eitaa logo
🕋💫ظهور نزدیک است💫🕋
3.6هزار دنبال‌کننده
70.6هزار عکس
78.4هزار ویدیو
427 فایل
🔥فتنه‌رابایدباروشنگری خاموشكرد. 💎 هرجاروشنگری بود،فتنه‌انگیزدستش كوتاه میشود ❤باخامنه ای کسی نگرددگمراه اودرشب فتنه میدرخشدچونماه @yazdanp_m @mahdyyonfatematazzahra https://eitaa.com/mahdyyon313 تلگرام @MAHDYOON313 @mahdyyon https://t.me/mahdyyon313
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ تصویری از موشک های ایرانی در رژه ی کره ی شمالی 🔻قرار بود تحریم ها، جدا کردن کشورها از نظم اقتصادی دنیا به تنبیه آنها منجر شود. ظاهرا آمریکا آن قدر ماشه ی تحریم را چکانده و آن قدر این و آن را از نظم اقتصادی دنیا حذف کرده که باشگاهی جدید در حال شکل گیری است که ترسی از تحریم و فشار مجدد ندارد (چرا که از نظم اقتصادی دنیا کنار گذاشته شده است...) هفته ی گذشته قایق های ذوالفقار ایران در ونزوئلا دیده شد ، کمی قبل پهپادهایش در آسمان اوکراین و حالا هم این ... هستند دیگرانی که آنها نیز در حال بهره مندی از شاهکار ایران در حوزه تسلیحاتی هستند. باید منتظر بمانیم و ببینیم که از رژه های دیگران چه عکس هایی قرار است همه را غافلگیر کند... 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعالیت مرموز وهابی‌ها در سیستان و بلوچستان به روایت فعال رسانه ای آن‌جا 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرد ژاپنی بالاخره توانست به آرزوی دیرین خود برسد و سگ شود 🐶 به گزارش نیویورک پست، یک مرد ژاپنی که بیش از ۲۰۰۰۰ دلار برای سگ شدن خرج کرده بود، سرانجام اولین قدم زدن خود در را انجام داد و حتی چند دوست سگ پیدا کرد. این مرد که تنها با نام توکو شناخته می‌شود، دو میلیون ین را برای یک لباس بسیار ویژه هزینه کرد تا به رویای همیشگی خود یعنی «سگ شدن» جامه عمل بپوشاند. در ویدیویی که در کانال یوتیوب توکو با عنوان «من می‌خواهم یک حیوان باشم» منتشر شده، وی با یک افسار برای قدم زدن بیرون آمده است، سگ‌های دیگر را در پارک بو می‌کشد و روی زمین غلت می‌زند. آقای تنابنده چی شد دلت خواست ؟😜 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
⭕️ سوئد مجوز اقامت هتاک به‌قرآن کریم را بازنگری می‌کند 🔻‌ سازمان مهاجرت سوئد اعلام کرد که مجوز اقامت فرد هتاک به ساحت مقدس قرآن کریم در این کشور را مورد بازنگری قرارمی دهد. 🔻‌ پ.ن: خوبه سوئد هم حساب کار دستش اومده 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
💥نه اهمیت میدهند که چه چیز سالم یا ناقصی قرار است به دنیا بیاید، نه برایشان آن بچه و آینده‌‌اش مهم است! فقط جمعی بیمار که شیطان‌صفتان عالم به بیماری آنها بال و پر داده‌اند و علم و پزشکی را قربانی خواسته‌ها و هوس آنان میکنند؛ خدا را هزاران بار برای و نسل پاک شُکر کنیم ! ✍ میثم ایرانی ✅کانال 👇 @meysame_tammarr
35.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ماجرای ممنوع الخروجی رائفی‌پور از عربستان از زبان خودش ✅کانال 👇 @meysame_tammarr
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرماندهان روس گفتند این اباالفضل که فرمانده ی عملیات بود و آمریکایی ها رو شکست داد کیه؟!؟!!!!
