🔻"زندگی"؛ مسئله امروز حوزه علمیه
🔴وقتی دشمن به میدان می آید، یک روی این مجادله فتنه گری اوست؛ روی دیگر اما پاشنه آشیل ها و خلل هایی است که داشته ایم، او شناخته و اکنون به ما نشانشان می دهد. در مواجهه با دشمن باید از او این خلل ها را آموخت و درصدد تدبیر برآمد.
بگذارید در شعار زن، زندگی، آزادی بر محور دوم تمرکز کنیم. حوزه علمیه ی امروز چه نسبتی با زندگی دارد؟
🔹در فلسفه آنچه بیش از همه به زندگی راجع می شود در حوزه حکمت عملی می گنجد و چه کسی است که نداند این حوزه در فلسفه در تمامی این سال ها در طفولیت خویش باقی است؟ جز این است که همّ عمده فیلسوفان ما متوجه حکمت نظر بوده و حکمت عمل را عملا فروگذاشته اند؟ جز این است که حتی آثار نوشته شده در مورد حکمت عملی حتی در تبیین دیدگاه های فارابی دچار نقصان های جدی است و همان داشته ها هم آن گونه که باید واکاویده نشده؟
🔹در کلام چطور؟ آیا کلام متوجه متن زندگی است؟
🔹شاید همین خلل در غرب است که اگزیستانسیالیسم را میدان می دهد و فیلسوفانش را رمان نویس می کند.
🔹سراغ فقهی بیاییم که روزگاری جزئی ترین امور معاش بشر را تدبیر می کرد و از حکم سایبان درون کوچه چند متری هم سخن می گفت که آیا مثلا می توان سایبان را بر شانه دیوار همسایه گذاشت و... . چنین فقهی در تحولات دنیای مدرن چقدر با نگاهی پویا درصدد راهبری، سرپرستی و اداره است و چه سخنی برای متن زندگی و تحولات اجتماعی دارد؟ چقدر آینده ساز و فعال است و چقدر منفعل؟ آیا حرام و حلال گفتن و رساله عملیه ها نوشتن های ایستا در مصاف با دنیای امروز کافی است؟ آیا می توان با نهیب زدن به آنان که "همه چیزدان" خطاب می شوند، از زیر این بار شانه خالی کرد؟
🔹به طور کلی از ورای تمامی آموزه های دینی در دنیای امروز چه نحوه تمدنی را می توان تصویر کرد. اگر ما یک فیلم ساز باشیم، حوزه می تواند نشانه هایی از آن تمدن به ما ارائه دهد تا به تصویرش بکشیم و برای مردم آرمانشهرش کنیم؟
🔹در عرفان توجه به زندگی هست یا عرفان به مثابه ترک زندگی مطرح می شود؟ آیا باید عرفان را به مثابه تلقی دیگری از زندگی طرح کرد و رواج داد؟
🔹آیا این مسئله، مسئله نیست و نباید به زندگی فکر کرد؟ آیا در کنار تکلیف نباید از حقوق سخن گفت؟ مگر امام نفرموده بود اسلام برنامه زندگی از گهواره تا گور است؟ این برنامه دقیقا کجاست؟ از کدام آینده تمدنی می گوید؟ آینده اش چه شکلی است؟ مشکلات و مسائل امروز را با چه ابزاری می شناسد؟ و در نهایت چگونه تجویز می کند و چگونه راه رسیدن از امروز به فردا را در روندی پویا و تدریجی نشان می دهد؟ آیا علوم دینی در شرایط کنونی پاسخگوی این پرسشگری و این مطالبه هست؟ آیا برای عالمان، دغدغه های یک نوجوان و جوان مدرسه و دانشگاه مهم است و کلیپ هایی که اینان برای بیان ذهنیت ها و دلمشغولی هایشان تولید و منتشر می کنند در حوزه دیده می شود؟ مگر نه اینکه کار پیامبر، پیامبری و هم پای جامعه پیش آمدن است؟ نسبت این حوزه با جامعه و زندگی چیست؟
🔹روندهای تخصصی در حوزه نظیر آنان که در باب تربیت به میدان آمده اند یا طرح هایی که از فقه اجتماعی، فقه سرپرستی، فقه اداره، فقه حکومتی، فقه حکمرانی، فقه ولایی و... سخن می گویند، نشانه هایی از امید است به آینده.
