eitaa logo
محمد مهدی تهرانی
158 دنبال‌کننده
29 عکس
4 ویدیو
14 فایل
اندیشه و سیاست
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جلسه پنجم، سخنران: محمدمهدی تهرانی، حوزه دانشجویی شریف، 1400/3/20
روش، اخلاق و مبانی سیاست ورزی - جلسه پنجم.pdf
1.22M
جلسه پنجم، سخنران: محمدمهدی تهرانی، حوزه دانشجویی شریف، 1400/3/20
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻تیپ شناسی کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ محمدمهدی تهرانی https://eitaa.com/maana_hamandishi @mahdytehrani
🔻انتخابات و اصل صیانت از بازار/1 از 2 🔸یکم. پیشینه اقتصاد کلاسیک به دست غیبی آدام اسمیت و آنچه او تحت عنوان "ماهیت و علل ثروت ملل" نگاشت، بازمی‎گردد. اگر هرکس نفع شخصی خویش را پی بگیرد، دستی نامرئی همه چیز را خود به خود در راستای رفاه عمومی سامان خواهد داد. ریشه این تلقی را می‎توان در نگاه فیزیوکرات‎ها جست؛ آنجا که نوعی همسانی میان جامعه اجتماعی و جامعه طبیعی برقرار می‎کردند و می‎گفتند چنانچه نظمی طبیعی ورای تمامی فراز و نشیب‎ها وجود دارد، در نظام اجتماعی نیز با آزادی، چنین نظمی خواه نا خواه پدید خواهد آمد. دخالت، تنها کار را خراب می‎کند و نظم طبیعی را به هم می‎ریزد. 🔸دوم. سال‎ها بعد اما کینز این همه را به چالش کشید. او گفت:«اصولا هیچ مکانیسم مطمئن و خودکاری وجود ندارد. اقتصاد به جای اینکه الاکلنگی باشد که مدام خود را به تعادل درآورد، به آسانسوری می‎ماند که می‎تواند بالا و پایین برود و ممکن است در طبقه همکف یا در طبقه بالایی به طور کامل متوقف شود.» سیکل‎های تورم و رکود که مشابهش را در بورس تجربه کردیم، به این ایده میدان می‎داد. پس از جنگ‎های جهانی سال‎ها تلقی کینزی حکمفرما بود و مداخله در اقتصاد برای حفظ و صیانت از بازار ضروری قلمداد می‎شد. بازار دیگر مقدس و خودکنترل‎گر نبود. 🔸سوم. این دوگانه در اقتصاد پس از کینز نیز فراز و نشیب‎های بسیاری را پشت سر گذاشت که موضوع سخن نیست. اگر کمی گام به پیش بگذاریم، با یک سه‎گانه مواجهیم: آزادی تام، صیانت، مداخله. 🔸چهارم. اگر انتخابات را به مثابه یک بازار تلقی کنیم که قواعدی طبیعی بر آن حکمفرماست و چنانچه در اقتصاد عرضه و تقاضا، قیمت طبیعی و اشتغال کامل و... را رقم می‎زند، اینجا نیز قواعدی مشابه حکمفرماست، پرسش آن است که آیا صیانت از بازار امری است ضروری یا امری است مزاحم و زائد؛ امری است حافظ آزادی یا امری است مخل آزادی و میدان‎دهنده به استبداد؟ 🔸پنجم. کسانی که انتخابات را کاملا آزاد می‎خواهند، به نوع دیگری از مداخله میدان می‎دهند؛ مداخله‎هایی که در اوج، بحران‎هایی نظیر بحران بورس در ایران و بحران مالی جهانی را می‎سازند. کسانی که از مداخله سخن می‎گویند، توجه ندارند که این بازار است که باید بستر حفظ و رشد جمهوریت و نیز حافظ بهینه کردن سیستم باشد. پرسش سخت‎تر می‎شود. صیانت از بازار کجا ضروری است؟ 🔸ششم. می‎خواهد انتخابات ریاست جمهوری 96 برگزار شود. محمود احمدی‎نژاد نزد رهبری رفته تا گزارش نشست‎هایی که پیرامون خط امام برگزار کرده را ارائه کند. توصیه‎ای اما در بین می‎آید که کمی بعد نیز پشت بلندگو اعلام می‎شود. توصیه‎ای که اجازه نمی‎دهد محمود احمدی‎نژاد نتیجه انتخابات را به سود جبهه انقلاب تغییر دهد:«یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما که شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمن‌اش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم، بخصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند، بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه‌ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید... ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو.» چه کسی مدافع جمهوریت بود؟ ادامه دارد... به ما بپیوندید👇 @mahdytehrani @mahdytehrani
🔻انتخابات و اصل صیانت از بازار/2 از 2 🔸هفتم. درست وقتی فکر می‎کنی بازار خیلی رونق دارد و بورس به پیش می‎تازد، درست همان زمان که فکر می‎کنی اگر تمامی سرمایه‎ات را وارد بورس کنی، پولی هنگفت به جیب می‎زنی، درست همان زمان که رؤیای انتخاباتی پرشور را به هر قیمت در ذهن می‎پرورانی، در لبه سقوط بورس قرار داری. درست همانجاست که رشد جمهوریت را متوقف کرده‎ای. 🔸هشتم. رهبری بر سلامت انتخابات چنین استدلال می‎کنند:«یک شاهد روشن و دلیل متقن این است که در طول این ده‌ها سال، در انتخابات‌های ریاست جمهوری، رؤسای جمهوری آمده‌اند سر کار که مذاق‎های کاملاً متفاوتی با هم داشتند، سلایق سیاسی متفاوتی داشتند؛ خب این نشان‌دهنده‌ی این است که انتخابات، سالم انجام گرفته؛ یعنی این جور نبوده است که انتخابات تابع یک فکر سیاسی خاص یا یک مذاق سیاسی خاصّی باشد.» این یعنی بازار به انحصار تبدیل نشده. 🔸نهم. جواب سؤال هنوز روشن نیست. انگار نمی‎توان بازار را رها کرد و در عین حال نمی‎توان با مدخله و مهندسی، بازار را انکار کرد. صیانت در این میانه دقیقا یعنی چه؟ کجا باید صیانت کرد؟ 🔸دهم. یکی از پیش‎فرض‎های اقتصاد بازار، تصمیم عقلایی است. این‎گونه فرض گرفته می‎شود که انسان‎ها همواره عقلایی عمل می‎کنند. حال آنکه واقعیت‎های بحران جهانی خلاف این را به وضوح آشکار کرده. باید میان رونق اقتصادی و هیجان کاذب تفکیک کرد. آنچه به رشد اقتصادی پایدار می‎انجامد، کمک به رونق اقتصادی است و آنچه رکود و بحران می‎آفریند هیجان و تبلیغات کاذب و غیرواقعی است. صیانت از بازار آنجاست که به میدان‎داری تصمیم عقلایی کمک کنی و هیجانات کاذب را تقلیل دهی. آن وقت رکود، جنگ، دوقطبی و نزاع تمام می‎شود. عیار ادعاها، فراروی همگان است بدون روتوش! 🔸یازدهم. واقعا این همه محدودیت‎گزاری توسط شورای نگهبان برای انتخابات لازم است؟ به نظر می‎رسد باید در قوانینی که این همه محدودیت را ایجاد کرده بازنگری کرد. این همه محدودیت مخلّ بازار است. 🔸دوازدهم. گاه عدم حکم حکومتی کمک به جلوگیری از انحصارهایی است که بر امواج هیجان‎ها راه را بر تصمیم عقلایی و پایان دادن به دولت‎های سوم می‎بندد. عدم مداخله رهبری، به دولت‎های سوم پایان داد؛ به نزاع میان دولت سوم روحانی و دولت سوم احمدی‎نژاد. گردش قدرت رقم خورد؛ اما با همدلی. عیار منطق‎ها با فروریختن ژست‎ها و سیاست‎بازی‎ها و رد گم کردن‎ها آشکار شد. مردم همتی را واقعاً نخواستند؛ یعنی ادامه روحانی را. حتی حیثیت دولت خاتمی هم با فقری که در سخنان مهرعلیزاده نمودار شد، به چالش کشیده شد. اصلاح‎طلبان واقعاً نشان دادند در این سال‎ها گامی به پیش ننهاده‎اند تا حرفی نو بزنند. نشان دادند جز بیانیه‎خوانی و تمنای تکرار تاریخی که دوباره تکرار نخواهد شد، حرفی برای گفتن ندارند. فریاد زدند که حرفی نداریم بزنیم. اکنون این سخنان دهباشی سازنده مستند روحانی است:«اصلاح‎طلبان به سمعک‎های معیوبی که حتی شنوای نقدهای نسل جوانِ خودشان هم نبود، باختند. اصلاح‎طلبان به ذوق‎مرگی از پُرشدگی اتاق‎های هشت‎هزار نفری و غفلت از خواسته‎های جمعیت هشتاد میلیون نفری باختند. اصلاح‎طلبان به مسخره کردن حریف دل بسته بودند و خود را در آیینه نمی‎دیدند که چه بسیار مسخره‎ترند... اصلاح‎طلبان، از چشم مردم گزینه‎ی بدتر بودند. چونان طبل غازی، بلندآواز و میان‎تهی.» وقتی حرفی نداری، به جای نمایش و فریب باید بروی بنشینی و به کارهای بدت فکر کنی. مردم حاضرند رأی سفید بدهند اما به تو رأی ندهند. و اکنون؛ اکنون طلوعی نو رقم خورده است. طلوعی برای ساخت ایران مقتدر؛ ساخت فردا. به ما بپیوندید👇 @mahdytehrani @mahdytehrani
