فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات_خاصه_امام_رضا علیه السلام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
🤍
ساعت 8:00
به وقت دلتنگی
به وقت عاشقی
یا امام رضا سلام ...😔😔
💎 قرار عاشقے 8:00 💎
#السلام_علیڪ_یاعلےبن_موسےالرضا_ع
دستمبهرویسینهبرایارادتاست
اینبارگاهقدسامامڪرامتاست
🤍فرقی نمیکند
✨زکجا میدهی سلام
🤍اومیدهد
✨جواب تورا، اصل نیت است
🕗 #وقت_سلام
رو بر نگردانم دمی
از گنبد و گلدستهات
شاها نظرکن گوشهای
بر زائر دلخستهات
💎 #زیارت_دل_به_نیابت_از ⬇️
*اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمه ی رضا رضا💚
33.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید😍
سرنوشت گلهای بالای ضریح چی میشه؟
حتی گلها هم میتونن عاقبت به خیر بشن🌺😊
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
❤️رمان شماره : 138 ❤️
💜نام رمان : رابطه 💜
💚نام نویسنده: سیده زهرا بهادر 💚
💙تعداد قسمت : 40 💙
🧡ژانر: مذهبی 🧡
💛با ما همـــراه باشیـــــن💛
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت سی و دوم
مریم شاکی نگاهم کرد و گفت: رایحه حالا خداااایش گیرم من رمز گذاشتم روی گوشیم امیر عباس باید اینجوری رفتار کنه!!!
خوب یه کلمه مثل بچه ی آدم می گفت رمز گوشیت چیه؟ منم بهش می گفتم واقعا من حق دارم ناراحت بشم!
نگاهش کردم و گفتم: مریم جان، امیر عباس چون به شما اعتماد داشته چیزی نگفته! ولی خوب شما با هم زمانی شروع فعالیتت پایه ی اعتمادش رو متزلزل کردی باید بهش حق بدی!
میدونی مریم اعتماد توی زندگی مشترک خیلی مهمه و اگه خدشه دار بشه خیلی زمان و کار میبره تا درست بشه! اما خیلی وقتها خانم یا آقا به سادگی با بعضی کارها یا حرفها دانسته و نادانسته این ستون مهم زندگی رو نابود میکنن!
اعتماد زیر بنای اصلی یک رابطه است و بدون اون تمامی ساختارهای یک رابطه براحتی از هم جدا میشه.
مشکلات خانواده دقیقا از زمانی شروع میشه که اعتماد نسبت بهم رو از دست میدهند. رفتن اعتماد از رابطه به معنای ورود بدبینی و شک به زندگی مشترک هست که منجر به از بین رفتن صمیمت و محبت زوجین میشه که نمونش رو خودت در این چند وقت دیدی که حسابی بهمت ریخته!
ببین مریم وقتی میگی من تمام مسئولیتم رو درست انجام میدم باید بدونی حتی اگه در یک رابطه تمامی دارایی و احساس و مسئولیت خودت را سرمایهگذاری کنی ولی اعتماد درون اون جای نداشته باشه به طور حتم اون رابطه به جایی نخواهد رسید.
یک سری تکنیکهای رفتاری موثر هست که می تونه خیلی کمک کننده باشه، همونطور که تکرار یک سری رفتارها به مرور زمان زن و مرد را نسبت بهم سرد و اونها را از هم دور میسازه.
در اولین قدم درستترین کار شاید این باشه که مطمئن شد آیا واقعا مشکلی حقیقی مثل رمز گوشی سبب از بین رفتن اعتماد شده و یا اینکه حاصل ذهنیت منفی خودمون و یا شریک زندگیمون هست یا دلیل دیگه وجود داره؟
گاهی اوقات تنها یک ضربه کوچیک میتونه اعتماد طرف مقابل را از بین ببره و این ضربه زدن میتونه در ابعاد مختلف باشه از یک ناهماهنگی کوچک که سبب تحقیر در جمع شده هست تا رمز روی گوشی گذاشتن و آسیبهای بزرگتر...
