قبل از خواب ۷۰ مرتبه ذکر استغفار فراموش نشود
🌸🌹اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیهِ🌹🌸
➖➖➖➖➖➖➖➖
قسمتهای بارگذاری شد👇👇
👈استغفاربند1️⃣
👈استغفاربند2️⃣
👈استغفاربند3️⃣
👈استغفاربند4️⃣
👈استغفاربند5️⃣
👈استغفاربند6️⃣
👈استغفاربند7️⃣
👈استغفاربند8️⃣
👈استغفاربند9️⃣
👈استعفاربند0️⃣1️⃣
👈استغفاربند1️⃣1️⃣
👈استغفاربند2️⃣1️⃣
👈استغفاربند3️⃣1️⃣
👈استغفاربند4️⃣1️⃣
👈استغفاربند5️⃣1️⃣
👈استغفاربند1️⃣6️⃣
👈استغفاربند1️⃣7️⃣
👈استغفاربند1️⃣8️⃣
👈استغفاربند1️⃣9️⃣
👈استغفاربند2️⃣0️⃣
👈استغفاربند2️⃣1️⃣
👈استغفاربند2️⃣2️⃣
👈استغفاربند2️⃣3️⃣
👈استغفاربند2️⃣4️⃣
👈استغفاربند2️⃣5️⃣
👈استغفاربند2️⃣6️⃣
👈استغفاربند2️⃣7️⃣
👈اسنغفاربند2️⃣8️⃣
👈استغفاربند2️⃣9️⃣
👈استغفاربند3️⃣0️⃣
👈استغفاربند3️⃣1️⃣
👈استغفاربند3️⃣2️⃣
👈استغفاربند3️⃣3️⃣
👈استغفاربند3️⃣4️⃣
👈استغفاربند3️⃣5️⃣
👈استغفاربند3️⃣6️⃣
👈استغفاربند3️⃣7️⃣
👈استغفاربند3️⃣8️⃣
👈استغفاربند3️⃣9️⃣
👈استغفاربند4️⃣0️⃣
👈استغفاربند4️⃣1️⃣
👈استغفاربند4️⃣2️⃣
👈استغفاربند4️⃣3️⃣
👈استغفاربند4️⃣4️⃣
👈استغفاربند4️⃣5️⃣
👈استغفاربند4️⃣6️⃣
✳️ جهت نشر، لطفا از گزینه فوروارد⤵️ استفاده نمایید
Shab13Ramazan1400[05].mp3
5.01M
⬆️⬆️⬆️
بند 7⃣4⃣
📝بند_47استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🎤 حاج میثم مطیعی
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَنْتَ أَحَقُّ بِمَعْرِفَتِهِ إِذْ کُنْتَ أَوْلَى بِسُتْرَتِهِ فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تو به شناخت آن آگاهتری، زیرا پیش از هر کس تو به پوشانیدن آن سزاوارتری، چون فقط تو سزاوار پرهیز و آمرزش هستی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
_﴿♥️﴾_________________
🌼˹➜˼ @mahdvioon
کانال ܩܣܥویوܔ
🔴همه مدارس استان تهران فردا تعطیل شد
زیرنویس شبکه خبر
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
_﴿♥️﴾_________________
🌼˹➜˼ @mahdvioon
کانال ܩܣܥویوܔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️امیدوارم تو این روز رأیگیری از هدیهام خوشتون امده باشه❤️
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
_﴿♥️﴾_________________
🌼˹➜˼ @Nasim_oboodiat
⫷ نـَسیمِ عُبودیَتْ ⫸
♨️ با اختلاف، سمّیترین کلیپهای جنگ_شناختی
📌چه کردهاند با جامعهی ما؛ و چگونه مرموزانه دستکاری کردند ذهن جوانانمان را، که اینگونه دچار اَسیمیلِیشِن شدهاند...
غرب
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
_﴿♥️﴾_________________
🌼˹➜˼ @Nasim_oboodiat
⫷ نـَسیمِ عُبودیَتْ ⫸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
پارت46
آبرو چرا؟
آخر هفته که اومدن ،دیگه میشه مایه افتخار
نرگس: باز چه دیونه بازی تو درآوردی دختر
- هیچی
نرگس: من برم تا باز با خبرای داغت خودکشی نکردم
- برو بابا،راستی واسه آخر هفته چی بپوشم خوبه ؟ نرگس: رهاااااااا
کارامو رسیدم رفتم سمت اتاقم درو باز کردم خشکم زده بود
نگار بود - وااییی نگار تو اینجا چیکار میکنی؟
نگار: سلام به دوست بی معرفت ،منو باش فکر کردم گم و گور شدی رفتی
( بغلش کردم)
وایی که چقدر دلم برات تنگ شده بود
( دستمو نیشگون گرفت): آییی چته دیونه؟
نگار: تو الان باید زیر مشت و لگدم له بشی ،این که چیزی نبود
یعنی نباید میگفتی،برگشتی،
واااییی از اون بدتر ،زلیل شده نباید میگفتی شوهر کردی؟ ( خندم گرفته بود از حرفا یه نفس داشت میگفت)
:شرمندتم نگار جون
نگار : کوفت و شرمندم ، بشین تعریف کن برام کل ماجرا رو
- چشم
(همه ماجرا رو واسه نگار تعریف کردم)
نگار: خوب احیانا یه برادر شوهر نداری بیاد مارو بگیره
- شرمنده ،یه خواهر شوهر دارم ،اونم واسه یه نفر دیگه است..
