🔻شورش سانسورشدهها
🔹به این جملات در بیانیه سعید جلیلی با دقت توجه کنید:«به روستاها بروید و صدای ما را به آنها برسانید، به حاشیۀ شهرها بروید و حرف ما را به آنها بگویید! سراغ گروههایی بروید که سانسور میشوند، دیده نمیشوند، گویی کسی روی رأی و نظر و انتخاب آنها حساب باز نکرده است... بروید و آنان را از این انتخاب، از این چشمانداز، از این دوراهی که پیش روی ملت ایران قرار گرفته است، آگاه کنید.» این فقط یک بیانیه انتخاباتی نیست؛ دارد یک هویت اجتماعی را بیان میکند؛ هویتی که هم با سانسورشدهها نمایندگی میشود و هم سانسورشدهها را جامعه هدفش میداند.
🔹در این انتخابات معلوم بود که احزاب و چهرههای مختلف مذهبی و نظامی و حکومتی و... کدام سو بودند؛ سمت جلیلی نبودند. اینها همیشه در انتخاباتها او را مزاحم میدانستند. جلیلی، شاید خود یک سانسورشده است. اما این سانسورشده بر پایه چه کسانی به متن آمد؟ به پشتوانه یک نسل غیرسازمانی و تودهای. به این ترتیب با یک سانسورشده مواجهیم که سانسورشدهها حمایتش میکنند. جامعه هدف کدام است؟ باز هم سانسورشدهها. دوباره بخوانیم: «سراغ گروههایی بروید که سانسور میشوند، دیده نمیشوند، گویی کسی روی رأی و نظر و انتخاب آنها حساب باز نکرده است.»
🔹شورش حاشیه علیه متن، نویدگر نحوی از رهایی است. متن آنقدر پرطمطراق است که نه تنها اجازه نمیدهد حاشیه به چشم بیاید و جدی گرفته شود، بلکه حاشیه را تحقیر هم میکند. تحقیر نکردند و نمیکنند؟ حاشیه در این مصاف، آرمانخواهی انقلابیاش را جوهره میبخشد، از حاشیهها استمداد میجوید و مثل بهمن بر سر متن خراب میشود.
🔹وقتی از جلیلی در مورد اقتصاد میپرسند، بیش از همه از اقتصاد روستا میگوید. میداند مشکل اصلی ما تولید است و تولید را با تکیه بر روستاها به عنوان سلولهای پرتوان اقتصاد است که میتوان متحول کرد؛ و الا اگر به خوشنشینها باشد، تا صد سال دیگر بهانه رابطه و اعتبارات و... میآورند. جلیلی اقتصاد را دارد وارونه میبیند. کسی که در جلسات کارشناسی نشسته باشد و بهانههای مختلف دستگاهها برای عدم کارکرد مناسب را که عمدتاً به نبود بودجه و لزوم سرمایهگزاری خارجی ختم میشود، شنیده باشد، خوب معنی این همه را میفهمد.
🔹از جلیلی در مورد زنان میپرسند و او از زنان خانهدار و سرپرست خانواده و... سخن میگوید. زنان مسائل متعدد دارند. آنچه پرطمطراق است و کانونی قلمداد میشود، همیشه چیزی بوده که هیاهوی خیابانی داشته. جلیلی دقیقاً صدایی را میشنود که کسی نمیشنود.
🔹وقتی حاشیهها میداندار میشوند چه اتفاقی میافتد؟ همیشه حاشیه برای متن ترسناک است. حاشیهها، ادبیاتشان دیپلماتیک نیست. بازی برهم میزنند. متن میکوشد تا حاشیهها را مدام و مدام تحقیر کند و هولناک و هولناکتر جلوه داد تا جایی که حاشیهها هم خود از هم بترسند. اما این بازی تا کجا میتواند باورپذیر باشد؟
🔹حاشیه در نهایت چه میکند؟ حاشیه پیامآور رهایی است در مقابل هر آنچه در ساخت تکنوکراسیِ حکومتی فرومانده. حاشیه انرژیهایی نو آزاد میکند که تا کنون حبس شدهاند. یک دفعه فضای مجازی با سیلی از سانسورشدهها مواجه میشود. در اداره هم همین خواهد بود. سانسورشدهها، مدیران و به اصطلاح کارشناسانی را کنار میزنند که جز مرگ نمیتواند آنها را از صندلیشان جدا کند.
🔹در علوم اجتماعی این نگاه به حاشیه عمدتاً در جریان پساساختارگرا و انتقادی است که دیده میشود. یعنی دقیقاً نقطه مقابل تصوری که همه شاید از جلیلی در ذهن دارند. همه شاید جلیلی را یک ساختارگرا که دارای ذهنی بسته است، قلمداد کنند. اما مگر یک ذهن بسته میتواند سانسورشدهها را به شورش وادارد؟ جلیلی یک انقلابی است؛ رهبر شورش سانسورشدهها.
@mahdytehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️جون هر کی دوست داری مردم رو از این فلاکت نجات بده
🔹️چهار ساله تو بورس تو ضررم
@mahdytehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا تو خود شاهدی...
ما می خواهیم نشانه های دین تو را برگردانیم
@mahdytehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ما زمان نداریم!
جملات طوفانی جلیلی خطاب به پزشکیان
@mahdytehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دیگران ادارهاش خواهند کرد!