بدیهه که معمولاً مجموع ضربههای کوچیک در نهایت منجر به بوجود اومدن مسائل و مشکلات میشه اما با یه نگاه درست و منصفانه زمانی که خودمون رو در موقعیت احساسی طرف مقابلمون قرار بدیم می تونیم درک بهتری داشته باشیم مثلا فرض کن امیرعباس روی گوشیش رمز میگذاشت و حتی ناخواسته بدون اینکه حواسش باشه به شما نمی گفت و بعد شما یکباره متوجه چنین قضیه ای بشی واقعاااا جان رایحه، توی اون موقعیت چه احساسی بهت دست میده و چی با خودت فکر میکنی؟!
یادت باشه در مواقعی که یکی از طرف ها احساس کنه نادیده گرفته شده دقیقا مثل امیر عباس، مایل نیست به بهانهها و دلایل طرف مقابل گوش کنه و هر چه بیشتر توجیح کنی طرف مقابل بیشتر ناراحت میشه.
ضمنا همه انسانها ممکن الخطا هستن مریم خانم و گاهی در شرایطی قرار میگیرند که بر خلاف میل قبلیشون مجبور میشن دست به اعمالی بزنند که چندان خوشایند به نظر نمیاد مثل رفتارهای امیر عباس! که شما زحمت می کشی برای برگردوندن اعتماد همسرت یک برنامه چهار مرحلهای خیلی ساده رو که میگم انجام میدی که دیگه نبینم سر جلساتمون ساکت و خیره به میز بشینی...
مریم لبخند تلخی زد و گفت: کاش زودتر این چیزها رو میدونستم و چند هفته خودم رو زجر روحی نمیدادم! بعد خودکار و دفترش رو از داخل کیفش آورد بیرون خیلی جدی گفت: بگو رایحه میخوام این چهار مرحله رو دقیق بنویسم که دوباره ناخواسته اشتباه نکنم! هر چند که توی یه کتابی خوندم این ناخواسته اشتباه کردن توجیه کار خودمه که زودتر دنبال یادگیری نرفتم ولی به قول گفتنی هر وقت جلوی ضرر رو بگیری سوده....
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت سی وسوم
اول اینکه مسئولیت رفتار و عملکردت رو بپذیری مریم: وقتی دانسته و یا نادانسته دست به عملی زدی که منجر به ناراحتی همسرت شده مسئولیت عمل خودت رو بپذیر! که خوب توی اولین مرحله مریم جان ظاهرا مشکلی نیست و شما قبول کردی، آخه پذیرش مسئولیت عمل و رفتار و اعتراف به اشتباه اولین قدم برای از بین بردن کدورتهاست.
متاسفانه بعضی از افراد وقتی که کار اشتباهی انجام میدن چه در زندگی مشترک و یا در زندگی اجتماعی و شغلی به جای پذیرش سعی در توجیه و انکار اشتباه خودشون دارن و با این عمل طرف مقابل رو عصبانی و رنجیده می کنند.
شاید گاهی لازم باشه غرورها کنار بره و تکتک افراد با خودشون و شریک زندگیشون صادقانه برخورد کنند چیزی که اهمیت داره نگاه و نگرش افراد به حفظ زندگی هست اینکه فرد غرورش را اولویت زندگی خود قرار بده و یا حفظ زندگی و روابط عاطفی رو؟!
دومین مرحله عذرخواهی کردنه، این رفتار کمک زیادی میکنه افراد وقتی که ضربهای میخورن یا از چیزی ناراحت میشن، انتظار شنیدن یک معذرتخواهی از ته دل را دارند.
یه عذرخواهی صمیمانه میتونه اعتماد از بین رفته را برگردونه! از اونجایی که افرادکمی مایل به انجام این کار هستند این کار ارزش و قدرت بیشتری پیدا کرده، یعنی آدم های بزرگ و قوی توانایی چنین کاری رو راحت دارن!
شاید باور نکنی ولی تجربه ی من ثابت کرده یک عذرخواهی از ته دل چیزهای زیادی را تغییر میده از دید همسر این کار منجر به بالا رفتن شخصیت میشه برعکس برخی که تصور میکنن با عذر خواهی تحقیر میشن.
