eitaa logo
مَهـــدیــار
48.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1هزار ویدیو
12 فایل
♦️رسانه مردمی مهدیار♦️ 🔷لینک نصب اپلیکیشن « آکادمی روح بخش»🔷 https://roohbakhshac.ir 🔶ارتباط با ادمین 🔶 @admiinmahdyyar به امید اینکه... مهدیار باشیم 🌿 مهدیار بمانیم💪🏻 تبلیغات نداریم ❌🙏🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱اللهم‌عجل‌ولیک‌الفرج ❤️به نیت شهید آرمان علی وردی !:))) 💞
مهدیارا یادتون نره فقط تا ۱۲ امشب فرصت دارید
34.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسمومیت دختران کار جمهوری اسلامیه؟؟...😱 جمهوری دلش نمی‌خواد دختران رشد و پیشرفت کنند؟؟😕😡 و اماااا این قسمت از دغدغه داغ که پاسخ این اتفاقات اخیر و مسمومیت سریالیِ دخترانه...👆 @mahdyar_59
میتونیم فقط با یک شکلات عید رو تبریک بگیم و لبخند روی لبهای امام زمانمون (عج) بیاریم 💞
مهدیارا شبتون بخیر💫 انشاالله تا شنبه قرعه کشی میکنیم و اسامی برنده هارو توی کانال اعلام میکنیم ماشاالله بهتون که انقدر فعالید 💕👌 تعداد عکس های ارسالیتون خیلی زیاد بود🦋 نمیشد همش رو بزاریم توی کانال اما تک تکش رو دیدیم و کلی ذوق کردیم بخاطر داشتن مهدیارهایی چون شما😍❤️
حجم پیام ها زیاده صبور باشید پاسخ تک تکتون رو میدیم و همتون توی قرعه کشی هستید😉😊🌸
سلام سیّد جان عیدتون مبارک من وچند نفر از دوستام تو پیام رسان ایتا گروه (منتظران یوسف زهرا )زدیم و فعالیت های روزانه در مورد ظهور انجام میدیم. تصمیم گرفتیم برای خوشحال کردن آقا جانمون تو عید نیمه شعبان وتولد امام زمان پول تو جیبی هامون رو جمع کنیم و هر کدوم یک جفت کفش برای دوستان کم برخوردار خودمون تهیه و تقدیم کنیم و اونا رو خوشحال کنیم. ❤️اللهم عجل لولیک الفرج ❤️ 💞
سلاااام رفقای مهدیاری😍✋ حال دلتون چطوره؟ در مرحله اول تشکر فراوان از شرکت و استقبال بالاتون از پویشمون😎👏👏 ضمن عذرخواهی ازتون به خاطر مشکلی که پیش اومده قرعه کشی و اعلام اسامی به تعویق میفته😢🙏 پیگیر کانال باشید که در جریان قرار بگیرید ✅ @mahdyar_59
13.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگه مگه زمان اهل بیت ناخن مصنوعی وجود داشته که احکام داشته باشه😐 پس چرا شما آخوندا میگین مشکل داره؟؟؟ تو این قسمت بهت توضیح دادم👆 @mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مهدیار🌟 حال و احوالت چطوره؟💕 اینم چند تا از عکس های چالش که برامون فرستادید👆💥 ممنون از مشارکت و فعالیت زیادتون حدودا ۷۰۰ نفر از شما عزیزان توی چالشمون شرکت کردید و به قید قرعه قراره به ۴۰ نفر جایزه بدیم که به عزیزان برنده پیام هم دادیم😉 متاسفانه امکانش نبود که همه عکس هارو بزاریم اجرتون با صاحب الزمان (عج)❤️✨ @mahdyar_59
گویند علی میزده صد وصله به کفشش... ای کاش دل خسته ما کفشِ علی بود! @mahdyar_59
تہ‌صف‌بودم،بہ‌من‌آب‌نرسید.🖐🏽 بغل‌دستیم‌لیوان‌آبش‌را‌داد‌دستم. گفت‌من‌زیاد‌تشنہ‌‌ام‌نیست. نصفش‌را‌تو‌بخور.💞 فرداش‌شوخے‌شوخے‌ بہ‌بچہ‌ها‌گفتم‌از‌فلانےیاد‌بگیرید، دیروز‌نصف‌آب‌لیوانش‌را‌بہ‌ من‌داد.😄 یکے‌گفت: لیوان‌ها‌همہ‌اش‌نصفہ‌بود..!:) @mahdyar_59
31.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تتو کردن اشکال شرعی داره یانه؟ میشه تتو کنیم؟ قصد و هدف از تتو هم مهمه ؟!!🤔 توی این قسمت از پاسخ این مسئله شرعی رو دادم مهدیار😇✅ @mahdyar_59
