.
#عطࢪ_انتظار
هر شب که ماه بر آسمان مےافتد،
غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود
عاشقانت را میگیرد 😔
و امید دیدنت بازحماسه شاعرانه
مےآفریند
و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل
مےشود
و شاعر چشمهایت در لابلاے ابیات
ترکخوردهاش
به دنبال خودت میگردد
در افق آرزوهایم تنها
♡أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡
را میبینم ...
🌙 شبتون بخیر
در پناه امام زمان (عج) باشید.
#امامزمانم 🌻
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
•●❥❥ @Mahepenhanamm
درمان #بداخلاقی میدونی چیه؟!
با هرکی تو هر جمعی بداخلاقی، خانواده، دوستان، سرکار،مدرسه، هرجا
یه لحظه به این فکر کن که مرده!
ببین اگه بمیره چقدر قراره خودتو اذیت کنی که چرا بد بودی با فلانی
عجیب جواب میده
خیلی بهش فکر کن!
به این فکر کن که سه چهار تا عمل #خالصانه هم که داشته باشی اون دنیا باید پای بدی هایی که کردی بدی برن ها...
بیاین به هرکی که نماز میخونه
روزه میگیره
حرفای قشنگ میزنه
ولی اخلاق نداره...
غرور بیجا داره...
کینه ایه...
حسوده...
چشم و هم چشمی میکنه
نگیم مذهبی!
آبروی مذهبمونو نبریم!
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سـی_و_دوم
✍در همهمه ی فکری خودم و مادر،راهی هتل شدیم ذهنم،میدانی جنگ زده بود برای بافتن و رشته کردن اینجا هتلهایش هم زیبا بود و من گیج ماندم از آن همه تلاشِ غولهای قدرت برایِ سیاه نمایی پیرمرد راننده لبخند زد دربان هتل لبخند زد مسئول رزرو لبخند کارگر ساده که حامل چمدانها بود لبخند زداینجا جنس لبخند آدمهایش فرق داشت اینجا لبریز بود از مسلمانان ترسو...
در اتاقم را محکم بستم و برای اطمینان بیشتر یک صندلی پشت آن قرار دادم من حتی از لبخند مسلمان ترسو هم میترسیدم دانیال همیشه میخندید
بعد از چند ساعت استراحتِ نافرجام به سراغ متصدی هتل رفتم باید چند کارگر برایم پیدا میکرد تا آن خانه ارواح، بازیافت میشد چند لغت فارسی را کنار یکدیگر چیدم نمیداستم میتوانم منظورم را برسانم یا نه اما باید تلاشم را میکردم متصدی جوانی خوش چهره بود با رنگی آسیایی مقابلش ایستادم. با مهربانی نگاهم کرد جملاتِ از پیش تعیین شده را گفتم لبخندش پر رنگتر شد احتمالا نوعی تمسخر مطمئنا کلماتم معنیِ خاصی را انتقال نداد
پرسید،میتوانم انگلیسی صحبت کنم و من میتوانستم این ملت با زبان بین الملل هم آشنا بودند یعنی اسلام جلویشان را نمیگرفت کمی عجیب به نظر میرسید...
ماجرای خانه را برایش توضیح دادم و او قول داد تا چند نفر را برای این کار پیدا کند فردای آن روز آدرس را به کارگران دادم و به همراه مادر راهی خانه شدم این خانه و حیاتش اگر زیرِخروارها خاک و برگ هم دفن میشد،جای تعجب نبود دوریِ چندین ساله این تبعات را
هم داشت دو کارگر نظافت حیات و دو کارگر نظافت داخل خانه را به عهده گرفتند وقتی درِچفت شده را به سختی باز کردم مقداری خاک به سمتم هجوم آورد و من ترسیدم زنده به گوری کمترینِ لطفِاین دیار و مردمانش است!خاطراتِ کودکی زنده شد درست در لابه لای مبلهای تار بسته از عنکبوت و زیر سیگاریِ دفن شده در غبارِپدر اینجا فقط دانیال میخندید و من می دویدم او به حماقتم در دلبستگی و من در پی فرار از وابستگی مادر با احتیاطی خاص وسایل را زیرو رو میکرد گاه لبخند میزد گاه میگریست با یان تماس گرفتم آرامشِ چهره اش را از اینجا هم میتوانستم ببینم کجایی دختر ایرونی جمله اش کامل نشده بود که صدای عصبی عثمان گوشم را آزار داد هیچ معلومه کدوم گوری هستی آخه تو کی میخوای مثه بقیه آدما زندگی کنی
هیچ وقت اگر هم میخواستم، خدایِ این آدمها بخیل بود!
