از دست بدم؛ برای همین چشمام رو به هم فشردم که واضح‌تر ببینم 🙂 بعد از تموم شدن فیلم، استادمون آقای حشمدار، پشت تریبون رفتن. مثل همیشه با کلمات خیلی قشنگ بازی می‌کردن و اونا رو کنار هم می‌چیدن و احساسشون رو تا جایی که می‌تونستن به مخاطب انتقال می‌دادن. بعد هم که از مادر شهید دعوت شد و بعد از گرفتن هدیه 🎁 از طرف آقای حشمدار، یکم صحبت کردن و با شنیدن هر کلمه از ایشون کلی قربون صدقه‌شون می‌رفتم 😇. تک تک حرفاشون رو به خاطر سپردم. حالا زمان رونمایی از تابلوی کتاب(تنها برای لبخند) بود و تو چشمای همه یه برق خاصی دیده می‌شد 🤩 تقربیاً می‌شه گفت از اول مراسم تا آخرش رو گریه کردم... گریه کردم برای جاموندن، گریه کردم برای حسرت هام، گریه کردم برای دلتنگ شدن سفرای زیارتی که پلاک شهید علی خلیلی رو با خودم می‌بردم ، گریه کردم برای اردو مشهدهایی که گذشته بود و نتونستم قول شهادتم رو بگیرم، گریه کردم برای اردو مشهدی که در پیش داریم و شاید نتونم مثل شهید خالصانه خادمی کنم، گریه کردم و همراه مادر شهید لحظه لحظه اشک ریختم...و آخر گریه کردم برای تنها فقط یه لبخند شهید که جاشون خالیه... 💔 🥀اللهُم ارزُقنا توفیق الشَّهادة فی سَبیِلک🥀 🖋 بماند به‌یادگار | ۱۴٠۱/۱٠/۲۲ 🆔 @mahdiyaran_khaharan
🌱💚 تا «یــار» که را خواهد و، مـیلش به کــه باشد... 🍃 _ای کاش رفته بودم حاجی... البته به نظرم موندنم دو دلیل داشت: یکی اینکه هنوز تا اون زمان کربلا نرفته بودم و دوم اینکه مادرم اون موقع طاقت از دست دادنم رو نداشت. خیلی اذیت می‌شد. _خب کربلا که رفتی، مادرت هم که کلی تمرین صبر کرده و خدا دلش رو آروم کرده. حالا چی؟ در فکر فرو رفت و گفت: تا «یار» که را خواهد و میلش به که باشد! 🖋حجت الاسلام حشمدار 📚 تنها برای لبخند 🆔 @mahdiyaran_khaharan
مهدیا
🌱💚 تا «یــار» که را خواهد و، مـیلش به کــه باشد... 🍃 #یک_قطعه_از_کتاب #تنها_برای_لبخند #شهید_علی_
💛✨ مَن طَلَبَ وَجَدَّ، وَجَدَ 💫 _سلام علی جون، علی پرچمت بالاست، اینجا علی خلیلی پرچمش بالاست، بعد...بیا دیگه تو هم ثبت‌نام کن بیا دیگه، تو جانباز دفاع‌مقدسی. منتظریم ان‌شاءالله ببینیمت اینجا، یاعلی. _حاج آقا مادرم راضی نیست وگرنه که از خدامونه بیایم سوریه. _علی آقا هیچی نشد نداره. تو بخواه ازخانوم ان شاءالله اونا هم راضی می‌شن. مَن طَلَبَ وَ جَدَّ وَجَدَ. خب؟ بخواه ان‌شاءالله درست می‌شه 🖋حجت الاسلام حشمدار 📚 تنها برای لبخند 🆔 @mahdiyaran_khaharan
هدایت شده از بارقه ها...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 دعوتید به نهمین سالگرد مربی شهید؛ ‌ 🎙️ با اجرای: سرکار خانم فضه‌سادات حسینی 🔖 و با نوای گرم و دلنشین: 🎤حاج عبدالرضا هلالی 🎤حاج امیر عباسی ‌ 🕰زمان: پنجشنبه سوم فروردین از ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۶:۳۰ ‌ 📍مکان: بهشت‌زهرا (س) - قطعه ۲۴ ‌ 🔸 @Hashamdar313
هدایت شده از مهدی یاران
💌 دعوتید به مهمانی شهدا... ‌ 🌷 نهمین سال پاسداشت مربی شهید؛ ‌ 🎙️ با اجرای: سرکار خانم فضه‌سادات حسینی 🔖 و با نوای گرم و دلنشین: حاج عبدالرضا هلالی حاج امیر عباسی ‌ 📚 به همراه رونمایی از ۳ کتاب نوشته شده پیرامون خاطرات و زندگی شهید علی خلیلی 🌷 و با حضور خانواده‌های معظم شهدا 🎤 با اجرای گروه سرود میثاق تهران ‌ 📆 زمان: پنجشنبه سوم فروردین ماه ۱۴۰۲ 🕰️ از ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۶:۳۰ ‌ 📍مکان: بهشت‌زهرا (س) - قطعه ۲۴ ‌ 📌 @Mahdi_yaran_ir
هدایت شده از بارقه ها...
با سلام و احترام جهت شرکت در مسابقه کتاب «تنها برای لبخند» به این نکات توجه فرمائید: 1⃣ مسابقه در تاریخ جمعه ۲۰مردادماه از ساعت ۱۳ تا ۱۳:۳۰ برگزار خواهدشد. 2⃣ شرکت در مسابقه برای همه افراد در هر سن و سالی ممکن است و محدودیتی ندارد. 3⃣ آزمون به صورت آنلاین برگزار خواهد شد و در ساعت مقرر لینک آن در همین کانال گذاشته خواهد شد. 4⃣ پس از ساعت مقرر لینک آزمون از دسترس خارج خواهد شد و افرادی که بعد از آن پاسخ نامه را ارسال کنند حذف خواهند شد. 5⃣ پس از آزمون، نفراتی که بیشترین امتیاز را کسب کرده اند انتخاب میشوند و با قرعه کشی جوایز به آنها تعلق خواهد گرفت. 6⃣ اسامی نفراتی که در قرعه کشی حضور دارند اعلام خواهدشد و تصویر قرعه کشی در کانال قرار خواهد گرفت. 📌فقط ۵ روز تا برگزاری مسابقه فرصت هست. اگر تا به حال کتاب را تهیه نکرده اید ازطریق این لینک تهیه بفرمایید : https://manvaketab.com/book/373602/ @Hashamdar313
﷽ 📸 این شب‌ها آسمان نزدیک‌تر است :) - شب قدر، شب قیمتی شدنه! از خدا بخوایم که اینجوری قیمتی بشیم... 🌱 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyaran_khaharan ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