نوش جانش بشود هرکه حرم رفت حسین... خودمانیم ولی گاه حسادت کردم💔
و اینک...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه خدا همه خوبی هارو مساوی تقسیم نکرده؟... پس چجوریه که یکی افکار مثبت داره یکی منفی؟...💥🤯 راستی میدونستی گاهی موفقیت دست ما نیست؟😱😟 مگه میشه... توی این قسمت از برات توضیح دادم☺️💕 @mahdyar_59
سخن بی تو مگر جای شنیدن دارد؟ نفسِ بی تو کجا نای دمیدن دارد😢 علت کوری یعقوب نبی معلوم است...💔 شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟؟...😔💚 @mahdyar_59
بخونید. 👌تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی ! ! ! ☀️اون روز چه لباسی می پوشی؟ چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟ با چه ماشینی گردش می کنی؟ کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟ 👈شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه ! 📌وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه،برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه . دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره... ✨خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه... 💫طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه... همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی. ⏰اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند. (قدر همدیگه رو بدونیم که عمر خیای کوتاه ست و مرگ خیلی نزدیک و دلی نشکنیم که دل جایگاه خداست) ❤️ 👤دکتر الهی قمشه ای @mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام نکات رشد فردی یک طرف خلوت با امام زمان (عج) یک طرف دیگه مهدیار برای رشد فردی و رشد شخصیت نیازداری که هر چند وقت یک بار بری سراغ فرمانده✋💚 و اینک این قسمت از @mahdyar_59
قسمت دوم پسر سبزی فروش رو خوندی؟؟ اینقدر این داستان جذاب بود که درخواست ها برای قسمت آخرش زیاد بود😍😌 بریم برای قسمت سوم و اخرش👇
🔰پسر سبزی فروش ۳ سبزی‌فروش گفت: «اختیار با شماست. ولی خاطرت جمع باشد خواهر، که هیچ‌کس این مهره را نمی‌خرد.» پسر سبزی‌فروش هم گوهر را نگاه کرده بود، گفت: «بله مادر، این از آن مهره‌هاست که با آن تیله‌بازی می‌کنند، شش تاش یک پول می‌ارزد.»🤷🏻‍♂ خدمتکار برگشت و جریان را گفت. آن‌وقت استاد، جواهر را گرفت و آورد پیش سبزی‌فروش و گفت: «این را می‌شناسی؟» سبزی‌فروش گفت: «اِه، این را همین حالا یک نفر آورده بود که با آن سبزی بخرد و من گفتم به درد نمی‌خورد. آیا از خانۀ شما آورده بودند؟ پس چرا سبزی را نبردند، من عرض کردم که هرچه می‌خواهند ببرند.»😕 استاد گفت: «متشکرم! ولی می‌خواهم خواهش کنم یک ساعت همراه من بیایی برویم بازار و برگردیم که کار لازمی با تو دارم.» سبزی‌فروش گفت: «ای به چشم، در خدمت حاضرم. پسرم اینجا هست و می‌رویم و برمی‌گردیم.»