@mahdytehrani
🔻ما و جمهوریت
🔹یکم. دست آخر کار به منتکشی جمهوریت رسید تا بتوانیم به مشارکت 50 درصدی بازگردیم. هر دو طرف احساس کردند نیازمند سخنگفتنی جدیتر با مردماند. آذری جهرمی راهی کنسرت شد تا با اکسهایش حرف بزند و انقلابیون هم راهی روستا و دست به گوشی! تمایز نظامی که بر جمهوریت ابتنا دارد با نظام دیکتاتوری همین است. نمیتوان بدون اقناع و گفتوگو با مردم قدم از قدم برداشت.
🔹دوم. اعصابخوردی این روزها قابل درک است؛ اما نباید مانع درک درست از مسئله شود. هرگونه انصراف از سوی یکی از دو کاندیدای اصولگرای اصلی در دور اول، با شوک به سبد رای پزشکیان، در همان دور کار را به نفع اصلاحات تمام میکرد؛ این یعنی مسئله فراتر از تاکتیکهای انتخاباتی است. باید به نسبت خود و جمهوریت نگریست؛ "ما و جمهوریت".
🔹سوم. مردم از تورمهای متمادیِ این سالها که حاصل بازی با نرخ ارز بود، رنج میبردند. گوشت کیلویی چند است مردم؟ اعداد نمیتوانست جای همدلی را بگیرد. پزشکیان با ادبیات مردمیاش نماد تغییر شد؛ حتی بدون برنامه! میگفتی برنامه ندارد؛ میگفت لااقل ما را میفهمد!
🔹چهارم. مردم از اینکه طرف گفتوگو در مسائل مختلف فرهنگی و اجتماعی نیستند، ناراضی بودند. لحاظ جمهوریت، شب انتخاباتی نیست. نمیتوانیم در طول حکمرانی مردم را لحاظ نکنیم، برای اقناع و گفتوگو ارزش لازم را قائل نباشیم، یکجانبه عمل کنیم، دغدغه صدا و سیمایمان فقط سرگرمی باشد، اما شب انتخابات یک دفعه یاد مردم بیافتیم. ما وقتی توانستیم به اسرائیل حمله کنیم که افکار عمومیمان به ما این امکان را داد. وقتی غنیسازی را افزایش دادیم که ایران یکصدا میگفت انرژی هستهای حق مسلم ماست. عملگرایی، فرصت گفتوگوی ما را سلب میکند.
🔹پنجم. درگیریهای درون جبهه انقلاب به نفع چه کسی تمام شد؟ بالاترین حجم تخریبها نسبت به کاندیداهای جبهه انقلاب نه توسط آنطرفیها که توسط خودیها انجام شد. "آنها" گفتند طالبان؛ اما تصویرش را پیشتر خودیها کشیده بودند. در دور اول نه تخریب قالیباف درست بود نه جلیلی. نزاعهای ما باعث میشود کسی را برای خودمان باقی نگذاریم، باعث میشود پُلهایمان به جمهوریت را خودمان با دست خود بشکنیم.
🔹ششم. جمهوریت، مواجهه دستوری را برنمیتابد. همه چهرههای مذهبی و منبری و حکومتی در دور اول جمع شدند تا جمهوریت را به یک سو بکشند؛ نشد! رهبری را هم هزینه کردند، نشد! مواجهه با جمهوریت از بستر همسخنی و همزبانی میگذرد. مردم(انقلابی و خاکستری و...) به میدانِ کسانی میآیند که با آنان همزبانی پیدا کنند. نمیتوان با دستور و "گداییِ انصراف" از این و آن، "ضعف همسخنی" را علاج کرد.
🔹هفتم. پیروزی در انتخابات را باید به دکتر پزشکیان تبریک گفت. او اما اکنون در حالی وارد پاستور میشود که کمترین تعداد آراء را در نسبت با رؤسای جمهوری دوم خرداد به اینسو به همراه دارد. این یعنی وجود یک اپوزیسیون قوی که تا آخرین لحظات نیز روندی صعودی را در آرای خود دنبال میکرد؛ یعنی جمهوریتی که چندان هم یکدل نیست. سعید جلیلی در این انتخابات چهرهای نو نشان داد که غیرقابل انتظار مینمود. او توانست نقش رهبری این اپوزیسیون را ایفا کند.
🔹هشتم. "ضعف همدلی"، "ضعف اقناع و گفتوگوی متمادی"، "درگیریهای داخلی و خراب کردن پُلها" و در نهایت "مواجهه دستوری" حاصل این نوشته بود.
@mahdytehrani
🔻در ستایش شمایل سیاسی سعید جلیلی
✍سجاد صفار هرندی
🔹من «جلیلیچی» نیستم. سال ۹۲ به او رای ندادم. دور اول انتخابات همین امسال هم به او رای ندادم. به ضعفها و محدودیتهای او در مقام یک سیاستمرد واقفم. اما حالا که پس از سه هفته ممنوعیت سخن گفتن درباره نامزدهای انتخاباتی امکان نوشتن یافته ام دوست دارم از او بنویسم. از سعید جلیلی که به نحو کمنظیری نماینده بخش بزرگی از فضیلتها و زیباییهای انقلاب اسلامی پنجاه و هفت در سیاست ملی ماست.