🔻صدا به شما هم رسید؟/۱ نوشته‌ای خطاب به استاد گرانقدرم آقای حسین شریعتمداری کبری آسوپار 🔻این نوشتار را کسی می‌نویسد که خود را در روزنامه‌نگاری - به افتخار- شاگردی کوچک پای قلم و اندیشه شما می‌داند؛ شاگردی از راه دور. کسی که از نوجوانی دوست داشت «حسین شریعتمداری» شود و یک یادداشت او را در کیهان برای خواندن از دست نداد. شما مرا جز به نامم و یادداشت‌هایم و دیداری کوتاه و عمومی در موسسه کیهان که اول بار و تنها بار به چهره، کبری آسوپار را دیدید و نسبت به او ابراز لطف کردید، نمی‌شناسید؛ اما در صفحه توییتر من، این توییت بسیار پر بازدید، و مدت‌هایی مدید توییت پین شده‌ی صفحه‌ام بوده و بابت آن همپای لایک‌ها و تمجیدها، ناسزا هم کم نشنیده‌ام: «علاقه‌ام به روزنامه‌نگاری سیاسی از سرمقاله‌های او بود. می‌خواستم حسین شریعتمداری بشوم! پارسال در جلسه‌ای تا متوجه‌م شد: "خانم آسوپار؟ استفاده می‌کنیم از مطالب‌شون، خیلی خوب می‌نویسن، امید ما به امثال ایشونه..." من پرواز می‌کردم. وقتی گفت به ما یادداشت بدهید، از آسمان هم رد شدم!» 🔻چرا این شرح احساس خودم را نسبت به شما می‌نویسم؟ تا بدانید این وجیزه، با همه‌ی ‌گلایه‌ها و انتقادات از حسین شریعتمداری، از سوی یکی از علاقه‌مندان شما نوشته شده است و اصلاً اگر این ارادت نبود، بعید بود نوشته‌ای نگاشته شود. از سویی شرح ارادت دادم که اگر تندی قلمم و صراحت کلامم شما را آزرد، پای جسارت این شاگرد نگذارید. چه می‌شود کرد، در صراحت هم سعی کردم شاگرد خوبی برای شمای خوب باشم! 🔻در نوشته‌تان برای آن روزنامه‌نگار هتاک به آیت‌الله مصباح یزدی که استاد اساتید ماست، او را «صمیمانه» با نام کوچک و با وصف «عزیز» خطاب کرده‌اید؛ از ارادت‌تان به او نوشته‌اید و اینکه قلمش را پشتیبان شهدا می‌دانستید؛ باز شاکرم حداقل اینجا از فعل ماضی بهره برده‌اید و نوشته‌اید «می‌دانستم» و نه «می‌دانم»؛ جناب صفارهرندی گرامی که بعد از یک هفته و خوابیدن غائله، تازه به میدان آمدند و هنوز هم بجای محکومیت هتک حرمت علامه، خاطره نگاری می‌کنند تا «فحش درمانی» نورچشمی‌شان را تئوریزه کنند، آن هم با خرج کردن از خود علامه! اما بیشتر شکرم از نعمت قدسی علامه مصباح برای ماست که حتی پس از رفتنش از این دنیا هم بانی برکت است و حداقل از پی ناسزاگویی به حضرت ایشان، سرانجام پس از بیش از یک دهه بی اخلاقی و بی ادبی‌های مکرر آن عزیز شما و آویختن هرباره‌اش به ولایت، صدای هتاکی‌هایش به گوش شما هم رسید و با حجم بالایی از قربان صدقه! یک تذکری از مربیان خود گرفت. 🔻شما نشنیدید و نبودید وقتی با هر انتقادی، کلاس نطفه شناسی و لقمه‌ شناسی آن عزیزتان به راه می‌افتاد و انقلابی و غیرانقلابی را از تیغ هتاکی‌اش می‌گذراند. شما درد خرج کردن او از رهبری حتی برای اعتراض به تبلیغات گوشه وبلاگش را نکشیدید. شما روی دلتان داغ نخورده که آن عزیزتان، پدر و مادرتان را هتک حرمت کند؛ شما ندیدید که او بجای سپر ولایت و شهدا بودن، ولایت و شهدا را سپر خود کرد. شما تیغ‌هایی را که از سر شذوذات رفتاری و قلمی او بر انقلاب و شهدا و ولایت خورد، ندیدید. شما ندیدید که چنان عجب و غرور او را گرفت که خودش را با آقا سید مرتضای آوینی قیاس کرد! 🔻بله، استاد گرانقدرم! شما شوخی و تکه‌های جنسی در یادداشت‌های مطبوعاتی او را ندیدید؛ هجوهایش را ندیدید؛ تمسخر جملات آقا و امام را در ادبیاتش ندیدید؛ نوشتنش در روزنامه اصلاح‌طلب علیه جریان انقلابی را ندیدید؛ فحاشی‌اش به دولت اصلاح‌طلب را ندیدید و حتی وقتی با شکایت دولت دوازدهم در قوه قضائیه محکوم شد، ندیدید خواص جبهه رسانه‌ای انقلاب شروع به حمایت از اویی کردند که بخاطر «فحاشی» محکوم شده بود. باید حتماً چند روز متوالی یکی از دانشمندان دینی‌مان را هتک می‌کرد تا سرانجام صدای دریدگی کلامش به شما هم برسد؟! تأسفم هم از این روست که حتی بیراه گویی‌اش به آیت‌الله مصباح هم اول بار نبود و سال ۹۲ به درخواست دوستانی از ستاد انتخاباتی دکتر قالیباف از بنده، خود من با او تماس گرفتم که اجازه دهید حرمت‌ها حفظ شود و پای بزرگان را به دعوای پس از شکست در انتخابات نکشانیم و او هم پذیرفت. اما حضرت‌تان طوری نوشته‌اید گویی اتفاق جدیدی رخ داده و آن عزیز مودب‌تان! ناگاه عنان از کف داده و لاجرم کمی! هم اختیار ادب از دستش خارج شده است دیگر! نه آقای شریعتمداری عزیز! کسی که زبانی را بلد نباشد، عصبانی هم که شود، آن زبان را نمی‌تواند همچون بلبل بر زبان بیاورد. چند نفر را بیاوریم که خود و خانواده‌هایشان مورد فحاشی و هتک حرمت او قرار گرفته و به احترام جبهه انقلاب سکوت کردند، ولی حق آن بوده که همچون دولت راهی دادسرای فرهنگ و رسانه شوند و از او شکایت قانونی کنند؛ و شما ندیدید و نشناختید؟ @mahdytehrani
صدا به شما هم رسید؟/۳ کبری آسوپار 🔻شما از «بزرگترهای» جبهه‌ی رسانه‌ای انقلاب هستید و این بزرگتر بودن می‌طلبد که نگاه‌تان از رفقا و دوستان و به معنایی کلان‌تر و سیاسی‌تر، از «قبیله» فراتر رود. او چون وصل به بزرگترهاست، اجازه هر حرکتی دارد، دیگران را اما حتی نمی‌شناسید! در غربت روزنامه‌نگاران غیر وصل به بزرگترها و جریان‌ها همین بس که نه از نزدیک می‌شناسیدمان و نه برای انتشار همین نامه سرگشاده به حضرتعالی، جایی جز کانال تلگرامی شخصی و صفحه توییترم دارم و امید دارم با دست بدست شدن این وجیزه، به دست شما هم برسد. کسی نگران نباشد؛ ما الحمدلله آنقدری برای خود شأنیت قائل هستیم که تن به «فحش درمانی» ندهیم... إن‌شاءالله به دست جناب صفارهرندی هم برسد، به دست دیگران هم برسد، شاید گاهی تمایل پیدا کنند جز جلسات مکرر با مدیران رسانه‌ای و دستور از بالا، بدنه‌ی تحریریه‌ی رسانه‌های انقلابی را هم ببینند، با آنها هم «گفتگوی دوستانه» داشته و شنونده هم باشند. شاید قبل از آنکه صدای افتادن تشت رسوایی یکی از نیروهایشان گوش فلک را کر کند، به گوش آنها برسد و مسیر فاجعه را ببندند. 🔻راستی! از هتک حرمت علامه بگذریم؛ دیدید «مرگ بر جمهوری اسلامی» نوشت یا باز هم ندیدید؟ زیاده نوشتم، ببخشایید؛ اما حجم و قدمت بغض زیاده‌تر است... شاگرد و ارادتمند همیشه‌ی شما کبری آسوپار ۱۶ تیر ۴۰۰ @mahdytehrani