هدایت شده از صراط ولایت
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️فوری|بازداشت بی‌ادبانه متحصنین اگر بخواهی حجاب را مطالبه کنی باید از دست آقای اژه‌ای کتک بخوری... ولی بی‌حجاب ها باید تذکر محترمانه دریافت کنند و بلکه... ⚠️اگر محظوراتی چون حفظ کیان اسلام ناب محمدی(ص) نبود اقدامات دلدادگان بند میم‌ وصیت نامه امام ظهور و بروز دیگری پیدا میکرد. بخشی از بند میم وصیتنامه امام خمینی ره: «از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر شرع و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می‌باشند. و و اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاه های مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند.»
هدایت شده از مینا فروزش
⚫️ بازیگر نقش امام‌ حسین (ع) حین اجرای تعزیه درگذشت ▪️ در این حادثه که ساعتی قبل در ظهر عاشورای حسینی و در روستای کاهک شهرستان داورزن رخ داد سید حسین اعلایی که در نقش حضرت امام‌حسین (ع) در شبیه‌خوانی این روستا نقش‌آفرینی می‌کرد به یکباره دچار حمله قلبی شده وجان به جان آفرین تسلیم کرد. ▪️مرحوم زنده‌یاد حسین اعلایی ۵۵ سال سن داشت و از تعزیه خوان های قدیمی و بنام داورزن بود/ سبزوار @mina_foroozesh
من اگر روضه‌خوان بودم برای شام غریبان قرارِ جلسه را جایی بیرون شهر می‌گذاشتم، وسط یک تکه بیابانِ تاریک، کنار جاده‌. بیابان همینجوریش هول دارد. شب هم که باشد دیگر جای خود دارد. می‌گفتم حاشیه‌ی جاده موکت پهن کنند، تا رد نور و صدای ماشین‌هایی که گاه و بی‌گاه از آن طرفها عبور می‌کنند، فضا را وهم‌آورتر کند! مستمعهایم را برمی‌داشتم و با خودم می‌آوردم توی بیابان و می‌گذاشتم سُکر و سکوتِ صحرا رعب به دلشان بیندازد. شام غریبان را نمی‌شود توی حسینیه گرفت، آخر برای آدمهایی که وسط بیابان نباشند چطوری باید روضه‌ی بیابان خواند؟ برای زنهایی که خیالشان از بابت فرزندها تخت باشد چطور باید روضه‌ی اضطرابِ مادرها خواند؟ جمعیتی را که هیچ دلهره و هیچ ترسی ندارند چطور باید برای ترسیده‌ها گریاند؟ دلِ زنهای تکیه داده به پشتی و صندلی را چطور می‌شود با یاد زنهای تکیه زده به چوبهای نیم‌سوخته سوزاند؟ آدمهای زیر یک سقف امن را چطور می‌شود به یاد آواره‌های وسط یک بیابان گریاند؟ مستمع‌ها را میاوردم توی بیابان و می‌گفتم مثل امشبی یک جایی شبیه اینجا، هشتاد زن و بچه‌ی داغ‌دیده‌ی لطمه‌خورده‌ی آواره را زینب از دور تا دور دشت جمع کرده و زیر یک چادر نیم‌سوخته پناه داده، این‌ بچه‌های زخمی، این زن‌های شلاق‌خورده، این طفلهای ترسیده، این مخدره‌های آسیب‌دیده، این حرم غارت‌زده، این لشکر ورشکسته، این لب‌های ترک‌خورده، این پاهای تاول‌زده، این جان‌های رمق از دست‌داده، این آدمهای مصیبت‌دیده، این‌ها را همه باید زینب تیمار می‌کرده، باید نفر به