@mahdytehrani
🔻در جستجوی خادمی دیگر برای ملت
🔹یکم. مخلص، سالم، دلسوز و مورد اعتماد بود. از همان سخنرانیهای انتخاباتیِ دو دور قبل میشد دردمند بودنش را فهمید. کشور را از حاشیههای سیاسی بیرون کشید و به میدان تلاش تبدیل کرد. دست آخر هم رفتنش برای کشور آبرو شد. مردم دیدند چگونه جانش را برای کشورش داد. شهید رئیسی، خادم الرضا بود.
🔹دوم. خواهناخواه بار دیگر در آستانه یک انتخاب قرار گرفتهایم؛ انتخاب یک رئیسجمهورِ انقلابی؛ انتخاب یک شهید زنده!
🔹سوم. انسجام، شاید مهمترین عنصری باشد که در شرایط منطقهایمان باید حفظ شود. رئیسجمهور آتی باید از دامن زدن به شکافهای ملی، خصوصاً شکافهای درونحاکمیتی پرهیز کند و بتواند امور را بدون نزاعهای هزینهساز و دشمنتراشیهای درون سیستمی پی بگیرد. رئیسی نشان داد میتوان انقلابی بود و این هنر را هم داشت.
🔹چهارم. گفتمانی بودن، دومین عنصر مهم است. رئیسجمهور مهم است که گفتمانی و اهل فکر باشد؛ نه یک نیروی صرفاً اجرایی و نه یک چهره صرفاً سیاسی که هنرش فقط مناظره و جدال سیاسی است. اگر فضای عمومی کشور "فضای عملگرایی" و یا "فضای سیاستزده" شد، کشور از رشد گفتمانیاش باز خواهد ماند.
در ادوار گذشته گاه گفتمانی بودنِ دولت به عرضه گفتمانی در عرض امام و رهبری انجامیده، رئیسجمهور پا از حد فرا گذاشته و لاجرم نوعی انحراف در خط انقلاب را رقم زده. گاه اما اینگونه تصور شده که اخذ گفتمان امام و رهبری کافی است و رئیسجمهور تنها میبایست مجری آن گفتمان باشد. گفتمانی بودن به توانایی توسعه، تقویت، مردمیتر کردن و پیشبرد گفتمان امام و رهبری است. گفتمانی بودن به توانایی ایجاد بسترهای اندیشهای متناسب با عرصه اجرا در کشور و به میدان کشاندن نخبگان حول موضوعات مهم کشور است. کشور باید مسائل فکری داشته باشد و به عبارت بهتر مسائل فکریاش را بشناسد.
🔹پنجم. عقلانیت انقلابی توصیفگر نحوه مواجهه ما با مسائل منطقه بوده است. رئیسجمهور باید در صحنه نزاع تاریخی جبهه حق و کفر جهانی خود را متعهد به یک جبهه ببیند. فارغ از مداخلات ضروری در نبرد و پشتیبانیهای لازم، تقویت همگراییها در جبهه حق و به محکمهی دادگاه وجدان عالم کشاندنِ جبهه باطل از مهمترین مأموریتهاست. ادبیات ما در نسبت با مردم جهان و نه صرفاً دولتها در معرفی جبهه حق باید تقویت شود. توانمندسازی انقلابیون برای مواجهه برونگرا با مسائل انقلابی سیاستی است که میتواند دنبال شود. انقلابیون ما کنشگریشان را اغلب درونگرا تعریف میکنند و حتی در بحث از مسائل خارجی نیز بیشتر در داخل مشغولند!
🔹ششم. در حوزه اقتصاد، مهمترین مسئله ثبات متغیرهای کلان اقتصادی است. دولت باید توجه کند که تنشهای ارزی اصلیترین عامل نابسامانیها بوده و راهحل هم همین مسیری است که از سال گذشته در میدان دادن به کالای جانشین آن یعنی طلا صورت پذیرفته. از سال گذشته صادر کنندگان اجازه پیدا کردند تعهد ارزی خود را در قالب واردات طلا و عرضه آن در مرکز مبادله انجام دهند. به نظر میرسد اساساً مسیر طلا برای دور شدن محدودیتهای ارزی نیز بتواند گرهکشا باشد. لحاظ ناترازیها و نقدینگی در گام بعدیِ اهمیت قرار دارد.