صدا به شما هم رسید؟/۲ کبری آسوپار 🔻مشکل ما او نیست؛ مگر مثل او نبوده‌اند؟ از محمد نوری‌زاد که در کیهان شما «امام خامنه‌ای» خرج می‌کرد و خرج زندگی درمی‌آورد تا اکبر گنجی اصلاح‌طلبان که تفسیر عاشورا می‌نوشت و بعد در ایستادن مقابل جمهوری اسلامی، همراه فلان زن خواننده لوس‌آنجلسی شد. نه ریزش کم داشته‌ایم و نه رویش؛ انتقاد ما اکنون به او نیست، مراحل متعدد امر به معروف و نهی از منکر را در مورد او، در سال‌های بسیار و البته در غیاب شما بزرگترها و مربیان گذرانده‌ایم و دیگر او برایمان محلی از اعراب ندارد؛ انتقادمان به شماست که تاکنون کجا بودید عزیز گرامی؟ اگر به نوشته‌ای خصوصی از شما، موج فحاشی متوقف می‌شود، وقتی عالم و آدم خطاب هتاکی‌های او بودند، کجا بودید؟ مشکل فقط دیر رسیدن است؟ نه؛ البته دیر رسیدن هم بهتر از نرسیدن آقای صفارهرندی است که گویی بجای ذنب هتاک، نگران گناهان علامه مصباح است که با «فحش درمانی» جبران شود و حتی پس از مرگ هم باعث تهذیب علامه گردد! اما مشکل فقط دیر رسیدن نیست؛ مشکل آن است که در این بزرگ کردن آدم‌های بی صلاحیت و الگو کردن او برای هزاران نوجوان انقلابی که چون کودکانی معصوم چشم به قلم و کلام شما و دیگر بزرگان رسانه‌ای جبهه انقلاب دارند، نقش داشته‌اید. شما بزرگان به جوانان این جبهه عملاً آموختید که با فحاشی و هتاکی می‌شود بزرگ شد و این مسیری روشن برای شهرت و برای انقلابی بودن است. حتی نیاز به مطالعه و نقد علمی نیست؛ چه آنکه مطبوعات اصولگرا و انقلابی هستند که ادبی‌نویس را جای تحلیل‌گر سیاسی به مخاطب جوان و نوجوان قالب کنند. فقط یادتان باشد از «حضرت ماه» بگویید؛ حالا بیانات صریح رهبر را هم لگدکوب کردید، اشکالی ندارد! بدیهی‌ست این اعتقاد بزرگان جبهه رسانه‌ای انقلاب نیست، اما در عمل آنچه نشان می‌دهند، چنین است. یک ادبی نویس را تحلیل‌گر جا زدید، بعد هم از نبود عقل تحلیلی در او و اینکه متوجه اشتباهش نیست، حیرت می‌کنید! آنقدر او را بزرگ کردید، باور کردید جز فحاشی، مدل دیگری از مواجه با نظرات یک عالم دینی را هم بلد است؟ 🔻حالا یک‌بار دیگر نوشته‌تان را برای آن هتاک بخوانید، دعوت به توبه‌اش کردید؛ ان‌شاءالله توفیق توبه برای همه‌مان باشد، من بیش از همه‌ی 85 میلیون نفر ایرانی به آن محتاجم؛ ولی این جسارت را بر بنده ببخشایید که شما و جناب صفارهرندی و سایر بادکنندگان این بادکنک را بر سکوت، بر دفاع، بر نبودن، بر دیر رسیدن، بر ندیدن و بر الگوسازی نادرست دعوت به توبه کنم. نه فقط در آن همه حرمت شکنی‌ها، بلکه در آبرویی که هر بار و با هر موج فحاشی، او از جبهه انقلاب برد و دل‌هایی که شکست، شریک هستید. ندیدید چطور با تکرار توهین آن کاریکاتوریست فراری به آیت‌الله مصباح و همه توهین‌های دوران اصلاحات و بلکه بسیار بیشتر، (تئوریسین خشونت، اسلام لجنی، فحاشی به قبر ایشان، تیغ زدن مردم با ریش و ...) مضحکه‌ی ضدانقلاب‌مان کرد؟ ندیدید چطور قبح حرمت شکنی از عالم دینی و حتی توهین به مزار او را شکست؟ این قبح شکنی با عزیزم گفتن‌ها حل می‌شود؟! کیست که نداند هر کسی دیگر از هر جناحی جای این عزیزکرده کیهان و وطن‌امروز و جوان بود، اکنون یا باید از ایران می‌گریخت یا در بازداشت بود. شما ندیدید که پس از این الگوسازی‌ها، ما در توییتر یا در جلسات و کلاس‌ها با جوانان علاقه‌مند به نویسندگی مطبوعاتی، چقدر باید تلاش کنیم تا جا بیندازیم که جوان ولایتمدار باید تابلوی ادب باشد. 🔻از سویی دیگر، پدرانه و مهربان، او را دعوت به توبه کردید، پس دلجویی از خیل عظیم جوانان عاشق مصباح عزیز و شاگردان موسسه‌ای که تکفیری نامیده شد، چه می‌شود؟ شاید به آن هتاک باج داده می‌شود تا نوری‌زاد دیگری ساخته نشود، اما فکر نمی‌کنید همپای این محبت پدرانه به او، جماعتی عظیم را از جبهه انقلاب دلسرد می‌کنید؟ اعتبار حقیقی و حقوقی خود را در مقام تفقدی یک جانبه، برای چه حجمی از بی منطقی و بی اخلاقی دارید هزینه می‌کنید، اصرار دارید حسین شریعتمداری را برای جوانان حزب‌اللهی نابود کنید؟ همه زخم بخوریم تا او زخم نخورد؟ او را حفظ کنید، جای کسی را تنگ نکرده، اما همپای این باج دادن، بغض این‌سو را هم ببینید. درد و داغ این‌سو را هم ببینید. ضربه‌ای را هم که هر بار به حزب‌اللهی‌ها زده می‌شود، دریابید. شاید در خیل این‌سو هم بچه شهید و بچه یتیمی باشد، شاید این‌سو هم عاشقان ولایت باشند، گرچه بلد نباشند از بیت رهبری برای خود خانه بسازند یا بابت یک کاغذ دیواری مجازی برایشان از ولی‌فقیه تاییدیه بگیرند. مگر بچه شهید بودن و از ولایت نوشتن کافی نیست؟ ای داد، حواسم نبود؛ وصل بودن هم مهم است! @mahdytehrani
🔻سرِ نخ را بگیرید 🔹چقدر ساده‎اند آنها که گمان می‎کنند یکی صرفاً از روی بی‎اطلاعی و هیجانات جوانی، فحش ناموسی و لعن و نفرین به علامه‎ای بلندمقام روانه داشته و می‎شود با او بنشینیم گفت‎و‎گو کنیم یا نصیحتش کنیم که سر به راه شود. چقدر ساده‎اند آنها که نمی‎دانند سیاست‎ورزی در ایران پُر است از پشت‎پرده‎های مگو. 🔹اصلا بد نشد؛ خیلی هم خوب شد. بگذارید قدیانی بیشتر بنویسد. فحش بده حسین جان! به ناموس همه‎مان فحش بده. تو فرزند شهیدی و حق داری فحش بدهی. اصلا تو و امثال تو حق دارید ماه‎ها و سال‎ها هر چه می‎خواهید فحش بدهید. چرا باید این همه وقت کسی به تو گیر بدهد؟ چرا باید از کار بیکار شوی؟ اتفاقاً تو را می‎فرستند مسافرت‎های خوب! این انقلابیون مستقلند که به بهانه‎های واهی از همه جا اخراج می‎شوند. نورچشمی‎ها که نورچشمی هستند! آنها اصلا آمده‎اند تا فحش بدهند. آمده‎اند تا به اسم مقابله با تکفیر، تکفیر کنند. بیشتر فحش بده تا همه بفهمند در این کشور چه خبر است و خط و خطوط سیاسی و مهندسی‎ها به کجا می‎رسد. فحش بده تا پرده‎های نفاق و دروغ و تصنع و تزویر و ریا برافتد. ببین چقدر با تو لطیف برخورد می‎کنند. ببین چقدر تو عزیزی! اصلا انقلاب مال توست. مملکت مال توست. چرا قهر می‎کنی و بیشتر نمی‎نویسی؟ ما به تو نیاز داریم حسین جان؛ البته اگر زنده بمانی. من از تمام اهالی مؤسسه امام خمینی صریحا تقاضا می‎کنم مسئولیت حفاظت از جان تو را به عهده بگیرند. 🔹می‎خواهم ببینم این مملکت دقیقاً کجایش قانون دارد. یادش بخیر زمانی که در قوه قضائیه به بهانه انتقاد از احضار شدن تو احضار شدم و برایم پرونده تشکیل شد. حرفی نزده بودم. یادم هست اما چگونه تلاش‎ها برای پیگیری دوباره پرونده در سال‎های بعد هم ادامه داشت. یادم هست حتی کاغذ کافی برای نوشتن دفاعیاتم به من نمی‎دادند. یادم هست چگونه در قوه آملی به من نیشخند می‎زدند. اکنون تو اما هر چه فحش دوست داری به هر کس که می‎خواهی می‎دهی و مرگ بر جمهوری اسلامی هم سر می‎دهی. ببین چقدر در جمهوری اسلامی ما آزادیم؛ کاملا مثل هم. 