🔹اگر آرمان پنجاه و هفت پیوند یافتن و بلکه یگانه شدن دین و سیاست در متن حیات مدنی بود، این یگانگی نخست باید در وجود سیاستمرد محقق شود. جلیلی به وضوح مصداق این معناست. پیشتر نوشتم که مهمترین میراث شهید رییسی سیاست تقواست و اینک باید افزود که میراثدار او از این جهت بیشک سعید جلیلی است. با این ملاحظه که آنچه برای سید شهید با شمّ و غریزه محقق بود، برای جلیلی با نحوی تفصیل و نظرورزی همراه شده است. نحوی درک سازوار مبتنی بر دیانت از سیاست و مقاومت و عدالت که در جزئیات مشی عملی و زیست شخصی نیز متبلور است. و این فقط مربوط به امور کلان سیاست نیست؛ شاید به چشم کسانی خرد و کم اهمیت به نظر برسد، برای من اما اینکه سیاستمداری داریم که در اوج مشاجره پینگیپنگی مناظره دونفره، وقتی رقیب قرآن میخواند، ملتزم به امر «فاستمعوا له و انصتوا» لب از سخن میبندد، قیمتی است. اینکه مجاهد جانبازی داریم که زخم و جراحت خود را محمل تبلیغ سیاسی قرار نمیدهد (شاید هنوز هم بسیاری از مردم جانباز بودن او را ندانند) ارزشمند است. اینکه نامزد انتخاباتی داریم که در نحوه عمل خود، در گفتن و نگفتن، در رفتن و ماندن، بیش از هر چیزی حجت شرعی را در نظر میآورد همان لحظه طلایی سیاست پنجاه و هفتی است.
🔹جلیلی امروز خیلی بیش از گذشته در منظر و مرئی وجدان ایرانی ما حاضر است. میدانم که بابت جمله بعدی ملامت و تمسخر خواهم شد اما چه باک؟ این وجدان ایرانی هر چند به او رأی ندهد اما عمیقا دوستش دارد. همچون شمایلی از فضیلتهای بنیادینی که مدینه ما را برافراشته است: تقوا، شجاعت، سلامت، سادهزیستی و مردمداری. ممکن است بسیاری بترسند و ترجیح دهند که در این شرایط سخت و خطرناک چون اویی سکان کشور را به دست نگیرد. اما این ترس به خلاف تصور همراه با نفرت نیست. تلاش دو هفته اخیر برای نفرت ساختن حول جلیلی موفق نبود (به خلاف مورد احمدی نژاد در سال هشتاد و هشت). فضیلت و تقوا چیزی نیست که از نظر انسان ایرانی نکتهسنج مخفی بماند و او کسی را که به این زیور آراسته است، نمیتواند دشمن بدارد.
🔹همچنین این ترس چندان مربوط به ویژگیهای شخصی جلیلی نیست. در واقع این ترس، ترس از تنگ شدن زندگی و مجال و امکانهای آن (خواه در پرتو سیاست حجاب و محدودیت اینترنت یا نزاع با قدرتهای جهانی) به حفرههای بزرگی در کلیت سیاست انقلابی باز میگردد. بار دیگر مسائل جلیلی را به یاد آوریم: اینکه جلیلی زبان تخاطب با بخش مهمی از مردم را ندارد، اینکه ایدهای در نسبت با تکثر واقعاً موجود در ایران امروز ندارد، اینکه ایده آزادی در منظومه او جای روشنی ندارد و اینکه ایده امکان پیشرفت بدون همراهی با هژمونی غرب هنوز اعتماد و امید چندانی بر نمیانگیزد، جملگی به کاستیهای اساسی نیروی انقلاب و گفتار و طرح سیاسی آن باز میگردد. اگر این خللها زیر عبای پوشاننده شهید رییسی و سیادت و صفا و معنویت او از نظر مخفی شده بود (که البته چندان هم نشده بود) به معنای حل و فصل آنها نبود. و مسیر آینده مسیر در انداختن طرحی نو و حل و فصل واقعی این کاستیهاست. با مشاجره ملالآور تعیین مقصر و سرزنش متقابل در میان نیروهای انقلابی گامی به پیش برداشته نمیشود.
🔹شمایل محبوب و دوست داشتنی جلیلی اینک به مثابه یک سرمایه سیاسی متعلق به نیروهای انقلاب است. من تصور میکنم روند وقایع ماهها و سالهای پیش رو ارزش اجتماعی این سرمایه را بالاتر نیز خواهد برد. اما گشایش آینده ما در هزینه کردن مسرفانه این سرمایه نیست. در تلاش جدی و سخت کوشانه و بیرحمانه برای حل مسائلی است که موجد ترس فوق الذکر میشود. کاش سعید جلیلی خود به محور این تلاش تبدیل شود.
@mahdytehrani
🔻پیشنهاد به رئیسجمهور منتخب/1
⛔️تا قبل از امکان مهار شوکهای ارزی، از آزادسازی به شدت پرهیز کنید!⛔️
🔹آقای رئیسجمهور! سلام!
