#طنز_جبهه😂😅
دو تا بچه بسیجی یه عراقی درشت هیکل رو اسیر کرده بودند🤠
های های هم می خندیدند😂
بهشون گفتم این کیه؟🧐
گفتند: عراقیه دیگه😌
گفتم : چطوری اسیرش کردین؟😟
باز هم زدند زیر خنده و گفتند:😂
مث اینکه این آقا از شب عملیات یه جایی پنهون شده بوده😁
تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی خودمون اومده ایستگاه صلواتی🤓
گفتم: خب از کجا فهمیدین عراقیه؟🤔
گفتند: آخه اومد ایستگاه صلواتی ، شربت که خورد پول داد🤣🤣
اینطوری لو رفت ..😆🤣🤣
🦋🕊@mahdvyat31350🕊🦋
#طنز_جبهه 😂
یـکے از عملیات ها بود که
فرمانده دستور داده بود
شب هیچ کس تکون نخوره وصداش در نیاد😳🤫
وقت نماز صبح شد
آفتابه رو برداشتم ورفتم وضو بگیرم
که یکدفعه احساس کردم کسی آن طرف تر تکان میخورد😥
ترسیدم😫
نمیتوانستم کاری بکنم ،تنها بودم و بدون اسلحه و یک متر جلوترم یک بعثی که اگر برمیگشت و من رو میدید شهادتم حتمی بود😂
شروع کردم به دعا
گفتم خداجون من که نیومدم کار بدی بکنم که الان گرفتار شدم اومدم وضو بگیرم پس کمکم کن
یک لحظه چیزی به ذهنم رسید👏👌
لوله ی آفتابه رو گذاشتم و رو سر عراقی و گفتم حَرِّڪ....😂
بیچاره انقدر ترسیده بود که همش به عربی میگفت:نزن...
اینطوری شد که همه چی رو هم اعترافا کرد وعملیات به نفع ایران تموم شد..
وتا صبح همه ی رزمنده ها وفرماندمون از خنده داشتند غش میکردند😅😟
تااینکه فرمانده گفت:بچه ها دلتون و پاک کنید اونوقت با یک آفتابه هم میشه دشمن و نابود کرد😂🤝🏻
⭕️طنز جبهه؛ حضور قلب
🔻دوستی داشتیم که در کربلای ۴، کربلایی شد. یک روز بین دو نماز سخنرانی میکرد و میگفت به یاد خدا باشید و در نماز حضور قلب داشته باشید و چیزی شما رو به خود مشغول نکنه مثلاً نگید این مهر نماز چرا گرده یا چرا این رنگیه...
🔻بعد از مدتی به او گفتم خدا شهیدت کنه تا الان تو نماز به فکر همه چیز بودم به جز این مطلب و الان این هم بهش اضافه شد. 😂😂
سیدعلیمروج
#طنز_جبهه
#به_وقت_خنده 😅
⭕️طنز جبهه؛ حضور قلب
🔻دوستی داشتیم که در کربلای ۴، کربلایی شد. یک روز بین دو نماز سخنرانی میکرد و میگفت به یاد خدا باشید و در نماز حضور قلب داشته باشید و چیزی شما رو به خود مشغول نکنه مثلاً نگید این مهر نماز چرا گرده یا چرا این رنگیه...
🔻بعد از مدتی به او گفتم خدا شهیدت کنه تا الان تو نماز به فکر همه چیز بودم به جز این مطلب و الان این هم بهش اضافه شد. 😂😂
سیدعلیمروج
#طنز_جبهه
#به_وقت_خنده 😅