حوصله ایی برای پاسخگویی نبود،پس گوشی را قطع کردم چندین بار گوشیم زنگ خورد عثمان بود جواب ندادم.ناگهان صدایی عجیب در حیات پیچید صوت داشت آهنگ داشت چیزی شبیه به کلماتِ سجاده نشینِ مادر انگار خدای این مسلمانان سوهان به دست گرفته بود برای شکنجه ام درد به معده و سرم هجوم آورد حالم خوب نبود و انگار قصد برتر شدن داشت کاش گوشهایم نمی شنید منبعِ این صداها از کدام طرف بود
بی حس و حال، جمع شده در معده، رویِیکی از پله ها نشستم یکی از کارگران که مردی میانسال بود در حالیکه آستینش را بالا میزد به سمت حوض رفت شیرِ آبِکنارش را بازکرد آّب با فشار و رنگی زرد از آن خارج شد مرد چه میکردیعنی وضو بود اما مادر و یا عثمان که به این شکل انجامش نمیدادند روبه رویم ایستاد:خانووم نمیدونید قبله کدوم طرفه مزحکترین سوال ممکن را پرسید آن هم از من مسیرِ خانه یِ خدایش را از من میخواست
پسر جوانی که همراهش بود صدایش زد مشتی این فارسی بلد نیست حالا مجبوری الان نماز بخوونی برو خونه بخوون مرد سری تکان داد نمازو باید اول وقت خووند پسر جوان سر از تاسف تکان داد یعنی مسلمان نبود
دختری جوان از خانه خارج شد مشتی قبله اینوره سجاده تو یکی از اتاقا پهن بود اون خانوومه هم رفت روش وایستاد واسه نماز پیرمرد تشکری پر محبت کرد ممنون دخترم ببین میتونی یه مهر واسم پیدا کنی دختر ایستاد نه ظاهرا از اهل سنت هستن اون خانوومه نه مثه ما وضو گرفت نه مثه ما نماز خووند مهرم نداشت
پیرمرد با چشمانی مهربان به سمت باغچه رفت چیزی را در آن جستجو کرد. سپس با سنگی کوچک در گوشه ایی از باغ ایستاد سنگ را روی چمن ها قرار داد و روبه رویش ایستاد نماز خواند تقریبا شبیه به مادر با اندکی تفاوت سجده رفت اما به روی سنگ خدای این مردمان در این سنگ خلاص میشد
چقدر حقیر!صدای گوشی بلند شد اینبار یان بود دختر ایرونی هم انقدر کم حوصله اون دیوونه که گذاشت رفت برای کنترل درد معده نفسهایی عمیق کشیدم صدایش نگران شد سارا حالت خوبه نه خوب نبود سکوت کردم سارا ما با هم دوستیم پس بگو چی شده مشکل کجاست حال مادر چطوره چشمم به نماز خواندنِ پیرمردِ کارگر بود از اینجا بدم میاد باز هم صدایش
نرم شد و حرف هایش پر از آرامش!
⏪ #ادامہ_دارد...
@tark_gonah_1
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
هدایت شده از ماهـِ پنهان
حٌسِیۡـن....mp3
5.16M
#قَـࢪارِمُونهَـرشَـب
سَاعَٺ⟮⁰⁰'⁰⁰⟯ اَࢪۡبَعٖیـنۡ
حَسۡـرَٺِ نَـࢪَفتَـنِ ڪَرـبَلا
#اَللٰہُماَرزُقنٰاکَربَلاےِحٌسیـن
هدایت شده از ماهـِ پنهان
ٳلٰہِـے عَظُمَ الْبَلٰاء .mp3
9.12M
#قَـࢪارِمُونهَـرشَـب
سَاعَٺ⟮⁰⁰'⁰⁰⟯ قِـࢪَائَٺِ
دُعَاےِ ٳلٰہِـے عَظُمَ الْبَلٰاء
⟮أللَّھُـمَ؏ـَجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج⟯
🌈✨بسم الله النور✨🌈
سلامٌ علَی الحسیݩ «علیهالسلام»
و سلامٌ علَی المهدے«عجلالله»
💠السَّلامُ عَلَیکَ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ،
صَلَّىاللّٰهُ عَلَيکَ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ،
رَحِمَکَ اللّٰهُ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ،
لَعَنَاللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ،
وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ شَرِکَ فِي دَمِکَ،
وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ بَلَغَهُ ذٰلِکَ فَرَضِيَ بِهِ،
أَنَا إِلَى اللّٰهِ مِنْ ذٰلِکَ بَرِيءٌ
💠السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللهِ فِی أَرْضِه
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللهِ الَّذِی ضمنه
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
#حسیݩجــانم❣
#به_وقت_دعا🦋🌱🌈
دعای«یا مَن تُحِلُّ بِهِ عُقَدُ المکارِه»
🌹✨دعای هفتم صحیفه سجادیه✨🌹
يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ.
وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ،
وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ.فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَدَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.
💫توصیه #رهبرعزیزمون😍 برای شکست بیمارے منحوس #کرونا😷
•●❥❥ @Mahepenhanamm
✨🌿السلام علیک یا سید المرسلین🌿✨
شنبه هایمان محمدے است
چرا که میهمان پسر آمنه هستیم...
یا مولا؛
به حق اهل بیتتان به ما پناه دهید 🙏😭💚
#دلنویسـ💔
#پروفایل✌️🏻
#صبحبخیࢪ🌿
•●❥❥ @Mahepenhanamm
هدایت شده از دخٺراݩپویا/քօօʏaɢɨʀʟs
بسيجے جز علے فرمان نگيرد
بسيجے گَر بميرد جـٰان بگيرد ...😍
#نحن_الغالبون🤞🏻
#چریڪ😍💚
"🌱"➣ @Pooyagirls
....
' رھنداردجِـلوهیِآزادگےدرکُـویِعشق؛
سَرواگرکـارندآنجابیدِمجنُـونمیشود :)
#دلنویسـ💔
#تک_بیت
•●❥❥ @Mahepenhanamm
#حدیث_روزانہ 🍁
🌷امیرالمومنین(علیه السلام):
✍ هر گاه چیزۍ از دنیا از دستٺ رفٺ غمگــین مشــو و هرگاه به کســے احســـــان کـردی مــنت مگــــذار.
📚 غـــررالحکـم،باب الحزن
•●❥❥ @Mahepenhanamm
شکستم آینه ام را به سنگِ دنیا، آه...
برای قلب من "ٲمَّن یُجیب..." می خوانی؟!
👤 #نوید_نیّرۍ
#دلنویسـ 💔
#تک_بیت
هدایت شده از ♡^|پاےمڪتب حاج قاسم|^♡
مثلِ
لبخند : )
ٺۅ
بر هیچ لبۍ نیست ڪہ نیست! (:♥️✨
#ࢪهبࢪانـہ✨🌸
#مقام_معظم_دلبرے🍒
#حضرت_ماھ🌙
ღ↬| @Deltange_o_o |↫ღ
#آیہ_گࢪافے 🍂
-يُرِيدُونَلِيُطْفِئُوانُورَاللَّھبِأَفْوَاهِهِمْوَاللَّهُمُتِمُّ نُورِهِوَلَوْكَرِهَالْكَافِرُونَ-
ﺁﻧﻬﺎﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻨﺪﻧﻮﺭﺧﺪﺍﺭﺍﺑﺎﺩﻫﺎنﺧﻮﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵﺳﺎﺯﻧﺪ،ﻭﻟﻰﺧﺪﺍﻧﻮﺭﺧﻮﺩﺭﺍﻛﺎﻣﻞﻣﻰ ﻛﻨﺪﻫﺮﭼﻨﺪﻛﺎﻓﺮﺍﻥﺧﻮﺵﻧﺪاشتہﺑﺎﺷﻨﺪ..🌿'
#دلنویسـ💔
#خداےخوبم💛
•●❥❥ @Mahepenhanamm
...🙃❤️🙂...
کسیچہمےداند
شایدسوࢪهیاسین
همانیاحسیناست
کھبیسرشدہ...🌿
#سخـنبزرگان🕊
#دلنویسـ💔
#علامه_طباطبایی
#حسیݩجانم❣
•●❥❥ @Mahepenhanamm
هرآنچھبهرویاوسعٺمیدهد
عبارتراتنگمیکند.رویدیگراینسخن
بهمامیگوید:ادمبیرویاپرحرفمیشود.'𖠌
[°یداللھرویایی°]
#تلنگرانہ💡
•●❥❥ @Mahepenhanamm