eitaa logo
ماهـ‌ِ پنهان
1.4هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
﷽ تِب فراق تو بیچارهـ کرد دنیـا را بدۅن تو به دل ما قرار بی‌معناسـت🌱💙 . . •شـروط:🌸 •| @Penhaan |• . . •پای مکتبِ حـاج قاسـم:)🌿 •| @deltange_o_o |•
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد _بفرمایید!😊🥘 شش ماه بود سعد🔥 غذای آماده از بیرون میخرید.. و عطر دستپخت او🌺 مثل رایحه دستان بود.. 😍😋 که دخترانه پای سفره نشستم.. و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت...😣 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق 😣 و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد... احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد _خواهرم! نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم غیرتش را بشکافد.. که زمزمه کرد _من نمیخوام شما رو زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید! و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت _شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید! از پژواک پریشانی اش ، فهمیدم این کابووس هنوز تمام .. و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با وحشت در بستر خواب خزیدم... و از طنین تکبیرش✨ بیدار شدم... هنگامه سحر🌌 رسیده.. و من دیگر بودم که به عزم نماز صبح از جا بلند شدم...✨ سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم...😞😓 و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از و سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید...😓😭😭 نمازم که تمام شد... از پنجره اتاق دیدم 🌸مصطفی🌸 در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... در آرامش این خانه دلم میخواست... ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🚩ما بچه های 💔 ✨💫 👈 جناب صدیقه طاهره، عصمت الله الکبری، دست امام حسن را که بود را گرفته و به تنهایی خودش رفته پیش . رفته پیش ابوبکر، و ابوبکر را کرد، را گرفت. حقش بود. فدک را به او . را گرفت و نوشته را گرفت و برگشت، باخبر شد. دنبالش را گرفت، آمد در او را یافت. حالا نه، نه، و تو باش ی مسلمانها، حق داری که در کوچه جلوی زن جوان مردم را بگیری؟ چه کرد؟ چه گویم؟ کاغذ را گرفت و کرد. و بی بی هم کرد و نفرینش هم بعد از مستجاب شد. من حالا حرفم این است که وقتی جناب صدیقه طاهره، بی بی شد از این نشئه رخت بر بست، خیلی بی تابی می کرد؛ خیلی می کرد؛ خیلی ناراحت بود. افراد خانواده به امام حسن نصیحت کردند؛ گفتند آخر این امام حسین برادر کوچک شماست، شما بزرگترید شما چرا انقدر بی تابی می کنید؟ ایشان انقدر بی تابی ندارند، شما باید آرامش داشته باشید. اینها از شما یاد بگیرند. آخر برادر کوچک شما ایشان آرامند شما چرا انقدر بی تابی می کنید؟ امام حسن عزیز در جواب فرمود که: آنروز که در حسین نبود. اگر در کوچه بود با او اش بیش از من بود. 😭😭😭😭 💔 ·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·