eitaa logo
♡ مـــاهِ مــن ♡
3.9هزار دنبال‌کننده
95 عکس
12 ویدیو
4 فایل
♡﷽♡ جانِ من است او، هی مزنیدش....♥️ آنِ من است او، هی مبریدش....♥️ جمعه ها پارت نداریم💥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 هر دو سریع از هم فاصله گرفتیم و گوشی رو هول هولکی از توی جیبم در آوردم. آترین بود. سریع بلند شدم و یه کوچولو از امیر فاصله گرفتم. وصل کردم و با صدای آروم گفتم : سلام آقا آترین چی شده یادی از ما کردی؟ آترین : تابان کجایی؟ _وا من که بهت گفتم دارم میرم بیرون انگار فراموش کردیا! آترین : آره گفتی ولی یادم نمیاد اجازه داده باشم تا دیر وقت بیرون باشی. با کی هستی؟ کجایی؟ کی برمیگردی؟ _واااای آترین باز گیر الکی داری میدی بخدا! با دوستم هستم و تا بیست دقیقه دیگه خونم. آترین : من میخوام بدونم این کدوم دوستت هست که من نباید بشناسم! _آترین میام خونه صحبت میکنیم باشه؟ آترین : باشه زود بیا و اینکه تابان ... _هوم؟ آترین : مهمون داریم اومدی خونه تعجب نکنی! _مهمونمون کیه؟ آترین : دو سه تا از دوستام. _تو باز جلوی دوستات با من اینطوری عصبانی صحبت کردی؟ آترین : نه عزیزم. اومدم تو اتاق، زود برگرد تا قطع کنم تایم میگیرم. پوفی کردم که خنده اش گرفت. با حرص کوفتی گفتم و خدافظی کردم. چرخیدم به امیر نگاه کردم که شبیه گوجه فرنگی چشم آبی شده بود. رفتم کنارش نشستم و گفتم : چی شده که اینجوری گوجه شدی شما؟ امیر : به نظر میاد خیلی خیلی با اون آدم صمیمی هستی! _امیر لطفا بزار به موقعش برات تعریف کنم. آترین کسیه که حاضرم حتی براش جونمو بزارم. چون اگر نبود ... یاد روزی افتادم که از داداش نامردش تو گوشی خوردم. از بابام کتک خوردم فقط به خاطر اینکه با ازدواج مخالف بودم. از مامان خواهش کردم و بهم اهمیت نداد. اگر اون عوضی نبود، اگر بابام انقدر نامرد نبود، الان من، تو یه کشور غریب نبودم. الان به جای اینکه یه نفر بشه همه کسم! مامان و خانواده داشتم. حس کردم صورتم خیس شد. با تعجب دستی به صورتم کشیدم که متوجه شدم اشکم اومده پایین. سریع صورتمو تمیز کردم و به امیری که متعجب بهم زل زده بود گفتم : بریم لطفا من باید یه ربع بیست دقیقه دیگه خونه باشم. امیر بی هیچ حرفی بلند شد و از پارت خارج شدیم. سوار ماشین شدیم و به طرف خونه روند. وقتی رسیدیم تشکر کردم خواستم خدافظی کنم که . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