نگار: ولی خدا خیلی بهت رحم کرد،حقش بود اون نوید عوضی
- بیخیال ،از خودت بگو ،چیکارا میکنی ؟
نگار: هیچی از وقتی تو غیب شدی ،منم زیاد دانشگاه نمیرفتم ،البته بیشتر از ترس نوید بود ،احتمالن همه درسارو ترم بعد با هم برمیداریم
- من دیگه نمیخوام ادامه بدم
نگار:چرا؟
- دلم میخواد اینجا باشم،پیش بچه ها،اینقدر شیرینن که نگو
نگار: دیونه ای به خدا - خواهر شوهرمم میگه
نگار: حالا عروسیت دعوتم میکنی دیگه ؟
- عروسی نمیخوام بگیرم ،ولی اگه یه مهمونی ساده گرفتیم حتمن خبرت میکنم
نگار: چقدر این شاه دوماد تغییرت داده، مهره مار داره حتمن
- اره خیلییییی
نگار: باشه ،من دیگه برم ،دیدمت خیالم راحت شد - قربونت برم،بازم شرمندم که خبر ندادم
نگار: باشه ،تلافی میکنم این کارتو
- بازم بیا اینجا ببینمت
نگار: شعور نداری دیگه،یه دعوت نمیکنی بیام خونت ،میگی بیا اینجا..
- وای از دست تو
نگار: فعلن خداحافظ
- به سلامت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
پارت 47
نزدیکای ظهر بود که گوشیم زنگ خورد ،رضا بود - جانم
رضا: جانت سلامت بانو ؟ خوبی؟
- با شنیدن صدای شما عالی
رضا: باش ،خودم میام دنبالت بریم خونه - رضا جان میخوام برم خونه ،با مامان و بابا صحبت کنم واسه عروسیمون
رضا: رها جان ،جدی جدی بود حرفای صبح؟ - نه گلوم خشک شده بود ،گفتم یه کم حرف بزنم خوب بشه
رضا: آخه تو اینقدر خوابت میاومد گفتم حتمن ،داری ادامه خوابت و تعریف میکنی برام
- ععع یعنی تا اینقدر خل و چلم
رضا: دور از جونت خانوم،باشه بمون خودم میرسونمت خونتون - باشه منتظرت میمونم
رضا: فعلن ،یا علی - علی یارت
وسیله هامو جمع کردم رفتم سمت دفتر نرگس درو باز کردم
نرگس: بابا مثلا ما مدیریماااا ،یه در بزن بیا تو
-چشم خواهر شوهر عزیز
نرگس: خوب کاری داشتی؟
-میخواستم بگم ،رضا داره میاد دنبالم ،میتونم زودتر برم
نرگس: صبر کن با هم بریم خونه دیگه - من میخوام برم خونه مامانم
نرگس: آها باشه،رفتی زود بیا
- ببینم چی میشه
نرگس: لوووس ،برو
رفتم تو حیاط منتظر رضا شدم
دیدم بچه ها یه گوشه از حیاط دارن بازی میکنن
رفتم نزدیکشون - بچه ها منم بازی؟ !
بچه ها: ببببلله
زهرا خانم: خوب بچه ها دستای دوستاتونو بگیرین - آفرین بچه ها
زهرا خانم: حالا بچرخیم ،میخوایم عمو زنجیر بافت بازی کنیم - عمو زنجیر بافت
بچها: بهههله
- زنجیر منو بافتی
بچه ها: بهههله ( یه دفعه رضا اومد دست یکی از بچه ها رو گرفت)
رضا: پشت کوه انداختی؟
بچه ها و من : بههههله
رضا: بابا اومده
بچه ها: چی چی آورده ؟
رضا: نخود ،لوبیا
بچه ها: بخور و بیا
بعد یه کم بازی کردن رفتیم
رضا منو رسوند خونمون
رضا: رها جان غروب بیام دنبالت - تو دوست داری بیام ؟
رضا: از من بپرسی که میگم همینجا میمونم تا تو بری صحبتاتو بکنی بیای بریم خونه
- الهی فدات شم ،غروب بیا دنبالم
رضا: چشم - چشمت بی بلا
رضا: فعلن ،یاعلی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