فارغ از ثابت متغیرهای کلان، میتوان پیرو مسئله تولید، ادبیات مردمیسازی اقتصاد که در این دولت پُررنگ شد را واجد اهمیت دانست. رئیسجمهور آینده باید برنامههایش را برای مردمیسازی اقتصاد ارائه کند. این مهم نیز برآورده نمیشود مگر با لحاظ فرهنگ در کنار اقتصاد. نیز برآورده نمیشود مگر با شکستن ساختار فرسودهای که برای هر تحولی منتظر بودجه مینشیند. اگر به مردم زمین داده میشود، باید مداقهای فرهنگی هم در پیوست قرار گیرد که چنین سیاستهایی را به سود سوداگران تمام نکند. باید حلقههای میانی بین دولت و مردم شکل بگیرد که مسیر مردمیسازی را با رویکردی آرمانخواهانه تسهیل نماید. تشکلهای دانشجویی باید اینجا به میدان بیایند. مشابه چنین حلقههایی مثلا در حوزه مسکن در نمونههای خارجی موجود است.
🔹هفتم. مسئله فرهنگ در سالهای اخیر بستر سختترین فتنه کشور بوده است. وقتی دشمن در این مبارزه میتوان از جمعی سربازگیری کند که 1)نتوانسته باشیم تفوق افق تمدنی خود را در مقابل سبک زندگی غربی به مثابه یک آرمانشهر و آرزوی شورانگیز به رخ بکشیم 2)آن جمع احساس کند سهمی در اداره کشور ندارد و رشته تعلقشان به حاکمیت سست شود. در این میانه مهم است که دولت ضمن اتخاذ تصمیم مناسب، به سیاسی شدن حجاب دامن نزند. همچنین هر تلاشی باید مترصد باشد بهانه به دست بیگانگان ندهد.
@mahdytehrani
🔻سیاست زدگی، آرامش سیاسی، سیاست زدایی
🔸"در رقابت های پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجنپراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمی کند، به آبروی ملّی هم لطمه می زند."
🔹میان یک سه گانه باید انتخاب کرد. محدود به انتخابات هم نیست. در سراسر عمر دولت همین ماجرا برپاست.
🔹نخستین حالت ممکن، سیاست زدگی یا همان التهاب سیاسی است. برخی نانشان در التهاب است. روحیه شان طوری است که از یقه گرفتن خوششان می آید. انتخابات هم که می شود به دنبال بلدوزر می گردند. گمان می کنند عرصه اداره کشور و مناظره رینگ بکس است. بروز نشانه های ظهور چنین شرایطی بود که شاید رهبر انقلاب را واداشت تا در حرم حضرت امام نسبت به مراعات اخلاق تذکر دهند. ملاحظه همین شرایط هم بود که آن توصیه پشت بلندگو را رقم زد. "با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید... خب حالا این هم پشت بلندگو"
🔹در سویه دیگر طیف، سیاست زدایی قرار می گیرد. این برآورد آرامش کشور را با هزینه مرگ اندیشه ورزی سیاسی پیگیری می کند. تعبیر رهبر انقلاب در اینجا صریح تر است. سال های حکمرانی کارگزارانی ها بود. "خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند."
🔹در میانه این طیف اما نقطه ای است که وضعیت مطلوب را شکل می دهد. آرامش سیاسی در این وضعیت حکمفرماست اما نه آرامشی که در مرگ اندیشه ایجاد شده باشد. آرامشی که با متانت و بازشناخت مسائل اصلی کشور توسط آحاد و گفت و گو پیرامون آن جریان داشته باشد. هرامشی که مسائل فرعی و مجادلات کوچک را اصلی نمی کند. دعوت به تریبون های آزاداندیشی و کرسی های نظریه پردازی نمادی از برپایی چنین وضعیتی است.
↙️رئیس جمهور آینده باید بتواند ضامن آرامش فعال سیاسی باشد.
@mahdytehrani
🔻جایت خالی پدرم؛ آیت الله مصباح
🔹هنوز هم که هنوزه جای خالیاش را میتوان حس میکرد؛ به تعبیر رهبرمان، استاد فکر بود.