شاید سخت به نظر بیاد اما نباید فراموش کرد که تمامی افرادی که از نظر عقلی رشد کردن یادگرفتن زمانی که سهوا و یا عمدا اشتباهی رو انجام میدن بهترین رفتار عذرخواهی کردنه و پذیرفتن اشتباه هست.
مریم با حالت خاصی گفت دست شما درد نکنه خانم دکتر یعنی معذرت خواهی نکنیم عقلمون رشد نکرده دیگه اینجوریاست!
لبخندی زدم و گفتم: دقیقا!!! البته این حرف من نیستا علم روانشناسی برای یک شخصیت سالم چنین چیزی رو ثابت کرده بعد به شوخی ادامه دادم: از اونجایی که شما فلسفه میخونی و رشد عقلت چند برابره، باید چندین بار معذرت خواهی کنی...
مریم لبخندی زد و چیزی نگفت...
ادامه دادم: فقط نکته مهمی که خانم ها در این مورد باید رعایت کنند من جمله شما توجه به این مسئله است که مردها زمانی که ناراحت و دلخور میشن معمولا نیاز دارند زمانی رو تنها باشن و زمانی که خانم عذرخواهی میکنه نباید سریعاً منتظر واکنش مثبت از همسر زندگی خودش باشه! باید به مردها فرصت داد که مسائل را تجزیه و تحلیل کنند! پس انتظار بیخود از امیر عباس نداشته باشی که عذر خواهی کردی همه چی تموم بشه! صبر کن! هر چند که من میدونم و به آقایون هم میگم نکته ی مهمی که مردها هم باید مد نظر قرار بدن اینکه خانم ها نیاز دارن اگر همسرشون اشتباه کرد سریعاً ازشون عذرخواهی کنه و مورد حمایت عاطفی قرار بگیرند در این مواقع تنها گذاشتن خانم به اونها احساس عدم امنیت میده. خلاصه اینکه باید تفاوت های روحیه ای زن و مرد رو درست بشناسیم تا بتونیم زندگی خوب و بدون سو برداشتی داشته باشیم.
مریم گفت: رایحه بازم مرامت رو عشقه نامردی نمیکنی فقط هوای یک طرف رو داشته باشی...
جدی گفتم: مریم داشتن انصاف خیلی مهمه خصوصا توی کار ما، اما بریم سراغ مرحله ی سوم اینکه باید اشتباهات رو جبران کرد: مثلا رمز گوشی رو به همسرت بگو یا علت رمز گذاری رو براش توضیح بده که غرضی در کار نبوده البته اینجا که اشتباه شما قابل جبرانه، ممکنه گاهی حتی اتفاقاتی بیفته که اشتباه قابل جبران نباشه ولی پرسیدن این سوال تاثیر شگفتانگیزی در زندگی افراد ایجاد می کنه.
اینکه بپرسیم: آیا از دستمون کاری بر میآید که حالش بهتر بشه ؟ یا آیا الان چیزی از من میخواهی یا کاری می تونم برات بکنم؟
با این سوالات طرف درک میکنه ما واقعاً به فکرش هستیم و از اتفاق پیش اومده ناراحتیم.
دقت کن فقط پرسیدن سوال مهم نیست به پاسخی که میده هم خوب گوش کنیم مهمه! تا بتونیم هر کاری که از دستمون بر میآید برای رضایت از وضعیت پیش اومده انجام بدیم.
مرحله ی آخر هم اینکه متعهد باشی: برای بدست آوردن اعتماد باید به قول و قرارت متعهد باشی. با یک تعهد جدید میتونی دل امیرعباس رو بدست بیاری، البته تعهداتی که بتونی بهش عمل کنی! فراموش نکن تعهداتی معقول که قادر به انجامش باشی و انجام ندادنش سبب خدشهدار شدن روابط تون نشه! بکار بردن چهار مرحله ای که گفتم در عین سادگی معجزه میکنه برای اعتماد سازی! اما متاسفانه مریم خیلی می بینم خصوصا در بحث روابط در فضای مجازی و ارتباط های بدون مرز...
