💔✿⃟#فاطمیه رازدارے سالها سخت است گریہ و بغض بی‌صدا سخت است گفتن داغ مجتبی سخت است روی آتش سپند می‌فهمے؟ مادرش را زدند می‌فهمے؟ ‹ مـاهـد ›

هر چہ میگویے بگو اما ‹حلالم کن› مگو . . . #فاطمیه ‹ مـاهـد ›

#فاطمیهᝰ🖤 حضرت‌حیدربہ‌نام‌فاطمہ‌حساس‌بود... ‹ مـاهـد ›

#فاطمیه 【🖤🕯】امشب‌دلم‌برای‌تو‌‌بد‌شور‌می‌زند یڪ‌بستہ‌شمع،‌نذر‌تو‌و‌قلب‌مضطرت...🥀°• - آجرڪ‌اللّھ‌یا‌بقیہ‌اللّھ. ‹ مـاهـد ›

💔🍃 دست او بالا نمی‌آید، ولی این روزها نام ما را در دعایش بیشتر می‌آورد .. :) ‹ مـاهـد › | #فاطمیه

🖤 • آرزوهایِ دلم را پشتِ در آتش زدند کاش می‌بستند جایِ دست چشمانِ مرا .. #فاطمیه

ما سینه‌زن‌هاییم و دائم دم بگیریم ای کاش با سربند یازهرا بمیریم .. ‹ مـاهـد › | #فاطمیه

‌ زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه آن موی بهم‌ریخته که در پس در سوخت گردد ته گودال هویدا شب جمعه 🖤 | مـاهـد #شب_جمعه #فاطمیه

_ یادم نمی‌رود که همه داد می‌زدند .. طوری بزن که علی بی‌پسر شود ..!🕯❤️‍🩹 ‹ مـاهـد › | #فاطمیه

خانه‌اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد .. دیدم آتش را ولی در را نمیدانم چه‌شد؟! خورد شد پهلو ولی پَر را نمیدانم چه‌شد؟! پای ضارب بشکند وقتی که در را باز کرد طفل رفت از دست، مادر را نمیدانم چه‌شد؟! شانۀ مادر که تکلیفش مشخص شد ولی بعد از آن موهای دختر را نمیدانم چه‌شد؟! فاطمه در اصل حیدر بود و حیدر فاطمه فاطمه جان داد حیدر را نمیدانم چه‌شد؟! زد حسین از داغ مادر بر سرش اما چه‌سود بعدها در کربلا سر را نمیدانم چه‌شد؟! #فاطمیه🖤

باشد برو -قبول- علی بی‌پناه شد باشد قرار بعدی‌مان قتلگاه شد .🪔 #فاطمیه #استوری • Mahed

گذشته نیمه‌ای از شب، دریغا .. رسیده جانِ شب بر لب، دریغا ‌.. ‹ مـاهـد › | #فاطمیه