هدایت شده از دخٺراݩپویا/քօօʏaɢɨʀʟs
💌بسیجے احتیاجے به محافظہ کارۍ ندارد
و به دنبال از دسٺ دادن چیزی نیسٺ:)
یڪ کارٺ عضویٺ در بسیج دارد
که آن هم سند شہـادتش اسٺ..
#حضرت_آقا 💓
#هفته_بسیج ✌️
💟🌲@Pooyagirls🌲💟
هشت شرط قبولی نماز
🌷🌷🌷🌷🌷
امام صادق عليه السلام:
🔷قال الله تبارک و تعالی:
إنَّما أقبَل الصَّلاةُ :
خداوند متعال فرمود: نماز کسی را می پذیرم که:
👇👇👇👇👇
🌷✅ لمَن تَواضَع لِعَظَمَتِی،
🌷✅ و یَکُفُّ نَفسَه عَنِ الشَّهواتِ مِن أجلِی
🌷✅ و یَقطَع نَهارَهُ بِذِکرِی
🌷✅ و لایَتَعاظَمُ عَلَی خَلقِی
🌷✅ و یُطعِم الجَائِع
🌷✅ و یَکسُو العَارِی،
🌷✅ و یَرحَم المُصاب
🌷✅ و یُؤوِی الغَریب ...
🌷✅🌷✅🌷✅🌷✅🌷
1⃣ درمقابل عظمت من خاضع باشد.
2⃣ دوری از خواسته های نفس
3⃣ و روزش را با یاد من به پایان برد.
4⃣ و بر بندگانم بزرگی نفروشد.
5⃣ و به گرسنه غذا دهد.
6⃣ و برهنه را بپوشاند.
7⃣ و به مصیبت دیده مهربانی کند.
8⃣ و غریب را پناه دهد.
میزان الحکمه، ج 5، ص 386
#حدیث_روزانہ🍁
#وقت_عاشقی📿
#تلنگرانہ 💡
هدایت شده از ماهـِ پنهان
وقٺــ اذانہ✨🌤
نمازمون سرد نشــہ رفیق:)🌱🌈
دعا ڪنیم برای ظہور آقاے بہــار🌸🍃
+الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
بریم رفیق وایســیم پشٺــ سرِ امام زمانمـوݩ😍😍🌻
#وقت_عاشقی📿
🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸
بہ احٺرام اذان🦋تا یڪ ربع از گذاشتن پسټ معذوریم😇🕊
#التماس_دعــا🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامتی همه سربازای وطنمون😌🙃
سکانسی از سریال نمایش خانگی #آقازاده🔗
#دیالوگ🎥
#محظ_استورے 📲
#ادیت_ادمین 🍭
•
•
•^-^
🔺🔻کپۍ آزاد✅فقط اسم و لوگوی کانال حذف نشه رضایت نداریم😇😇💜
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
•﷽•
#استاد_پناهیان✍🏻
...خلاصه زندگے بشر...
✨✨✨✨✨✨✨
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
آقا شمـا بیا، تدارڪ اطعـام با"بسیـج"
پرچم زدن به گوشہ هر بـام با"بسیـج"
گرچہ پر اسٺ دام،زِ بعد ظہـورتـان
منحل نمـودن خطـر دام، با"بسیـج"
گرچہ شہـید راه تو عیسے بن مریم اسٺ
آقـا...!قبـور"قطـعہ گمنــام"با "بسیـج"
🌸 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌸
#امامزمانم🌻
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
#هفته_بسیج ✌️😎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش بارانـے....🍃💔❤️
یار خراسانـے ....
ای اشتر ثانـے .....
قاسم سلیمانـے .....♥️
مرحم بہ درداۍِ....
خسته دلان بودے....🍂
سردار کرمانـے.....
قاسم سلیمانـے.....♥️
#سرداردلہــا ❣
#حاج_قاسم 🌙✨
#ماملت_شهادتیم 🥀🕊
#محظاستورے 📲
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_ویک
صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان #اجیرشده_های_وهابی آمده تا جانم را بگیرد..