یکدفعه گوشیم زنگ خورد!!!
نویسنده سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه💖
قسمت سی و چهارم
مهدیه بود که زنگ زد...
تماس رو وصل کردم هنوز سلام نکرده شروع کرد کلی غر غر کردن...
که حالا نمیشد هم تیمی من یه بچه نباشه!!!!
رایحه جان مادر یلدا زنگ زده بهم جگرم رو خون کرد از بس غر زد!!!
گفتم: مهدیه جان اولا که بچه نه و یه نوجوان! که خیلی با بچه متفاوته! حالا مگه چی شده؟!
گفت: نمیدونم یلدا چکار میکنه؟!
مادرش هم حساس شده حسابی شاکی! میگه معلوم نیست با بچم چکار دارین می کنین بیست و چهار ساعت داخل گوشیه و از این حرفها....
آخرشم که قانع نشد گفت: من میخوام مسئولتون رو ببینم تکلیف بچه ام رو مشخص کنم!
منم دیگه چاره ای نداشتم شماره ی شما رو بهش دادم...
گفتم: باشه مشکلی نیست فقط به یلدا که چیزی نگفتی!
گفت: نه نگفتم
با تاکید گفتم: اصلا راجع به این موضوع چیزی بهش نگو تا بعدا خودم باهاش صحبت کنم
مهدیه گفت: رایحه دردسر نشه برامون!
از پشت تلفن خندم گرفت گفتم: نه مهدیه جان مشکلی نیست! این چیزها طبیعیه که حل میشه انشاالله.
گوشی رو که قطع کردم مریم گفت اتفاقی افتاده مشکلی پیش اومده؟!
گفتم: نه چیز خاصی نیست ظاهرا باید یه صحبتی با مادر یلدا داشته باشم...
مریم سری تکون داد و گفت: انشاالله که خیره...
در همین حین خانم امیری در اتاق رو زد و اومد داخل و گفت: خانم دکتر نفر بعدی اومدن و منتظرن، چکار کنم بگم بیان داخل؟!
مریم مجالی نداد و نگاهی بهم کرد و سریع بلند شد و گفت: رایحه جان بیشتر از این مزاحمت نشم خیلی کمکم کردی امیدوارم بتونم جبران کنم...
لبخندی زدم و گفتم: من وظیفه ام رو انجام دادم انشاالله نتیجه بگیری خوب کردی که اومدی خدا رو شکر که مسئله ی خاصی نبود اما اگه میگذاشتی روی هم تلنبار میشد اونوقت کار سخت میشد! در هر صورت بازم اگه مسئله ای بود بی خبرم نذار...
بعد از خداحافظی مریم که رفت نفر بعدی داخل شد و من خیالم آسوده از نگرانی ها و تشویش ها بخاطر مریم که مشکل خاصی نداشت. این روش عقلانیش که همیشه برای حل مشکلش اقدام به یادگیری می کنه من رو شیفته ی این دختر کرده بود که دوست داشتم همیشه کنارم باشه...
بارها دیده بودم کسانی که به موقع دنبال راه حل نمیرن و حتی زن و یا مردی که اشتباه کرده و کار خودش رو بیاهمیت جلوه میده! که در واقع این فرد کار خودش رو بیاهمیت جلوه نمیده، آنچه براش بیاهمیته احساس بدیه که در طرف مقابلش بوجود اومده!!!
البته که این مدل آدم ها هم فارغ از این که با این ترفند هیچ وقت نمی تونن شریک زندگی خودشون رو آرام کنن بلکه چنین بی توجهی ها و بیاحترامی هایی منجر به عصبانیت بیشتر در طرف مقابل میشه! باعث از هم پاشیدن زندگی! کاش میدونستن بی توجهی به همین مسئله های کوچیک مثل یه عفونت که درمان نشه کل بدن رو نابود میکنه، و کم کم کل زندگی رو از بین میبره خداروشکر کردم که مریم اصلا از این جنس آدم ها نبود...