🔹حضرتعالی با اینکه در پیامکهای انتخاباتی تأکید کردید اهل شوکدرمانی نیستید، در مصاحبه با سایت KHAMENEI.IR، در بحث اقتصاد بیش از همه به ناترازیها در حوزه انرژی اشاره کردید و اینکه مثلا اکنون برای خرید بنزین 8 میلیارد دلار پول میدهیم یا آنکه میزان مصرف انرژی در کشور قابل پذیرش نیست. چهرههایی چون دکتر محمدجواد توکلی، سیاستهای ارزی اشتباه را با روکش حذف ارز ترجیحی و حذف یارانه پنهان، پاشنه آشیل سیاستهای شما دانستهاند. دکتر فرشاد مؤمنی نیز ضمن توخالی شمردن شعار ارز تکنرخی، به قول شرافتمندانهتان در پرهیز از شوک درمانی اشاره کرده و نسبت به مواضع اطرافیان شما هشدار داده است. با این مقدمه باید گفت:
🔹چنانچه مستحضرید از سالهای پایانی دولت دوازدهم شرایط ارزی کشور بیش از پیش تشدید شد و به اذعان کارشناسان مختلف اقتصادی، مهمترین عامل اثرگذار در تورم نه رشد نقدینگی که جهشهای ارزی بوده است. بیشک چندنرخی بودن ارز و وجود ناترازیها مطلوب نیست اما تجویز نسخههایی چون حرکت به سمت ارز تکنرخی یا تلاش برای مهار ناترازی برای یک بیمار ممکن است نه تنها ثمربخش نباشد بلکه به تشدید شرایط او بیانجامد. وقتی کشور در تأمین ارز و ارتباطات بانکی با محدودیت مواجه است، نه حرکت به سمت تکنرخی کردن ممکن است و نه آزادسازی میتواند ناترازی را رفع کند. آزادسازی قیمتها در چنین وضعیتی تنها بر دامنه شوکهای ارزی و تورم میافزاید؛ چنانکه حذف ارز 4200 تومانی، تورمهای بالا در سالهای متمادی را به دنبال داشت. شرایط کشور در سالهای اصلاحات که به سمت ارز تکنرخی رفتیم با شرایط کنونی قابل مقایسه نیست.
🔹به این ترتیب همصدا با چهرههایی چون دکتر صمصامی و دکتر مؤمنی باید مهمترین ملاحظه کنونی اقتصاد را مدیریت شوکهای ارزی و پرهیز از شوک درمانی قلمداد کرد و نه رفع ناترازیها به واسطه آزادسازی. همچنین باید نسبت به سیاستهای مبتنی بر آزادسازی هشدار داد.
@mahdytehrani
🔻بسم رب الشهداء و الصدیقین
🔹یکم. ملت ایران دیگر با تمام وجود لمس میکند؛ در دنیای گرگها نمیتوان بمب اتم نداشت. نمیشود آنها تا بُن دندان مسلح باشند، کنار گوش ما زوزه بکشند، از "نظم جدید" بگویند و ما متانت پیشه کنیم. پیشتر برخی مقامات جمهوری اسلامی از امکان بازنگری در دکترین موجود سخن گفته بودند؛ به نظر میرسد زمان این بازنگری فرارسیده است.
🔹دوم. وقتی سلاحت را در مقابل گرگ زمین بگذاری، به تو دست دوستی نمیدهد؛ جَریتر میشود و البته گام به گام به تو نزدیکتر. دشمنی که جسور شده، در خاک تو مهمانت را ترور میکند، در بیروت اینگونه خون میریزد، چه تضمینی هست، فردا تهران را با بهانههایی که خوب بلندند درست کنند نزند؟ از ما اول اجازه میگیرد بعد میزند؟! چه کسی گفته با لبخند زدن، میتوان از تله جنگ گریخت؟ اولاً که پمپاژ هراس از جنگ و ترویج ادبیات تله جنگ در افکار عمومی و بین مردم، در پازل دشمن بود و به او امنیت بخشید. منطق مقابله داشتن، غیر از تزریق هراس از جنگ در داخل کشور است. ثانیاً با این همه ابراز برادری با آمریکا و دعوت به زمین گذاشتن سلاحها و...، سایه جنگ دور شد یا نزدیک؟
🔹سوم. چه چیز عزت و امنیت میسازد و چه چیز ذلت و خواری؟ دشمن در مواجهه با جامعهای ترسو جَریتر میشود یا جامعهای که استحکام و آمادگیاش را به رخ بکشد و شوق شهادت را در دل زنده کند؟ مگر پیامبر(ص) نفرمود: مَن ماتَ ولَم يَغْزُ، ولَم يُحدِّثْ بهِ نَفسَهُ، ماتَ على شُعْبَةٍ مِن نِفاقٍ، كسیكهجهاد نكرده یا آرزوی جهاد نداشته باشد و بمیرد به نوعی نفاق مردهاست. هنوز کسی از شوق شهادت در جامعه میگوید؟ مگر امیر(ع) نفرمود: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ، پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. چه چیز عزت میآورد و چه چیز ذلت؟ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ. هر كس آن را از باب بىاعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پردههاى بىعقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد.
@mahdytehrani
@mahdytehrani
🔻مبنای فقهیِ احتمالی برای جواز برخورداری و استفاده از سلاح هسته ای
🔹️"ما سلاح اتمی نداريم و نخواهيم ساخت اما در مقابل تهاجم دشمنان چه آمريكا و چه رژيم صهيونيستی؛ برای دفاع از خودمان در همان سطحی كه دشمن حمله كند به آنها حمله خواهيم كرد."(رهبر انقلاب)
🔹اگر سلاح اتمی نداریم و نخواهیم ساخت، پس چگونه می توانیم بر فرض حمله اتمی، در همان سطح پاسخ دهیم؟ اساسا آیا می توان از مبنایی فقهی برای برخورداری و استفاده از سلاح هسته ای سراغ گرفت؟ این نوشتار درصدد ارائه مبنایی شرعی و احتمالی برای برخورداری و استفاده از سلاح هسته ای در شرایط معین است.