🔹یادش بخیر. در انتخابات مجلس نهم جزوه‎ای نوشتم با عنوان "استقامت در منطقه ممنوعه" در حمایت از جبهه پایداری. مدعیان اصولگرایی و مروّجان اخلاق چه ها که نکردند که وای به مقام شامخ آیت الله مهدوی کنی توهین شد. یک نقد ساده و منطقی بود فقط. در نماز جمعه نشریه پخش کردند تا عاقبت تندروی را به ما گوشزد کنند. حالا تو فحش می‎دهی، فحش ناموسی می‎دهی، لعنت می‎کنی، تُف می‎اندازی. ما نقد کنیم، می‎شویم تندرو. تو لعن کنی می‎شوی عزیز دل! 🔹بیشتر بنویس حسین جان تا همه بفهمند در کشور چه خبر است و چگونه دست‎هایی درصدد راه انداختن نوعی دیکتاتوری در کشورند که عدالتخواهی مستقل را له کنند. تاریخ قضاوت خواهد کرد که چطور بی‎دلیل انقلابیون مستقل را از اینجا و آنجا حذف کردند و چطور با دلیل تو را به اینجا و آنجا بردند. تو اتفاقاً سند حقانیت مایی. از این به بعد دوست داری کدام کشور مسافرت بروی؟ بگو عزیزم! پست جدیدی که می‎خواهی کجاست؟ نگفته‎اند دیگر چه کسانی قرار است از سپهر سیاسی کشور حذف شوند؟ برنامه بعدی‎ات چیست؟ هنوز ابلاغ نشده؟ 🔹راستی نگفته‎اند چقدر دیگر باید کجدار و مریز به آیت الله مصباح یزدی و دار و دسته‎اش فحش دهی تا دیگر اثری از آنها باقی نماند؟ یک‎بند که نمی‎شود. کمی معذرتخواهی کن و البته یادت نرود که میان معذرتخواهی‎ات هم فحش بدهی؛ بعد دو روز بعد دوباره فقط فحش بده! مملکت مال تو و بابای تو و آقابالاسرهای توست. آنها باشرافتند و همیشه به تو کار می‎دهند. @mahdytehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉«دبیرخانه هم اندیشی فقه حکومتی» و «انجمن علمی فقه و حقوق حوزه» با همکاری «مجله حکومت اسلامی دبیرخانه خبرگان رهبری» برگزار می کند: 🔸دوره تابستانه «آشنائی با برخی ایده های معاصر فقه حکومتی»🔸 📅تاریخ برگزاری: 19 تیر لغایت 11 مرداد 1400 به صورت حضوری و آنلاین ویژه طلاب محترم سطوح 3 و 4 در این دوره دیدگاه اساتید معظم «علیرضا اعرافی»، «محسن اراکی»، «سید محمدمهدی میرباقری»، «ابوالقاسم علیدوست»، «محمدجواد فاضل لنکرانی»، «محمدمهدی هادوی تهرانی»، «سید احمد مددی»، «عبدالحمید واسطی»، «احمد مبلغی» و «محمدجواد ارسطا»، توسط مقررین محترم ایشان ارائه خواهد شد. 🔹لازم به ذکر است، دانش‌پژوهان محترمی که در این دوره به صورت منظم شرکت نمایند، پس از قبولی در ارزیابی پایان دوره مشمول دریافت گواهی رسمی از انجمن علمی فقه و حقوق حوزه خواهند بود.🔹 ✔️داوطلبان محترم جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر رزومه علمی خود را تا تاریخ 16 تیرماه در پیام‌رسان ایتا به شماره 09100931081 ارسال نمایید. آیدی اینستاگرام https://instagram.com/maana_hamandishi?utm_medium=copy_link لینک کانال ایتا: https://eitaa.com/maana_hamandishi @mahdytehrani
🔰خط اصلی | سخنی با بزرگان رسانه‌های انقلاب رجانیوز: جناب آقای حاج حسین شریعتمداری جناب آقای حاج محمدحسین صفارهرندی سلام علیکم 🔹حتما مستحضرید که غائله حرمت‌شکنی مرحوم علامه آیت‌الله مصباح یزدی(ره) پس از پیام‌ها و توصیه‌های مستقیم و غیرمستقیم شما متوقف نشده و ادامه دارد. شاید برای برخی قابل پیش‌بینی نبود اما از روز اول مشخص بود که این ماجرا، صرفا یک اتفاق نبوده است و به همین دلیل با دو پیام و یادداشت متوقف نخواهد شد. راستش را بخواهید در فضای مجازی و تمام گروه‌های دورهمی بچه‌های انقلابی، به شما دو بزرگوار نقد می‌کنند که حالا باید پاسخگوی رفتار این شخص باشید. من اما از عمق دل شما را بری از این اتفاقات می‌دانم و از قضا معتقدم که هیچ یک از بزرگان انقلابی نباید خرج چنین رفتار متعفنی شوند. 🔹حاج حسین شریعتمداری در پیامی که برای آن بنده خدا نوشته بودند؛ آورده بودند که قصد تماس داشته‌اند و راه تماس بسته بوده. حتما همینطور است و کسی که بخواهد آن چنان حرمت شکنی کبیره‌ای انجام دهد، خط موبایلش را باز نمی‌گذارد که گاه و بیگاه توصیه بشنود. اما حاج حسین! من معتقدم که خط دیگری هست که همواره فعال است، خطی که وقتی شما و دیگران دسترسی ندارید، در هر زمان و مکانی دسترسی‌اش برقرار است و فرمان صادر می‌کند. 🔹این همان خطی است که عادت کرده بود با تماس و پیامک، کاندیدا بیاورد و ببرد، لیست انتخاباتی ببندد، هر که را خواست احضار کند و هر که را خواست آزاد کند، با هر کجا خواست تماس بگیرد و بدون تشریفات قراردادهایی ببندد که حجم فسادش آن قدر گسترده است که برق از سر بابک زنجانی هم پرانده! 🔹سروران بزرگوار! خط اصلی آن خط است نه خط شما. خط اصلی آن خطی است که دنبال تحریف طرح ولایت و تبدیل آن به میتینگ سیاسی بود و شفاهی و مکتوب از رهبری سیلی خورد. خط اصلی خطی است که به دیگران می‌گوید «مصباح با ریش تیغ می‌زند» و خودش هنوز پاسخی برای دلارهای نفتی و پول‌های سرقتی از حاج قاسم نداده است. خطی است که فقط در یک پرونده هفتصد ساختمان در کشور از آن پس گرفته شده و هنوز هم چیزهایی هست که باید پس بدهد. 🔹خط اصلی خطی است که با آمدن رئیسی بازار خودش را خراب می‌بیند و در هماهنگی رئیسی و اژه‌ای و قالیباف خودش را حذف شده می‌بیند. هر چه با ترس‌فروشی از فتنه‌گران و اصلاح‌طلبان و اعتدالیون به جیب زده بود امروز بر باد رفته و دایره نفوذش را تنگ و تنگ‌تر می‌بیند. دکان‌هایی که با توجیه دولت ناهمسو برای له کردن حزب‌الله مستقل باز کرده بود را هم باید کم‌کم ببندد. خطی که عدالت‌خواهی را هم تحت مدیریت خودش می‌خواست و هر کس در عدالت‌خواهی خط دیگری گرفت را زیر فشار گذاشت. 🔹مع‌الاسف؛ تا وقتی این خط فعال است، خط شما بسته است. 🔹جسارت بنده را ببخشید که بی‌نام خطاب به بزرگان نوشتم، بگذارید به حساب ترس از آبرو و فحش‌های پدر و مادری که قرار بود از سوی آن شخص نصیب‌مان شود. ✅ @Rajanews_com @mahdytehrani
🔻بیانیه ۱۱۳ تن از اصحاب رسانه در حمایت از نامه انقلابی کبری آسوپار و اعتراض به حرمت شکنی های حسین قدیانی نسبت به آیت الله مصباح یزدی ما از تبار همین بغض فروخفته ایم 🔸️ دیگر سکوت روا نبود. به دنبال اهانت ها، لعن ها و فحش های گاه و بیگاه حسین قدیانی، کبری آسوپار خبرنگار سیاسی روزنامه جوان دست به قلم شد تا خطاب به حسین شریعتمداری و محمدحسین صفارهرندی شکوایه بنویسد. ۱۱۰ تن از فعال رسانه ای طی بیانیه ای ضمن حمایت از این نامه، خواستار رسیدگی قضایی به این حرمت شکنی ها نسبت به آیت الله مصباح یزدی شدند. متن این بیانیه را در ادامه از نظر می گذرانید: 🔹️زینب که می‎شوی، همه ی بغض ها سهم توست. اینجا دیار فروخفتگانی است که مردهایشان زبان در دهان گرفته‎اند شاید شیرزنان بیدارشان کنند. نفرین به شهر بی‎غیرتان. نفرین به نورچشمی‎هایی که شأن عالمان نمی‎شناسند. نفرین به آنان که مرده‎اند و آنان که پشت‎پرده دل‎هاشان غنج می‎رود تا نورسیده‎ای، علامه انقلاب را لعن کند. 