با زنگ زدن مهدیه هم یه نکته واضح برای خودم روشن شد اینکه رابطه ها رو باید درست مدیریت کنیم و این امکان نداره مگر اینکه واقع بین باشیم وگرنه دچار مشکل میشیم...
وسط افکارم که دنبال راه حلی برای چنین معضلات پیش اومده واسه بچه های گروهمون بودم خانمی که نوبت مشاوره داشت حواسم رو متوجه خودش کرد...
حرفهایی زد که نه تنها ذهن من رو که دلم هم به آتش کشید...
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت سی وپنجم
از اینکه چقدر راحت این همه سال بخاطر هیچی زندگی خوبش رو از دست داده!
شروع کرد صحبت کردن، انگار دلش خیلی پر بود، پر از سالهای حرف نزدن و سکوت کردن...
گفت: خانم دکتر اگر الان اینجام برای این نیست که بخوام چیزی رو درست کنم یا دنبال راه حلی باشم نه! چون خیلی خسته ام خیلی فرسوده شدم از مشکلات زندگی و دیگه توان بلند شدن ندارم یعنی نمی تونم بلند شم!
گفتم مشکلتون چیه؟ از کجا شروع شد!
با نگاه خاصی و حالت کنایه گفت: مشکلم یه دونه که نیست بخوام بگم!
شروعش هم شما فرض کن از وقتی به دنیا اومدم!
اون از خانوادم و پدر و مادرم که همیشه ی خدا میزدن توی سرم، البته نه با دست که با حرف! با زبونی برنده تر از شمشیر!
اینم از شوهر و بچه هام که دست کمی از اونها ندارن!
نفس عمیقی کشید و با حسرت ادامه داد: حالا به نظرتون فرقی هم میکنه مشکل چیه و از کی شروع شده!
گفتم: خوب حالا شما در مقابل این به اصطلاح مشکلات چکار میکردین؟!
با افتخار گفت: سکوت...
من اهل لجبازی نبودم و نیستم...
حتی همین الان!
اصلا بخاطر همین اومدم اینجا...
اومدم حرف بزنم!
خسته شدم از دیدن مشکلات و خودم رو خفه کردن و هیچی به روی خودم نیاوردن!
هر چند کم ولی طی این سالها با افرادی مثل این خانم که به مشاور مراجعه میکردن رو به رو شده بودم افرادی که تمام امید خود رو از دست داده بودند و تنها برای درد و دل گوشی می خواستند برای شنیدن...
گفتم: البته که سکوت بعضی جاها خوبه!
ولی بعضی جاها هم خوب نیست که هیچ!
حتی مضر هم هست!
خیلی جدی گفت: به نظر من راه حل دیگه ای وجود نداشت!
گفتم: حالا شما چند تا از مشکلاتتون رو مطرح کنید ببینم واقعا راه حل دیگه ای نداشته!
شروع کرد گفتن: از بحث های با خانوادش که واقعا مسائل حادی نبودند، تا بگو و مگو های با خانواده ی همسر و زندگی شخصیش و دیدن خطاهایی از بچه هاش که قابل چشم پوشی بودند!
چند لحظه ای صبر کردم صحبتش تموم شد...
خیلی جدی گفتم: لطفا بایستید...
متعجب نگاهم کرد و گفت: ولی من هنوز وقت مشاورم تموم نشده!
گفتم: میدونم شما بایستید و در همون حال به برگه ی کاغذ روی میز اشاره کردم و گفتم: این برگه ی کاغذ رو هم بردارید و بگیرید دستتون!
متحیر و هاج و واج مونده بود!!!
با لبخندگفتم: خوب به نظر شما حالا که ایستادید و این یه دونه کاغذ دست شماست وزن این برگه کاغذ زیاده!
دیگه داشت چشم هاش از حدقه میزد بیرون!
یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: خوب معلومه که نه!!!!
گفتم: من خواهش میکنم تا انتهای صحبتمون این برگه ی کاغذ را همین طور ایستادید در دستتون با همین حالت نگه دارید من بعدش براتون علتش رو توضیح میدم!