🔹پیمان حدیبیه منعقد شده و ماه، ماه ذی القعده است؛ ماه حرام. مشرکین بر این گمان بودند که چون این ماه، ماه حرام است، پس می توان به سادگی به مسلمانان یورش برد بی آنکه آنان درصدد حمله متقابل برآیند. گمان می کردند چون مبنای پایه مسلمانان عدم جنگ است، پس این یعنی عدم جنگ در هر شرایطی و به هر قیمتی.
🔹آیه نازل شد:"الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ" شهر حرام در مقابل شهر حرام معنا دارد. اگر آنها نادیده گرفتند، شما هم نادیده بگیرید. در هر حرامی هم قصاص و مقابله جایز است. پس ای مسلمانان "فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ" هر که بر شما تعدّی کرد، شما هم به مثل آن بر او تعدّی کنید.
در قواعد فقه سیاسی مبتنی بر همین آیه شریفه است که "قاعده اعتداء" استنباط شده است. بی آنکه در این نوشتار درصدد قضاوت در خصوص حد و ثغور این قاعده باشیم، به وضوح می توان این قاعده را مبنایی احتمالی برای برخورداری و استفاده از سلاح هسته ای در شرایط معین قلمداد کرد.
🔹عراقچی: رژیم صهیونیستی به هر شکلی که حمله کند، ایران نیز به همان شکل پاسخ خواهد داد.
🔹معنی این همه آن است که گستاخی رژیم صهیونیستی در مقابل ایران می تواند بر خلاف دکترین اولیه و مبنای پایه اعلام شده، به اتمی شدن کشور بیانجامد. به عبارت دیگر آمریکا و رژیم صهیونیستی بر سر دو راهی باخت-باخت ایستاده اند. از یک سو نمی خواهند پاسخ ندهند و از سوی دیگر حرکت جدی برای مواجهه، دقیقا در سویه مقابلِ تمامی تلاش هایشان طی این سال ها در جلوگیری از هسته ای شدن ایران عمل خواهد کرد.
↙️پی نوشت: مجددا تاکید می شود که این نوشتار صرفا درصدد ارائه مبنایی احتمالی بود؛ نه بیشتر.
@mahdytehrani
⏰️فراگیری زبان آلمانی را از امروز آغاز کنید!💪
فرصتی استثنایی خصوصا ویژه علاقمندانِ مطالعه متون علوم انسانی به زبان اصلی.🧑🎓👌
دوره ترمیک
منبع: کتاب سه جلدی Starten wir
هر ترم ۱۶ جلسه یک ساعته
استاد: محمدمهدی تهرانی
🔹️همراه با حل تمارین اصلی کتاب کار در کلاس
🔹همراه با فیلم آموزشی
🔹تدریس به صورت تعاملی و با تکیه بر زبان مقصد
🔹برگزاری کلاس به صورت آنلاین
شهریه هر ترم: فقط ۱ میلیون و ۲۰۰
💥با تخفیف ۲۵ درصدی ویژه طلاب: فقط ۹۰۰ تومان
برای ثبت نام، نام، نام خانوادگی و شماره تماس خود را به آی دی زیر ارسال نمایید:
@mohammadmahditehrani
@StartenWirA1
کانال معرفی دوره:
@deutsch_sprechen
🔻جوانان انقلاب اسلامی چگونه بروکرات شدند؟
🔹سالها پیش بهمن احمدیامویی کتابی نوشت با عنوان "مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند". این کتاب که در کنار کتاب ارزشمند "اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی" به چاپ رسید، روایتگر داستان کسانی بود که برخیشان حتی به شدت رویای اقتصاد اسلامی در سر داشتند؛ اما در نهایت همگی از تکنوکراسی و الگوی اقتصاد بازار سر درآوردند.
🔹اگر داستان جوانان متاخر انقلابی ایران اسلامی را بخواهیم روایت کنیم، چه عنوانی باید برگزید؟ شاید بهترین عنوان برای توضیح سرنوشت بسیاریشان و نه همهشان همین باشد: "جوانان انقلاب اسلامی چگونه بروکرات شدند"
🔹عقلانیت بروکراتیک همان است که در ادبیات وبر هم در نهایت از قفسی آهنین سر برمیآورد. این مفهوم قرابتی وصفناشدنی البته با آنچه مارکس تحت عنوان از خودبیگانگی از آن یاد میکند داراست. جهان کارایی عقلانی به غولی تبدیل میشود که آفرینندگانش را به انسانیتزدایی تهدید میکند. اینان دیگر نه آن شورمندِ متفرّد که چرخدندههای ساده یک سیستماند که تهنشستهایی از آن رویاها و شور نخستین را حمل میکنند.
🔹جوانان انقلابی روزگاری وجه آرمانخواهانهشان، دستنوشتههاشان عکسها و صفحات وبلاگها و پیجهاشان شور میبخشید؛ آنقدر که میشد بوی انقلاب اسلامی و خروش خمینیگونهشان را حس کرد. این رنگ و بوی انقلابی نوید میداد، افق میساخت، امید میآفرید. عنوانهایی که برای صفحاتشان برمیگزیدند، هنور شوربخش است: جوان مسلمان انقلابی و...
🔹امروز شاید بد نباشد به شیوه احمدیامویی به سراغ همان جوانانی برویم که صاحب آن پیجها بودند و از تطورات نقشآفرینیها و روحیههاشان بپرسیم. چه چیز آنها را چنین کرده؟ "انقلابیهای وفادار" چگونه "بروکراتهای وفادار" میشوند و یقهشان را میبندند یا آنکه لااقل به سکوت میگرایند؟ این البته شاید وصف حال همه آن جوانان نباشد؛ اما توصیف خیلیهاشان هست.