🔹خِرَد سیاسیاش خِرَد تکنیکال نبود. اینگونه نبود که اسیر فریب اعداد باشد. میدانست که ریاضیات برای توضیح پدیدههای اجتماعی کافی نیست؛ مثل اقتصاددانان نئوکلاسیک در بند اعداد گرفتار نمیشد. این خِرد را باید فهمید. خِردی که سوم تیر را رقم میزند. اصلح را بشناسید. اگر واقعاً درست شناخته باشید، اگر با دل و جان تبلیغش کنید، مقبول هم میشود. محاسبات او خدایی بود. میگفت نماز توسل بخوانید. همسرش سوم تیر، طلای خود را به ستاد احمدینژاد داد. در این مکتب باید با باور میایستادیم؛ از دل و جان.
🔹او در جلسهای که کارویژهاش انتخابات بود، این چنین با ما سخن میگفت:«باید توجه داشت همه كاره خداست و ما باید از خودمان شروع كنیم، یعنی اگر از اسلام دم زدیم، اول خودمان در عمل به آن پایبند باشیم، نه اینكه تنها اسلام را برای مردم بخواهیم، و از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم كه ما صاحبی داریم كه از همه كارهای ما اطلاع دارد و برای كارهای خیر ما دعا كرده و در بزنگاهها به ما کمک میکند، و باید دل خود را به او بسپاریم و به امكانات و تبلیغات دیگران دلخوش نباشیم، چرا كه تجربه نشان داده است، هراندازه بیشتر به طرف امام زمان(عج) رفتیم، كمكهای بیحسابی از ایشان شامل حالمان شده است.»
🔹او به ما آموخت که در سیاست مقلد نباشیم؛ رشید باشیم نه سفیه. ما با او همراه بودیم چون همفکرش بودیم نه چون مقلدش! آنها که در سیاست خود پیرو این و آنند طبیعی است که این رابطه را نفهمند. او به ما آموخت که باید با مردم سخن گفت و منطق را واگویه کرد. ما باید از انتخابات بستری برای رشد جمهوریت میساختیم. باید خودمان رشد میکردیم و محور رشد میشدیم. او انتخابات را مدرسه انقلاب کرده بود.
🔹مصباح در مسیر حق استوار و محکم بود؛ چون کوه. وقتی وظیفهای تشخیص میداد، تا پای جان پایش میایستاد و ما را هم همینگونه تربیت کرده بود. او مذبذب سیاسی نبود که یک روز این طرف باشد و یک روز آن طرف و کسی نفهمد که چه شد! مصباح، چراغ بود نه مِه؛ راه مینمود نه بیراهه. در مقابل فشار و تماس این و آن قد خَم نمیکرد؛ یک مرد به تمام معنا انقلابی.
🔹این نوشته را به تلخکامیهایی که بعد از رفتنش و با هجمه به او رخ داد، تلخ نمیکنم. شاید همه جا هم همنظر نبودیم. اما همین قدر بس باشد که به احترام چنین بزرگمردی در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری تمام قد بایستم و بار دیگر حق شاگردیاش را ادا کنم.
@mahdytehrani
گزارش اقتصادی شهید جمهور.pdf
6.35M
🔻گزارش اقتصادی #شهید_جمهور به مردم شریف ایران
گزارش عملکرد اقتصادی سه ساله دولت شهید رییسی با عملکرد اقتصادی سه سال پایانی دولت روحانی
🔸رهبر معظم انقلاب:
اگر این دولت [دولت سیزدهم] ادامه پیدا میکرد، بنده احتمال زیاد میدهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل می شد.
منبع: اندیشکده قصد
@qasdna_ir
@mahdytehrani
🔻چرا مردم نیامدند؟
🔹دور اول انتخابات در حالی با مشارکت 40 درصدی، 8.8 درصد پایینتر از کمترین نرخ مشارکت در انتخاباتهای ریاست جمهوری را رقم زد که انتخابات مجلس پیشین هم با 41 درصد مشارکت 1.5 درصد نسبت به کمترین نرخ مشارکت کاهش نشان میداد. انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری(دوره قبل) و یازدهم مجلس(دوره قبل) نیز خود رکورددار کمترین مشارکت نسبت به انتخاباتهای پیشین بودهاند. انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری با 48.8 درصد مشارکت، 1.9 درصد از پایینترین نرخ مشارکت، کاهش نشان داد و انتخابات مجلس یازدهم نیز 8.5 درصد از انتخابات مجلس هفتم که پیش از رکوردار کاهش مشارکت بود، پایینتر قرار گرفت. مشارکت انتخابات شورای هم همین وضعیت را دارد و در آن نیز انتخابات قبلی کمترین میزان مشارکت نسبت به انتخاباتهای گذشته را نشان میدهد. با یک روند کلی مواجهیم.