🔹️خواهرم! نامه‎ات را با جان و دل خواندیم؛ جای جایش سندی بود بر مظلومیت و حقانیت، بر پاکی و عصمت، بر حریت و شجاعت و آزادگی، بر فریادی در گلو خفته، بر بغضی که همه احساسش می‎کردیم و تو آن را نجیبانه شکستی؛ نامه‎ای خطاب به دو استادت که چه زیبا تیتر زده بودی:«صدا به شما هم رسید؟» 🔹️«شما نشنیدید و نبودید وقتی با هر انتقادی، کلاس نطفه‎شناسی و لقمه‌‎شناسی آن عزیزتان به راه می‌افتاد و انقلابی و غیرانقلابی را از تیغ هتاکی‌اش می‌گذراند. شما درد خرج کردن او از رهبری حتی برای اعتراض به تبلیغات گوشه وبلاگش را نکشیدید. شما روی دلتان داغ نخورده که آن عزیزتان، پدر و مادرتان را هتک حرمت کند؛ شما ندیدید که او بجای سپر ولایت و شهدا بودن، ولایت و شهدا را سپر خود کرد. شما تیغ‌هایی را که از سر شذوذات رفتاری و قلمی او بر انقلاب و شهدا و ولایت خورد، ندیدید.» 🔹️و وقتی از چرایی عدم دلجویی از جوانان عاشق مصباح عزیز گفتی، چه زیبا سخن به پایان بردی که:«ای داد، حواسم نبود؛ وصل بودن هم مهم است!» 🔹️ما اهالی رسانه از تبار همین بغض فروخفته‎ایم. از تبار همین بغض که ای کاش آن استادان بشنوند، ای کاش آن دادستان کل به غیرتش بربخورد و ای کاش آن حوزه‎های علمیه بدانند که هتک حرمت اگر باب شد، بابش بسته نخواهد شد. باشد که آن صاحبان پروژه شرافتشان اندکی تکان بخورد. @mahdytehrani
🔻راه بسازید نه بن‎بست! 🔹دغدغه وزارت علوم واضح است. تحصیل دانشجوی کارشناسی در ارشدِ غیرمرتبط به کیفیت آموزشی آسیب می‎زند. درست هم هست. واقعیت آن است که دروس پیش‎نیاز در موارد متعددی نمی‎تواند این کاستی را پوشش دهد. راه‎حل اما آیا ایجاد بن‎بست است؟ اگر دانشجویی به هر دلیلی در شرایط خانوادگی و اجتماعی‎اش تصمیمی اشتباه گرفته، باید از تحصیل در رشته‎ای که به آن علاقه دارد و می‎تواند در آن مفید واقع شود بازبماند؟ 🔹راه‎حل ساده است. به جای بن‎بست، راه بسازید. این کار را می‎توان خیلی ساده با بازبینی در دروس پیش‎نیاز رشته‎های مختلف انجام داد. مثلا رشته اقتصاد، نیاز به آشنایی قابل توجهی چه در دروس کلان و خرد و چه در دروس ریاضی و آمار و... دارد که تعداد واحدهای درنظر گرفته شده، به هیچ‎وجه نمی‎تواند این کاستی را جبران کند. به جای ساخت بن‎بست، بنشینید فکر کنید ببینید برای ورود به هر رشته غیرمرتبط چند واحد پیش‎نیاز و چه واحدهایی ضروری است. یعنی چه که تعداد پیش‎نیازها برای همه رشته‎ها یکی است؟ 🔹علاوه بر این، بن‎بست تحصیل همزمان را بردارید. این همه تخصص‎گرایی وارداتی، امروز حتی در غرب هم نیست. به ترکیب کابینه‎ها و تحصیلات آن طرفی‎ها بنگرید که در چند رشته ورود دارند. چرا جلوی نخبگان موانع بی‎خود ایجاد می‎کنید؟ تحصیل در دانشگاه، قانون و موظفی‎های خود را دارد که مراعات همان‎ها برای حفظ کیفیت آموزشی کافی است. قالب زدنِ نخبگان کشور در یک مسیر کلیشه‎ای و بستن راه مطهری‎های جوان و نخبگان چندرشته‎ای به سود کشور نیست. خصوصاً آنکه داوطلبان دانشگاه‎ها نیز کاهش یافته و چنین تجدیدنظری از حیث اقتصادی نیز به سود دانشگاه‎هاست. @mahdytehrani
🔻جبهه رسانه ای انقلاب و برادر صفار هرندی 🔹️۱۸۰ تن از اصحاب رسانه چندی پیش از نامه ای حمایت کردند که خطاب به حسین شریعتمداری و محمدحسین صفارهرندی نگاشته شده بود؛ نامه ای که یکی از محورهای مهمش شکوایه از میدان داری نورچشمی ها و نیز نحوه راهبری جبهه رسانه ای انقلاب بود. 🔹️حتما جبهه رسانه ای انقلاب نیازمند همفکری، بحث و گفت و گو و راهبری است. این همه را اما دوگونه می توان پیش برد. گونه نخست آن است که بالا بنشینیم، با بالادستی ها نشست و برخواست کنیم و توقع داشته باشیم بخشنامه وار همه چیز حل شود. راه حل دوم اما این است که بدنه را به رسمیت بشناسیم و این همه را به گونه ای درون زا و همپای بدنه از بستر گفت و شنود با آنان که کف میدانند و حق اندیشیدن و نظر دادن دارند، دنبال کنیم. 🔹️نامه خانم آسوپار از رویکرد نخست که همان رویکرد جاری است گلایه داشت. این عضو سرویس سیاسی روزنامه جوان نوشته بود:"شما از «بزرگترهای» جبهه‌ی رسانه‌ای انقلاب هستید و این بزرگتر بودن می‌طلبد که نگاه‌تان از رفقا و دوستان و به معنایی کلان‌تر و سیاسی‌تر، از «قبیله» فراتر رود. او چون وصل به بزرگترهاست، اجازه هر حرکتی دارد، دیگران را اما حتی نمی‌شناسید! در غربت روزنامه‌نگاران غیر وصل به بزرگترها و جریان‌ها همین بس که نه از نزدیک می‌شناسیدمان و نه برای انتشار همین نامه سرگشاده به حضرتعالی، جایی جز کانال تلگرامی شخصی و صفحه توییترم دارم و امید دارم با دست بدست شدن این وجیزه، به دست شما هم برسد. کسی نگران نباشد؛ ما الحمدلله آنقدری برای خود شأنیت قائل هستیم که تن به «فحش درمانی» ندهیم... إن‌شاءالله به دست جناب صفارهرندی هم برسد، به دست دیگران هم برسد، شاید گاهی تمایل پیدا کنند جز جلسات مکرر با مدیران رسانه‌ای و دستور از بالا، بدنه‌ی تحریریه‌ی رسانه‌های انقلابی را هم ببینند، با آنها هم «گفتگوی دوستانه» داشته و شنونده هم باشند. شاید قبل از آنکه صدای افتادن تشت رسوایی یکی از نیروهایشان گوش فلک را کر کند، به گوش آنها برسد و مسیر فاجعه را ببندند." 🔹️به نظر می رسد ضروری است برادر صفار هرندی که از دلسوزان جبهه رسانه ای انقلاب است، این پیشنهاد مشفقانه را مدنظر قرار دهد، بیشتر همپای بدنه بنشیند، بیشتر به آراء بدنه بهاء دهد، کمتر آنها را از دور قضاوت کند و در یک کلام از رویکرد نخست به رویکرد دوم تغییر رویه دهد. @mahdytehrani
🔻سنگ را بسته ایم و سگ را رها کرده ایم! ✍حجت الاسلام علی محمدی یکی از دوستان اصرار کرد که درباره حوادث اخیر حرفی بزنم. پش از چندبار بالاخره دست به کیبورد بردم :👇 🔹 شیخ خوب آقای .... عزیز دامت برکاته! واقعاً در این ایام، سعی کرده ام کمتر بنویسم و بگویم. نه به این خاطر که چیزی به ذهنم نیامده و یا نکته ای پیدا نکرده ام؛ نه. بیشتر به این خاطر که می ترسم چیزی بنویسم و از آن بد برداشت شود. ولی چند خط می نویسم : برای تو برادرم برای برادرت برای برادرانمان ...❤️ 🔹 قرائت رسمی در میان بچه انقلابی های را غلط می‌دانم. بنده مسبب اصلی وضعیت نابهنجار کنونی را حوزه های علمیه می دانم که با نحوه تفلسف و تفقه خود، پای بسیاری از زمینه های فسادزای و ساختارهای فسادآفرین مدرن را به اسم اسلام امضاء کرده است و الان نمی خواهد تبعات تحلیلها و تصمیمات غلط خود را گردن بگیرد ... کدام قشر در جمهوری اسلامی جز حوزویان جرات کرده است که برنامه های توسعه را که عملا برنامه های اضمحلال در ساختار مستکبرانه جامعه جهانی است، اسلام مالی و تأیید کند؟! کدام قشر در جمهوری اسلامی جز حوزویان جرات کرده است که ساختارها و نهادهای مدرن را تهذیب و تزیین کند؟! کدام قشر در جمهوری اسلامی جز حوزویان جرات کرده است که حکمرانی رسانه و سلطه امپراطوری رسانه‌ای طاغوت را نادیده بگیرد و بیست سال، افکار عمومی جامعه اسلامی را به دست دشمن بسپارد؟! کدام قشر در جمهوری اسلامی به اندازه حوزویان جرات دارد؟!!!! 