🔹پاسخ هم میتوان به خود افراد برگردد و تطورات ذهنیِ شخصیشان که در پی عائلهمندیشان رقم خورده و هم به ساخت سیاسی کشور. آیا این جوانان خود بر سر عقل آمده یا خسته شدهاند؟ آیا احساس میکنند نمیشود؟ آیا ساختار سیاسی کشور، انقلابیون را به جای قاعدهمندی به پرتگاه نورمالیزاسیون میکشد؟ چه چیز این نورمالیزاسیون را موجب شده؟ خطر افراطها؟ کمتحملی در مقابل آزاداندیشی؟ فریب برخورداری از قدرت حکومی و بینیازی به بدنه و اندیشهورزی؟ آیا این ساختار است که آنها را از یک سو به آرمانخواهی میخواند و از دیگر سو پس میزند؟ آیا این آن جوانانند که گمان میکنند برای حضور در قدرت، دیگر باید اتوکشیدهتر بود؛ چون اینجا اتوکشیدهها را میپسندند؟ آیا این سیستم است که پیام میدهد برای انقلابی ماندن باید قابل کنترل باشند؟ آیا این صرفا تمایزی ظاهری است و نه تطوری هویتی؟ دقیقا چه بر سر این فرزندان در گهواره خمینی میآید؟ سوال بسیار مهمی است؛ نیست.
🔹این مسئله میتواند در قالب یک پایاننامه ارشد جامعهشناسی مورد مداقه قرار گیرد. پاسخ این پرسشها هر چه که باشد، برای تداوم انقلاب اسلامی حیاتی است.
@mahdytehrani
🔻بروکرات شدن جوانان انقلابی؛ مداقهای اقتصادی
🔹پرسش این بود که چه میشود جوانان انقلابیِ شورمندِ دیروز که عصر خمینی را فریاد میکردند و واژه واژهی سخنشان جهانی نو و امیدی شگرف میساخت، به بروکراتهایی بیروح تبدیل میشوند؟ چگونه عقلانیت انقلابی به عقلانیت بروکراتیک تبدیل میشود؟ آیا این تطور، اقتضای همان است که وبر قفس آهنین نامش مینهاد؟
🔹یک تحلیل در این میانه تحلیل اقتصادی است. به بیان یکی از دوستان "مثلا ما عدهای از جوانان انقلابی را داریم که در یک سال از حقوق ۱۰ میلیونی به حقوق ۱۰۰ میلیونی رسیدند و الان هم حاضرند هر حقی را ناحق کنند که این حقوق را از دست ندهند. برای اینکه عذاب وجدان هم نگیرند مدتی است هم و غمّشان را گذاشتهاند برای تئوریزه کردن اشتباه بودن وجود سقف حقوق در بهرهوری کارکنان دولت..." به این ترتیب نتیجه این خواهد بود که "ریشه تغییر این دسته را سیاسی و ایدئولوژیک دیدن، حتماً اشتباه است."
🔹چگونه دگرگونیِ سطح دریافتی میتواند به بروکراتسازی منجر شود؟
🔹شاید دوگونه پاسخ متصور باشد.
🔹نخست آنکه چنین تحول درآمدیای را منشا بروز روحیه جدیدی قلمداد کنیم که شاید با واژگانی چون نوکیسه قابل توصیف باشد؛ چنان که پیشتر گاه واژگانی چون خردهبورژوا برای آن کاربرد داشت. حتی در ادبیات حضرت امام میتوان چنین خطری را حس کرد؛ آنجا که به نحوی از تغییرات دفعی طبقاتی سخن به میان میآید و اینکه طبقات مستضعف یکباره چنین تحولی را تجربه کنند. هزینهها، نوع مصرفها، نوع مهمانی دادنها یکباره دگرگون میشود. چنین وضعیتی نه فقط در جوانان انقلابی که در جوانان غیرانقلابی نیز قابل تصور است. حتی در آنان نیز چنین تحولِ یکبارهای، جهانی نو و انسانی نو میسازد.
🔹اما جوانان مورد گفتوگوی ما با ادبیات انقلابی بالا رفتهاند و بسیاریشان هنوز هم خود را متعهد به انقلاب میبینند. چرا این برخورداری جدید لااقل با اضلاعی از شورمندی پیشین قابل جمع نباشد؟ چرا پدیده "انقلابی نوکیسه" به "بروکرات نوکیسه" تبدیل میشود؟ اینجاست که انگار که به پرسش نخست بازگشتهایم و درست همینجاست که تمایز سوژه مورد مطالعه ما از پدیده ریزشها متمایز میشود. بحث ما ریزشهای انقلاب نیست؛ دگرگونی رویشهاست!
🔸پینوشت: قاعدتا هستند جوانانی انقلابی که انقلابی و شورمند نیز ماندهاند. سخن در اینان نیست.
@mahdytehrani
🔻در باب یادداشت مهدی جمشیدی پیرامون جنبش دانشجویی
🔹از مهدی جمشیدی در باب جریان دانشجوییِ انقلابی پرسیدهاند و تکلیفش. پاسخ با این تاکید آغاز میشود که "دستکم یک دهه است که جریانِ دانشجوییِ انقلابی، دیگر پیشران و زنده و بانشاط نیست و حضور و حیاتش احساس نمیشود." اما چرا چنین شده؟ جمشیدی به "فقر هویتی" از یک سو و سکه رایج شدنِ "محافظهکاری، هراس و مصلحتاندیشی" از سوی دیگر اشاره دارد. او میگوید:"همه دچار تعارف و احتیاط و مداهنه شدیم و از عمل و اقدام و فاعلیّت بازماندیم" و توضیح میدهد که جریان مقابل نیز چنین است. او از "افسردگی، بیحالی و انحطاط" جریان لیبرال میگوید. راهحل جمشیدی برای جریان انقلابی هم "خودسازی" و کسب "بینش انقلابی" است.
