eitaa logo
مهـــدیــار
47.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
♦️رسانه مردمی مهدیار(ویژه نوجوان)♦️ 🔷سایت « آکادمی روح بخش»🔷 https://roohbakhshac.ir 🌱برای نصب اپلیکیشن به سایت بالا مراجعه کنید 🔶ارتباط با ادمین 🔶 @admiinmahdyyar به امید اینکه... مهدیار باشیم 🌿 مهدیار بمانیم💪🏻 تبلیغات نداریم ❌🙏🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که مردی از اهل کتاب📒 در راه رفیق امیرالمؤمنین (ع) گردید. ایشان را نمی شناخت. پرسید کجا می روی؟ حضرت فرمود: به کوفه هنگامی که بر سر دو راهی رسیدند↔️ مرد خواست از راه دیگر برود؛ حضرت مقداری او را همراهی نمود. مرد گفت: شما که خیال کوفه داشتید برای چه از این راه می آیید؟ مگر نمی دانید راه کوفه از این طرف نیست؟ امام فرمود: می دانم، ولی دستور پیغمبر ماست که رفاقت نیکو به این است که رفیق خود را مقداری همراهی و مشایعت کنیم. من از این جهت با تو آمدم. مرد گفت: شیفته آداب نیک اسلام و کسانی که پیرو این دین هستند شدم. من شما را گواه می گیرم که به اسلام وارد شدم. وهمانجا اسلام آورد. منبع: بحارالانوار ج 16ص 44📚 @mahdyar_59
و فَرِّحْ قَلْبِی خدایا ! به حق کریم اهل بیت دل بی رمقم رو با صفا کن....🌱 @mahdyar_59
یادش بخیر ،قبلا ما با سایه دست شکلک درست میکردیم و یه هنر لاکچری محسوب میشد 😅 @mahdyar_59
گويند ؛ كافرى از ابراهيم (ع) طعام خواست ابراهيم (ع) گفت: اگر مسلمان شوى، تو را مهمان كنم و طعام دهم . كافر رفت . خداى عزوجل وحى فرستاد كه اى ابراهيم🗣 ما هفتاد سال است كه اين كافر را روزى مى ‏دهيم و اگر تو يك شب، او را غذا مى‏ دادى و از دين او نمى ‏پرسيدى، چه مى ‏شد ابراهيم (ع) در پى آن كافر رفت و او را باز آورد و طعام داد🥖 كافر گفت: چه شد كه از حرف خود، برگشتى و پى من آمدى و برايم سفره گستردی ابراهيم (ع) ماجرا را بازگفت كافر گفت: اگر خداى تو چنين كريم و مهربان است، پس دين خود را بر من عرضه كن تا ايمان بياورم @mahdyar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون اجازه مامانش رفته تو کوچه فقط اون چکی که بهش زد 🤣 @mahdyar_59
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای بابااااا 😥 انقد که این بچها سر و صدا کردن من اصلا نفهمیدم چند رکعت نماز خوندم😰🙄 حالا اگر همچین موقعیتی برای ما پیش اومد احکامش چیه؟؟ 🧐 این قسمت از رو ببین رفیق تا متوجه بشی حکم شک بعد نماز چیه... @mahdyar_59
امام سجّاد علیه السلام: من مشتاق توأم، ای پروردگار جهانیان إِنِّى إِلَيْكَ راغِبٌ يَا رَبَّ الْعالَمِينَ فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی @mahdyar_59
🌺اللَّهُمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِكَ حَتَّى تَحْبِسَهُ عَنَّا بِكَثْرَةِ الدُّعَاءِ لَكَ فَنُصْبِحَ مِنْ كَيْدِهِ فِي الْمَعْصُومِينَ بِكَ . 🤲خدايا، به دست قدرت خود چيرگى‌اش( شیطان) را از ما بردار، تا با دعاى فراوان به درگاهت راه ما را بر او بربندى و به يارى تو از نيرنگش مصون مانيم. @mahdyar_59
(داستان مرد ثروتمند و پسرش) 📖 روزی مردی ثروتمند💶 پسر بچه کوچکش را بـه روستایی کوچک برد تا بـه او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. و قدر زندگی مرفه خود را بداند😢 آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یکی از اهالی روستا مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد:عالی بود پدر! 👌 پدر پرسید آیا بـه زندگی آن ها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر! 😌 پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد🌊 ما در حیاطمان فانوس های‌ تزیینی داریم و آن ها ستارگان را دارند✨ حیاط ما بـه دیوارهایش محدود می‌شود اما باغ آن ها بی انتهاست! 🌳 با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو بـه من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم😊 @mahdyar_59
خدایا شکرت✨ برای صدای یاکریم‌هایی که سرصبح می‌خونن و آدمو پرت میکنن به خاطرات خوش خونه مامان‌بزرگ🕊🏡 @mahdyar_59