🔹 حالا ما حوزویان سفت ایستاده‌ایم که باید جمهوری اسلامی بر روی «الزامی بودن قانون حجاب بایستد، چون حکم خداست»!! سنگ را بسته ایم و سگ را رها کرده‌ایم. زمینه ها را امضاء کرده ایم و سفت با معلولها در حال جنگ هستیم. بورس را امضاء کرده ایم، بازار سکه را پذیرفته ایم، بانک را اسلامیزه کرده ایم. جامعه را به موقعیتی رسانده ایم که تقریبا امکان خانه دار شدن برای یک جوان عادةً محال شده است و برای اجاره نشینی باید لااقل ماهی 5 میلیون در کلان شهرها بدهد و الان دوباره دور هم جمع شده ایم که برویم با «تبیین»، امید را به جامعه برگردانیم.... جسارت نشود، جمعیت جالبی هستیم ....😎 درد اینجاست که الان من می گویم ساختارهای غرب را نباید می‌پذیرفتیم و نباید فضای مجازی را رها می کردیم، دوستانی پیدا خواهند شد که بعله ما از چند سال پیش گفته ایم که باید فضای مجازی ملی درست کرد و تلگرام و اینستا و ... را فیلتر کرد. من چطور می توانم به این دوستان دلسوز و غیورم بگویم که عزیزم حرف تو هم غلط است و اینترنت ملی و نرم افزار داخلی تا فهم درستی توسعه تفاهم اجتماعی و مفهوم پیام و تبلیغ و خبر در دوران جدید نداشته باشیم، هباء منثورا است و ما را به هزینه دادن هایی می‌اندازد که دیر یا زود ناگزیر می‌شویم که عقب نشینی کنیم، گو اینکه در ویدیو و ماهواره و رفتن خانومها به استادیوم و غیره انجام دادیم ... 🔹 ما وزان‌مان، آرایش‌مان، افق دیدمان، در مقیاس حکمرانی دینی برای نیل به تمدن نوین اسلامی نیست.... ما هنوز داریم از تبلیغ چهره به چهره و تأثیر بی بدیل آن صحبت می کنیم، در حالی مسئله هدایت اجتماعی، مقیاس‌اش اساساً جامعه‌شناسانه است و ما با یک پدیده اجتماعی ـ نه یک پدیده فردی ـ مواجهیم. جریان رقیب در رسانه و سایر کنشگری خود، دستگاه محاسبه جمعی ـ اجتماعی را مختل کرده است و ما می خواهیم با تبلیغ چهره به چهره آن را جمع کنیم، بدون اینکه درکی از فناوریهای اجتماعی و ضریب نفوذ غیرمقابل مقایسه آن با ارتباط فردی و شخصی داشته باشیم.... می‌دانم که حتما برخی از دوستان، خواهند آمد از ثمرات تبلیغ چهره به چهره و تأکیدات حضرت آقا سخن خواهند گفت، و البته بنده زبانم از جواب الکن خواهد بود.... 🔹 دلخوشیم که مردم به صحنه آمده اند و فتنه جمع خواهد شد. بعله مردم کار خودشان را بلدند و در اغتشاشات، تا پای جان ایستاده اند و در راهپیمایی ها و تجمعات، دست در دست خانواده خود سنگ تمام می گذارند... ولی این چیزی را تغییر نمی دهد. مردم پای انقلاب شان هستند، کما اینکه چهل سال است ایستاده اند، ولی از آنجایی که وظیفه ما حوزویان به عنوان عالم دینی شروع می شود، دوباره در بر همان پاشنه ای خواهد چرخید که در این چهل سال چرخیده است و امسال نه، سال دیگر، کار به همان جایی خواهد رسید که در آبان 98 و شهریور 1401 رسید.... 🔹 شما بفرمایید ما چه باید بکنیم ؟؟؟؟؟ @mahdytehrani
🔻پیشنهادهایی برای امروز 🔴فتنه لاجرم کم فروغ شد؛ نگرانی ها اما همچنان برجاست؛ اکنون است که می توان سخن گفت و پرسید چه باید کرد. چند نکته و پیشنهاد: 🔹در کوتاه مدت، "بدون ایجاد حساسیت"، باید حجاب را به نماد "نجابت و اصالت" و بی حجابی را به نماد مقابل آن تبدیل کرد؛ درست مثل صدر اسلام. وقتی عملا حجاب اختیاری می شود، آنچه معنادار است، تداوم پایبندی بسیاری از زنان به استفاده از پوشش مانتو و روسری است. به اینها باید توجه کرد نه کشف حجاب ها. آن نیمه پُر را باید دید و تقویت کرد! 🔹باید مراقب بود فرهنگ در بند امنیت و سیاست گرفتار نشود. با فرهنگ، فرهنگی باید مواجه شد. حتی اگر مشکلِ فرهنگی منشا سیاسی و امنیتی هم داشته باشد، راه حل آن سیاسی و امنیتی نیست. تنها با منشا مشکل است که می توان امنیتی مواجه شد. 🔹در بلندمدت باید بر رویای انسان ایرانی متمرکز شد. نمی شود در کشور، مذهبی و غیرمذهبی رویایشان مدرنیته و عالَمی دیگر باشد، نمی شود جوانان ما در فیلم های هالیوودی سبک زندگی دیگری را به عنوان نماد پیشرفت در ذهن داشته باشند و در عمل کشور به سمت دیگری جز همان دلمشغولی برود. بزرگترین نقص ما در این سال ها تبدیل کردن مقوله هایی مثل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، افق تمدن اسلامی و... به اسناد و شعارهایی کلی گویانه و غیرملموس برای بدنه جامعه بوده است. مردم باید بتوانند تصویری از افق تمدن اسلامی داشته باشند و مطالبه اش کنند چنانکه در آغاز انقلاب، تصویری که داشتند را مطالبه کردند و چنانکه در غرب، تصویرسازیِ هالیوودی، آینده را می سازد. انتقاد دکتر رضا داوری در ماجرای علم دینی نیز به همین مهم نظارت داشت. جهانِ انسان ایرانی، روی به سوی دیگری دارد و ما صرفا درگیر عقل نظریم! 🔹در سال های اخیر به واسطه تحول بسترهای مجازی و تحول طبقه مرجع در ایران، از مواجهه عمیق و اندیشه ای به سطحی زدگی نیل کرده ایم. از تبلیغات تلویزیونی با محوریت سلبریتی ها باید اجتناب کرد. باید اجازه داد تفکر، اندیشه ورزی و صاحبان اندیشه مرجعیت داشته باشند ولو آنکه نظرشان با حاکمیت و قرائت مرجع یکی نباشد. به آزاداندیشی واقعی باید میدان داد. وقتی تفکر فرومی نشیند، دلقک ها و قداره بندها میدان دار می شوند. وقتی کسانی که دگرگونه می اندیشند را خاموش می کنیم، فقط آنها را خاموش نکرده ایم. در عمل در بلندمدت بساط اندیشه را خاموش کرده ایم. باید این ظرفیت را می داشتیم که به آنها به چشم فرصت نگاه کنیم و نه تهدید. به نظر می رسد در سال های اخیر حتی برخی دست به قلم های انقلابی ما هم کنار کشیده اند و همتی برای به میدان آوردن آنها یا نسلی جدید نیست. 🔹️به جمع دانشجویان آمدن و پاسخگویی به شبهات از سوی مسئولین دولتی را (در عین ارج نهادن آن) باید نشان رویکردی فعال دانست یا انفعال؟ دولتی که گفتمان را فرونهاده، رئیس جمهورش چهره ای گفتمانی نیست، چندان حرف گفتمانی ندارد و از همان آغاز عملگرایی را پیشه کرده، باید هم در مقابل یورش گفتمانی رقیب در نهایت به پاسخ به شبهات تن دهد. مشکل دقیقا از همان جا آغاز شد که ما انقلابیون از آرمان های انقلاب خمینی به محوریت کارنامه و برنامه رسیدیم و همه چیز را در همین ها خلاصه کردیم! 🔹️فرامرز رفیع پور سال ها پیش در همان کتاب معروف توسعه و تضاد نسبت به امروز هشدار داده بود. سال ها پیش مکررا در جمع دانشجویان عدالتخواه تذکر دادم این عدالتخواهیِ تک بعدی شما که فرهنگ را فروگذاشته و مطالبات اصلی رهبری مثل تمدن سازی که همه چیز از جمله عدالت باید ذیل آن معنا شود را نمی بیند، خود منشا آسیب خواهد شد و شد. 🔹️کشور، خیلی راحت از این فتنه جان نیمه سالم به در برد. نارضایتی های موجود در کشور بسیار بیشتر از آن چیزی بود که در ظرف چنین فتنه ی حقیری بگنجد. این یعنی توجه مضاعف مسئولیت ضروری است. 🔹️در این فتنه خیلی از ابزارهای جمهوری اسلامی برای مواجهه کارکرد خود را از دست داد. خشونت تئوریزه شد و امری نقدس نماند که با تمرکز بر آن بتوان احساسات را برانگیخت. این نیز تامل برانگیز است. نباید گذاشت این خط حساسیت زدایی پیش برود و الا کار را بسیار دشوارتر خواهد کرد. 🔹️حوزه علمیه در این سال ها تحولاتی را پشت سر گذاشته و امروزه ادبیات فقه حکومتی، فقه اجتماعی، فقه سرپرستی، فقه حکمرانی و.... به گوش می رسد و از سوی برخی از طلاب جستجو می شود. این فضا باید سریعا در حوزه تقویت شود و مورد حمایت قرار گیرد. شاید اینها همه آنچه می خواهیم نباشد اما می تواند زمینه ساز آنچه می خواهیم، واقع شود. 🔹️این توطئه و این فتنه، برنامه دشمن بود اما آنان که بسترش را ساختند چه کسانی بودند؟ آنکه باید روندش را اصلاح کنید چه کسی است؟ @mahdytehrani