🔹علت اصلی این روند چه میتواند باشد؟ این علت هر چه که باشد، قاعدتاً حذف همزمانی انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شورا نیست؛ قاعدتا عدم حضور کاندیدای جدی اصلاحطلب در صحنه هم نیست. علل موردی هر چند میتوانند وجود داشته باشند، اما نمیتوانند یک روند کلی را توضیح دهند. رقیب جدی اصلاحطلب این دوره حضور دارد. همزمانی با انتخابات شورا هم در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم وجود داشت. نرخ مشارکت در خود انتخابات شوراها هم نزولی بوده. پس اینها دلیل اصلی نیستند. البته به عنوان یک دلیل مورد نبایدی این همزمانی را نادیده گرفت. طبق نظرسنجی ایسپا در سال 1400، 3.7 درصد گفته بودند تمایل به شرکت در انتخابات شورای شهر دارند اما در ریاست جمهوری شرکت نمیکنند.
🔹بگذارید به این همه 14.4 درصد آرای باطله و سفید در انتخابات ریاست جمهوری 1400 را هم ضمیمه کنیم که متعلق به حدود 3 میلیون و 700 هزار نفر بوده است. در این دور این رقم به حدود 1 میلیون کاهش یافت که این یا ناشی از حضور کاندیدایی است که میتوانسته رای اعتراضی پیشین را نمایندگی کند یا ناشی از ناامید شدن از رای اعتراضی بوده. با توجه به تنوع کاندیداها، گزینه اول محتملتر مینماید.
🔹اما بالاخره ریشه کاهش مشارکت کجاست؟ احتمالاتی را میتوان برشمرد. در اینجا سعی میکنم به مواردی اشاره میکنم که بیشتر از زبان مردم شنیده باشم.
1)اینها همانها هستند که تا الان روی کار بودهاند و با دوباره آمدنشان چیزی تغییر نمیکند. چه بسا اصلا اگر هیچکسی نیاید بهتر است. نمیبینید چند وقت است کشور عملاً رئیس جمهور و رئیس مجلس و... ندارد و اوضاع بهتر شده؟! تورمهای بالا را نمیبینید؟ گروهی از مردم از یک جناح خسته نشدهاند. از همه خسته شدهاند. در مناظرهها هم مدام همین مضمون که ما کشور دست خود ماها بوده تکرار میشد.(مرگ امید)
2)هیچیک از کاندیداها صداقت و شفافیت کافی را ندارد. همهشان اگر درغگو هم نباشند، آن بخش که به نفعشان نیست را مخفی میکنند. به پای پاسخ دادن، مدام مسئله را میپیچانند. اینها قابل اعتماد نیستند.(عدم اعتماد به کاندیداها)
3)روند تایید صلاحیتهای غیرشفاف و مناظرههای محافظهکارانه، بیشتر برگزاری انتخاباتی نمایشی را به ذهن متبادر میکنند. اینها همهاش بازی حکومت است. میخواهند ما را بازی بدهند. صد تا کاندیدای پوششی داریم. پزشکیان را هم تایید کردهاند که ما را پای صندوق بکشانند. به روحانی هم رأی دادیم؛ مثلاً آخرش چه شد؟ ندیدید پیامک میزنند رأیمان، رأی به جمهوری اسلامی است؟!(عدم اعتماد به نظام سیاسی و اثرگذاری آراء)
4)اینها کاندیدای ما نیستند؛ تانک و هلیکوپترند که آمدهاند که بر سر قدرت با هم دعوا دارند! کدامشان درد ما را میفهمد؟ وعدههاشان هم بیخودی است!(قدرتطلبی و سیاستزدگی)
5)صدا و سیما در طول سال یکطرفه است؛ دم انتخابات یاد مناظره میافتد. در طول سال میخواهند ما را با خنده سر کار بگذارند؛ دمِ انتخابات یادشان میآید با ما حرف سیاسی بزنند. اظهارنظر سیاسی همیشه در تاکسیها هم هست اما آن احساس مسئولیت و غیرتمندی نسبت به افراد و جریانات کاهش یافته. ولش کن؛ حوصلهاش را داری!(سیاستزدایی)
↙️پینوشت:
1)شما هم اگر چیزی از مردم در این خصوص شنیدید با من در میان بگذارید تا در پست بعدی به آن اشاره کنم.
