نورا رو به ابراهیم پرسید:
« مگر ابوبکر و عمر از پیامبر نشنیده بودن
که فرمود: « علی با حق است و حق با علی؟ »
چرا گواهی او را نپذیرفتند؟
آیا دلیلی جز کفر آنان به رسول خدا دارید؟! »
داستان دختری به نام نورا
(از کودکی شاگرد امام صادق علیه السلام بوده)
که در قصر هارون به مناظره با دانشمندان
عصر خود مینشیند و با بیان و منطق قوی،
همه را محکوم میکند.
ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام را
اثبات کرده و به کمک بعضی از
یاران علی بن یقطین به سوی مدینه فرار میکند.
کیمیاگر✨
نویسنده:رضا مصطفوی🍁
#معرفےکٺابــ📚
#پیشنهاد_ویژه💯
#یکشنبہ_هاےکتابۍ🧡
«حتی اگر بهترین پسر شهر را به چنگ آوری و
دلداده خودت کنی؛ نمیشود بایستی و نفس تازه کنی.
همیشه نگهداشتن دشوارتر از گرفتن است.
باید امیدها و آرزوهایش را بفهمی و پشتیبانش باشی.
حتی گاهی باید شانه به شانه اش بایستی و کنارش باشی.
سختتر این که باید چون ماده شیری نگهبانش باشی
که دخترهای دیگر شهر او را از دهانت نربایند.
برای تو، دلبری از مردت مهم است
و برای مردت، مهتری جهان.
تو تنها او را می بینی و او همه را!...»
داستان زندگی مردی که در کنار زندگی
دقدقه مسائل مردم را هم دارد و پیگیر
مشکلات آنهاست.
قلم این کتاب کمی ادبی است،
بعداز چندصفحه مطالعه میتوانید روان بخوانید.
رستاخیز عاشقی💟
نویسنده:محمد سرشار✨
#معرفےکٺابــ📚
#پیشنہاد_ویژه💯
#یکشنبہ_هاےکتابۍ🧡
رمان«پنجره چوبی» داستان عاشقی است. عاشقی که در کوران حوادث پخته میشود. قصه عاشقی دختری که عاشق جوان مبارز انقلابی میشود و این عاشقی او را نه به کنار ساحل دریا میکشاند و نه زیر آلاچیقهای وسط جنگلهای شمال برای خلق یک عاشقیِ فانتزی! بلکه او را به وسط میدان مبارزه، انقلاب، جنگ، خون و قیام میکشد! بعضی ها تا عاشقی به اینجا میکشد پا پس میکشند! میگویند من تو را میخواستم برای اینکه در یک روز سرد برفی کنار شومینه و رو به پنجره، مقابلت بنشینم و همینطور که چای داغ مینوشی و دانههای برف را نظاره میکنی برایت غزل حافظ بخوانم! عشق صورتی را بیشتر دوست دارند تا عشق سرخ را!
اما ماجرای «پنجره چوبی» یک عاشقانه انقلابی است. یک عشق و عاشقی وسط حادثه! دل و دلبری در وسط میدان جنگ!
پنجره چوبی🍁
نویسنده:فهمیه پرورش🌱
#معرفےکٺابــ📚
#پیشنہادویژه💯
#یکشنبہهاےکتابۍ🧡
این کتاب داستان دختریست به نام سارا،
ایرانی الاصل و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد.
طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده،
وارد گروه داعش شده و ناپدید می شود.
سارا در حین جستجوی برادر ناخواسته وارد جریانی می شود
که با مبنای وجودی این گروه و جنایت هایش آشنا شده
و اورا بیش از گذشته از شنیدن نام اسلام و مسلمان به هراس می اندازد.
ولی داستان جوری پیش می رود که در آخر او همسر
یک جوان مسلمان و پاسدار ایرانی شده و طعم اسلام حقیقی را می چشد.
این رمان اسلام را با تمام زیبایی هایش مقابل خواننده می چیند و ایمان، قدرت و صلابت ایران و ایرانی و پاسدار واقعی را به رخ تمام جهان می کشد.
چایترامنشیرینمیکنم☕️
نویسنده:زهرا بلنددوست🌸
#معرفےکٺابــ📚
#پیشنہادویژه💯
#یکشنبههاےکتابۍ🧡