🔻"زندگی"؛ مسئله امروز حوزه علمیه 🔴وقتی دشمن به میدان می آید، یک روی این مجادله فتنه گری اوست؛ روی دیگر اما پاشنه آشیل ها و خلل هایی است که داشته ایم، او شناخته و اکنون به ما نشانشان می دهد. در مواجهه با دشمن باید از او این خلل ها را آموخت و درصدد تدبیر برآمد. بگذارید در شعار زن، زندگی، آزادی بر محور دوم تمرکز کنیم. حوزه علمیه ی امروز چه نسبتی با زندگی دارد؟ 🔹در فلسفه آنچه بیش از همه به زندگی راجع می شود در حوزه حکمت عملی می گنجد و چه کسی است که نداند این حوزه در فلسفه در تمامی این سال ها در طفولیت خویش باقی است؟ جز این است که همّ عمده فیلسوفان ما متوجه حکمت نظر بوده و حکمت عمل را عملا فروگذاشته اند؟ جز این است که حتی آثار نوشته شده در مورد حکمت عملی حتی در تبیین دیدگاه های فارابی دچار نقصان های جدی است و همان داشته ها هم آن گونه که باید واکاویده نشده؟ 🔹در کلام چطور؟ آیا کلام متوجه متن زندگی است؟ 🔹شاید همین خلل در غرب است که اگزیستانسیالیسم را میدان می دهد و فیلسوفانش را رمان نویس می کند. 🔹سراغ فقهی بیاییم که روزگاری جزئی ترین امور معاش بشر را تدبیر می کرد و از حکم سایبان درون کوچه چند متری هم سخن می گفت که آیا مثلا می توان سایبان را بر شانه دیوار همسایه گذاشت و... . چنین فقهی در تحولات دنیای مدرن چقدر با نگاهی پویا درصدد راهبری، سرپرستی و اداره است و چه سخنی برای متن زندگی و تحولات اجتماعی دارد؟ چقدر آینده ساز و فعال است و چقدر منفعل؟ آیا حرام و حلال گفتن و رساله عملیه ها نوشتن های ایستا در مصاف با دنیای امروز کافی است؟ آیا می توان با نهیب زدن به آنان که "همه چیزدان" خطاب می شوند، از زیر این بار شانه خالی کرد؟ 🔹به طور کلی از ورای تمامی آموزه های دینی در دنیای امروز چه نحوه تمدنی را می توان تصویر کرد. اگر ما یک فیلم ساز باشیم، حوزه می تواند نشانه هایی از آن تمدن به ما ارائه دهد تا به تصویرش بکشیم و برای مردم آرمانشهرش کنیم؟ 🔹در عرفان توجه به زندگی هست یا عرفان به مثابه ترک زندگی مطرح می شود؟ آیا باید عرفان را به مثابه تلقی دیگری از زندگی طرح کرد و رواج داد؟ 🔹آیا این مسئله، مسئله نیست و نباید به زندگی فکر کرد؟ آیا در کنار تکلیف نباید از حقوق سخن گفت؟ مگر امام نفرموده بود اسلام برنامه زندگی از گهواره تا گور است؟ این برنامه دقیقا کجاست؟ از کدام آینده تمدنی می گوید؟ آینده اش چه شکلی است؟ مشکلات و مسائل امروز را با چه ابزاری می شناسد؟ و در نهایت چگونه تجویز می کند و چگونه راه رسیدن از امروز به فردا را در روندی پویا و تدریجی نشان می دهد؟ آیا علوم دینی در شرایط کنونی پاسخگوی این پرسشگری و این مطالبه هست؟ آیا برای عالمان، دغدغه های یک نوجوان و جوان مدرسه و دانشگاه مهم است و کلیپ هایی که اینان برای بیان ذهنیت ها و دلمشغولی هایشان تولید و منتشر می کنند در حوزه دیده می شود؟ مگر نه اینکه کار پیامبر، پیامبری و هم پای جامعه پیش آمدن است؟ نسبت این حوزه با جامعه و زندگی چیست؟ 🔹روندهای تخصصی در حوزه نظیر آنان که در باب تربیت به میدان آمده اند یا طرح هایی که از فقه اجتماعی، فقه سرپرستی، فقه اداره، فقه حکومتی، فقه حکمرانی، فقه ولایی و... سخن می گویند، نشانه هایی از امید است به آینده. @mahdytehrani
🔻در جستجوی خادمی دیگر برای ملت 🔹یکم. مخلص، سالم، دلسوز و مورد اعتماد بود. از همان سخنرانی‎های انتخاباتیِ دو دور قبل می‎شد دردمند بودنش را فهمید. کشور را از حاشیه‎های سیاسی بیرون کشید و به میدان تلاش تبدیل کرد. دست آخر هم رفتنش برای کشور آبرو شد. مردم دیدند چگونه جانش را برای کشورش داد. شهید رئیسی، خادم الرضا بود. 🔹دوم. خواه‎نا‎خواه بار دیگر در آستانه یک انتخاب قرار گرفته‎ایم؛ انتخاب یک رئیس‎جمهورِ انقلابی؛ انتخاب یک شهید زنده! 🔹سوم. انسجام، شاید مهمترین عنصری باشد که در شرایط منطقه‎ای‎مان باید حفظ شود. رئیس‎جمهور آتی باید از دامن زدن به شکا‎ف‎های ملی، خصوصاً شکاف‎های درون‎حاکمیتی پرهیز کند و بتواند امور را بدون نزاع‎های هزینه‎ساز و دشمن‎تراشی‎های درون سیستمی پی بگیرد. رئیسی نشان داد می‎توان انقلابی بود و این هنر را هم داشت. 🔹چهارم. گفتمانی بودن، دومین عنصر مهم است. رئیس‎جمهور مهم است که گفتمانی و اهل فکر باشد؛ نه یک نیروی صرفاً اجرایی و نه یک چهره صرفاً سیاسی که هنرش فقط مناظره و جدال سیاسی است. اگر فضای عمومی کشور "فضای عملگرایی" و یا "فضای سیاست‎زده" شد، کشور از رشد گفتمانی‎اش باز خواهد ماند. در ادوار گذشته گاه گفتمانی بودنِ دولت به عرضه گفتمانی در عرض امام و رهبری انجامیده، رئیس‎جمهور پا از حد فرا گذاشته و لاجرم نوعی انحراف در خط انقلاب را رقم زده. گاه اما این‎گونه تصور شده که اخذ گفتمان امام و رهبری کافی است و رئیس‎جمهور تنها می‎بایست مجری آن گفتمان باشد. گفتمانی بودن به توانایی توسعه، تقویت، مردمی‎تر کردن و پیشبرد گفتمان امام و رهبری است. گفتمانی بودن به توانایی ایجاد بسترهای اندیشه‎ای متناسب با عرصه اجرا در کشور و به میدان کشاندن نخبگان حول موضوعات مهم کشور است. کشور باید مسائل فکری داشته باشد و به عبارت بهتر مسائل فکری‎اش را بشناسد. 🔹پنجم. عقلانیت انقلابی توصیف‎گر نحوه مواجهه ما با مسائل منطقه بوده است. رئیس‎جمهور باید در صحنه نزاع تاریخی جبهه حق و کفر جهانی خود را متعهد به یک جبهه ببیند. فارغ از مداخلات ضروری در نبرد و پشتیبانی‎های لازم، تقویت همگرایی‎ها در جبهه حق و به محکمه‎ی دادگاه وجدان عالم کشاندنِ جبهه باطل از مهمترین مأموریت‎هاست. ادبیات ما در نسبت با مردم جهان و نه صرفاً دولت‎ها در معرفی جبهه حق باید تقویت شود. توانمندسازی انقلابیون برای مواجهه برونگرا با مسائل انقلابی سیاستی است که می‎تواند دنبال شود. انقلابیون ما کنشگری‎شان را اغلب درونگرا تعریف می‎کنند و حتی در بحث از مسائل خارجی نیز بیشتر در داخل مشغولند! 