2)طرح این محورها برای آن است که برای دور دوم حدالامکان تدبیر کنیم.
@mahdytehrani
🔻مناظره دونفره؛ کابوس پزشکیان
🔹بگذارید وضعیت دو طرف را مرور کنیم. در مناظرههای چند نفره خیلی راحت میشود همه چیز را پیچاند، برنامه نداشت و کلیگویی کرد، جوری حرف زد که کسی نفهمد آخرش چه شد، پشت چند کلیدواژه کلی مثل انسجام داخلی و رابطه خارجی پنهان شد و... . در مناظره دونفره اما این خبرها نیست. هم پزشکیان مجبور است روشنتر سخن بگوید و هم جلیلی. باید در مورد مصداقها و برنامهها صحبت کرد. برای مردم هم دیدن یک مناظره واقعی جذاب است.
🔹اما چه کسی دست بالاتر را خواهد داشت؟ ادبیات مردمی داشتن و استفاده از زبان بدن، یک شرط است که شاید پزشکیان در آن جلوتر باشد. بودند مردمی که در کوچه خیابان با حرفهای ساده و خودمانی پزشکیان بیشتر ارتباط گرفته بودند. میگفتند مثل احمدینژاد حرف میزند. جلیلی باید مراقب باشد ادبیات نخبگانیاش راه را بر ارتباطگیری ملموس با مردم نبندد. مواردی هم حتماً هست که برای او چالشی قلمداد میشوند: فیلترینگ، طرح نور و... ؛ محورهایی که فهرستشان روشن است و قاعدتاً جلیلی این روزها پاسخی برایشان دست و پا خواهد کرد و برای روز مناظره نگه خواهد داشت.
🔹اگر از این محورها بگذریم، پزشکیان یک مشکل خیلی بزرگ دارد که از همان نخست هم به چشم میآمد. او بر مسائل کشور مسلط نیست و این همه را ذیل کارشناسمحوریاش مخفی میکند. پای بحث تخصصی برسد، زمینگیر میشود. از کدام برنامه میخواهد دفاع کند؟ تا الان یک برنامه هم ارائه داده؟ درست از همین روست که میتوان پیشبینی کرد مناظره دونفره به کابوس پزشکیان تبدیل شده باشد. بعید هم نیست همین روزها بهانهای جور کند و به مناظره نیاید.
@mahdytehrani
🔻اقتصاد رئیسی را چگونه با روحانی مقایسه کنیم؟
🔹استفاده درست از آمار اقتصادی خودش یک هنر است. جریانهای سیاسی خیلی ساده از آمار واحد به نفع خود بهرهبرداری میکنند و شما را مسحور نمودارهایشان میکنند. نباید فریب نمودارها را خورد؛ هر چند برایمان ملموس و واقعی به نظر برسند. در اینجا تلاش میکنم به زبان غیرتخصصی از نحوه مقایسه درست بنویسم.
🔹نهادگرایان در اقتصاد از مفهوم "وابستگی به مسیر" سخن میگویند. فرض کنید قرار است راننده اتوبوسی باشید که راننده قبلی آوردهاش وسط یک جاده خاکی و سنگلاخ. عملکرد شما، نرخ تورم شما با جایی که ماشین را در اتوبان تحویلتان داده باشند، تفاوتی نمیکند؟ شما وابسته به مسیرید. مسیر فقط گذشته نیست؛ وظعیتی که در آن هستید را هم تعیین میکند. ماشینهایی را میتوان به معنای واقعی کلمه با هم مقایسه کرد که در مسیر مشابه باشند.
🔹شاخصها گاهی پین میشوند و واقعیت را مثل آب پشت سد حبس میکنند. فرض کنید در یک مسیر رودخانه قرار دارید که عملاً تبدیل به جوی آب شده یا آبی ندارد. آیا میتوانید قضاوت کنید که در این منطقه خشکسالی است؟ کمی بالاتر بروید، سد را میبینید و متوجه میشوید ماجرا چیز دیگری بوده. شاخصهایی واقعنما هستند که با مداخله و به خاطر مصالح سیاسی پین نشده باشند.
🔹مجموع این دو نکته که ذکر شد در یک مفهوم خلاصه میشود و آن شاید همان چیزی است که کینز از آن تحت عنوان شهود در اقتصاد سخن میگوید. شما میتوانید با اعداد کار کنید اما به شرطی که قبلش در واقعیت غرقه شده باشید و واقعیت را حس کرده باشید. اعداد روح ندارند؛ این حس شما از واقعیت است که آنها را معنادار میکند و موجب میشود شما بتوانید آنها را درست یا غلط معنا کنید.
