eitaa logo
محفل‌الحسين
20 دنبال‌کننده
263 عکس
49 ویدیو
1 فایل
" یا مَن لَهُ ذِکرُهُ وَ لا یُنسی " جایی نیستم .
مشاهده در ایتا
دانلود
از خیابان رد می‌شدم و فکرم درگیرِ این روزهایِ ناامن و آشفته بود... آمدم بگویم چرا ؟ چرا ما ؟ چرا کشورِ ما ؟ چرا جوانهایِ ما؟ چرا قلب هایِ ما؟ چرا بی کسی؟ چرا ظلم؟ داشتم همینطور میگفتم و میگفتم که ناگهان،‌ چشمم افتاد به پرچمِ " زینب الصبور " جلویِ درِ حسینیه... به پرچمی که انگار از آن بالا، کشتی هایِ غرق شده ام را دیده بود! زینب...عاشورا...حسین...جوانها...ظلم‌...بی‌کسی...کربلا....وطن...حق...اسیری...چادر از سر کشیدن...گستاخی...فحاشی.... سرخ و سفید و نارنجی شدم... خجالت کشیدم... خجالت از هزار مصیبتی که یک روزه بر سرِ زینب آمد ... خجالت از زبانی که باز نشد و قلبی که صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد و خواهری که تنها شد و تنها شد و تنها شد... و دختری که...... آرام شدم اما،‌. هر وقت به زینب فکر می‌کنم آرام می‌شوم... آرام و شرمنده ؛ شرمنده از کوچکیِ غم هایم و آرام از صبوریِ زینب... زینبِ صبوری که چقدر خوب ثابت کرد، گاه صبر کیمیاست... گاه صبر عشق است... گاه صبر همان بشرالمومنین است... دستم نرسید به پرچم تا لمسش کنم و اشکم اجازه دهد که بگویم خجالت کشیده ام... پرچم بالا بود آخر، خیلی بالا... مثلِ مقامِ زینبِ صبور ؛ فقط آرام سرم را گرفتم لبه‌ی حسینیه و درِ گوشش گفتم که به زینب برساند : روحی فداک ایران و تمامِ جوان هایش