بنده ی خدا مستاصل شد و به ناچار قبول کرد!
گفتم: خوب من میشنوم شما به صحبتمون ادامه بدید...
با تردید ادامه داد و از مشکلاتش گفت...
از حرفهای نگفته چندین سال بر دل مانده...
ده دقیقه ای که گذشت و این خانم همین طور ایستاده و برگه ی کاغذ به دستش بود و حرف میزد که یکدفعه گفت: ببخشید من اینجوری دارم اذیت میشم! میشه برگه رو بزارم سر جاش! دستم خسته شده!
گفتم: چرا مگه وزنه برگه تغییری کرده!
گفت: نه خوب! اون که تغییری نکرده! دستم خسته شده از نگه داشتنش!
گفتم: فکر میکنید یک ساعت این برگه کاغذ همینجوری دستتون باشه مشکلی برای دستتون بوجود میاد؟!
سری تکون داد و گفت: مشکل که نه!
ولی خوب دستم اذیت میشه!!!
گفتم: حالا اگه یک روز با همین حالت دستتون باشه چطور؟!
گفت: خانم دکتر طبیعتا دستم درد میگیره!
گفتم: خوب یک هفته با همین حالت دستتون باشه اونوقت چی میشه؟!
با ناراحتی گفت: خوب سوالی می پرسینااا! دستم خشک میشه دیگه!!!
گفتم: درسته یعنی میشه یه اتفاق وحشتناک!
اما مگه وزن برگه تغییری کرده که باعث چنین اتفاقی بعد از یک هفته میشه؟!
سری تکون داد و گفت: نه وزنش تغییر نمی کنه ولی حمل کردنش به صورت دائم با این دست و نگه داشتنش آدم رو داغون میکنه!!!!
نویسنده: سیده زهرا بهادر
❥❥❥🌺@mahdvioon 🌺❥❥❥
٠٠••●●❥❥❥❥🌸
٠٠••●●❥❥❥❥🌺
٠٠••●●❥❥❥❥🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درسی که #استاد_قرائتی از یک پیرمرد پیاز فروش بیسواد گرفت...
🔺برای خدا کار میکنی یا مردم؟!
💢 تا قیامت نشده هیچ کسی را قضاوت نکنید..
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
16.mp3
5.84M
📚 مجموعه 30 قسمتی "هیچکس به من نگفت...!"
📝 #قسمت_شانزدهُم 6⃣1⃣
🎙 به کلام : مصطفی صالحی
🎼 تنظیم: بابک رحیمی
📕 برگرفته از کتاب ((هیچکس به من نگفت)) نوشته حسن محمودی
#نشر = #صدقه_جاریه
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_خامنه_ای
❤️مهم❤️
یه مطلب خطاب به آمریکاییها
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران ایران وطنم
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاینده ایران
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انواع موشک های بالیستک ایران....
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 همه دنیا فضای مجازی را مدیریت میکنند. ول کردن فضای مجازی افتخار ندارد.
☑️ مقام معظم رهبری:
⭕️ رها کردن فضای مجازی افتخار ندارد.
متأسّفانه در فضای مجازی کشور ما هم که آن رعایتهای لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمیگیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است. همهی کشورهای دنیا روی فضای مجازی خودشان دارند اِعمال مدیریّت میکنند، [در حالی که] ما افتخار میکنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کردهایم! این افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریّت کرد.
🗓 ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
🏷 #مقام_معظم_رهبری #فضای_مجازی #حکمرانی_فضای_مجازی
@mahdvioon
اهمیت نمازشب در رزق انسان
✍عارف وارسته آیت الله آقا سید محمد نجفی(ره) در جواب فقر فرمود:
اگرچه نماز قضا داری امشب را نماز شب بخوان خدا روزی تو را می رساند.
🪶نمازشب بسیار بسیار در افزایش رزق مادی و معنوی انسان موثر است. مخصوصا اگر دراعتقاد و عمل #ترک_گناه کند.
#نماز_شب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَ
┅❅⊰🌺⊱⊰🌺⊱⊰🌺⊱⊰🌺⊱❅┅
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