🔹سه سال دولت رئیسی را با کدام سالهای روحانی مقایسه کنیم؟ چون سه سال اول بوده، با سه سال اول روحانی؟ با توجه به توضیحات بالا پاسخ شما چیست؟
🔹سه سال اول، سه سال دلبستگی به برجام است و اقتصاد خوشبینانه معطل فرداست. انتظار توری جدی وجود ندارد. کرونا نیست. بعد از توافق هم ترامپ از توافق خارج نشده. روسیه به اکراین حمله نکرده. جنگ اسرائیل و فلسطین در نگرفته و... . دولت روحانی دلار را با قیمت 3200 تحویل گرفت و تا آخر دولت اول هم نهایتاً این رقم 18.7 درصد رشد کرد. اگر شما این سه سال را با سه سال اول رئیسی مقایسه کنید دقیقاً مرتکب همان اشتباه مقایسه در خصوص ماشینها شدهاید.
🔹اگر بخواهیم شرایط مشابهتری را لحاظ کنیم چه باید بکنیم؟ سه سال پایانی دولت روحانی میتواند به ما کمک کند. در این سالها ما شرایط مشابه کرونا مواجهیم، شرایط مبادلات مالی بعد از خروج ترامپ به نحو مشابهی تشدید شده، ماجرای شهادت شهید سلیمانی، حمله به عینالاسد و هواپیمای اوکراینی هم هست. نرخ تورم به یکباره از حدود 10 درصد در ابتدای سال 1397 تا 64.6 درصد افزایش پیدا کرد. قیمت دلار از 8 هزار تومان در تیرماه 97 به 25 هزار 600 رسید. یعنی در سه سال پایانی 3.2 برابر شد. نسبت به آغاز دولت هم که حدودا 8.5 برابر.
🔹با این همه اما این مقایسه درست است؟ باز هم نه! ما مسیر مشابه را لحاظ کردیم اما پینشدگی اقتصاد را لحاظ نکردیم. فاصله ارز 4200 تومانی با 25600 تومانی، 21400 تومان است. این یعنی قیمت ارز رسمی، 83 درصد با قیمت واقعی فاصله دارد. دولت روحانی ارز را پین کرده بود و از همان آغاز دولت رئیسی چگونگی مواجهه با ارز 4200 تومانی به دلمشغولی تمام اقتصاددانان بدل شد.
🔹سراغ دولت رئیسی بیاییم. تورم با وجود حذف ارز 4200 تومانی، از 64.6 درصد به 37 درصد در اردیبهشت 1403 رسید. نرخ ارز اما به جهت محدودیتهای مبادلاتی، شرایط منطقه و... در حال افزایش است و از 25 هزار و 600 به کانال 60 هزار تومانی وارد شده؛ یعنی حدود 2.3 برابر؛ یعنی 0.9 کمتر از سه سال روحانی.
🔹ممکن است بگویید الان هم اقتصاد پین شده و بین ارز 28500 با ارز بازار فاصله است. پاسخ این است که اولاً این فاصله حدوداً 47 درصد است یعنی حدوداً نصف فاصله زمان روحانی! ثانیاً دولت همه قیمتها را پین نکرده. مانند حذف ارز 28500 تومانیِ شکر.
🔹شاخصهای مهم دیگری مثل نقدینگی هم هست که در اینجا به آنها اشاره نمیکنم. فقط این نکته را یادآوری میکنم که اصلاح اقتصادی نیازمند زمان است و باید قضاوت باید روندها را دید. در اقتصاد نمیتوان یکشبه معجزه کرد اما میتوان به سمت بهبود گام برداشت.
🔘در آخر یادآوری این جمله رهبرانقلاب خالی از لطف نیست: اگر این دولت [دولت سیزدهم] ادامه پیدا میکرد، بنده احتمال زیاد میدهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل می شد.
@mahdytehrani
عباس آخوندی؛ وزیر مسکن روحانی: «چطور وقتی بنده از لحاظ بنیادی با مسکن مهر مخالف بودم، باید به افتتاح این واحدها فکر میکردم؛ پس بنابراین افتخار میکنم یک مورد از این واحدها را افتتاح نکردم.»
@mahdytehrani