نفر تسکینشان می‌داده، باید تسلیِ قلبِ مادرها می‌شده، باید بچه‌ها را آرام می‌کرده، تازه باید بیرون خیمه را هم می‌پاییده و نگهبانی می‌داده... باید از فرات هم آب می‌آورده و به این آدمهای لت و پار می‌نوشانده، باید توی این فاصله که تا لب فرات می‌رفته حواسش به قهقه‌ی دشمن هم می‌بوده که یه وقت دوباره سمت حرم خیز نگیرد، تازه باید لحظه لحظه حرارتِ تنِ زین‌العابدین را هم می‌سنجیده که یک موقع زیر تب از دست نرود. باید بچه‌ها را در آغوش می‌گرفته شاید کمی آرام شوند، باید زنها را دلداری می‌داده شاید کمتر بی‌تاب شوند. بعد همانطور که اشک امانم را بریده بود می‌گفتم همه‌ی این زنها که از قبیلِ زینب و رباب و سکینه نبودند، خیلی‌هایشان زن و بچه‌ی اصحاب بودند، همین زنهای معمولیِ شهر که کمتر صبوری بلدند، کمتر از عهده‌ی اشکها و غمهای خودشان برمی‌آیند، بار همه‌ی اینها را زینب به دوش کشیده، زینبی که خودش نباید اشک می‌ریخته، آخر چشم همه‌ی این هشتاد و چند زن و بچه دنبال زینب بوده، کافی بوده زینب یک ذره ضعف نشان بدهد تا اینها همه از هم بپاشند. امشب را زینب چطور به صبح رسانده؟ چطور اینهمه زن و بچه‌ی بی‌تاب را آرام کرده؟ اینها را می‌گفتم و می‌گذاشتم اهل مجلسم چند دقیقه فقط به گریه‌های بی‌تاب سرکنند. نگاهشان را سمت بیابان بچرخانند و از خودشان بپرسند یک زن وسط یک بیابان چطور از عهده‌ی اینهمه برآمده؟! خوب که گریه‌هایشان را کردند باز ادامه می‌دادم کاش فقط همین یک شب بود، کاش فقط غصه‌ی جراحتهای همان یک عصر بود... تازه صبح یازدهم که حرامی‌ها شتر بی‌جهاز آورده‌اند زینب این هشتاد و چند نفر را دانه دانه بر مرکب نشانده، حساب کنید فقط همین یک کار چقدر توان از زینب برده؟ چقدر آب دهانش را خشکانده؟ تازه اینها هنوز شروع واقعه بوده، این کاروان باید چهل منزل می‌رفته، زینب باید چهل منزل هر چه حادثه گرد این کاروان بوده را به دوش می‌کشیده، جای همه‌ی‌شان کتک می‌خورده، خواب به چشمش حرام می‌کرده، گرسنگی و تشنگی به جان می‌خریده، باید خودش را سپر همه‌ی بلاها می‌کرده... با خودتان حساب کنید زینب چطوری اینهمه را از سرگذرانده؟! بعد همینجور که اشک می‌ریختم از جا برمی‌خاستم رو به بیابان با گریه‌های بلند می‌گفتم یک جایی شبیه اینجا، نَه خیلی بدتر و ترسناک‌تر از اینجا زن و بچه‌ی ابی‌عبدالله آواره و بی‌کس شب را سرکرده‌اند، گِل به سر بگیرید و برای بچه‌های حسین از غصه بمیرید... اینها را می‌گفتم و می‌رفتم سمتِ تاریکی تا مستمعها هم از جا برخیزند و همان حوالی پراکنده شوند، هر کدام نزدیک یک بوته خار بنشینند و تا خود صبح دم یا زینب بگیرند... ✍ملیحه سادات مهدوی اجر این روضه و اشکهایش تقدیم به آن مجلل‌بانویی که ابی‌عبدالله به قنوت نماز شبِ او توسل جسته... ایتا 💫ظهور نزدیک است 💫 🌱بصیرت افزایی کنیم🌱 🆔@MAHDYYON313