🔹ششم. در حوزه اقتصاد، مهمترین مسئله ثبات متغیرهای کلان اقتصادی است. دولت باید توجه کند که تنش‎های ارزی اصلی‎ترین عامل نابسامانی‎ها بوده و راه‎حل هم همین مسیری است که از سال گذشته در میدان دادن به کالای جانشین آن یعنی طلا صورت پذیرفته. از سال گذشته صادر کنندگان اجازه پیدا کردند تعهد ارزی خود را در قالب واردات طلا و عرضه آن در مرکز مبادله انجام دهند. به نظر می‎رسد اساساً مسیر طلا برای دور شدن محدودیت‎های ارزی نیز بتواند گره‎کشا باشد. لحاظ ناترازی‎ها و نقدینگی در گام بعدیِ اهمیت قرار دارد. فارغ از ثابت متغیرهای کلان، می‎توان پیرو مسئله تولید، ادبیات مردمی‎سازی اقتصاد که در این دولت پُررنگ شد را واجد اهمیت دانست. رئیس‎جمهور آینده باید برنامه‎هایش را برای مردمی‎سازی اقتصاد ارائه کند. این مهم نیز برآورده نمی‎شود مگر با لحاظ فرهنگ در کنار اقتصاد. نیز برآورده نمی‎شود مگر با شکستن ساختار فرسوده‎ای که برای هر تحولی منتظر بودجه می‎نشیند. اگر به مردم زمین داده می‎شود، باید مداقه‎ای فرهنگی هم در پیوست قرار گیرد که چنین سیاست‎هایی را به سود سوداگران تمام نکند. باید حلقه‎های میانی بین دولت و مردم شکل بگیرد که مسیر مردمی‎سازی را با رویکردی آرمانخواهانه تسهیل نماید. تشکل‎های دانشجویی باید اینجا به میدان بیایند. مشابه چنین حلقه‎هایی مثلا در حوزه مسکن در نمونه‎های خارجی موجود است. 🔹هفتم. مسئله فرهنگ در سال‎های اخیر بستر سخت‎ترین فتنه کشور بوده است. وقتی دشمن در این مبارزه می‎توان از جمعی سربازگیری کند که 1)نتوانسته باشیم تفوق افق تمدنی خود را در مقابل سبک زندگی غربی به مثابه یک آرمانشهر و آرزوی شورانگیز به رخ بکشیم 2)آن جمع احساس کند سهمی در اداره کشور ندارد و رشته تعلقشان به حاکمیت سست شود. در این میانه مهم است که دولت ضمن اتخاذ تصمیم مناسب، به سیاسی شدن حجاب دامن نزند. همچنین هر تلاشی باید مترصد باشد بهانه به دست بیگانگان ندهد. @mahdytehrani
🔻سیاست زدگی، آرامش سیاسی، سیاست زدایی 🔸"در رقابت های پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمی کند، به آبروی ملّی هم لطمه می زند." 🔹میان یک سه گانه باید انتخاب کرد. محدود به انتخابات هم نیست. در سراسر عمر دولت همین ماجرا برپاست. 🔹نخستین حالت ممکن، سیاست زدگی یا همان التهاب سیاسی است. برخی نانشان در التهاب است. روحیه شان طوری است که از یقه گرفتن خوششان می آید. انتخابات هم که می شود به دنبال بلدوزر می گردند. گمان می کنند عرصه اداره کشور و مناظره رینگ بکس است. بروز نشانه های ظهور چنین شرایطی بود که شاید رهبر انقلاب را واداشت تا در حرم حضرت امام نسبت به مراعات اخلاق تذکر دهند. ملاحظه همین شرایط هم بود که آن توصیه پشت بلندگو را رقم زد. "با ملاحظه‌ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید... خب حالا این هم پشت بلندگو" 🔹در سویه دیگر طیف، سیاست زدایی قرار می گیرد. این برآورد آرامش کشور را با هزینه مرگ اندیشه ورزی سیاسی پیگیری می کند. تعبیر رهبر انقلاب در اینجا صریح تر است. سال های حکمرانی کارگزارانی ها بود. "خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کرده‌اند و می‌کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند." 🔹در میانه این طیف اما نقطه ای است که وضعیت مطلوب را شکل می دهد. آرامش سیاسی در این وضعیت حکمفرماست اما نه آرامشی که در مرگ اندیشه ایجاد شده باشد. آرامشی که با متانت و بازشناخت مسائل اصلی کشور توسط آحاد و گفت و گو پیرامون آن جریان داشته باشد. هرامشی که مسائل فرعی و مجادلات کوچک را اصلی نمی کند. دعوت به تریبون های آزاداندیشی و کرسی های نظریه پردازی نمادی از برپایی چنین وضعیتی است. ↙️رئیس جمهور آینده باید بتواند ضامن آرامش فعال سیاسی باشد. @mahdytehrani
🔻جایت خالی پدرم؛ آیت الله مصباح 🔹هنوز هم که هنوزه جای خالی‎اش را می‎توان حس می‎کرد؛ به تعبیر رهبرمان، استاد فکر بود. 🔹خِرَد سیاسی‎اش خِرَد تکنیکال نبود. این‎گونه نبود که اسیر فریب اعداد باشد. می‎دانست که ریاضیات برای توضیح پدیده‎های اجتماعی کافی نیست؛ مثل اقتصاددانان نئوکلاسیک در بند اعداد گرفتار نمی‎شد. این خِرد را باید فهمید. خِردی که سوم تیر را رقم می‎زند. اصلح را بشناسید. اگر واقعاً درست شناخته باشید، اگر با دل و جان تبلیغش کنید، مقبول هم می‎شود. محاسبات او خدایی بود. می‎گفت نماز توسل بخوانید. همسرش سوم تیر، طلای خود را به ستاد احمدی‎نژاد داد. در این مکتب باید با باور می‎ایستادیم؛ از دل و جان. 🔹او در جلسه‎ای که کارویژه‎اش انتخابات بود، این چنین با ما سخن می‎گفت:«باید توجه داشت همه كاره خداست و ما باید از خودمان شروع كنیم، یعنی اگر از اسلام دم زدیم، اول خودمان در عمل به آن پایبند باشیم، نه اینكه تنها اسلام را برای مردم بخواهیم، و از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم كه ما صاحبی داریم كه از همه كارهای ما اطلاع دارد و برای كارهای خیر ما دعا كرده و در بزنگاه‌ها به ما کمک می‌کند، و باید دل خود را به او بسپاریم و به امكانات و تبلیغات دیگران دلخوش نباشیم، چرا كه تجربه نشان داده است، هراندازه بیشتر به طرف امام زمان(عج) رفتیم، كمك‌های بی‌حسابی از ایشان شامل حالمان شده است.» 🔹او به ما آموخت که در سیاست مقلد نباشیم؛ رشید باشیم نه سفیه. ما با او همراه بودیم چون همفکرش بودیم نه چون مقلدش! آنها که در سیاست خود پیرو این و آنند طبیعی است که این رابطه را نفهمند. او به ما آموخت که باید با مردم سخن گفت و منطق را واگویه کرد. ما باید از انتخابات بستری برای رشد جمهوریت می‎ساختیم. باید خودمان رشد می‎کردیم و محور رشد می‎شدیم. او انتخابات را مدرسه انقلاب کرده بود. 🔹مصباح در مسیر حق استوار و محکم بود؛ چون کوه. وقتی وظیفه‎ای تشخیص می‎داد، تا پای جان پایش می‎ایستاد و ما را هم همین‎گونه تربیت کرده بود. او مذبذب سیاسی نبود که یک روز این طرف باشد و یک روز آن طرف و کسی نفهمد که چه شد! مصباح، چراغ بود نه مِه؛ راه می‎نمود نه بیراهه. در مقابل فشار و تماس این و آن قد خَم نمی‎کرد؛ یک مرد به تمام معنا انقلابی. 🔹این نوشته را به تلخ‎کامی‎هایی که بعد از رفتنش و با هجمه به او رخ داد، تلخ نمی‎کنم. شاید همه جا هم هم‎نظر نبودیم. اما همین قدر بس باشد که به احترام چنین بزرگمردی در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری تمام قد بایستم و بار دیگر حق شاگردی‎اش را ادا کنم. @mahdytehrani
گزارش اقتصادی شهید جمهور.pdf
6.35M
🔻گزارش اقتصادی به مردم شریف ایران گزارش عملکرد اقتصادی سه ساله دولت شهید رییسی با عملکرد اقتصادی سه سال پایانی دولت روحانی 🔸رهبر معظم انقلاب: اگر این دولت [دولت سیزدهم] ادامه پیدا می‌کرد، بنده احتمال زیاد می‌دهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل می شد. منبع: اندیشکده قصد @qasdna_ir @mahdytehrani