🔹در توصیف جمشیدی اما اینکه منشا این وضعیت کجاست و چرا به چنین وضعی گرفتار شدهایم، توضیحی نمییابد. نسخهپیچی نیز بدون چنین فهمی از چرایی امروز، نمیتواند گرهگشا باشد. چرا دیروز چنین نبود؟ چرا دیروز اندیشه و نشاط و پویایی و رشد معرفتی داشتیم و امروز در هیچ یک از دو سویه میدان نداریم؟ چرا این همه تاکید بر کرسیهای آزاداندیشی حاصلی در پی نداشته؟ چرا آن انقلابیهایی که داشتیم هم در سیستم به بروکرات تبدیل میشوند؟ چرا دیروز محافظهکار نبودیم؟ چرا درگیریها به جای ساحت اندیشه، در خیابان ظهور پیدا میکند؟ چرا رئیسجمهور ایران هم حتی در شان ایران نیست؟ از مهدی جمشیدی تقاضا میکنم نخست به این سوالات پاسخ گوید و سپس به صورت مسئله بازگردد.
🔹اندیشه از آن وقت افول کرد که ما از منطق اندیشه عدول کردیم و ترسیدیم؛ از اینکه کسی خلاف حرف ما را بگوید ترسیدیم. به امنیت و قدرت پناه بردیم. مسئلهای که باید با اندیشه حل میشد را با قدرت حل کردیم. کرسیهای مقابل را گرفتیم و برنامههای صدا و سیما را هم یکسویه کردیم تا کسی زبانم لال چیزی نگوید که خوشمان نیاید. دانشگاهها را از رقیب تا جایی که میشد تهی کردیم و بیدرد شدیم؛ بیمسئله. دیگر همه چیز حل شده بود. همه چیز مرتب بود و اگر همه چیز مرتب است، میشود برویم به کار و زندگیمان برسیم. آنقدر از ضرورت چارچوبمند شدن کرسی آزاداندیشی گفتیم که کرسیای باقی نماند. محافظهکاری؟ آری موافقم، محافظهکاری. اما ریشه این محافظهکاری دو چیز بود: ترس و کمحوصلگی. حوصله گفتوگو نداشتیم یا شاید بهتر بگویم بالادستیها حوصله اینقدر صبر کردن نداشتند تا ما پاییندستیها گفتوگو کنیم و منطق امنیت حاکم شد.
🔹در جریان انقلابی هم بین نقد و بستن تریبونهای دیگران خلط کردیم. ما هم راحتطلب شدیم. صورت مسئله را پاک کردیم. هر کس سخن گفت، به جای نقدِ سخنش گفتیم به تو چه که سخن میگویی و اصلا مگر در چه حدی هستی که سخن بگویی و مگر نمیبینی اینجای سخنت با آنجای سخن رهبری موافق نیست. ای ضدولایت فقیه! من عمیقا از نقد و فراتر از آن صراحت در نقد دفاع میکنم اما فرسنگها فاصله است بین خاموش کردن میکروفون رقیب با نقد او؛ بین اینکه بگوییم سخنت چرت است و اینکه بگوییم حق سخن نداری. وقتی سخن نبود، وقتی فکر مجال نداشت، درد هم نیست؛ مسئله هم نیست. راه بردن به عمق معرفتی در بیمسئلهگی چگونه ممکن است؟
🔹ما حتی از انقلابیونِ شورانگیز پیشین نیز بروکرات ساختیم. این ما بودیم که ساختیم. خودِ خودِ مای جمهوری اسلامی. چون میترسیدیم مبادا کسی انقلابیِ غیر قابلِ کنترل باشد. مگر ندیدید احمدینژادیها چه کردند؟ باید جلوی تکرار چنین وضعی را میگرفتیم. پیش به سوی نرمالیزاسیون. حتی جبهه پایداری هم چون کمی غیرقابل کنترل به نظر میرسید، باید مهار میشد.
🔹به این فهرست البته میتوان زیست مجازی جدیدمان را نیز افزود.
🔹اگر بیدرد شدهایم و بیمعرفت و افول کردیم، نخست به دلایلش باز گردیم تا بعد راهحلهایش پیدا شود. راهحل دعوت به مطالعه نیست. دعوت به کنار گذاشتن ترس و احترام به اندیشه و صاحباندیشه است. به رونق یافتن برنامه شیوه و شیوههاست. به اینکه بدین فهم بار یابیم که اندیشه را در ساحت اندیشه باید حل کرد و چنین حل شدنی است که به ارتقای جامعه میانجامد. اگر با منطق امنیت حلاش کردی، مسئله در واقع حل نشده؛ وخیمتر شده. در این صورت به مرگ اندیشه سلام کردهای.
پینوشت: یادداشت مهدی جمشیدی:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/2670
@mahdytehrani
🔻این همه شورای نگهبان نیاز نداریم!
