🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_ونه
خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد
_بفرمایید!😊🥘
شش ماه بود سعد🔥 غذای آماده از بیرون میخرید..
و عطر دستپخت او🌺 مثل رایحه دستان #مادرم بود.. 😍😋
که دخترانه پای سفره نشستم..
و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت...😣
مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق #میلرزد😣 و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد...
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد
_خواهرم!
نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم غیرتش را بشکافد..
که #سربه_زیر زمزمه کرد
_من نمیخوام شما رو زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!
و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت
_شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!
از پژواک پریشانی اش #ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام #نشده..
و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با وحشت در بستر خواب خزیدم...
و از طنین تکبیرش✨ بیدار شدم...
هنگامه سحر🌌 رسیده..
و من دیگر #زینب بودم که به عزم نماز صبح از جا بلند شدم...✨
سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم...😞😓
و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از #شرم و #وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید...😓😭😭
نمازم که تمام شد...
از پنجره اتاق دیدم 🌸مصطفی🌸 در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...
در آرامش این خانه دلم میخواست...
ادامه دارد....
🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🚩ما بچه های #مادر_پهلو_شکستهایم 💔
#علامه_حسن_زاده_آملی✨💫
#کوچه_و_مادر
👈 جناب صدیقه طاهره، عصمت الله الکبری، دست امام حسن را که #پسر_بزرگترش بود را گرفته و به تنهایی خودش رفته پیش #ابوبکر. رفته پیش ابوبکر، و ابوبکر را #محکوم کرد، #فدک را گرفت.
حقش بود. فدک را #پدرش به او #بخشید.
#فدک را گرفت و نوشته را گرفت و برگشت، #دومی باخبر شد. دنبالش را گرفت، آمد در #کوچه او را یافت.
حالا #فاطمه_زهرا #مسلمان نه، #دخترپیامبر نه، و تو باش #خلیفه ی مسلمانها، حق داری که در کوچه جلوی زن جوان مردم را بگیری؟
چه کرد؟
چه گویم؟
کاغذ را گرفت و #پاره کرد. و بی بی هم #نفرین کرد و نفرینش هم بعد از #9سال مستجاب شد.
من حالا حرفم این است که وقتی جناب صدیقه طاهره، بی بی #شهید شد از این نشئه رخت بر بست، #امام_حسن خیلی بی تابی می کرد؛ خیلی #گریه می کرد؛ خیلی ناراحت بود.
افراد خانواده به امام حسن نصیحت کردند؛ گفتند آخر این امام حسین برادر کوچک شماست، شما بزرگترید شما چرا انقدر بی تابی می کنید؟ ایشان انقدر بی تابی ندارند، شما باید آرامش داشته باشید. اینها از شما یاد بگیرند. آخر برادر کوچک شما ایشان آرامند شما چرا انقدر بی تابی می کنید؟
امام حسن عزیز در جواب فرمود که:
آنروز که در #کوچه حسین نبود.
اگر #حسین در کوچه بود با #مادرم او #بیتابی اش بیش از من بود.
😭😭😭😭
#فاطمیھ💔
#فدک
#کودتای_سقیفه
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·