🤗 استاد گفت: «بهتر است پسر هم با ما همراه باشد. اگر یک ساعت دکان را ببندی ضرر نمی‌کنی.» سبزی‌فروش قبول کرد. در را بستند و پدر و پسر همراه استاد راه افتادند و رفتند بازار زرگرها و جواهرفروش‌ها. استاد گفت: «می‌خواهم این مهره را به چند تا از این زرگرها نشان بدهم.» آن را به یکی از زرگرها نشان داد و گفت: «می‌خواهم بفروشم.» زرگر به‌دقت آن را نگاه کرد، در ترازو گذاشت، با پرگار حجم آن را اندازه گرفت، بعد یک ذره‌بین برداشت و جلو چراغ همۀ اطراف آن را وارسی کرد و گفت: «من می‌توانم این را هفت‌صد تومان نقد بخرم.» استاد پرسید: «بیشتر نمی‌ارزد؟» زرگر گفت: «ممکن است کمی بیشتر بیرزد. ولی من بیشتر خریدار نیستم.» بعد استاد همراه با تعجبِ سبزی‌فروش و پسرش، رفتند به دکان دیگر و دکان دیگر و همان‌طور با دقت آن را وارسی کردند و قیمت را بالا بردند. یکی از جواهرفروشان علاوه بر آن آزمایش‌ها، یک شیشه که آب زردرنگی داشت آورد و با سیخ کبریت یک‌ذره از آن دوا روی آن مهره گذاشت و با پنبه پاک کرد و دوباره با ذره‌بین آن را نگاه کرد و بعد گفت: «یک‌کلام هزار و پانصد تومان می‌خریم.» ولی استاد بازهم راضی نشد و نفروخت.🙄 بعد استاد گفت: «دیگر کاری نداریم، برگردیم.» در راه به سبزی‌فروش و پسرش گفت: «دیدید عزیزان من، این مهره را که به نظر شما شیشه شکسته یا مهرۀ تیله‌بازی بود و صدتایش یک عباس نمی‌ارزید، کسی که می‌شناخت به هزار و پانصد تومان می‌خرید و من نفروختم، پس معلوم شد که این مهره یک جواهر است. ولی چون شما جواهرشناس نبودید به قیمت یک دسته سبزی هم نخریدید؛ و این دلیل بی‌ارزش بودن جواهر نیست. دلیل آن است که هر چیزی خریداری دارد، بازاری دارد و کارشناسی دارد. آن سبزی‌فروش هم که به پسر تو سبزی نداد خریدار دانش نبود؛ اما دانش بی خریدار نیست. همین پسر وقتی چند سال دیگر درسش را دنبال کند و در یک رشته متخصص بشود جواهری می‌شود که بیش از صد دکان سبزی‌فروشی قیمت پیدا می‌کند، یا می‌تواند همان سبزی‌فروشی را به گنجینۀ جواهر تبدیل کند.»😇 پسر سبزی‌فروش گفت: «همه‌چیز را فهمیدم و از فردا درسم را می‌خوانم. دیگر از هیچ‌چیز دلسرد نمی‌شوم تا به همان‌جا برسم که سبزی‌فروشی را به گنجینۀ جواهر تبدیل کنم.» پسر سبزی‌فروش در رشتۀ گیاه‌شناسی فارغ‌التحصیل شد. بعد به شهر خود برگشت، در یک مؤسسه‌ی کشاورزی به کار پرداخت. دکان سبزی‌فروشی پدر را نیز با معلوماتی که داشت رونق داد، و بعد از چند سال که به بی‌نیازی رسید کار سبزی‌فروشی را نیز تغییر داد؛ زیرا صاحب چند مزرعۀ نمونه شده بود که گیاهان صحرایی و دارویی نو شناخته را پرورش می‌داد و به چند مؤسسۀ داروسازی می‌فروخت و دم‌ودستگاه و عزت و احترامی پیدا کرده بود که صاحب کارخانۀ چینی‌سازی هم تعجب می‌کرد.😍 @mahdyar_59
..💕 💭وقتی چشمم به رگ‌های بزرگ روی پاهام میوفته؛به این فکر می‌کنم که تو با همین رگ‌ها، خون اضافی رو از پاهام به قلبم می‌رسونی تا بتونم حرکتشون بدم و از همه مهمتر، راه برم. 💭اما فاصله کف پای من تا قلبم خیلی زیاده و گرانش زمین نمی‌ذاره اینهمه خون برگرده به قلب 💓، 💭بخاطر همین تو درست پشت ساق پای من، عضلات کمکی قوی برای قلبم قرار دادی که با انقباض و انبساط این عضلات، خونم رو به سمت بالاتنه‌ام پمپاژ می‌کنی. 💭در واقع قلب دوم من همین عضلات قوی هستن.تازه فقط این نیست؛ سیاهرگ‌های پاهای من با همۀ سیاهرگهای دیگه فرق داره،توی اونها دریچه‌هایی هست که نمیذاره خون دوباره به سمت پایین برگرده، 💭اگه این کارها رو برام نکرده بودی ، شاید برای اینکه خون به قلبم برگرده، مجبور بودم همیشه پاهام رو بالا نگه دارم. |ممنونم ازت خداجونم😍🌿| @mahdyar_59