🔹چگونه میشود اینقدر اصلا نتیجه تایید صلاحیت مهم میشود؟ چرا در ۸۴ اینقدر مهم نیست و وقتی ردصلاحیت شدهها هم میآیند، تفاوت چندانی ایجاد نمیکند؟
🔹تعیینکنندهتر شدنِ هر روزه تاییدصلاحیتها پیامد چیست؟ ضعف و کمحوصلگی در دفاع از اندیشه و گفتمان خودی و ترس از دیگری. نمود چیست؟ پناه بردن از "منطق اندیشه و فرهنگ" به "منطق قدرت و امنیت". کاندیداها نمودی از اندیشههای جاری در جامعهاند. وقتی با اندیشهها، اندیشهوار نمیتوان مواجه شد، لاجرم با نمایندگانشان هم باید از موضع قدرت مواجه شد.
🔹میشود گزارشهایی به شورا رساند یا قانونگذاریهایی کرد که بر پایهشان و به نحوی کاملا موجّه از دایره تاییدصلاحیتها کاسته شود و موجّهها و موردین اعتماد تایید شوند. به این ترتیب بازی نه در شورا که در بیرون شورا آغاز میشود و نسبتهایی هم ممگن است البته داده شود. رهبرانقلاب:"به بعضی از افرادی که صلاحیتشان احراز نشد، ظلم وجفا شد و به آنها یا خانوادههایشان که خانوادههای محترم و عفیفی بودند، نسبتهای خلاف واقع داده شد که بعداً ثابت شد آن گزارشها غلط و خلاف است."
🔹نتیجه این فرایند تصاعدی، بیش از همه کاهش بنیه اندیشگی انقلاب و انقلابیون است و البته روی کار آمدن رئیسجمهور ضعیف. به جامعه اجازه نمیدهیم مسائلش را پیدا کند و حولش گفتوگو کند و این چنین اندیشه و اندیشهورزی مدام افول میکند و به لباس سیاست و سیاستزدگی درمیآید.
🔹گفتمانها را که نمیتوان حذف کرد. تنها میتوان سرخوردهشان کرد که کمتر پای صندوق بیایند؛ چنانکه کمتر آمدند یا آنکه نمایندهای ضعیف به آنها داد.
🔹تازه بیش از این هم میشود کار کرد. مناظرههای انتخاباتی را هم میتوان کلیشهای و بیمحتوا کرد که حتی انقلابیون هم از این همه محافظهکاری حوصلهشان سر برود و تلویزیون را خاموش کنند. میتوان کاری کرد که حتی آنجا هم جامعه مسئلهاش را پیدا نکند. بیمسئلگی در عین مسئلهمندی. مسئلهای که هست اما تلاش میکنیم گم شود و فکر میکنیم با گم شدن میتوان انکارش کرد.
🔹خُب پرسش آن است که آیا این همه به نفع کشور تمام شده و میشود؟ اصلا من که نظرمی ندارم. نظر شما چیست؟
@mahdytehrani
🔻شکست کرسیهای آزاداندیشی؟
🔹روزگاری دانشگاهها پُر بود از نشستهای پُرشور و تشکلهای مختلفی که هر یک سخنی داشتند و آمد و شدی. نشستها گهگاه خبرساز هم میشد. انواع و اقسام مناظرات میان کسانی که اکنون عمدتاً فقط حرفهایشان را در کلاسشان و فقط با دانشجویانشان در میان میگذارند. حرفها دیروز در صحنه بود و میشد در خصوصش محاجّه کرد. اکنون دیگر در پستوست و شاگرانش را در آرامشِ خاطر امنیتیها تربیت میکند! فکر هم میکنند مسئله را حل کردهاند! روزگاری دانشگاه زنده بود و فکر تولید میکرد. جوان انقلابی برای آنکه پاسخ دهد باید میخواند، باید تلاش میکرد. دردمند شدنش لاجرم بود. نمیتوانست دردمند نباشد. دست خودش نبود.
🔹وقتی کتاب تاریخ تحلیلی دولت نهم را نوشتم، بخشی را به بیانیههای دانشجویی آن سالها اختصاص دادم. آنقدر اما بیانیهها زیاد بود که نمیشد حتی گزارشی از همهشان چاپ کرد. بد اینکه کار من کتاب مرجعنگاری بود نه مختصرنویسی. مجبور شدم چند تشکل اصلیتر را معیار قرار دهم. از همه دعوت می کنم بروند و بیانیههای آن سالها را با تمام نقدهایی که میتوان به آنها داشت مرور کنند؛ خصوصا آنان که دیروز را ندیدهاند و فکر میکنند امروز وضعیت خوب است.
🔹زنده بودن باید ساختمند میشد اما آنان که دلمشغولش شدند، انگار مرگ را به ارمغان آوردند؛ نمونهاش همین کرسیهای آزاداندیشی؛ آنقدر ادا برایش ساختند تا فقط چیزی برای تاریخ و طنز از آن باقی بماند.
🔹این نوشته یک سوال روشن دارد. مگر کرسیهای آزاداندیشی مطالبه صریح و چندین باره رهبر انقلاب نبود؟ خُب چه شد سرنوشت این مطالبه؟ شکست خورد؟ نخورد؟ مسئولش چه کسانی و کدام تفکر است؟ منطق امنیت و قدرت و ترس و بیحوصلگی؟ دانشجویان؟ کائنات؟ اصلا مهم است مسئولش کیست یا چیست؟ مهم است چرا دختر علوم تحقیقات برهنه میشود؟ خُب روانی است دیگر! همه چیز خوب است! ما هم خوبیم!
@mahdytehrani