که سراسیمه چرخیدم..😰😨
و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد
_از آدمای ابوجعده ای؟😠
گوشه چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهره ام به درستی پیدا نبود،..
اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه شب به روشنی پیدا بود..
خط خون پیشانی ام دلش را سوزانده..
#وخیال_میکردوهابی_ام...
که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید...😳😰
چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن #مظلومیتم شکسته بود که صدایش گرفت
_شما اینجا چیکار میکنید؟
شش ماه پیش...
پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد...
که غریبانه ضجه زدم
_من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم...😰😭😩😨
و #دردپهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت...
و او #نمیدانست با این #دخترنامحرم میان این خیابان خلوت چه کند..
که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه #کمکی پیدا کند...
میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید...
از راننده خواست پیاده #نشود، خودش #عقب_تر ایستاد..
و چشمش را #به_زمین انداخت تا بی واهمه #ازنگاه_نامحرمی از جا بلند شوم...
احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم..😖😭
و مقابل #چشمان_سربه_زیرش پیکرم را سمت ماشین میکشیدم...
بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده..
و حضور او در چنین شبی مثل #معجزه✨ بود که گوشه ماشین..
ادامه دارد....
🌹 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_ودو
گوشه ماشین در خودم فرو رفتم..
و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه🤭😭😖 میکردم...
مرد جوانی پشت فرمان بود،..
در سکوت خیابان های تاریک داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به
تنم میچسبید..
که لحن 🌸مصطفی🌸 به دلم نشست
_برای زیارت اومده بودید حرم؟
صدایش به اقتدار آن شب نبود،..
انگار درماندگی ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید
_میخواید بریم بیمارستان؟
ماه ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده😭 و #عادت کرده بودم دردهایم را #پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد
_نه...
به سمتم #برنمیگشت..
و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که ناله اش در گوشم مانده و او به رخم #نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش خنجر زد..😣😓😓
و باز برایم بیقراری میکرد
_خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟
خبر نداشت..
شش ماه در این شهر #زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم..
و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از 🔥دیوانگی سعد 🔥آمده که زیرلب پرسید
_همسرتون خبر داره اینجایید؟
در سکوتی سنگین به #شیشه_مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود..
و من دلواپس #شیعیان_حرم بودم که به جای جواب، #معصومانه پرسیدم
_تو حرم کسی کشته شد؟
سری به نشانه منفی تکان داد..
و به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت
_الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟
شش ماه پیش..
سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم..😣😓😢
ادامه دارد....
🌹 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_وسه
خجالت میکشیدم اقرار کنم..
اکنون عازم ترکیه و در راه پیوستن به ارتش آزاد است.. 😞
که باز حرف را به هوای حرم کشیدم
_اونا میخواستن همه رو بکشن..
فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست
_ #هیچ_غلطی نتونستن بکنن!
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به این همه آشفتگی ام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد
_از چند وقت پیش که وهابی ها به #بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما #خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم سیده سکینه(س) #دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!
و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد
_فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!😠
یادم مانده بود از #اهل_سنت است،..
باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات شیعیان وارد میدان شده باشد..
و از #تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود..😠
که با کلماتش قد علم کرد
_درسته ما #شیعه های داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به حرم برسه!
و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین زبانی ادامه داد
_ #خیال_کردن میتونن با این کارا بین ما وشما سُنیها #اختلاف بندازن!✌️از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن #کمک_ما شیعه ها، #وحشیتر شدن!
اینهمه درد و وحشت😰😳😣 جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت
_یه لحظه نگهدار 🌷سیدحسن!🌷
طوری کلاف کلام از دستش پرید که... نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله..
ادامه دارد....
🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
رفقا🦋
نماز شبمون فراموش نشه🌹
دعا کنیم برای ظهور آقامون🌸
و سلامتی همه بیمارها🤲🏻
التماس دعای مخصوص📿
شبتون خوش🌙
یاعلی🍀